- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
نیازهای انسان
برخی نظریهپردازان علوم اجتماعی، ویژگی زیست اجتماعی انسان را معلول نیازهای متنوع بشر دانستهاند؛ زیرا نیازهای او با توجه به استعدادهای نهفته در وجودش، با معاشرت، تبادل افکار و ایجاد روابط نیکو با همنوعان در جامعه سالم تأمین میشود.
در واقع آنان جامعه را متشکل از تعداد افرادی میدانند که برای ارضای نیازهایشان با هم روابط اجتماعی دارند و منظور آنان از روابط اجتماعی نیز، کمک متقابل انسانها به یک دیگر برای ارضای نیازهاست. بدین ترتیب هدف انسانها، تأمین نیازها و ابزار آن روابط اجتماعی است.
بنابراین زندگی اجتماعی و ایجاد پیوند میان افراد، برای آن است که نیازهای مادی و معنوی فرد، در جامعه بهتر تأمین گردد.
برخی از نیازهای انسان تنها در جامعه و بعضی دیگر، در زندگی فردی به صورت ناقص قابل بر آورده شدن است و در جامعه به طور کامل بر آورده خواهد شد.
در روانشناسی برای تقسیمبندی نیازهای انسان، نظریههای گوناگونی ارائه شده است،(۱) اما در نگاه اول میتوان نیاز افراد به یکدیگر را در دو بخش عمده تقسیم نمود:
۱- نیاز انسان به دیگران در اصل هستی و پیدایش خویش، مانند نیاز فرزند به پدر و مادر. این نیاز را میتوان به عنوان پایهای برای تنظیم روابط اجتماعی و ملاکی برای تعیین ارزش آنها در نظر گرفت.
۲- نیاز انسان به دیگران در دوران زندگی خویش؛ این نوع نیاز به دو دسته تقسیم میگردد:
الف) نیازهایی که فرد، به طور مستقیم به فرد دیگر دارد. مانند نیاز بیمار به پزشک.
ب) نیازهایی که فرد، به طور غیر مستقیم و با کمک و مشارکت دیگران ـ گر چه با چندین واسطه ـ آنها را بر طرف میکند. مانند نیاز فرد به نیروهای متخصص، فنی و طراح که ایده آنان در صنعت مورد بهرهبرداری قرار میگیرد و محصول نهایی آن نیاز فرد را بر طرف میسازد.
عوامل همبستگی
عواملی که موجب همبستگی در زندگی اجتماعی انسان میشود را میتوان در سه گروه عمده ذیل قرار دارد:
۱- عوامل طبیعی
منظور از عوامل طبیعی در همبستگی زندگی اجتماعی انسانها، غریزه جنسی است که باعث نزدیک شدن دو فرد و در نتیجه تشکیل خانواده میگردد.
این عامل، طبیعیترین عامل گردهمایی بشر است؛ زیرا یک فرد سالم و طبیعی به خوبی درک میکند در حالی که تنها باشد زندگی انسانی و اجتماعی وی کامل نگردیده است و نیازمند است که نخست یک اجتماع کوچک به نام خانواده تشکیل دهد و آن گاه به کمک و همکاری همسر و فرزندان، به سمت تشکیل اجتماع حرکت نماید. به عبارت دیگر، اجتماعات کوچک(خانواده) با گسترش تدریجی، جامعهها را تشکیل میدهند.
البته باید پذیرفت که میل جنسی فقط عامل مستقیم در تشکیل خانواده است. اما از آنجا که خانوادهها نیز هستههای اولیه جامعه را به وجود میآورند، این عامل را با واسطه میتوان در تشکیل جامعه بزرگ مؤثر دانست.
۲- عوامل عاطفی
در وجود انسانها، نیاز به محبت و روابط عاطفی وجود دارد که سبب برقراری و حفظ رابطهی محبتآمیز دو جانبه با دیگری میشود.
به نظر «شولتز» این نیاز با تعادل روابط انسانی ارضا میگردد و با اظهار محبت به دیگران و مورد محبت واقع شدن از سوی دیگران، تأمین میگردد.
در جامعهشناسی نیز، از تشکیل گروه نخستین(۲) سخن به میان میآید که انگیزههای عاطفی آن بیش از اهداف سودجویانه، عامل اصلی تشکیل آن گروه میباشد. روابط اعضای خانواده، خویشاوندان و همسایگان نمونهای از این گروه نخستین میباشد. طبیعی است که عاطفه در میان اعضای این گروه از هم گسستگی اجتماع ایشان را پیشگیری میکند. البته میتوان دامنه عواطف را گستردهتر در نظر گرفت و آن را به دو دسته تقسیم نمود:
۱- عواطفی که تابع عوامل طبیعی است. مانند عواطف خانوادگی میان دو همسر و فرزندانشان.
۲- عواطفی که تابع عوامل طبیعی نیستند. بلکه پس از شکلگیری اجتماع میان افراد به وجود آمده، میتوانند در بقای جامعه و تحکیم روابط اجتماعی تأثیر داشته باشند.
وقتی شخصی احساس کند که انسانهای دیگر، خدماتی را به نفع او انجام میدهند و نیازهای وی را در زندگی اجتماعی بر طرف میسازند، عواطف و محبت وی نسبت به آنان برانگیخته میشود. می توان گفت: عواطف در تشکیل زندگی اجتماعی و تحقق جامعه نقش ایجادی ندارد ولی در تقویت و استحکام روابط اجتماعی و تداوم آن نقش مؤثری دارد.
همزبانی خویشی و پیوندی است… مرد با نامحرمان چون بندی است
ای بسا هندو و ترکی هم زبان …ای بسا دو ترک چون بیگانگان.
پس زبان محرمی خود دیگر است … همدلی از هم زبانی بهتر است.(۳)
از دیدگاه اسلام باید به دو نکته توجه داشت:
۱- عواطف اجتماعی واقعی همان الفت و محبتی است که میان مؤمنان به وجود میآید و آنان را از افراد خانواده به یکدیگر نزدیکتر میسازد. امیرمؤمنان(علیه السلام) میفرماید:
«دوستی و محبت [به دیگران، نوعی] خویشاوندی اکتسابی است».(۴)
یکی از یاران امام کاظم(علیه السلام) میگوید بر حضرت وارد شدم، در حالی که نزد ایشان یکی دیگر از یاران بود. به آن فرد لبخندی زدم. حضرت فرمود: آیا او را دوست داری؟ گفتم: بله، و او را فقط به خاطر شما دوست میدارم. حضرت فرمود:
او برادر توست. واقعاً برادر مؤمن از پدر و مادرش محسوب میگردد، گرچه از پدر وی به دنیا نیامده باشد.(۵)
خداوند ایجاد الفت و محبت میان مؤمنان را یکی از بزرگترین نعمتهای خود دانسته و در اعطای این نعمت بر مؤمنان، بر آنان منت نهاده و همواره به آنان یاد آور شده که قدر این نعمت را بدانند و برای دوام آن بکوشند:
و نعمت خدا را بر خودتان به یاد آورید که دشمنان هم بودید. پس خداوند میان دلهای شما مهربانی و الفت قرار داد و در سایه نعمت او با هم برادر شدید.(۶)
۲- اگر در جامعه، روابط معنوی نباشد و مردم روابط اجتماعی را بر اساس منافع مادی پی ریخته باشند و محور دوستی و عواطف آنان تنها مادیات باشد، آن جامعه هرگز به رشد و ترقی نمیرسد. از این رو، خداوند عواطف اجتماعی را بر محور ایمان و تقوا قرار داده و مؤمنان را از ایجاد رابطه عاطفی با کفار باز داشته است.
ای کسانی که ایمان آوردهاید! کافران را به جای مؤمنان دوست مگیرید.(۷)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! از غیر خودتان [دوستِ] همراز مگیرید که آنان در ضرر و آسیب رساندن به شما کوتاهی نمیکنند و رنج بردن شما را دوست دارند و دشمنی از سخن گفتن آنان پیداست و آن چه در سینههایشان مخفی کردهاند، بدتر است.(۸)
آنان که کافران را به جای مؤمنان به دوستی میگیرند، آیا عزت را نزد آنان میجویند. [این گمان باطلی است]؛ چرا که تمامی عزت از آن خداست.(۹)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست مگیرید.(۱۰)
مردان مؤمن و زنان مؤمن یار و دوستدار یکدیگرند.(۱۱)
۳- عوامل عقلانی
مهمترین عامل پیدایش جامعه و تشکیل زندگی اجتماعی، عامل عقلانی است. عقل هر فرد تشکیل جامعه را بر محور تأمین منافع مادی و معنوی به آدمی توصیه میکند؛ زیرا انسان در مییابد که به تنهایی قادر به تأمین نیازهای خود نیست و نیز باید در رفع نیازهای دیگران کوشا باشد.
در نگرش دینی، انسانهایی که با هم در یک جامعه زندگی میکنند همگی بندگان خدا هستند و هدف و خواسته خداوند این است که باید همه افراد رشد کنند.
باید در نظر داشت که «من» هم یکی از افراد این جامعه هستم که باید به هدفم برسم، اما این درست نیست که افراد دیگر فدای من شوند؛ چرا که این مطلب با هدف کلی آفرینش، سازگار نیست؛ زیرا خداوند سایر انسانها را برای «من» نیافریده است بلکه چنین خواسته که انسانها برای یکدیگر مفید باشند و اساس زندگی خویش را بر اساس تعاون و همکاری بنا نمایند:
بر نیکی و پرهیزگاری به یکدیگر یاری رسانید و بر گناه و ستمکاری یاری نکنند.(۱۲)
امام صادق(علیه السلام) فرمود: «افراد مؤمن، خدمتکار یکدیگر هستند.»
راوی میگوید: «گفتم: چگونه آنان خدمتکار یکدیگر خواهند بود؟!»
حضرت فرمود: «آنان به یکدیگر سود میرسانند.»(۱۳)
اسلام در پی آن است که انسانها بر اساس تأمین مصالح مادی و معنوی خویش باهم متحد گردند و جامعه واحد و یا امت واحدی را تشکیل دهند.
نکته مهم این که اسلام، بر محور معنوی بیش از محورهای مادی توجه داشته است و تلاش نموده تا همهی انسانها بر محور دین حق که عامل تأمینکننده مصالح مادی و معنوی انسانهاست، متحد گردند و تنها به تأمین منافع مادی خویش بسنده ننمایند.
در صورت حاکمیت منافع مادی، زندگی اجتماعی تشکیل نمیگردد بلکه بهسان برخی از حیوانات، زندگی جمعی و گروهی دارند که هیچ گاه زمینه رشد و کمال انسانیت در آن زندگی فراهم نمیگردد. نمونهای از این نوع جوامع بشری را با وجود پیشرفت فنّاوری در قرن بیستم شاهدیم که گمان میرود زندگی اجتماعی بشر رشد نموده است در حالی که این تصور، پنداری بیش نیست.
وضعیت همبستگی در جهان معاصر
روابط افراد در زندگی اجتماعی و ساختار جامعه بشری، به تدریج از یک حالت ابتدایی و ساده به سوی پیچیدگی و پیچیدهتر شدن حرکت کرده است همان گونه که بشر در ابزار و فنّاوریها نیز خصوصاً در قرن بیستم، حرکت بسیار چشمگیری داشته است که در نتیجه آن انسانها با خودشان بیگانه شده و به صورت موجودی در آمدند که آن فنّاوری و صنعت میخواستهاند بدان صورت در آیند.
اگر روند زندگی بشر بدین گونه پیش رود، بسیاری از روابط انسانی میان آنان از بین خواهد رفت و این موضوع میتواند برای آینده بشریت، خطرناک باشد.
آیا بشر همان گونه که در فنآوری پیشرفت نموده در بهبود ساختار و تشکیلات اجتماعی نیز چنین پیشرفتی داشته است؟! آیا در روابط انسانها با یکدیگر و ایجاد حسن روابط میان آنها هم پیشرفتی داشته است؟! آیا انسان امروزی در احساس کمک به دیگری به همان نسبتِ پیشرفت صنعت و فنّاوری، رشد یافته است؟! آیا استثمار انسان از انسان دیگر از بین رفته است و یا به شکل جدیدتری افزایش یافته است؟!
آیا تعدی آدمی نسبت به انسانهای دیگر کاهش یافته است؟! آیا به همان نسبت که در ساختار اجتماعی انسان تشکیلات متنوعی پدید آمده است، تجاوز به حقوق انسانها نیز کاهش یافته است؟! در برابر سیل روز افزون این پرسشها، میتوان سه دیدگاه را در این خصوص مطرح نمود:
۱- دیدگاه بدبینانه
بر اساس این دیدگاه، پیشرفت فنآوری هیچ ارمغان مفید اجتماعی به همراه نداشته است و نه تنها شاهد پیشرفت اجتماعی نبودهایم، آسایش و آرامش بشری نیز به خطر افتاده است.
۲- دیدگاه خوش بینانه
اینان رفاه مادی بشر را ملاک پیشرفت در نظر گرفته و سعادت انسانها را در تأمین نیازهای مادی وی با راحتترین راه ممکن، جستجو میکنند. از نظر این دیدگاه، تکامل صنعتی و فنّاوری روز توانسته است زندگی بشر را راحت نموده، آسایش وی را فراهم سازد.
۳- دیدگاه واقع بینانه
در این دیدگاه ابتدا روابط انسانها تقسیمبندی میگردد و با توجه به هر تقسیم، نظری را ارائه میدهند.
الف) رابطه انسان با طبیعت: توانایی انسان در بهرهوری از منابع طبیعی و نعمتهای الهی.
ب) رابطه انسان با جامعه: ایجاد ساختار و نظامهای اجتماعی و به وجود آوردن تشکیلات اجتماعی.
ج) رابطه انسان با خود و سایر انسانها: کیفیت ارتباطات اجتماعی میان افراد.
تردیدی نیست که در دو بخش اول، انسانها پیشرفت چشمگیری داشتهاند ولی در بخش سوم که حقیقت انسانیت انسان به آن وابسته است شاهد پیشرفتی نبودهایم. بخش اخیر را میتوان به دو صورت در نظر گرفت:
۱- آیا به موازات پیشرفت صنعتی و فنآوری، این بخش نیز پیشرفتی داشته است؟!
۲- آیا پیشرفت صنعت و فنّاوری بر این بخش اثر منفی گذارده است؟!
باید پذیرفت که در بخش سوم، نه تنها پیشرفتی نبوده، شاهد نوعی عقبگرد(سیر قهقرایی) نیز بودهایم؛ زیرا انسان اولیه به حکم نبود ابزار پیشرفت و مجهز نبودن به فنآوریهای لازم، جنایت خود را صریحتر و بیپردهتر انجام میداده است ولی انسان متمدن و با فرهنگ امروزی، همان جنایتها را در سایه فنآوریها، در روکش شیک و فریبنده و با شکلی جدید انجام میدهد که شعاع جنایت وی بسیار گستردهتر از انسانهای اولیه است.(۱۴)
فساد عصر حاضر آشکار است …سپهر از زشتی او شرمسار است(۱۵)
پینوشت ها
۱-از میان تقسیمبندیهای متعدد نیازها، نظر مازلو و شولتز به اختصار بیان میشود.
نظر مازلو: این نظریه که در سطح وسیع در آمریکا منتشر شده است شامل نیازهای بنیادین ذیل است:
الف. نیازهای بیولوژیک و زیستی، مانند گرسنگی و تشنگی.
ب. نیازهای ایمنی، مانند رها بودن از تهدید و ایمن بودن در زندگی.
ج. نیازهای محبت و تعلق، مانند محبت کردن و محبت دیدن و برقراری روابط اجتماعی با دیگران.
د. نیازهای قدرشناسی، مانند عزت نفس داشتن و مورد احترام قرار گرفتن.
ہ. نیازهای شناختی،مانند داشتن اطلاعات، فهم و کنجکاوی.
و. نیازهای زیبایی، مانند نظم، زیبایی و هنر.
ز. نیازهای خودشکوفایی، مانند واقعیت بخشی به توان و استعداد خود.
البته مازلو معتقد است که این سلسله مراتب ثابت است و هر چه نایز، ابتداییتر باشد از قدرت بیشتری برای رفع آن برخوردار است؛ از این رو فرد گرسنه کمتر به فکر احترام به نفس و زیبایی است.
نظر شولتز: به نظر وی، همان طور که انسان دارای نیازهای زیستی ضروری است، به برقراری روابط با دیگران نیز نیازمند است. وی این نیازها را به سه دسته تقسیمبندی کرده است:
الف. نیاز به شمول؛ یعنی نیاز به برقراری و حفظ رابطهای رضایتبخش، تعامل و مشارکت با دیگران. در این روابط باید از نظر روانی، مشکلی برای فرد وجود نداشته باشد.
ب. نیاز به کنترل؛ نیاز به برقراری و حفظ رابطهای رضایتبخش با دیگران که در آن کنترل رفتار دیگری و تسلط بر او احساس شود. این نیاز، احساس کار آیی و توان قبول مسئولیت دیگری را شامل میشود به گونهای که دیگری نیز این ظرفیت و احساس مسئولیت او را بپذیرد.
ج. نیاز به محبت و روابط عاطفی؛ این نیاز، برقراری و حفظ رابطهی محبتآمیز دو جانبه با دیگری را به دنبا خواهد داشت؛ یعنی این احساس که به طور متقابل یکدیگر را دوست داشته باشند.
۲- Group Primay
۳-مولوی، مثنوی معنوی، دفتر اول، ص ۵۶
۴-صدوق، من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۸۸، ح ۵۸۳۷
۵-نوری طبرسی، مستدرک الوسایل، ج ۹، ص ۱۲۲، ح ۱۰۴۲۵
۶- آل عمران(۳): ۱۰۳
۷-آل عمران(۳): ۲۸؛ نساء(۴): ۱۴۴
۸- آل عمران(۳): ۱۱۸
۹- نساء(۴): ۱۳۹
۱۰- ممتحنه(۶۰): ۱
۱۱- توبه(۹): ۷۱
۱۲- مائده(۵): ۲
۱۳- کلینی، کافی، ج ۲، ص ۱۶۷، ح ۹
۱۴- نگاهی گذرا به جهان اطراف نشان خواهد داد که جنایت بشری در حال افزایش است. کشتارهای دستهجمعی، قتلهای انفرادی، تجاوز و تبعیض، محروم کردن افراد از حقوق اولیه خود، همه و همه گویای چهرهی خشن و زشت انسان به همنوعان خود است. جای تعجب نیست که بسیاری از دانشمندان علوم اجتماعی مغرب زمین به این وضعیت، اعتراف و اعتراض نمودهاند، به عنوان «الیوت ارونسون» معتقد است: «عصر ما، عصر پرخاشگری(فردی و اجتماعی) است.»
۱۵- اقبال لاهوری، دیوان، ص ۴۷۸.
منبع: نورمحمدی، غلامرضا؛ (۱۳۹۰)؛ مهارتهای زندگی اجتماعی؛ قم؛ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها؛ دفتر نشر معارف؛ چاپ دوم.