- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره :
انتظار ظهور امام مهدى(ع) یا به تعبیر دیگر انتظار فرج آل محمد(ع) در آموزه هاى دین اسلام از اهمیت و جایگاه بسزایى برخوردار است، اما این مفهوم خود مصداقى از مفهوم عام »انتظار فرج« یا امید به آینده است که در روایات اسلامى بر آن تأکید فراوانى شده است. مکتب اسلام با هدف زنده نگهداشتن روحیه تلاش و پشتکار در فرد و جامعه اسلامى بر امیدوارى نسبت به آینده و انتظار فرا رسیدن گشایش از سوى خدا سفارش بسیارى کرده و مؤمنان را از هرگونه یأس و ناامیدى برحذر داشته است. در این مقاله تلاش شده که با بررسى مفهوم عام و خاص انتظار و امید به آینده ریشه هاى فطرى این مفهوم و نقش سازنده آن در فرد و اجتماع را روشن سازد.
الف. مفهوم و جایگاه انتظار
«انتظار»، یعنى چشمداشتن« و »چشم به راه بودن«۱. چشمداشت یک تحول، چشمداشت یک رویداد خوب، چشمداشت یک گشایش،… یاچشم به راه یک آینده مطلوب، چشم به راه یک عزیز سفر کرده، چشم به راه یک دستگیر، چشم به راه یک منجى و… به این معنا انتظار مفهومى است که با نهاد همه انسانها عجین شده است و مى توان گفت که همه انسانها به نوعى منتظرند.
به بیان دیگر انتظار یا امید به آینده همزاد انسان است و اگر امید به آینده را از او بگیرند، سرنوشتى جز سکون، رکود، مرگ و تباهى نخواهد داشت، از همین روست که در کلام نورانى پیامبر گرامى اسلام(ص) آمده است:
الأمل رحمه لأمتى و لولا الأمل ما أرضعت والده ولدها و لاغرس غارس شجراً.۲
امید براى امت من مایه رحمت است و اگر امید نبود هیچ مادرى فرزندش را شیر نمى داد و هیچ باغبانى درختى نمى کاشت.
همچنین حکایت شده است که:
روزى عیسى (ع) نشسته بود و پیرمردى با بیل زمینى را شیار مى کرد، عیسى فرمود:
بار خدایا! امید (آرزو) را از او برگیر. آن پیر در دم بیل را به کنارى انداخت و دراز کشید. ساعتى گذشت و عیسى گفت: بار خدایا! امید را به او بازگردان؛ بى درنگ آن پیر برخاست و شروع به کارکرد.۳
لحظه لحظه زندگى انسان با امید همراه است و او هر دوره از عمر خود را به امید رسیدن به دوره بعدى پشت سر مى گذارد. کودکى که تازه به دبستان پاگذاشته به امید رفتن به کلاس بالاتر و پشت سر گذاشتن دوران آموزش ابتدایى درس مى خواند و تلاش مى کند. همین کودک دوران راهنمایى را با امید رسیدن به دوران دبیرستان سپرى مى کند و دوران دبیرستان را با این امید که روزى به دانشگاه راه یابد پشت سر مى گذارد. وقتى همین کودک دیروز و جوان امروز وارد دانشگاه مى شود امیدهاى تازه به او توش و توان مى دهد و به زندگى او معنا مى بخشد؛ امید رسیدن به جایگاه مطلوب اجتماعى، تشکیل خانواده، داشتن فرزند و… . پس از تشکیل خانواده و به دنیا آمدن فرزندان، همه امیدها و آرزوهاى انسان متوجه پیشرفت و ارتقاى فرزندانش مى شود و به این ترتیب حکایت پایان ناپذیر امید به آینده، تا آستانه مرگ، انسان را همراهى مى کند.
ناگفته نماند که این امید به آینده و انتظار تحقق فرداى بهتر، خود ریشه در یک ویژگى فطرى دارد و آن کمال جویى انسان است. انسان همواره طالب رسیدن به مراتب بالاتر و دست یافتن به قله هاى پیشرفت و ترقى است و این در همه انسانها با تفاوتهایى در سطح کمال موردنظر و تلاش و جدیتى که براى رسیدن به کمال مطلوب صورت مى گیرد، وجود دارد.
در هر حال، انتظار و چشم به راه آینده بودن شعله اى است در وجود انسان که هر چه فروزان تر و پرفروغ تر باشد تحرک و پویایى او نیز بیشتر خواهد بود و برعکس هر چه این شعله به سردى و خاموشى بگراید؛ تلاش و فعالیت انسان نیز کاستى مى پذیرد تا آنجا که او تبدیل به موجودى سرد، بى روح، بى نشاط، گوشه گیر و بى تحرک مى شود و این همان حالتى است که در روانشناسى به »افسردگى« تعبیر مى کنند. حالتى که شدت و ضعف و زمینه هاى به وجود آمدن آنها در افراد مختلف متفاوت است، اما عامل آن در هر حال چیزى جز خشکیدن نهال امید در وجود انسان نیست.
با توجه به اهمیت و نقش اساسى امید به آینده و انتظار فرج در زندگى انسانها مکتب اسلام تلاش نموده است با تقویت این روحیه، تلاش و سرزندگى جوامع اسلامى و مسلمانان را به نهایت درجه خود رسانده و آنها را در هر زمان پویا و پایدار نگهدارد.
به نظر مى رسد امید به آینده و انتظار فرج به دو معنا در آموزه هاى دین اسلام به کار رفته است:
۱. انتظار به معناى عام:
در این معنا مکتب اسلام تلاش کرده است که از یک سو با فضیلت بخشیدن به »انتظار گشایش« و امید به آینده و از سوى دیگر با نکوهش یأس، ناامیدى، دلسردى و دلمردگى، روحیه تلاش و تکاپوى سازنده را در افراد جامعه اسلامى زنده نگهدارد و از ایجاد حالت یأس و ناامیدى در زندگى شخصى مسلمانان جلوگیرى کند.
اهتمام اسلام به این معناى عام از انتظار و امید به آینده تا بدان حد بوده که از یک سو امید به فرا رسیدن گشایش از سوى خداوند در زمره برترین اعمال برشمرده شده و از سوى دیگر یأس و ناامیدى از رحمت خداوند از جمله گناهان کبیره به شمار آمده است.
شاید بتوان گفت بسیارى از روایاتى که در آنها به فضیلت »انتظار فرج« به طور کلى و بدون ذکر متعلق فرج اشاره شده، به اصل تقویت روحیه امید به آینده و مقابله با حالت ناامیدى و بدبینى نسبت به آینده نظر داشته اند، که از آن جمله مى توان به این روایات اشاره کرد:
۱-۱. از رسول گرامى اسلام(ص) نقل شده است که:
من رضى عن اللَّه بالقلیل من الرزق رضى اللَّه عنه بالقلیل من العمل و انتظار الفرج عباده.۴
هر کس نسبت به رزق کمى که خداوند به او داده خشنود باشد، خداوند نیز نسبت به عمل کمى که او انجام مى دهد خشنود مى گردد و انتظار گشایش عبادت است.
۱-۲. امام على(ع) در بخشى از روایت مفصلى که در آن به چهارصد مورد از امورى که براى صلاح دین و دنیاى مؤمن شایسته است، اشاره مى کنند؛ پس از توصیه به طلب رزق در بین طلوع فجر و طلوع شمس مى فرمایند:
انتظروا الفرج، ولا تیأسوا من روح اللَّه، فإن أحبّ الأعمال إلى اللَّه عزّوجلّ انتظار الفرج.۵
در انتظار گشایش باشید و از رحمت خداوند ناامید نشوید؛ زیرا دوست داشتنى ترین کارها نزد خداوند انتظار گشایش است.
۱-۳. آن حضرت در بخش دیگرى از روایت یاد شده پس از اشاره به این مطلب که ناشکیبایى در هنگام بروز ناگواریها موجب از بین رفتن اجر انسان مى شود، مى فرماید:
… أفضل اعمال المرء انتظار فرج اللَّه عزّوجلّ۶.
برترین کارهاى انسان، انتظار گشایش از سوى خداست.
۱-۴. امام صادق(ع) نیز در ضمن سفارشهاى خود به ابوحنیفه مى فرمایند:
… و أفضل الأعمال انتظار الفرج من اللَّه.
برترین کارها انتظار گشایش از خداست.
۲. انتظار به معناى خاص:
در این معنا، انتظار گشایش و امید به آینده از حالت امرى محدود، سطحى و فردى خارج شده و تبدیل به امرى گسترده، عمیق و اجتماعى مى گردد.
در توضیح این مطلب باید گفت: تعالیم ادیان الهى و به ویژه دین مبین اسلام، دقیقاً بر گرایشهاى درونى انسانها تکیه دارد و اهداف و برنامه هاى آنها براساس همین گرایشهاى درونى و ویژگیهاى فطرى سامان یافته است و در این میان نقش دین تنها جهت دهى، توسعه و تعمیق این گرایشهاست.
در موضوع مورد بحث نیز دین مبین اسلام با توجه به اینکه امید به آینده و انتظار یک گرایش فطرى و جوهره زندگى انسانهاست تلاش نموده که این گرایش را از یک سو توسعه و از دیگر سو تعمیق بخشد.
به این بیان که دین اسلام به همه انسانها مى گوید:
اولاً، شما فقط منتظر بهبود وضع زندگى خود و اطرافیانتان نباشید و تنها سعادت نزدیکان خود را طلب نکنید، بلکه این انتظار را نسبت به همه افراد جامعه گسترش دهید و چشم انتظار روزى باشید که رفاه، سعادت، عدالت و معنویت نه تنها در شهر و دیار شما بلکه در همه جهان گسترده شود.
ثانیاً، انتظار شما نباید تنها متوجه امور ظاهرى، سطحى و محدود زندگى گردد. شما باید انتظارتان را تعمیق بخشید و چشم به راه آینده اى باشید که حقیقت مطلق، عدالت مطلق و معنویت مطلق در جهان حاکم شود.
در این معنا، انتظار تنها به ظهور مردى تعلق مى گیرد که اگر بیاید نهایت خوبیها براى همه انسانها در سراسر جهان فراهم خواهد شد. این انتظار به همان اندازه فضیلت و برترى دارد که تحقق متعلق آن.
نگاهى اجمالى به روایاتى که در فضیلت انتظار ظهور امام عصر(ع) وارد شده اند ما را به سطح ارزش این انتظار واقف مى سازد:
۲-۱. امام سجاد(ع) منتظران را برترین مردم همه روزگاران برمى شمارند:
… إنّ أهل زمان غیبته القائلون بإمامته المنتظرون لظهوره أفضل من کلّ أهل زمان.۸
آن گروه از مردم عصر غیبتف امام دوازدهم که امامت او را پذیرفته و منتظر ظهور او هستند برترین مردم همه روزگاران هستند.
۲-۲. امام صادق(ع) در فضیلت انتظار به معناى دوم مى فرماید:
المنتظر لأمرنا کالمتشحّط بدمه فى سبیل اللَّه.۹
کسى که در انتظار تحقق امر ما (برقرارى حکومت اهل بیت(ع)باشد همانند کسى است که در راه خدا به خون خود غلتیده است.
۲-۳. آن حضرت در روایت دیگرى منتظران ظهور را از زمره »دوستان خدا« برمى شمارند:
طوبى لشیعه قائمنا المنتظرین لظهوره فى غیبته و المطیعین له فى ظهوره أولئک أولیاءاللَّه الذین لاخوف علیهم ولا هم یحزنون.
خوشا به حال شیعیان قائم ما که در زمان غیبتش منتظر ظهور او هستند و در هنگام ظهورش فرمانبردار او. آنان دوستان خدا هستند، همانها که نه ترس به دل راه مى دهند و نه اندوهگین مى شوند.
۲-۴. امام صادق(ع) در بیانى دیگر منتظران ظهور را با شهیدشدگان در پیشگاه رسول خدا(ص) برابر دانسته، مى فرمایند:
من مات منکم و هو منتظر لهذا الأمر کمن هو مع القائم فى فسطاطه. قال: ثمّ مکث هنیئه، ثمّ قال: لا بل کمن قارع معه بسیفه. ثمّ قال: لا واللَّه کمن استشهد مع رسول اللَّه، صلّى اللَّه علیه و آله.۱۱
هر کس از شما بمیرد در حالى که منتظر این امر باشد همانند کسى است که با حضرت قائم(ع) در خیمه اش بوده باشد. سپس حضرت چند لحظه اى درنگ کرده، آنگاه فرمود: نه، بلکه مانند کسى است که در خدمت آن حضرت شمشیر بزند. سپس فرمود:
نه، به خدا همچون کسى است که در پیشگاه رسول خدا(ص) شهید شده باشد.
ب. نقش سازنده انتظار
براى درک درست نقش سازنده انتظار و امید به آینده در فرد و جامعه لازم است که ارکان و پایه هاى اساسى آن را بررسى کنیم.
هر کس با مراجعه به خود و بررسى مصادیق مختلف انتظار درمى یابد که این مفهوم سه پایه اساسى دارد:
۱. ناخوشنودى از وضع موجود یا قانع نبودن به آن؛
۲. امید و باور به آینده مطلوب؛
۳. تلاش در جهت تحقق آینده مطلوب.
بدون تردید، انتظار، چه در معناى عام و چه در معناى خاص آن، زمانى فعلیت مى یابد که سه رکن یاد شده محقق شود. کسى که هیچ احساس ناخوشایندى نسبت به وضع موجود خود و شرایطى که در آن به سر مى برد ندارد، یا آینده روشنى پیش روى خود نمى بیند و از باور درستى نسبت به امکان تغییر شرایط موجود برخوردار نیست، یا هیچ تلاشى در راه تحقق آینده اى که آن را مطلوب مى داند و رسیدن به هدفى که چشم انتظار رسیدن آن است، نمى کند، هرگز نمى تواند در زمره منتظران باشد.
حال اگر بخواهیم با توجه به سه رکن اساسى انتظار، به تحلیل مفهومى انتظار ظهور امام مهدى(ع) بپردازیم و مشخص کنیم که چه زمانى مى توان فردى را واقعاً منتظر ظهور دانست، باید به سه نکته اساسى اشاره کنیم:
۱. آگاهى نسبت به شرایط موجود و معرفت نسبت به شرایط عصر موعود؛
۲. باور به تحقق وعده الهى در مورد آینده جهان و حاکمیت نهایى دین خدا بر سراسر زمین؛
۳. حرکت و تلاش در راه زمینه سازى و یا تحقق جامعه موعود.
نخستین شرط انتظار این است که انسان به آن حد از آگاهى و شناخت برسد که بفهمد وضع موجود جهان و مناسبات حاکم بر آن به هیچ وجه خشنود کننده نیست و شرایطى که در آن زندگى مى کند تناسبى با عظمت وجودى انسان و شأن او ندارد. این شناخت تنها در صورتى حاصل مى شود که آدمى ابتدا شرایط موجود جامعه خود و شرایط جامعه موعود را به درستى بشناسد و آنگاه به مقایسه آنها پرداخته و به داورى بنشیند که واقعاً کدامیک از این شرایط، شایسته مقام انسان به عنوان اشرف مخلوقات است.
شرط دوم باور به سعادتمند شدن جهان و رستگارى بشر در پایان تاریخ است. باور به این حقیقت که جهان بالاخره طعم خوش حقیقت، عدالت و معنویت را خواهد چشید و ریشه هر چه دروغ، ستم، فساد و تباهى است از زمین برکنده خواهد شد.
بدون تردید تحقق شرایط یاد شده مستلزم تلاش فراگیر فردى و اجتماعى در حوزه هاى مختلف فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و نظامى است. تلاشى که اگر به واقع محقق شود، فرد و جامعه مصداق روایاتى خواهند شد که در آنها منتظران ظهور را با یاوران امام مهدى(ع) و حاضران در صحنه هاى نبرد عصر ظهور مقایسه کرده و اجر و ثواب و شأن و مرتبه آنها را یکسان دانسته اند.
کلام خود را با ذکر روایتى از امام صادق(ع) به پایان مى بریم؛ روایتى که با تأمل در آن مى توان همه بایسته هاى انتظار فرج را دریافت:
إن لنا دوله یجیئ الله بها إذا شاء .
ثم قال : من سر أن یکون من أصحاب القائم فلینتظر ولیعمل بالورع ومحاسن الاخلاق ، وهو منتظر ، فان مات وقام القائم بعده کان له من الاجر مثل أجر من أدرکه ، فجدوا وانتظروا هنیئا لکم أیتها العصابه المرحومه براى ما دولتى است که هر زمان خداوند بخواهد، آن را محقق مى سازد.
و آنگاه [امام] فرمود:
هر کس دوست مى دارد از یاران حضرت قائم، باشد باید که منتظر باشد و در این حال به پرهیزکارى و اخلاق نیکو رفتار نماید، در حالى که منتظر است، پس چنانچه بمیرد و پس از مردنش قائم، به پا خیزد، پاداش او همچون پاداش کسى خواهد بود که آن حضرت را درک کرده است، پس کوشش کنید و در انتظار بمانید، گوارا باد بر شما [این پاداش] اى گروه مشمول رحمت خداوند!
پى نوشت:
۱ . ر.ک: دهخدا، على اکبر، لغتنامه، ذیل کلمه »انتظار«؛ معین، محمد، فرهنگ فارسى ذیل کلمه «انتظار».
۲ . المجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۷، ص۱۷۳، ح۸.
۳ . تنبیه الخواطر، ج۱، ص۲۷۲. به نقل از: محمدى رى شهرى، محمد، میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخى، ج۱، ص۱۸۴، ح۶۷۵.
۴ . المجلسى، محمدباقر، همان، ج۵۲، ص۱۲۲، ح۳.
۵ . همان، ج۱۰، ص۹۴.
۶ . همان، ص۹۹.
۷ . همان، ج۷۵، ص۲۰۸، ح۷۷.
۸ . همان، ج۵۲، ص۱۲۲، ح۴.
۹ . الصدوق، محمدبن على بن الحسین، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۶۴۵، ج۶.
۱۰. همان، ص۳۵۷، ح۵۲.
۱۱. المجلسى، محمدباقر، همان، ص۱۲۶، ح۱۸.
۱۲. النعمانى، محمدبن ابراهیم بن جعفر، کتاب الغیبه، ص۲۰۰، ج۱۶؛ المجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۴۰، ح۵۰.
منبع : موعود شماره ۳۸
ابراهیم شفیعى سروستانى