- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
علی بن ابیطالب مشهور به امام علی(علیه السلام) و امیرالمؤمنین (۱۳ رجب سال ۲۳ قبل از هجرت – ۲۱ رمضان سال ۴۰ق)، امام اول همهٔ مذاهب شیعه، صحابی، راوی، کاتب وحی و چهارمین خلیفه از خلفای راشدین نزد اهل سنت است. وی پسرعمو و داماد پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)، همسر حضرت فاطمه(س)، پدر و جدِّ یازده امام شیعه است. پدر او ابوطالب و مادرش فاطمه بنت اسد بوده است. به گفته مورخان شیعه و بسیاری از علمای اهل سنت، در کعبه زاده شد و نخستین مردی بود که به پیامبراسلام(صلی الله علیه و آله) ایمان آورد. از نظر شیعه، علی(علیه السلام) به فرمان خدا و تصریح پیامبر(صلی الله علیه و آله)، جانشین بلافصل رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است.
قال علی (علیه السلام): ألا و ان امامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه. (نهج البلاغه، نامه ۴۵)
اگر علی (علیه السلام) را در خوراک و پوشاک با دیگران قیاس کنند کسی را نمی توان یافت که در این مورد همانند او باشد، زیرا خوراک آن حضرت بسیار ساده و کم و به طور کلی نان جوینی بود که سبوس آن را پاک نمی کردند و در مدت خلافتش حتی مقدار سابق هم به حداقل خود رسید.
علی (علیه السلام) هرگز دو خورشت یکجا صرف نکرد چنانکه در شب شهادتش نیز به دخترش ام کلثوم که برای او نان و شیر و نمک فراهم کرده بود فرمود: مگر نمی دانی پدرت تا کنون بیش از یک غذا نخورده است؟ شیر را بردار و همین نان و نمک کافی است!
حضرت باقر (علیه السلام) فرمود: به خدا سوگند شیوه علی (علیه السلام) چنان بود که مانند بندگان غذا می خورد و بر زمین می نشست، دو پیراهن سنبلانی می خرید و غلامش را مخیر می نمود که بهترین آنها را بردارد و خود آن دیگری را می پوشید و اگر آستین و یا دامنش بلندتر بود آن را قطع می کرد. در مدت پنج سال خلافتش آجری روی آجر نگذاشت و طلا و نقرهای نیندوخت به مردم نان گندم و گوشت می خورانید و خود به منزلش می رفت و نان جو با سرکه می خورد و هر گاه با دو کار خداپسند روبرو می شد، سخت ترین آنها را انتخاب می کرد و هزار بنده از دسترنج خود آزاد کرد که در آن دستش خاک آلود و صورتش عرق ریخته بود و کسی را تاب و توان کردار او نبود (۱).
ابن جوزی می نویسد: روزی عبد الله بن رزین به خانه علی (علیه السلام) رفت و دید آن حضرت کمی گوشت و آرد جو با آب مخلوط کرده و در کاسه ای می جوشاند! عبد الله عرض کرد: یا امیر المؤمنین! این چه غذائی است که شما می خورید؟ شما خلیفه مسلمین هستید و تمام بیت المال در دست شما است و شما مجازید که به اندازه سد جوع از اغذیه قوی طعام بخورید. علی (علیه السلام) فرمود: برای والی مسلمین بیش از این جائز نیست!
عبد الله بن ابی رافع گوید: روز عید به خدمت علی (علیه السلام) رفتم انبانی که مهر شده بود نزدش آوردند و در داخل آن نان جوین خشک و کوبیده بدیدم که آن حضرت از آن تناول فرمود، عرض کردم: یا امیر المؤمنین! این انبان را برای چه مهر می کنید؟ فرمود:
خفت هذین الولدین ان یلینا بسمن او زیت؛ یعنی برای آن مهر می کنم که می ترسم این دو فرزندم (حسنین علیهما السلام) آن را با روغن و یا زیت نرمش کنند!
و هر وقت نان و خورشی خواستی به سرکه و یا نمک اکتفاء کردی و اگر از این برتر خواستی بسبزی و یا کمی شیر شتر قناعت نمودی و گوشت بسیار کم می خورد و می فرمود:
لا تجعلوا بطونکم مقابر الحیوان؛ شکمهایتان را گورستان حیوانات قرار می دهید (۲).
در کتاب ذخیره الملوک است که علی (علیه السلام) در مسجد کوفه معتکف بود موقع افطار عربی نزد آن حضرت آمد علی (علیه السلام) از انبان نان جو کوبیده شده در آورد و مقداری بعرب داد عرب آن را نخورد و به گوشه عمامه اش بست و آمد به خانه حسنین (علیهما السلام) و با آنها غذا خورد و گفت در مسجد مرد غریبی دیدم که جز این نان کوبیده جو چیزی نداشت و دلم برایش سوخت کمی از این غذا برای او ببرم که بخورد! حسنین (علیهما السلام) گریه کردند و گفتند: او پدر ما امیر المؤمنین (علیه السلام) است که با این ریاضت با نفسش مجاهدت می کند (۳).
از سوید بن غفله نقل شده است که گفت: روزی خدمت علی (علیه السلام) مشرف شدم دیدم شیر ترشیده ای که بویش به مشام من می خورد در ظرفی جلو آن حضرت نهاده شده و قرص نان خشگیده پر سبوسی هم در دست مبارکش می باشد و آن نان بقدری خشگ بود که آن جناب آن را با زانویش می شکست و در آن شیر ترشیده نرم می کرد و می خورد و به من فرمود: نزدیک بیا و از این غذای ما بخور عرض کردم: من روزه دار هستم فرمود: از حبیبم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که هر کس روزه دار باشد و میل به طعامی کند و برای خدا نخورد خداوند از طعام های بهشتی به او بخوراند و از شراب های آن بنوشاند.
سوید گوید: دلم به حال آن حضرت سوخت بفضه که خادمه منزل بود گفتم: از خدا نمی ترسی که سبوس جو را نمی گیری؟ گفت: به خدا سوگند خودش دستور فرموده که سبوسش را نگرفته نان بپزم! حضرت متوجه صحبت ما شد و فرمود به فضه چه گفتی؟ عرض کردم: به او گفتم چرا سبوس غله را نمی گیرد؟ فرمود:
پدر و مادرم فدای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) باد که سبوس طعامش را نمی گرفت و از نان گندم سه روز سیر نشد تا خداوند او را قبض روح فرمود (۴).
عدی بن حاتم نزد علی (علیه السلام) رفت و دید آن حضرت مشغول غذا خوردن است، چون بغذای او دقت نمود دید یک کاسه آب و مقداری تکه های نان جوین و کمی نمک است! !
عرض کرد: یا امیر المؤمنین! شما روزها این همه زحمت می کشید و شب ها را در عبادت خدا به سر می برید و غذای شما هم همین است علی (علیه السلام) فرمود: نفس سرکش را باید به ریاضیت عادت داد تا طغیان نکند آنگاه فرمود:
علل النفس بالقنوع و الا
طلبت منک فوق ما یکفیها.
یعنی نفس را به وسیله قناعت بیمار و ضعیف گردان و الا از تو بیش از استحقاقش طلب کند (۵).
یکی از رجال ثروتمند حلوائی پخته و مقداری از آن را بعنوان تحفه نزد علی (علیه السلام) فرستاده بود آن حضرت روپوش ظرف حلوا را برداشت و دید رنگ و بوی خوبی دارد فرمود از رنگ و بویت معلوم است که طعم خوبی هم داری ولی هیهات که من ذائقه خود را به طعم تو آشنا کنم شاید در قلمرو خلافت من کسی پیدا شود که شب را گرسنه خوابیده باشد!
از احنف بن قیس روایت کرده اند که می گفت روزی نزد معاویه بودم چون موقع غذا شد برای معاویه سفره رنگینی چیدند که در آن انواع غذاها وجود داشت و چون معاویه مرد اکولی بود در خوراک خود دقت بیشتری مینمود که از نظر کم و کیف بطور مطلوب باشد.
احنف از دیدن سفره عریض و طویل معاویه گریه کرد، معاویه علت گریه را پرسید احنف گفت به حال علی (علیه السلام) گریه می کنم زیرا روزی در خدمت او بودم موقع افطار که شد مرا در منزل خود نگهداشت تا باتفاق حسنین (علیهما السلام) افطار کنیم، چون غذای مخصوص آن حضرت را آوردند دیدم انبانی است که به مهر خود او ممهور شده است علی (علیه السلام) مهر از او برگرفت و تکه ای از آن نان خشگ را با سرکه خورد و مجددا سر کیسه را مهر کرد و بفضه داد! گفتم مگر غیر از شما کس دیگری هم می تواند از این نان بخورد که انبان را مهر میکنید؟
علی (علیه السلام) فرمود مهر این کیسه از نظر بخل و امساک نیست بلکه برای اینست که در غیاب من فرزندان من این نان ها را به روغن یا به زیت آغشته می کنند و من برای اینکه آنها به احترام این مهر به آن دست نزنند سر انبان را مهر می کنم! معاویه گفت: راست میگوئی ای احنف! احدی نمی تواند مثل علی (علیه السلام) باشد و باز کسی نمی تواند منکر فضیلت او باشد. لباس آن حضرت هم متناسب با خوراک او بود شلوارش زبر و خشن و پیراهنش هم کرباس بود در حالی که به غیر از شام به تمام بلاد اسلامی فرمانروا بود.
اغلب روی خاک می نشست و به همین جهت ابو تراب نامیده شد فرش خانه اش هم حصیر بود کفش خود را وصله می زد و سایر کارهایش را هم خودش انجام می داد. می فرمود به خدا سوگند این ردای من آنقدر وصله خورده است که از وصال آن خجالت می کشم! و الله لقد رقعت مدرعتی هذه حتی استحییت من راقعها (۶).
در نامه ای که به عثمان بن حنیف والی بصره نوشته است فرماید: من که امام شما هستم به دو جامه کهنه و دو قرص نان اکتفاء کرده ام در صورتی که می توانم از جامه های حریر لباسی فاخر بپوشم و از عسل مصفی و مغز گندم غذای لذیذ و مقوی تناول کنم ولی هیهات که هوی و هوس نفس بر من غلبه نماید! آیا به همین قناعت کنم که گویند من امام و خلیفه هستم اما در اندوه و پریشانی فقراء شرکت نکنم؟ أ أقنع من نفسی بان یقال امیر المؤمنین و لا أشارکهم فی مکاره الدهر؟(۷) علی (علیه السلام) می فرمود: من در خوراک و پوشاک طوری هستم که اگر فقیرترین مردم مرا ببیند می تواند در برابر فقر و فاقه خود صبور و شکیبا باشد زیرا وقتی امام خود را چنین ببیند از وضع و حال خود راضی می شود.
و باز می فرمود: من می دانم که کسی مثل من نمی تواند زندگی کند اما آیا بین امام و مأموم نباید وجه تشابهی وجود داشته باشد؟ پس تا می توانید از روش من پیروی کنید.
پی نوشت ها
(۱) امالی صدوق مجلس ۴۷ حدیث. ۱۴
(۲) ینابیع الموده باب ۵۱ ص ۱۵۰ـبحار الانوار جلد ۴۱ ص ۱۴۸
(۳) ینابیع الموده باب ۵۱ ص. ۱۴۷
(۴) کشف الغمه ص ۴۷ـتاریخ طبری و کتب دیگر.
(۵) بحار الانوار جلد ۴۰ ص. ۳۴۵
(۶) نهج البلاغه خطبه ۱۵۹
(۷) نهج البلاغه نامه ۴۵ بعثمان بن حنیف.