- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
هر پیامبری برای خودش جانشین داشت و این امر بدیهی و ضروری است. همان طور که هر کلاس درس، مدرسه، منزل، اداره، حکومت و غیره، در غیاب رئیس به جانشین، نیاز دارد؛ و الا هرج و مرج می شود. چگونه باور کنیم که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در زمان حیات و ممات، جانشین نداشته و به فکر امت بعد از حیات خودش، نبوده است.
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در کتاب آسمانی اش به ما آموختند که حضرت موسی علیه السلام، فقط چهل روز از قوم بنی اسرائیل، فاصله گرفت و به میقات رفت و با وجود اینکه حضرت هارون(ع) به عنوان خلیفه و جانشین حضرت موسی در میان قوم بنی اسرائیل بود، وقتی از میقات برگشت، با کمال تعجب دید اکثر آن ها به دنبال سامری رفته و گوساله پرست و مشرک شده اند.[i]
پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) به خوبی می دانستند که حکومت نو پای اسلام در مدینه، چه قدر دشمن داخلی و خارجی دارد. به خوبی می دانستند که دین نو پای اسلام جهت ریشه دواندن، نیاز به مبیّن و مفسر معصوم دارد تا دین، تحریف نشود. ایشان در قرآن به ما آموختند که، دینِ همه انبیا بعد از رحلتشان به تدریج منحرف شده و از مسیر اصلی خارج گردید.
این پیامبری که از گذشته و آینده اطلاع دارد، به فکر حکومت و دین خدا نیست؟ پیش بینی اختلافات قبیله ای و مردمی را نداشت؟ پیش بینی طمع دشمنان داخلی و خارجی را نداشت؟ پیش بینی تحریف در دین خودش را نداشت؟
چرا! داشت، که به عقیده شیعه تا دنیا باقی است، جانشینان و خلفای رسول الله هم به تدریج می آیند و از دین حفاظت و احکام خدا را برای مردم بیان می کنند. امروز حافظ واقعی دین امام زمان عجّل الله تعالی فرجه می باشد. ایشان رابط بین خدا و خلق اویند و واسطه فیض الهی هستند.
امام باقر علیه السلام می فرماید: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله) إِنَّ أَوَّلَ وَصِی کانَ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ، هِبَهُ اللَّهِ بْنُ آدَمَ وَ مَا مِنْ نَبِی مَضَی إِلَّا وَ لَهُ. .. وَ إِنَّ عَلِی بْنَ أَبِی طَالِبٍ کانَ هِبَهَ اللَّهِ لِمُحَمَّدٍ وَ وَرِثَ عِلْمَ الْأَوْصِیاءِ وَ عِلْمَ مَنْ کانَ قَبْلَهُ أَمَا إِنَّ مُحَمَّداً وَرِثَ عِلْمَ مَنْ کانَ قَبْلَهُ مِنَ الْأَنْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلِین؛ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: اولین وصی و جانشین در روی زمین، هبه الله پسر حضرت آدم بود. هیچ پیغمبری از دنیا نرفت، جز این که جانشین داشت… علی بن ابیطالب مانند هبه الله است برای محمد(یعنی حکم جانشینی داشت) و علم اوصیا و پیشینیان خود را به ارث برده است؛ همانطور که حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) علم پیغمبران و مرسلین پیش از خود را به ارث برده است.»[ii]
۲. شیعه پیرو مکتب اهل بیت(ع) است که به تعبیر قرآن و روایات، اهل بیت(ع) معصومند؛ «إِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماما»[iii] «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»[iv] و روایت «عَنِ النَّبِی(ص ) أَنَّهُ قَالَ إِنِّی تَارِک فِیکمُ الثَّقَلَینِ مَا إِنْ تَمَسَّکتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یفْتَرِقَا حَتَّی یرِدَا عَلَی الْحَوْضَ»[v] که نقل این روایت مورد اتفاق شیعه و سنی است.
اما چهار فرقه اهل تسنن: حنفی، شافعی، مالکی و حنبلی، پیرو چهار امامند که هر کدام امامت یک مذهب را به عهده دارند. ائمه اربعه اهل تسنن حداقل قریب به صد سال بعد از وفات پیامبر(صلی الله علیه وآله) با دین او آشنا شده اند و رسول خدا را زیارت نکرده اند.
آقای ابوحنیفه در سال ۱۵۰ قمری، آقای مالک در سال ۱۷۹ قمری، آقای شافعی در سال ۲۰۴ قمری و آقای احمد بن حنبل در سال ۲۴۱ قمری وفات کرده اند. این چهار نفر نه نابغه بودند و نه دستوری از پیامبر مبنی بر پیروی از اینان بالخصوص وارد شده است. اما شیعه مکتبش را از حضرت علی(ع)، حضرت فاطمه (س)، حضرت حسن (ع) و حضرت حسین(ع) می گیرد که در دامن رسول الله بزرگ شده اند و شب و روز کنار ایشان زندگی می کردند.
نماز پیامبر را این چهار نفر نقل کنند به دل می چسبد و به باور می نشیند یا کسی که ۱۵۰ سال بعد می زیسته؟ و «اهل البیت ادری بما فی البیت؛ اهل خانه می دانند در خانه چه خبر است.»[vi]
۳. در زمان عمر نقل روایت رسول الله(صلی الله علیه وآله) به منظور کتمان فضایل حضرت علی(ع) و به بهانه این که با قرآن اشتباه می شود، ممنوع شد و تا صد سال ادامه داشت و در زمان عمر بن عبد العزیر نقل روایت آزاد شد؛ مگر قرآن در زمان رسول خدا نبود؟ چرا آن موقع فرمایشات پیامبر با قرآن اشتباه نمی شد؟ چرا امروزه و در حال حاضر، اشتباه نمی شود؟
فرقه ای که پیرو کسانی هستند که تا صد سال، نقل کلمات نورانی و چاره ساز پیامبر را ممنوع کرده، از پیامبر چیزی جز روایات تحریف شده ندارد.
اما در باره اختلاف شکل نماز میان شیعه و سنی باید گفت: دست بسته نماز خواندن، در زمان عمر باب شد. عده ای از اسیران ایرانی را نزد عمر آوردند، این ها در حالی که دست بر روی شکم نهاده بودند، مقابل عمر ایستادند. عمر پرسید: این چه طرز ایستادن است؟ گفتند: ما جهت احترام در مقابل امیران و بزرگان این گونه می ایستیم. عمر دستور داد، مردم دست بسته نماز بخوانند.
اما روایاتی که از شیعه و سنی نقل شده خلاف این است. امام صادق(ع) فرمودند: «لَا تُکفِّرْ فَإِنَّمَا یفْعَلُ ذَلِک الْمَجُوسُ وَ لَا تَقُولَنَّ إِذَا فَرَغْتَ مِنْ قِرَاءَتِک آمِینَ فَإِنْ شِئْتَ قُلْتَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین؛ در نماز دست هایت را روی سینه مگذار که این شیوه مجوسیان و زرتشتیان است. بعد از حمد در نماز «آمین» نگو، اگر خواستی بگو: الحمد لله رب العالمین.»[vii]
روایتی که درباره کیفیت نماز رسول خدا(صلی الله علیه وآله) که در کتب معتبر اهل سنت مثل سنن ابن داود، سنن بیهقی و سایر کتب دیگر نقل شده است، شکل واقعی نماز را ترسیم کرده است:
«أَخْبَرَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرِو بْنِ عَطَاءٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا حُمَیدٍ السَّاعِدِی فِی عَشْرَهٍ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم، مِنْهُمْ أَبُو قَتَادَهَ قَالَ أَبُو حُمَیدٍ أَنَا أَعْلَمُکمْ بِصَلَاهِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم، قَالُوا فَلِمَ فَوَاللَّهِ مَا کنْتَ بِأَکثَرِنَا لَهُ تَبَعًا وَلَا أَقْدَمَنَا لَهُ صُحْبَهً. قَالَ بَلَی. قَالُوا فَاعْرِضْ. قَالَ کانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم، إِذَا قَامَ إِلَی الصَّلَاهِ یرْفَعُ یدَیهِ حَتَّی یحَاذِی بِهِمَا مَنْکبَیهِ ثُمَّ یکبِّرُ حَتَّی یقِرَّ کلُّ عَظْمٍ فِی مَوْضِعِهِ مُعْتَدِلًا ثُمَّ یقْرَأُ ثُمَّ یکبِّرُ فَیرْفَعُ یدَیهِ حَتَّی یحَاذِی بِهِمَا مَنْکبَیهِ ثُمَّ یرْکعُ وَیضَعُ رَاحَتَیهِ عَلَی رُکبَتَیهِ ثُمَّ یعْتَدِلُ فَلَا یصُبُّ رَأْسَهُ وَلَا یقْنِعُ ثُمَّ یرْفَعُ رَأْسَهُ فَیقُولُ: سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ. ثُمَّ یرْفَعُ یدَیهِ حَتَّی یحَاذِی بِهِمَا مَنْکبَیهِ مُعْتَدِلًا ثُمَّ یقُولُ «اللَّهُ أَکبَرُ». ثُمَّ یهْوِی إِلَی الأَرْضِ فَیجَافِی یدَیهِ عَنْ جَنْبَیهِ ثُمَّ یرْفَعُ رَأْسَهُ وَ یثْنِی رِجْلَهُ الْیسْرَی فَیقْعُدُ عَلَیهَا وَیفْتَحُ أَصَابِعَ رِجْلَیهِ إِذَا سَجَدَ وَیسْجُدُ ثُمَّ یقُولُ «اللَّهُ أَکبَرُ». وَیرْفَعُ رَأْسَهُ وَیثْنِی رِجْلَهُ الْیسْرَی فَیقْعُدُ عَلَیهَا حَتَّی یرْجِعَ کلُّ عَظْمٍ إِلَی مَوْضِعِهِ ثُمَّ یصْنَعُ فِی الأُخْرَی مِثْلَ ذَلِک ثُمَّ إِذَا قَامَ مِنَ الرَّکعَتَینِ کبَّرَ وَرَفَعَ یدَیهِ حَتَّی یحَاذِی بِهِمَا مَنْکبَیهِ کمَا کبَّرَ عِنْدَ افْتِتَاحِ الصَّلَاهِ ثُمَّ یصْنَعُ ذَلِک فِی بَقِیهِ صَلَاتِهِ حَتَّی إِذَا کانَتِ السَّجْدَهُ الَّتِی فِیهَا التَّسْلِیمُ أَخَّرَ رِجْلَهُ الْیسْرَی وَقَعَدَ مُتَوَرِّکا عَلَی شِقِّهِ الأَیسَرِ. قَالُوا صَدَقْتَ هَکذَا کانَ یصَلِّی؛ ابوحمید ساعدی که خود از اصحاب پیامبر است در جمع ده نفر از یاران پیامبر گفت: من به نماز پیامبر از شما داناترم! گفتند: چطور؟ شما که بیشتر از ما از پیامبر پیروی نکرده و بیشتر از ما با ایشان مصاحبت و همراهی نکرده ای؟ گفت: بله. اصحاب گفتند: نماز رسول الله را به ما نشان و معرفی نما. جواب داد: رسول خدا وقتی به نماز می ایستاد، دست ها را تا محاذی شانه هایش، بالا می برد، سپس تکبیر می گفت تا این که بدن ثابت و بی تحرک می شد. حمد و سوره، قرائت می فرمود و به هنگام رکوع دست ها تا شانه بالا و تکبیر می گفت و سپس به رکوع می رفت. در رکوع، بدن حضرت مستقیم بود، طوری که دست ها روی زانو قرار داشت. سر را نه خم و نه بلند می کرد. وقتی سر از رکوع بر می داشت، می فرمود: سمع الله لمن حمده. سپس دست ها را تا محاذی شانه بلند کرده و در حال قیام و سکون بدن، می فرمود: الله اکبر و به سجده می رفت. در سجده دست ها را از بدن دور می کرد، در حالی که انگشتان پای حضرت، باز بود. حضرت بین دو سجده روی پای چپ می نشست. همین طور ادامه می داد تا سلام آخر که حضرت روی پای چپ نشسته و تکیه داده بودند. همه آن ده صحابی گفتند: راست گفتی! نماز رسول الله همان است که نقل کردی.»[viii](تورک؛ به این کیفیت که بر ران چپ نشیند و ران ها را بهم بچسباند و پشت پای راست را بر کف پای چپ گذارد.)
ابوحمید ساعدی که خود نماز پیامبر را دیده و به قدری توجه دارد که وضعیت انگشتان حضرت در سجده را گزارش می دهد، اگر رسول خدا دست بسته نماز می خواند، حتما نقل می کرد؛ زیرا دست بسته نماز خواندن آشکارتر از انگشتان باز پا در سجده است.
همچنین اگر پیامبر دست بسته نماز می خواند، آقای ابوحمید ساعدی که به این موضوع اشاره نکرده . عمدا یا از روی فراموشی . ده صحابی پیامبر حتما تذکر می دادند، بنابراین قطعا پیامبر دست بسته نماز نخواندند.
البته این روایت در کتب شیعی مثل عوالی اللئالی و مستدرک الوسائل نقل شده است.
با مطالب ارائه شده، معلوم شد که نماز در عصر رسول الله قطعا دست باز و به شکل شیعیان خوانده می شد. امروزه پیروان مذهب مالکی که یکی از فرقه های بزرگ اهل تسنن است، مثل شیعه دست باز نماز می خوانند و کسانی که دست بسته نماز می خوانند، این عمل را مستحب می دانند. ولی شیعه این عمل را موجب بطلان نماز می داند. چرا که بر اساس روایات اهل بیت(ع)، رسول خدا(صلی الله علیه وآله) دست بسته نماز نمی خواندند و شیعه تابع سنت رسول الله است.
پی نوشت:
۱.اعراف، ۱۵۴. ۱۴۲.
۲.کافی، ج۱، ص ۲۲۵.
۳.بقره، ۱۲۴(تفسیر نمونه، ج۱، ص: ۴۳).
۴.احزاب، ۳۳(تفسیر نمونه، ج۱۷، ص: ۲۹).
۵.وسائلالشیعه ج ۲۷، ص ۳۴.
۶.بحارالأنوار، ج ۷۸، ص ۲۷۳.
۷.علل الشرایع، ج ۲، ص ۳۵۸.
۸.سنن أبی داود، ج۲، ص ۴۹۶.