- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
سوگند به خدایی که دانه را میشکافد و جانداران را میآفریند، اگر وضع حاضر نبود و اگر آماده شدن یاور و فشار جمعیت که تکلیف را تعیین میکند، نبود و اگر خدا از دانشمندان پیمان نگرفته بود که در برابر عوارض شکمبارگی ستمگران و گرسنگی بیچارگان نباید آرام بگیرند، من افسار مرکب خلافت را روی شانه اش میانداختم و کنار میرفتم.
مقدمه
۱ ـ «کنتم خیر امه اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر.»(۱)
شما بهترین امتی هستید که برای مردمان پدیده آمده اند؛ که به نیکی فرمان می دهید و از ناشایستی باز می دارید.
امت اسلامی به این دلیل بهترین امت شناخته می شود که در آن مردم همدیگر را به معروف امر و از منکر نهی می کنند. به این ترتیب ارزش های الهی (به عنوان ارزش) همواره ثابت و هدایتگر رهپویان طریق حق می مانند و ضد ارزش ها به عنوان مانع حرکت شناخته شده و از مسیر راه حق گویان برداشته می شود. بر این اساس همه موظف به امر و نهی همدیگر خواهند بود.
۲ ـ «و لتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر»(۲)
و باید از میان شما گروهی باشند دعوتگر به خیر که به نیکی فرمان دهند و از ناشایستی بازدارند.
حقیقت این است که به دلیل شرایطی که لازم است آمر و ناهی برای امر و نهی کردن کسب کنند و موقعیتی که باید موجود باشد، تنها افراد یا گروه هایی که این شرایط را دار باشند، همواره به عنوان پیشروان اجرای این فریضه شناخته می شوند.
۳ ـ «و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر»(۳)
مردان و زنان با ایمان ولی یکدیگرند. همدیگر را به نیکی فرمان می دهند و از زشتی باز می دارند.
این آیه نیز نوعی ولایت برای آمران و ناهیان ایجاد می کند و آنان از این جهت نسبت به مخاطبان خود، برتری و ولایت می یابند.
از مجموع سه آیه ی فوق چنین برداشت می شود که همیشه «گروه هایی از مردم» به دلیل وجود شرایط لازم، دیگران را امر به معروف و نهی از منکر می کنند و از این رهگذر نوعی ولایت برای آنان ایجاد می شود.
نکته ی قابل توجه در این جاست که بدانیم معین شدن چنین وظیفه ای برای چنین جمعیتی به معنای این نیست که اصل وجوب امر به معروف و نهی از منکر شامل همگان نمی شود، بلکه همه به تناسب شرایط پدید آمده موظف و با فقدان شرایط، ممنوع نسبت به این وظیفه خواهند بود.(۴)*
با ذکر این که متوجه می شویم امیرمؤمنان علی (علیه السلام) از چه خاستگاهی در سخنان خود بارها، برای جمعیت های ویژه ای جهت اجرای این فریضه، مأموریت قائل است و آنان را حتی براساس تفسیر برخی آیات قرآن پیشروان این عرصه می داند.
۱ ـ خدا
برتری مطلق خداوند بر عالم و آدم، و علم و توان وی موجب می شود او در صف اوّل و خط مقدّم آمران و ناهیان قراربگیرد. خداوند معروف و منکر را می شناسد، قدرت لازم را برای امر و نهی دارد و به موقعیت ها و مقتضیات نیز احاطه دارد. بنابراین شایسته ترین آمر و ناهی اوست. و از این روست که در دعای جوشن کبیر با دو لقب «یا آمر و یا ناهی» از وی یاد می شود.
علاوه بر آن حضرت علی (علیه السلام) در ضمن خطبه ای می فرماید: «ان الامر بالمعروف و النهی عن المنکر لخُلقان من خُلق اللّه سبحانه»(۵) امر به معروف و نهی از منکر دو ویژگی از صفات خداوند هستند.
این سخن نیز تأکید برخاستگاه الهی این فریضه دارد که طبعاً کمال انسانی نیز فرآیند آن خواهد بود، لذا ما در قرآن بارها شاهد امر و نهی خداوند هستیم مانند «ان اللّه یأمر بالعدل و الاحسان …»(۶)
البته امیرمؤمنان علی (علیه السلام) پیرامون آمر و ناهی بودن خداوند به این نکته نیز اشاره دارد که خداوند از طریق مجاری مناسب بشر، امر و نهی خود را به اجرا می گذارد، لذا در خطبه ای از نهج البلاغه می فرماید:
«و انهی الیکم المعذره و اتخذ علیکم الحجه و قدّم الیکم بالوعید و انذرکم بین یدی عذاب شدید.»(۷) خداوند به زبان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اعمالی را که دوست داشت و اعمالی را که بدش می آمد و نواهی و اوامر خود را به شما ابلاغ کرد و جای عذر برایتان باقی نگذاشت و حجت را برایتان تمام کرد و شما را پیش از آن که قیامت به پا شود از عذاب برحذر داشت و پیش از رسیدن عذاب سخت ترسانید.
۲ ـ پیامبران
همان گونه که در بخش فوق گفتیم، خداوند پیامبران را به عنوان واسطه و ابلاغ گران اوامر و نواهی خود برمی گزیند. بنابراین اساساً فلسفه ی وجودی پیامبران را باید در اجرای این فریضه جست جو کرد. خداوند متعال نیز در کنار ذکر شئون پیامبری، مانند حلال کردن طیبات، حرام دانستن پلیدی ها، باز کردن غل ها و… از «امربه معروف» و «نهی از منکر» یاد می کند.(۸) و بر این اساس است که معصومان (علیهم السلام) امر به معروف و نهی از منکر را روش پیامبران می دانند و می فرمایند:
«ان الامر بالمعروف و النهی عن المنکر سبیل الانبیاء و منهاج الصلحاء»(۹)؛ امر به معروف و نهی از منکر راه پیامبران و روش صالحان است.
امام علی (علیه السلام) در فرازهایی غیر معدود از سخنانش به این وظیفه و شأن پیامبران اشاره می کند و گاه رنج هایی را نیز که متحمل شده اند، بیان می دارد. از جمله پیرامون حضرت یحیی و پدرش حضرت زکریا علیهماالسلام می فرماید:
پیامبر خدا، زکریا را با ارّه قطعه قطعه کردند و یحیی فرزند زکریا را کشتند؛ با این که او آن ها را به خدا دعوت می کرد… خداوند در کتابش فرمود: «کسانی که به آیات خدا کافر شدند و پیامبران و عدالت خواهان را می کشند، به عذاب دردناک بشارت بده.»(۱۰)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) علاوه بر آیات و روایاتی که فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر را رسالت و شأن عموم پیامبران می دانند، آیات و احادیثی نیز به طور ویژه به مأموریت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این باره دلالت دارند، مانند:
«یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر»(۱۱)؛ و «وامربالمعروف و اعرض عن الجاهلین»(۱۲) و… امیرمؤمنان در حدیثی آن گاه که این فریضه و مأموریت پیامبر را یادآورد می شود، به اوضاع و موقعیت ویژه حضرت نیز اشاره می کند.
«اشهد انّ محمداً صلی اللّه علیه و سلم… ارسله بالمعروف آمرا و عن المنکر ناهیاً و الی الحق داعیاً علی حین فتره من الرسل و ضلاله من الناس و اختلاف من الامور و تنازع من الالسن»(۱۳) شهادت می دهم که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را برای نیکی امر کننده و از پلیدی نهی کننده و به حق دعوت کننده فرستاد در زمانی که فاصله ای از رسولان و گمراهی از مردم و اختلاف از امور و تنازع در زبان ها بود.
امیرمؤمنان (علیه السلام) در بستر شهادت نیز از این وظیفه ی پیامبر سخن می گوید: «قال اللّه عزّوجلّ لنبیّه (صلّی اللّه علیه و آله و سلم) «و أْمر بالمعروف و انه عن المنکر و اصبر علی ما اصابک ان ذلک من عزم الامور»(۱۴)
خدای عزّوجل به پیامبر خود می فرمود: «و امر به معروف و نهی از منکر کن و برآنچه به تو می رسد، صبر پیشه ساز که این از کارهای مهم است.»
۳ ـ امامان (علیهم السلام)
ائمه (علیهم السلام) بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وظیفه ی هدایت جامعه ی بشری را بر عهده گرفته اند و جانشین پیامبر در وظایف و مأموریت هایش هستند.
بنابراین آنچه را که باید پیامبر درباره هدایت جامعه به کار می برد، ائمه معصوم (علیهم السلام) ادامه می دادند که امر به معروف و نهی از منکر از این شئون و شاید یکی از مهمترین آن ها می باشد.
از این روی در زیارت جامعه می خوانیم: «و امرتم بالمعروف و نهیتم عن المنکر و جاهدتم فی اللّه حق جهاده»(۱۵) به معروف امر کردید و از منکر باز داشتید و در راه خدا آن گونه که سزاوار بود، جهاد کردید.
امام حسین (علیه السلام) مظهری ملموس و فدایی این دو فریضه ی مقدس است، لذا آن گاه که برادرش محمد حنفیه به او می گوید:
به سوی عراق نرو؛ می فرماید: «ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدّی»(۱۶)؛ می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم تا به روش جدّم عمل کنم.
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) با جملات و تعابیر مختلفی از این شأن پیامبر سخن می گوید، مانند:
«نحن دعاه الحق و ائمه الخلق و ألسنه الصدق، من اطاعنا ملک و من عصانا هلک»(۱۷) ما دعوت کنندگان به حق و پیشوایان مردم و زبان های راستی هستیم. هرکه ما را اطاعت کند، قدرت یابد و آن که از ما سرپیچی کند، هلاک می شود.
«یا ایها الناس استعدوا للشخوص الی امامکم و انفروا خفافاً و ثقالاً و جاهدوا باموالکم و انفسکم فانّکم تقاتلون المحلین القاسطین الذین یقرأون القرآن و لا یعرفون حکم الکتاب و لایدینون دین الحق مع امیرالمؤمنین و ابن عمّ رسول اللّه الآمر بالمعروف و الناهی عن المنکر و الصادع بالحق و القیّم بالهدی و الحاکم بحکم الکتاب الذی لا یرتشی فی الحکم و لا یداهن الفجّار و لا تأخذه فی اللّه لومه لائم.»(۱۸)
ای مردم! به پیش بشتابید و سبکبال و سنگین کوچ کنید و با اموال و جان های خود جهاد کنید. شما با مرزشکن های ستمگر که قرآن را نمی خوانند و حکم آن را نمی دانند و به دین حق دیندار نیستند، همراه امیرمؤمنان و پسر عموی رسول خدا نمی جنگند، کسی که آمر به معروف و ناهی از منکر و باز دارنده ی به حق و قیّم به هدایت و حاکم به کتاب است، کسی که در حکم رشوه نمی گیرد و با فاجران سازش نمی کند و در (راه) خدا سرزنش ملامتگری را به خود نمی گیرد.
برتری مطلق خداوند برعالم و آدم و علم و توان وی موجب می شود او در صف اوّل و خط مقدّم «آمران و ناهیان» قرار بگیرد.
۴ ـ عالمان ربّانی و دانشوران دین شناس
واقعیت موجود در جوامع بشری اقتضا می کند همواره غیر از اهل عصمت وطهارت، گروهی از مردمان زمینی نیز که بر زخارف دنیوی چشم بسته و به امید اطاعت معبود خویش در تکاپو هستند، به این فریضه عمل کنند. این گروه «شایستگی»، «حق» و «وظیفه» دارند که به معروف امر و از منکر نهی کنند و قرآن کریم درباره این گروه می فرماید:
«لعن الذی کفروا من بنی اسرائیل علی لسان داود و عیسی بن مریم… کانوا لا یتناهون عن منکر فعلوه لبئس ما کانوا یفعلون»(۱۹) لعنت شدند آنان که از بنی اسرائیل کافر شدند از زبان داود و عیسی… چرا که آنان از بدی هایی که مردم انجام می دادند، نهی نمی کردند.
امیرمؤمنان (علیه السلام) نیز به این وظیفه ربّانیان و مردان خدایی در هر عصر و دوره ای این گونه اشاره می فرماید:
«فانه انما هلک من کان قبلکم حیث ما عملوا من المعاصی و لم ینهیهم الربانیون و الاحبار عن ذلک و انهم لمّا تمادوا فی المعاصی و لم ینهیهم الربانیون و الاحبار عن ذلک نزلت بهم العقوبات.»(۲۰) کسانی که قبل از شما بودند، نابود شدند. چون هر چه به گناه عمل کردند، ربّانی ها و عالمان دینی بازشان نداشتند و آن ها وقتی در گناهان فرو رفتند و ربانیان و احبار از این گناهان نهی نکردند، عقوبت ها به آن ها نازل شد.
صاحبان دانش در هر زمینه ای بهتر از دیگران مصالح و مفاسد را تشخیص می دهند و می توانند مردم را به سوی آن هدایت کنند و نسبت به مفاسد هشدار دهند.
قرآن کریم در این باره سراغ اقوام گذشته می رود و می فرماید: «فلولا کان من القرون من قبلکم اولو بقیه ینهون عن الفساد فی الارض الا قلیلاً ممن انجیناهم»(۲۱)
از چه روی در میان اقوامی که پیش از شما بودند، جز گروهی اندک ازکسانی که نجاتشان دادیم، خردمندانی نبودند که از فساد در روی زمین نهی کنند.
بر این اساس امیرمؤمنان می فرماید: «ان العالم الکاتم علمه یبعث انتن اهل القیامه ریحاً یلعنه کل دابه حتی دواب الارض صغاراً»(۲۲) دانشمندی که علم خود را پنهان کند، بدبوترینِ اهل قیامت برانگیخته می شود. هرجنبنده ای حتی جنبندگان کوچک زمینی او را لعنت خواهند کرد.
علاوه بر این امام در خطبه شقشقیه می فرماید:
«اما و الذی فلق الحبه و برأ النّسمه لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر و ما اخذ اللّه علی العلماء ان لا یقارّوا علی کظّه ظالم و لا سغب مظلوم لألقیت حبلها علی غاربها»(۲۳) سوگند به خدایی که دانه را می شکافد و جانداران را می آفریند، اگر وضع حاضر نبود و اگر آماده شدن یاور و فشار جمعیت که تکلیف را تعیین می کند، نبود و اگر خدا از دانشمندان پیمان نگرفته بود که در برابر عوارض شکمبارگی ستمگران و گرسنگی بیچارگان نباید آرام بگیرند، من افسار مرکب خلافت را روی شانه اش می انداختم و کنار می رفتم.
۵ ـ سرپرست خانواده
برای پی بردن به مسئولیت سرپرست خانواده کافی است به این آیه الهی توجه کنیم که خداوند می فرماید:
«یا ایها الذین آمنوا قوا انفسکم و اهلیکم ناراً وقودها الناس و الحجاره علیها ملئکه غلاظ شداد لا یعصون اللّه ما امرهم و یفعلون ما یؤمرون»(۲۴) ای کسانی که ایمان آورده اید، خود و خانواده خویش را از آتش که هیزم آن انسان ها و سنگ هاست، نگاه دارید؛ آتشی که فرشتگانی بر آن گمارده شده که خشن و سخت گیر هستند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمی کنند و آنچه را فرمان داده شده اند، اجرا می نمایند.
بنابراین در هر خانواده آنان که در رأس هرم سامان دهی خانواده قرار دارند، موظف به بازداشتن اهل خانه از کجروی های احتمالی هستند و به همین ترتیب در برابر کوتاهی و قصور خود، قدرت تشخیص معروف و منکر را نیز از دست خواهند داد.
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) عواقب این کوتاهی را در روایتی به نقل از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به زیباترین وجه به تصویر می کشد و می فرماید:
«ایمارجل رأی فی منزله شیئاً من فجور فلم یغیّر بعث اللّه تعالی بطیر ابیض فیظلّ ببابه اربعین صباحاً فیقول له کما دخل و خرج غیّر غیّر فان عیّر و الامسح بجناحه علی عینیه و ان رأی حسناً لم یراه حسنا و ان رای قبیحاً لم ینکره»(۲۵)
هر مردی که در خانه اش چیزی را از فجور ببیند و اصلاح نکند، خداوند پرنده ای سفید را برمیانگیزد که چهل صبح بر در خانه اش پر میگستراند و هرگاه آن مرد داخل خانه شود، یا از آن خارج شود، می گوید: اصلاح کن، اصلاح کن. اگر اصلاح کرد، که کرد و گرنه آن پرنده بال هایش را به دو چشم او می کشد که اگر خوبی را ببیند، آن را خوب نمی بیند و اگر بدی ببیند آن را بد نمی بیند.
در این حدیث وارونه شدن بینش «اهل تسامح و تساهل» در برابر گناه به خوبی ترسیم شده است.
۶ ـ برادر دینی
در جامعه ی اسلامی، مسئولیت متقابل انسان ها نسبت به هم بدان حد است که مسلمانان برادر هم خوانده شده اند و امیرمؤمنان در توضیح این برادری می فرماید:
«اخوک فی الدین من هداک الی الرشاد و نهاک عن فساد و اعانک الی اصلاح معاد.»(۲۶)؛ برادر تو در دین کسی است که تو را به راه رشد هدایت کند و از فساد باز دارد و به اصلاح آخرت یاری ات کند.
و در جای دیگر می فرماید: «علیک بطاعه من یامرک بالدین فانه یهدیک و ینجیک»(۲۷)؛ برتوباد به اطاعت کسی که تو را به دین امر می کند که او تو را هدایت می کند و نجات می دهد.
ویژگی این گروه ها
۱ ـ نکته ی اول: غیر از خدای متعال که تمام ابزارهای لازم (علم، قدرت و برتری) را در اختیار دارد، دیگر گروه های پیشرو، هریک ویژگی خاصی دارند که موجب می شود، در خط مقدم قرار بگیرند.
این برتری ها در دو جنبه ی فردی و اجتماعی است. یعنی مراتب و والایی آنان گاه از برجستگی فردی و گاه از برجستگی اجتماعی آنان ناشی می شود و زمانی نیز هر دو عنصر وجود دارد. گروه انبیا و امامان هم برتری های فردی و هم صاحب رتبه و مسئولیت اجتماعی هستند.
مردان خدایی و دانشمندان به دلیل ویژگی های شخصی که همان برتری معنوی یا علمی است، مورد خطاب هستند و سرپرست خانواده و سازمان به دلیل برتری نهادی و سازمانی خود موظف به امر و نهی می شود.
در این میان تنها یک گروه «برادران دینی» است که جایگاه مساوی با مخاطبان خود دارند. البته این گروه نیز به دلیل مسئولیت اجتماعی و متقابل خود دارای وظیفه امر و نهی می شوند و زمانی که امر و نهی کنند، چنین ولایت و برتری برای آنان نیز به وجود می آید.
بنابراین آخرین قشری که مورد خطاب است، عام ترین و بیشترین جماعت مسلمانان است که از موضع برادری، حقّ امر و نهی یافته اند.
۲ ـ نکته ی دوم: به نظر می رسد در این تقسیم بندی، اشخاص موضوعیت ندارند. به عبارت دیگر آنچه مهم است. موقعیت و برتری اجتماعی یا شخصیتی است به همین ترتیب به جای شخص یک پیامبر، هر شخص دیگر بود، همین وظیفه را داشت. در باره ی سرپرست سازمان و خانواده نیز چنین است؛ از این روی تفاوتی نمی کند که مسئولیت و سرپرستی خانواده با چه کسی باشد، هر که مسئول سامان دهی باشد، وظیفه ی هدایت و اصلاح گری و امر و نهی را نیز خواهد داشت و باید از کوتاهی و قصور پرهیز کند.
بنابراین اگر به جای پدر، مادر چنین برتری موقعیتی یافت، یا برادر بزرگ تر یا خواهر، پدر بزرگ و… باید خود را مخاطب این وظیفه ی الهی بداند. «برادر دینی» نیز به همین صورت اعم از زن و مرد خواهد بود. زیرا منظور وظیفه ای است که از مسئولیت برادری اسلامی ایجاد شده است و این اعم از آن است که فرد مورد نظر، زن باشد یا مرد و البته این واقعیت را نیز انکار نمی کنیم که گروه های برگزیده براساس موقعیت ها، برتری ها و جایگاه های خویش در سازمان اجتماعی نقش برتر و جایگاه بالاتری نسبت به مسئولیت در برابر امر و نهی خواهند داشت.
پی نوشت ها ۱ ـ سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.۲ ـ سوره آل عمران، آیه ۱۰۴. پیرامون «منکم» نظرات مختلفی ارائه شده است. برخی «من» را شأنیه و عده ای بعضیه گرفته اند. یکی از طرق جمع این آیه با آیه ۱۱۰ از همین سوره مطلبی است که می خوانید. برخی هم گفته اند: به خاطر مراتب مختلف امرو نهی است که فرموده است: «منکم» چون همه توان رسیدن به همه مراتب را ندارند و بلکه باید جمعیتی برای اجرای برخی مراتب (مرتبه غیر فردی) تشکیل شود. لذا تعبیر «منکم» شده است.
۳ ـ سوره توبه، آیه ۷۱، برخی مترجمان جدید این واژه (اولیاء) را به معنای دوستی در نظر گرفته اند که با توجه به متون فقهی صحیح به نظر نمی رسد و تأکید بر آن است که ولایت به معنای برتری است و آمر و ناهی با اجرای این فریضه نوعی از شئون ولایت بعضی از مؤمنان به بعضی دیگر را ثابت می کند.
۴ ـ در این باره، در بخش ویژگی ها به تفصیل سخن خواهیم گفت.
۵ ـ نهج البلاغه، خطبه ۱۵۵.
۶ ـ نحل، آیه ۹۰.
۷ ـ نهج البلاغه، خطبه ۸۵، ص ۲۰۶.
۸ ـ امر به معروف و نهی از منکر، سیدحسن اسلامی، ص ۳۱.
۹ ـ اصول کافی، ج ۵، ص ۵۵، امام باقر(ع).
۱۰ ـ تفسیربرهان، ج ۱، ص ۲۷۴، حضرت اسماعیل نیز به نماز وزکات امر می کرد. (مریم، ۵۵)، حضرت شعیب فرمان به معروف در تجارت می داد. (هود، ۸۵).
۱۱ ـ اعراف، ۱۵۷.
۱۲ ـ همان، ۱۹۹.
۱۳ ـ عقدالفرید، ج ۴، ص ۱۳۵ و فروع کافی، ج ۵، ص۵۹ و نمونه های دیگر.
۱۴ ـ نهج السعاده فی مستدرک نهج البلاغه، ج ۸، ص ۳۶۸.
۱۵ ـ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۳۹.
۱۶ ـ در جامعه ی کبیره از امام علی النقی(ع) (المظهرین لامراللّه و نهیه) و در جامعه ی صغیره از امام رضا(ع) (المظهری لامراللّه و نهیه)
۱۷ ـ غررالحکم و دررالکلم، ۱۰۰۰۱.
۱۸ ـ بحارالانوار، ج ۳۲، ص ۴۰۷، در جنگ صفین به مردم بصره.
۱۹ ـ سوره مائده، آیات ۷۸ و ۷۹ و آیه ۱۱۶ سوره هود را نیز بنگرید.
۲۰ ـ اصول کافی، ج ۵، ص ۵۷، از امثال این آیات و احادیث معلوم می شود عالمان دین و روحانیون بزرگوار در صف اول آمران و ناهیان باید باشند.
۲۱ ـ هود، ۱۱۶.
۲۲ ـ جامع احادیث الشیعه، ج ۱۴، ص ۴۵۱.
۲۳ ـ نهج البلاغه، خطبه ۳.
۲۴ ـ تحریم، آیه ۶۰.
۲۵ ـ جامع احادیث الشیعه، ج ۱۴، ص ۴۱۰.
۲۶ ـ غررالحکم و دررالکلم، ۱۹۱۸.
۲۷ ـ همان، ۶۱۴۲.
منبع: ابواحسان میانجی؛ فرهنگ کوثر؛ اسفند ۱۳۷۹؛ شماره ۴۸