- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
اَصْحاب صُفّه ، گروهی از یاران پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) که پس از هجرت به مدینه در قسمت شمالی مسجد النبی سکنی گزیدند و به سبب از دست دادن و یا رها کردن خانه و دارایی و جایگاه خود در قبایل، با پذیرش فقر و تنگدستی، به عبادت و تعلیم و تعلم و شرکت در جهاد روی آوردند[۱] پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) ایشان را تحت حمایت خود قرار داد. برخی از مفسران، از نزول شماری از آیات قرآنی در شأن آنان سخن آوردهاند. اینان که در مدینه، در قسمت شمالی مسجد پیامبر(صلی الله علیه و آله)[۲] در محلی مسقف و بزرگ و خارج از مسجد، ولی متصل به آن به نام صُفّه به معنای سکو یا ایوان،[۳] زندگی میکردند، به تدریج به نام اصحاب صفه، اهل صفه و گاه اصحاب الظله شهرت یافتند[۴] و به اسوههایی از رها ساختن مظاهر دنیا برای روی آوری صرف به آخرت تبدیل شدند.
اصحاب صفه تحت حمایت پیامبر
پیامبر(صلی الله علیه و آله) اصحاب صفه را تحت حمایت خود داشت و با انس گرفتن و همنشینی با آنان، و اضیاف الاسلام[۵] نامیدن ایشان،[۶] مسلمانان را به اکرام و در عین حال شناخت فضل و مراتب آنان تشویق میکرد.[۷]
اوضاع اقتصادی
در روایات از چگونگی فقر و تنگدستی اصحاب صفه بسیار گفت و گو شده است؛ تا آنجا که گفتهاند آنان از شدت فقر به خرمایی قانع بودند و از بیپوششی خود را گاه در ریگها پنهان میکردند. اگر چه در پی مساعی پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) مشکلات مالی آنها به تدریج کاهش یافت و کسانی که تمایل به خروج از صفه را داشتند، امکان سکونت در جایی مناسبتر را یافته بودند، گروهی از آنان که دنیا را به کلی رها کرده بودند، به رغم فراهم بودن این امکان، همچنان به عبادت و تعلیم و تعلم ادامه میدادند.
همین امر سبب شده بود که شکل نخستین اصحاب صفه، به عنوان گروهی مهاجر تنگدست، دگرگون شده، این عنوان از صورت خاص خود به عنوانی عام و کلی بدل شود و مورد استفاده کسانی قرار گیرد که به علت تنگدستی و نداشتن خانه در صفه به سر میبردهاند.[۸]
تعداد اهل صفه
تغییرات شکلی و دگرگونی معنایی عنوان اصحاب صفه، در روایات تاریخی نیز موجب بروز اختلاف نظرهایی درباره شماره آنان شد و هر یک از راویان در زمان حضور خود در مدینه و مشاهده این گروه، نظری متناسب با شرایط زمانی به دست دادند و گاه شماره آنها را تا ۴۰۰ تن آوردهاند.[۹]
اهل صفه در آثار نویسندگان
ابو نعیم اصفهانی[۱۰] هجویری[۱۱] و برخی نویسندگان دیگر که اصحاب صفه را به دیده اولیای الهی مینگریستهاند، در آثار خود نام شماری از آنان را یاد کردهاند که در آن میان کسانی از صحابه پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)، همچون ابوذر غفاری، سلمان فارسی، بلال بن رباح، واثله بن اسقع و نیز نام ابوهریره دیده میشود،[۱۲] ولی انتخاب نامها و یاد کردن افرادی در شمار اصحاب صفه، گاه به دور از گرایشهای نویسندگان نبوده است.[۱۳]
همچنین ابو عبدالرحمان سلمی (د ۴۱۲ق) در کتابی با عنوان تاریخ اهل الصفه به فضایل و مناقب آنان پرداخته است.[۱۴]
آیاتی درباره اهل صفه
ویژگیها و ارزشهای اسلامی اصحاب صفه زمینهای بوده است تا برخی مفسران، از نزول شماری از آیات قرآنی[۱۵] درشأن آنان سخن آورند و در تفاسیر خود به آن اشاره کنند.[۱۶]
انتساب به اهل صفه
در سدههای ۴ و ۵ق، گروههایی زهدگرا و خصوصاً صوفیه خود را به نوعی به اصحاب صفه منتسب میساختند[۱۷]، تا آنجا که حتی عنوان «صوفی» را مشتق از صفه دانسته، میکوشیدند تا این پیوند را ریشهدار و قوی نشان دهند؛ اشتقاقی که بیشتر مفهومی معنایی دارد و از نظر صرفی نادرست است[۱۸]، چنانکه از بزرگان اهل عرفان ابو القاسم قشیری (درگذشت ۴۶۵ق) و شهاب الدین سهروردی (درگذشت ۶۳۲ق) به صراحت آن را اشتقاقی در معنا و نه در لغت دانستهاند.[۱۹]
پانویس
- بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۶۷
- ابن تیمیه، مجموعه الرسائل و المسائل، ج۱، ص۳۴
- ابن منظور، لسان، ج۹، ص۱۵۹
- نک: ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۱ (۲)، ص۴۸، جاهای مختلف
- میهمانان اسلام
- نک: احمدبن حنبل، مسند، ج۲، ص۵۱۵
- سراج، اللمع، ص۱۳۲-۱۳۳
- نک: ذهبی، تاریخ الاسلام، ص۴۰۰؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۸۹
- نک: راوندی، النوادر (نوادر الراوندی)، ص۲۵؛ بیضاوی، انوار التنزیل، ج۱، ص۲۶۷
- ابونعیم اصفهانی، حلیه الاولیاء، ج۱، ص۱۴۳، ۳۷۴، جاهای مختلف
- ابوالقاسم هجویری، کشف المحجوب، ص۹۷-۹۹
- نیز نک: احمد بن حنبل، مسند، ج۳، ص۴۹۰؛ ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۱ (۲)، ص۱۴، ۴۸، جاهای مختلف؛ هجویری، کشف المحجوب، ص۹۷، ۹۸
- مثلاً نک: هجویری، کشف المحجوب، ص۹۹
- نک: هجویری، کشف المحجوب، ص۹۹؛ ابن تیمیه، مجموعه الرسائل و المسائل، ج۱، ص۳۶
- بقره:۲، آیه۲۷۳، انعام:۶، آیه۵۲، کهف:۱۸، آیه۲۸
- مثلاً نک: ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۱ (۲)، ص۱۳؛ قمی، تفسیر، ج۱، ص۲۰۲؛ طبری، تفسیر، ج۲۵، ص۱۹؛ فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، ج۷، ص۸۴؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۸۸، ج۷، ص۳۵۲
- نک: سراج، اللمع، ص۲۷
- نک: ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ص۱۶۲
- نک: خاوری، ذهبیه، ج۱، ص۳۳؛ نیز کلاباذی، التعرف لمذهب اهل التصوف، ص۲۱
- منابع
- ابن تیمیه، احمد، مجموعه الرسائل و المسائل، بیروت، ۱۴۰۳ق /۱۹۸۳م.
- ابن جوزی، عبدالرحمان، تلبیس ابلیس، به کوشش محمد منیر دمشقی، قاهره، ۱۹۲۸م.
- ابن سعد، محمد، کتاب الطبقات الکبیر، به کوشش زاخاو و دیگران، لیدن، ۱۹۰۴- ۱۹۰۵م.
- ابن منظور، لسان.
- ابونعیم اصفهانی، احمد، حلیه الاولیاء، قاهره، ۱۳۵۱ق /۱۹۳۲م.
- احمد بن حنبل، مسند، قاهره، ۱۳۱۳ق.
- بیضاوی، عبدالله، انوار التنزیل، بیروت، مؤسسه شعبان.
- خاوری، اسدالله، ذهبیه، تهران، ۱۳۶۲ش.
- ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام، بخش سیره نبوی، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی.
- راوندی، فضل الله، النوادر (نوادر الراوندی)، نجف، ۱۳۷۰ق / ۱۹۵۱م.
- سراج، عبدالله، اللمع، لیدن، ۱۹۱۴م.
- سیوطی، الدر المنثور، بیروت، ۱۴۰۳ق.
- طبری، تفسیر.
- فخرالدین رازی، محمد، التفسیر الکبیر، قاهره، المطبعه البهیه.
- قرآن کریم.
- قمی، علی، تفسیر، قم، ۱۳۸۷ق /۱۹۶۸م.
- کلاباذی، محمد، التعرف لمذهب اهل التصوف، به کوشش عبدالحلیم محمود و طه عبدالباقی، قاهره، ۱۳۸۰ق /۱۹۶۰م.
- هجویری، علی، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، سن پترزبورگ، ۱۳۴۴ق / ۱۹۲۶م.