- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 17 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
چکیده
مشاهده ى اقسام توهین هاى ناروا و تنفر برانگیز به ساحت پیامبراعظم (ص)از جانب کسانى که مدعى پیشگامى در حقوق انسانى و آزادى فکر هستند،این سوال اساسى را در ذهن هر فرد ایجاد مى کند که انگیزه و هدف آنان از این اقدام غیر انسانى چیست؟ پیشینه ى تاریخى این موضوع در بردارنده ى حقایقى تلخ است. ظهور دین اسلام در مرزهاى مسیحیت همراه با طرح ارزش هاى پایدارالهى، همچون عدالت و کرامت انسانى در کنار پویایى و بهرهمندى از تفکرات عقلانى دینى،صاحبان ثروت و قدرت را در جهان مسیحیت، که به سبب تحریفات و اختلافات فرقه اى دچار تزلزل شده بودند، به چالش کشاند.
آنان با توجه به ضعف فکرى و عدم امکان طرح اندیشه هاى برتر به ایراد تهمت و ناسزا به دین اسلام و پیامبر اکرم(ص)پرداختند و در این راه به هر حربه اى متوسل شدند.
مقدمه
توهین و اهانت به هر انسانى معمولاً از طرف عقلا و حتى عامه ى مردم امرى ناپسند و مذموم است. چنان چه به مقدسات و اشخاصى که مورد احترام بخش هایى از مردم هستند اهانتى انجام گیرد،این قباحت مضاعف مى گردد.
علیرغم برخى شعارها در عرصه ى آزادى افکار و اندیشه ها و ادعاى لزوم رعایت حقوق همگان در عصرکنونى، مدتى است به طورمکرر و به اشکال مختلف،انواع تهمت ها در مورد آخرین فرستاده ى وحى و پیامبر رحمت انجام مى پذیرد. سیل گسترده ى موج تهمت هاى ناروا علیه اسلام و پیامبر اعظم (ص)از جانب عوامل و دست اندرکاران کشورهاى غربى درسال هاى اخیر به اوج خود رسیده است.
متاسفانه در برابر این تهاجم همه جانبه و ناعادلانه عملاً توجهى از جانب افراد صاحب نظر و اندیشمند انجام نشده است. بیم آن مى رود به تدریج به امرى عادى تبدیل گردد، لذا ضرورت دارد به منظور آگاهى عمومى مردم به ویژه نسل جوان این موضوع از ابعاد مختلف مورد کنکاش قرار گیرد. یکى از ضرورى ترین ابعاد آن تبیین سابقه ى تاریخى تهاجم همه جانبه ى برخى محافل غرب به اسلام است. نگارنده در این راستا مى کوشد بر پایه ى یک روش تحلیلی- تاریخى ریشه ها و سابقه ى رویارویى غرب با اسلام و پیامبر (ص) را مورد بحث قرار دهد.
مسأله ى اساسى در این پژوهش آن است که آیا در ابتدا چهره ى واقعى پیامبر اسلام (ص)در غرب معرفى گردید، یا مبناى نادرستى براى معرفى دین اسلام و پیامبرش به کار گرفته شد.همچنین به دیگر مسائل مرتبط نیز پرداخته خواهد شد از جمله انگیزه هاى غربیان در دشمنى با پیامبر اسلام (ص)، نقش برخى از صاحب نظران و مبلغان مسیحى دراین راستا و سرانجام دست آویزهاى اساسى آن در تبلیغات علیه پیامبر اسلام(ص).
توهین ضعف منطق یا بى منطقى
رشد سریع و قابل توجه برخى کشورهاى غربى پس از رنسانس و به دنبال آن انقلاب صنعتى دراین کشورها موجب گردید تا در تقسیم بندى کشورهاى جهان معاصر به توسعه یافته و در برابر آن توسعه نیافته تقسیم گردند. کشورهاى توسعه یافته که معمولاً به عنوان کشورهاى الگو و پیشتاز در عرصه هاى مختلف قلمداد مى شدند. بعضاً به طرح مفاهیم و روش هاى جدیدى پرداختند. مطرح شدن آزادى عقیده و فکر، حقوق بشر،احترام به عقاید دیگران و موارد متعدد دیگر از این قبیل است.
این که آنچه در قالب دستاوردهاى علوم مختلف در غرب شکل گرفت آیا نتیجه تلاش هاى همان ملل بود یا سایر اقوام و ملت ها نیز در آن نقش داشتند از حوصله ى این مختصر خارج است، اما به واسطه ى ارتباط موضوعى به اختصار با استناد به نظریات برخى اندیشمندان غربى به آن اشاره مى نماییم.
به نظر هاسکینز نیرومندترین تکاپوهاى علمى و فلسفى آغازین روزگار سده هاى میانه، چه در زمینه هاى پزشکى و دانش ریاضى و چه در رشته هاى اخترشناسى، نجوم و کیمیاگرى در سرزمین هاى متعلق به پیامبراسلام(ص) وجود داشت (Haskins, 1971,882).
ویل دورانت نیز در این خصوص مى گوید: تمدن اسلامى از راه بازرگانى و جنگ هاى صلیبى و ترجمه ى صدها کتاب عربى به لاتین و مسافرتهاى دانشورانى از قبیل گربرت و مایکل اسکات و ادلارد باثى و غیره به اندلس و نیز از طرف جوانان مسیحى که پدرانشان آنها را براى کسب علم و آداب تمدن به کشورهاى اسلامى مى فرستادند به اروپا راه یافت (ویل دورانت ۴، ۱۳۴۳، ۱۲۳۳).
در این خصوص گفته ها و نوشته هاى بسیارى نقل شده است اما تردیدى وجود ندارد که پایه ها و ستون هاى اساسى تحولات علمى و فرهنگى مغرب زمین خلق الساعه ایجاد نگردیده، بلکه بخش هایى از آن میراث مسلمانانى بود که خود آن را از خرمن معرفت الهى کسب کرده بودند.
آنچه اخیراً در برخى محافل غربى مورد توجه قرار گرفته است توهین و تمسخر مقدسات مسلمانان است و این موضوع در قالب کتاب،مقاله، کاریکاتور فیلم و موارد دیگر تجلى مى یابد. اعتراضات گسترده ى مسلمانان نیز با پاسخ آزادى بیان و عقیده عملاً بى جواب مى ماند.
این درحالى است که کوچک ترین اظهار نظر در خصوص نقد منصفانه ى علمى و تاریخى هولوکاست و یا دیگر مسائل مربوط به صهیونیسم به شدت سرکوب مى شود! به راستى منطق اهانت کنندگان به مقدسات بیش از یک میلیارد مسلمان چیست؟ بدیهى است این محافل چنان چه از کوچک ترین دلایل عقلى و منطقى در دشمنى خود با اسلام برخوردار بودند،همان ها را در ابعاد گسترده تر مطرح نموده و نیازى به دروغ پردازى و تمسخر نداشتند.
با این حال چرا اصرار بر این اقدامات غیر منطقى دارند؟ از طرف دیگر سکوت رضایت مندانه ى دولت ها و محافل روشنفکرى غرب و بى تفاوتى بسیارى از مسلمانان چه معنایى دارد؟ به منظور دست یابى به شناختى نسبى در این خصوص مهم ترین اقدامات غربیان علیه اسلام بیان مى گردد.
الف-ارائه ى چهره ى مخدوش از اسلام و پیامبر اعظم(ص)
قاعده براین است که در مورد هر شخصیت تاریخى به منظور خوددارى ازهرگونه پیش داورى و همچنین جلوگیرى ازگرفتار شدن در افراط و یا تفریط و یا حب و بغض هاى رایج،با نگاهى دقیق از طریق منابع مطمئن و قابل اعتماد تحقیق شود. بر این اساس مراجعه به قرآن و سنت به دور از روایت هاى ضعیف و یا جعلى مى تواند حقایق را در مورد رسالت حضرت محمد (ص) بر همگان آشکار نماید.
در قرآن مجید،رسالت پیامبران الهى پیشین(ع) تایید مى شود؛ برخى از آیات به بیان سرگذشت آنان پرداخته و دشمنانشان به عذاب الهى تهدید مى شوند. در مورد دین مسیحیت و حضرت عیسى نیز روایات متعددى وجود دارد. حتى در قرآن سوره اى به نام مادرش مریم(ع) نام گذارى شده است. با این وجود تحریفات و کج فهمى هاى به عمل آمده در این نقد مورد عمل قرار گرفته و مردود اعلام مى گردد.
ازجمله چنین آمده است: در حق عیسى بن مریم چنین نشاید گفت که او رسول خداست و کلمه ى الهى و روحى ازعالم الوهیت است که به مریم فرستاده. پس به خدا و همه فرستادگانش ایمان آرید و تثلیث قائل نشوید. از این گفتار شرک باز ایستید بهتر است که جز خداى یکتا خدایى نیست. خدا منزه و برتر از آن است که او را فرزندى باشد. هرچه در آسمان و زمین است همه ملک اوست و خدا به نگهبانى همه موجودات کافى است (نساء، ۱۷۱).
در واقع خواه در مورد پیامبر اسلام(ص) و سایر پیامبر الهی(ع)محوریت توحید به همراه طرح ارزش هاى الهى و فضائل اخلاقى مورد توجه واقع مى شود.
متاسفانه با وجود صراحت قرآن در طرح ارزش هاى الهى و فضائل اخلاقى نفى هرگونه پستى و رذالت،همه ى این موارد توسط محافل مغرض فراموش مى شود. با کمال ناباورى تمامى خصوصیات ممتاز و بى نظیر وى که موجب جذب و اصلاح مردم جاهل آن عصر گردید بلکه در طول صدها سال بعد همواره منبع موثر و امید بخشى براى اصلاح صدها میلیون مسلمان بوده است ،مورد غفلت قرار مى گیرد.
بررسى سوابق شناخت و معرفى اسلام توسط عوامل و دست اندرکاران درغرب روشن مى سازد که چگونه برخى اقدامات در نهایت موجب سوء برداشت ها و کج فهمى ها گردید. ریکولدو مبلغى مسیحى است که در قرن نوزدهم تألیفات متعددى دارد. وى درکتاب مجادله علیه مسلمانان و قرآن تصور قرون وسطى را از اسلام چنین مى داند:
۱) اسلام دینى است که دروغ و حقیقت در آن عملاً تغییر شکل یافته؛
۲) اسلام دین خشونت و شمشیر است؛
۳) اسلام دین خودکامى است؛
۴) محمد(ص) با عیسى مخالف و دشمن است (عزتى، بى تا، ۱۶۳).
این نوع برداشت ها حتى گاه بیانى بسیار تند و غیر مسؤولانه اززبان تعدادى از تحلیل گران و مبلغان غربى تکرار مى شود. درتاریخ منسوب به اسقف توربین آمده است که در محلى واقع درساحل اسپانیا مجسمه اى از مس وجود دارد که محمد(ص) ساخته است و مسلمانان آن را سجده مى کنند (شکیب ارسلان، ۱۳۷۰، ۲۷۸).
کار تعصب مسیحیان و نسبت هاى ناروایى که به مسلمانان داده اند به جایى رسید که در داستان معروف بازى قدیس نیکولا، مجسمه اى از قدیس نامبرده است که او را محمد مى نامیدند.به تصور این که محمد مجسمه داشته است، آنها علاوه براین بتخانه محمدیه مى گفتند (شکیب ارسلان، ۱۳۷۰، ۲۷۹).
بدون تردید چنان چه عوام و یا محققان غربى اطلاعات کافى در مورد اسلام کسب مى نمودند،به روشنى در مى یافتند که اسلام دینى توحیدى بر مدار پرستش خداوند متعال و نفى پرستش دیگر الهه ها و معبودهاست.
در زمان رسالت رسول گرامى اسلام به سبب این که مردم شبه جزیره عربستان عموماً بت پرست بودند،بیشترین تلاش ایشان در راستاى بیدارى آنان و منع از عبودیت این اشیا شد. با این حال به علت عدم شناخت لازم و یا وجود برخى کینه ها ایشان خود متهم به داشتن مجسمه مى شود!
سردنیس راس،خاورشناس انگلیسى، اظهار مى دارد که طى چندین سده،اطلاعاتى که اکثریت اروپائیان در مورد اسلام داشتند ،به طورکلى بر مبناى گزارش هاى و روایت هاى تحریف شده ى مسیحیان متعصب بود. این موضوع در نهایت سبب رواج مجموعه اى از تهمت هاى ناروا و به دور ازواقعیت علیه پیامبر اسلام (ص)و مسلمانان گردید. تا آنجا که نویسندگان غربى، مسلمانان را کافر،شرور،بت پرست،جهنمى، سگ هاى جهنم، دشمنان خدا، دجال و نابود کننده ى صنعت و هنر و امثال این عناوین خطاب مى کردند (سعیدى،۱، ۲۸۱).
ب-سوء استفاده از احادیث ضعیف
پس از قرآن کریم یکى از منابع مهم دین اسلام، سنت یا حدیث است که تبیین و تفسیر آیات قرآن را عهده دار است. حدیث برگرفته از حدث و حدوث به معناى وقوع و ظهور است (ابراهیم انیس ۱، ۱۳۸۰، ۱۵۹). در تعریف اصطلاحى آن نیز موارد مختلفى بیان شده است،لکن به نظر مى رسد که واژه ى حدیث در درجه ى نخست برکلام منقول از ناحیه ى پیامبر و امامان (ع)ارتباط پیدا مى کند و در درجه ى بعد به فعل و تقریرآنان نیز قابل انطباق است (معارف، ۱۳۷۷، ۲۵).
على رغم اهمیت احادیث در اسلام به سبب برخى علل، تعداد زیادى از احادیث ضعیف و جعلى نیز در میان مسلمانان انتشار یافت. از جمله با مسلمان شدن برخى اهل کتاب از یهود و نصارى،روایت هاى عهد عتیق و جدید و کتاب هاى آنان به صورت هاى گوناگون وارد عرصه ى فرهنگى جامعه ى اسلامى گردید.
از طرف دیگر برخى از صحابه و تابعین با اهداف مختلف به بیان گفته ها و یا کارهایى از پیامبر اسلام (ص)پرداختند که هیچ گونه وجود تاریخى و یا سندیتى نداشت. البته ممنوعیت قریب به یک قرن از نقل و تدوین حدیث که توسط برخى خلفا پس از رحلت پیامبر انجام پذیرفت نیز در این موضوع مزید بر علت گردید.
این قضیه اختصاص به پیامبراسلام (ص)ندارد و در مورد سایرین نیز،حتى در ابعاد گسترده ترى به وقوع پیوسته است. معمولاً براى هر فرد منصف و بى طرف نهایت تلاش، دست یابى به منابع موثق جهت در امان ماندن از هرگونه دروغ پردازى وتحریف است،اما هنگامى که مبارزه به هر شکل و دشمنى،محور اصلى قرار گیرد. بدیهى است این جعلیات بدون تحقیق پذیرفته شده و جهت اهداف مغرضانه مورد بهره بردارى قرار گیرد.
نویسندگان بیزانسى سده هاى هشتم تا سیزدهم میلادى در تحریرات خود نه تنها اسلام را به عنوان یک بدعت مسیحى به تصویر کشیده اند،بلکه آن را به شکل یک مذهب غیر صادق و متمایل به بت پرستى ترسیم کرده اند. آنها سعى فراوان نموده اند تا به هر وسیله از جمله با سوء استفاده از احادیث ضعیف و جعلى ضعف هاى اخلاقى براى پیامبراعظم(ص) بر شمارند. البته این روند در سایر موضوعات نیز عملاً مى شود.
تئوفاس در تاریخ عمومى خود شرح مى دهد که پس از نخستین ظهور جبرئیل،خدیجه با هیجان زیادى به سرجیوس یک راهب بدعت جوى عزلت نشین مراجعه کرد و او خدیجه را آرام نمود که در این جا از یک حدیث ضعیفى استفاده کرده است و داستان ورقه بن نوفل و بحیرا را با هم مخلوط و مشتبه ساخته است (به نقل از: ثواقب، ۱۳۷۹، ۱۵۵).
ج- مبارزه ى فرهنگى
فرهنگ واژه اى است که تعریف بسیارى از آن ارائه شده است. از جمله این تعاریف ارائه ى فرهنگ به مثابه حیات بشرى است. استاد محمد تقى جعفرى در تعریف این واژه، ابتدا به نمودها و فعالیتهایى از حوزه ى زندگى انسانى توجه نموده است. براساس نظر وى فرهنگ از مختصات انسان است و او آن را از شرایط محیطى، پدیده هاى تاریخى، آرمان هاى مطلق و نسبى برداشت مى نماید و به اصطلاح تابعى از جهان بینى خویش مى نماید (اسلامى ندوشن، ۱۳۷۱، ۱۰).
امام خمینی(قدس سره) در این خصوص مى گوید:
بى شک،بالاترین عنصرى که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسى دارد فرهنگ آن جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل مى دهد (امام خمینى ۱۵، ۱۳۶۱، ۱۶۰).
با این حال برخى پژوهشگران مادى بر این باورند که ادیان الهى در رشد فرهنگى ملل نقشى نداشته اند،اما شواهد تاریخى گویاى فرهنگ ساز بودن دعوت انبیاى الهى مى باشد. در این میان اسلام جایگاه ممتازى دارد. به گواهى تاریخ اسلام در عصرى ظهور کرد که جهان در تاریکى و گمراهى قرار داشت.
اسلام با برنامه هاى انقلابى و فرهنگ سازنده ى خود شالوده ى فرهنگ و تمدن گسترده اى را بنا گذاشت که نصف بیشتر کره ى خاکى زمین در آن زمان را شامل مى شد، به گونه اى که طى کردن طول و عرض کشور پهناور اسلامى در آن روزگار نیاز به هشت ماه پیاده روى داشت (قربانى ۶،۱۳۷۸).
تمدن عظیم اسلامى از حرکت جارى و پرتلاطم اسلام از هسته هاى انسانى شکل گرفت و توانست الگوى خاصى از انسان را ارائه دهد که پیام آور تحول و نوگرایى منطقى در چارچوب مکتب الهى باشد. در چنین شرایطى برخى از غربیان به منظور نجات از این تهدید و جبران احساس حقارت مقابله ى فرهنگى با اسلام را برگزیدند. براى موفقیت در این مبارزه پاپ ها و کشیشان به ویژه فعالیت چشم گیرى نمودند.
آنها از یک سو بیشترین ناراحتى را از حضور اسلام در اروپا احساس مى کردند و از سوى دیگر در آن زمان بر مردم بسیار نفوذ داشتند.
محوریت این مبارزه ى فرهنگى به بند کشیدن و اداره ى فکر و اندیشه ى مردم مغرب زمین بود به گونه اى که هرگز امکان آشنایى با اسلام واقعى را نیابند.
اصحاب کلیسا با معرفى بد، غلط و زشت از اسلام قلب حقایق اسلامى،وارونه کردن آن، وارد ساختن نسبت هاى ناروا و تهمت هاى گوناگون به اسلام سعى نمودند مردم مسیحى را نسبت به این دین الهى بدبین ساخته و آنها را بر همان باورهاى مسیحى نگه دارند تا بلکه از نفوذ اسلام در میان آنها جلوگیرى کنند.
درباره ى قرآن کریم،کتاب آسمانى مسلمانان از همین شگردها استفاده کردند؛ یعنى ارائه ى تصویرى ناموزون و غیر واقعى از قرآن،تحریف آیات و ترجمه هاى غلط و مغرضانه و پراکنده نمودن این اکاذیب درمیان مردم براى موهوم جلوه داده ساختگى وانمود کردن قرآن در اذهان مردم مسیحى (ثواقب، ۱۳۷۹، ۱۴۹).
نقش برخى از یهودیان در تحریک و توطئه علیه اسلام
حضور یهودیان در هنگام رسالت حضرت محمد (ص) در مدینه موجب شده است تا اطلاعات جامعى از چگونگى عملکرد آنان نسبت به پیامبراعظم و اسلام موجود باشد. آنها همچون مسیحیان،که از طریق تورات آگاه یافته بودند و هرگاه با اعراب یثرب (مدینه) نزاع مى کردند با تهدید به آنان مى گفتند به زودى پیامبر جدیدى ظهور خواهد کرد و ما به او ایمان مى آوریم و به کمک وى از شما انتقام گرفته، شما را همچون قوم عاد و ارم از بین خواهیم برد (ابن هشام ۴، ۱۳۵۶، ۱۶۲).
پس از هجرت پیامبر (ص)به مدینه یهودیان و در رأس آنان علماى یهود،ابتدا بناى ناسازگارى و به تدریج انجام توطئه علیه اسلام را در پیش گرفتند. آنان در این راستا به هر اقدامى دست زدند. به تعبیر قرآن یهود با مشرکان از سرسخت ترین دشمنان اهل ایمان شدند. (مائده، ۸۲).
صدها سال بعد در دوران حاکمیت مغولان یهودیان براى مدتى در دستگاه آنان صاحب نفوذ شدند و دست یابى سعد الدوله یهودى به عنوان صاحب دیوان ممالک در پادشاهى ارغون، اوج این قضیه بود. وى تلاش نمود تا ایلخان مغول دعوى جانشینى چنگیزخان و پیغمبرى نمایند.
وزیرحتى از این حد فراتر رفته براى تبدیل کعبه به بت خانه،نامه هایى به اعراب و یهود نوشت و شروع به آماده کردن سپاه ارغون براى فتح مکه کرد و دستور به ساختن کشتى هایى در بغداد داد (خواند میر ۳، ۱۳۳۳، ۱۳۱). کشتار برخى روحانیون و مسلمانان نیز به تشویق یهودیان انجام پذیرفت،با این حال آنان در نهایت راه به جایى نبردند و بسیارى از نقشه هایشان ناکام ماند. در سال ۶۹۰ ه ارغون توسط بزرگان ایرانى به قتل رسید وعکسالعمل شدیدى نسبت به یهودیان انجام گرفت (اقبال،۱۳۶۵، ۲۴۲).
بررسى انگیزه هاى غرب از اهانت به پیامبر اعظم (ص)
اسلام هراسى،اساس و سرچشمه ى همه ى سیاست هاى سازمان یافته است که براى سرکوب کردن مسلمانان جریان دارد.مترادف قراردادن تروریسم و اسلام به این منظور است که چهره ى اسلام در نظر خیل مشتاقانش مخدوش جلوه کند. آنچه اکنون در غرب رواج دارد و در قالب نشر کتب، کاریکاتور،مقالات و سایر روشها علیه اسلام ملاحظه مى شود و از ریشه هاى تاریخى برخوردار است. بزرگ نمایى برخى سازمانها،گروهها یا افراط گرایى و تروریسم بهانهاى براى برخى مقاصد شوم پنهانى است که با انگیزههاى خاصى انجام مىپذیرد. درادامه برخى از این انگیزهها مورد مطالعه قرار مى گیرد.
الف-انگیزههاى سیاسى
از نظر سیاست مداران و صاحبان قدرت در جهان مسیحیت، حضور همسایگانى که داراى حکومتى مقتدر بوده اند خطرى بالقوه به حساب مى آمده است. در صورتى که آنان بر کیش دیگرى بودند این تهدید افزایش یافته و امرى غیر قابل قبول بود. دین اسلام پس از شکست مقاومت هاى مشرکان و یهودیان و حاکمیت یافتن بر جزیرهالعرب، به تدریج، به سرزمینهاى مسیحى نشین نیز نفوذ کرد.
در این شرایط ترس از دست رفتن جهان مسیحیت و مرزهاى سیاسى آن کاملا به چشم مى آمد. برخى از صاحب نظران غربى بر این مطلب تاکید کرده اند و تنفر خود را بیان نموده اند. سخن ذیل از این قبیل است:
مسیحى با صداقتى در عصر اعتقاد مى توانست با یک بى طرفى همراه با خونسردى به مردى مانند پیامبر بنگرد که مذهبش به دیده ى وى کاریکاتورى کفرآمیز از مذهب خود او بوده و پیروانش [از همان قرن ۱ هـ/۷ م که سوریه را از دولت بیزانس گرفتند] مسیحى گرى را در زادگاه و مرکز آغازینش از بین برده بودند (saunders, 1954, 14).
کارل بکرمستشرق آلمانى نیز بر این موضوع تاکید نموده و مى گوید دشمنى از زمانى به وجود آمد که اسلام پدید آمد و سپس گسترش یافت و سد محکمى در برابر مسیحیت ایجاد کرد و به تدریج به سرزمینهاى مسیحى نشین سرایت کرد (نظرى، ۱۳۷۱، ۴۸).
از پایان سده ى هفتم تا میانه هاى سده ى پانزدهم میلادى اسلام در چهره هاى گوناگون عربى گرى، عثمانى گرى، یا شمال آفریقایى یا اسپانیایى خود بر اروپاى مسیحى چیره بود و همواره آن را مورد تهدید قرار داد. در طول این سده هاى متمادى، تنها نیروى اسلام بود که اروپا را در زمینه هاى سیاسى، فکرى و اقتصادى به شیوه اى جدید تهدید مى کرد (حائرى، ۱۳۶۱، ۵۲). در نامه اى که به سال ۷۱۱ ه / ۱۳۱۱ م نوشته شده شمار مسلمانان غرناطه دویست هزار نفر برآورد شده است که همگى به جز پانصد نفر،مسیحى زادگان نو مسلمان بودند (ویل دورانت ۲، ۱۳۴۳، ۲۴۸).
در چنین وضعیتى که نه تنها تشکیلات سیاسى بلکه حفظ موقعیت مناطق مسیحى به خطر افتاده بود به منظور حفظ انسجام داخلى و جلوگیرى از نفوذ بیشتر مسلمانان اهانت به مقدسات خصوصاً پیامبر اسلام (ص)در دستور کار قرار گرفت. یولیوس رچتر با تأکید بر این که این دشمنى بر مبنایى سیاسى شکل گرفته است مسیحیان را سرزنش مى کردند که در عصرظهور اسلام بى خبر نشستند تا این که امپراطورى بیزنطیه (روم شرقی) به تدریج در امپراطورى اسلام محو گردید. تا این که قسطنطنیه در سال ۱۴۵۳ به دست ترک هاى عثمانى سقوط کرد و تحت اختیار امپراطورى اسلام درآمد (خالدى، ۲۵).
ب-محو شدن گسترش مسیحیت
مسیحیت که در طول قرن ها در مناطق تحت نفوذ خود، از جمله در خاورمیانه مانعى جدى در برابر خود نمى دید با ظهور اسلام در برخى مناطق از جمله در خاورمیانه به یک اقلیت محدود تبدیل گردید. هشت جنگ صلیبى در مدت دو قرن براى تسخیر سرزمین هاى اسلامى به راه افتاد. اما سرانجام درسال ۱۱۸۷ م بیت المقدس و فلسطین توسط صلاح الدین ایوبى از اشغال صلیبیون اروپایى آزاد گردید.
در سال ۱۴۵۳ م ترکان عثمانى شهر قسطنطنیه مرکز کلیساى روم شرقى و مسیحیت ارتدوکس را فتح نمودند و مناطق وسیعى در اروپاى شرقى در قلمرو ترکان عثمانى قرار گرفت.
پس از آغاز جنبش رنسانس Renaissance در اروپا ،با این که مبارزه با اروپا به عنوان هدفى اساسى در جوامع سکولارشده غرب مورد توجه قرار گرفت اما باز هم واهمه ى گسترش اسلام در جوامع مسیحى به نحو چشم گیرى وجود داشت.
دانکن بلاک مک دونالد (۱۴۹۳ م )، مسیونر مسیحى متولد اسکاتلند،که در آمریکا زندگى نمود، با علاقه ى خاصى مبارزه با اسلام را طرح کرده و مى گوید: اسلام با نفوذ و هجوم تمدن غرب به زودى متلاشى خواهد شد و مسیونرهاى مسیحى وظیفه دارند که مسلمانان جهان را مسیحى نمایند (macdonald, 1911, 12).
این نویسنده با نگرانى خاصى که از محدود شدن دین مسیحیت حکایت دارد براى نجات از این تنگنا با ملاحظه اى بى نتیجه بودن سیل اتهامات و توهین ها به پیامبر اسلام(ص) چنین پیشنهاد مى کند: به اسلام و محمد مستقیماً حمله نکنید، فقط بگذارید که ایده هاى جدیدى اساس اسلام را نابود کند (macdonald, 1911,13). بدین سان در هر شرایطى حمله به پیامبراکرم (ص)ازجانب برخى سردمداران مسیحیت استمرار یافت. این نکته ازجانب سایر صاحب نظران غربى مورد تایید قرار گرفته است. برنارد لوئیس اسلام شناس غربى مى گوید:
جهان مسیحیت از قرون وسطى تاکنون ،مطالعات درباره ى اسلام را با دو هدف دفاع از مسیحیت در مقابل مباحث مسلمان علیه مسیحیت و مسیحى نمودن جهان انجام داده است. دانشمندان مسیحى که اغلب آنها را مسیونرهاى مسیحى تشکیل مى دهند مجموعه کتابهایى را در مورد اعتقادات مسلمانان وپیامبرآنان تألیف کرده اند که فقط هدف مناظره دارد و لحن آنها همراه با ناسزاگویى است (lewis, 1994, 85).
ج-عصبیت
عصبیت در لغت به معنى شدت ارتباط و تعلق شخص به قوم و جماعت یا مرام و مسلک خود و تعصب و کوشش در حفظ و حمایت آن (عمید، ۱۳۴۹، ۲) مى باشد. در آموزش هاى آغازین منسوب به حواریون مسیح، عناصرى از سعه ى صدر و آزادى گرایى ملاحظه مى شود. در برخى از رساله هاى دینى، که به پیروان و شاگردان مسیح منسوب است چنین آمده است: ما همه یهودى و یونانى و بنده و آزاد به وسیله ى یک روح تعمید یافته ایم تا همه فقط یک پیکر تشکیل دهیم (مبانى مسیحیت، ۱۳۶۶، ۱۴).
به تدریج و با گذشت زمان به خصوص پس از آن که به فرمان امپراطور کنستانتین دین مسیحیت در روم رسمیت یافت. صاحبان قدرت و ثروت بیش از گذشته به تحریف دین در دایره ى عصبیت قومى و دینى خود پرداختند.
از این رو حتى بردگى پیروان سایر مذاهب و یا دیگر ملل رسمیت یافت. بدین سان هزاران تن از مردم اسلام و مسلمانان را به عنوان برده در پرستشگاه ها به کار گماشتند.
با توجه به این که سخنان منسوب به حضرت مسیح در مجموعه هاى مختلف و گاه متضادى جمع آورى شد، لذا انواع گوناگونى از گفتارها و اندیشه هاى دیگران در آن راه یافت. بر این اساس برخوردهاى سخت قوانین پیشین به ویژه آیات عهد عتیق در آن دیده مى شد،به عنوان مثال در انجیل متى،کسانى که به دین مسیح نگرویده اند دشمن قلمداد مى شوند. چنان چه مى گوید:هرکه با من نیست علیه من است و هر که با من جمع نکند پراکنده سازد (انجیل متى، باب ۱۲، آیه ۳۰، ص ۱۹).
در انجیل یوحنا اطاعت نکردن از دستورات با عواقب سختى همچون سوختن و تباه شدن مواجه مى شود. در این کتاب به نقل از مسیح چنین آمده است: من تاک هستم و شما شاخه ها … اگرکسى در من نماند مثل شاخه بیرون انداخته مى شود و مى خشکد و آنها را جمع کرده در آتش مى اندازند و سوخته مى شود (عهد جدید، ۱۷۴). شکى نیست این افکار و ایده ها در قرون بعد به اشکال مختلف استمرار یافت. دربسیارى از موارد این عصبیت که توجیه اعتقادى یافته بود ،براى حاکمان و قدرت طلبان به بهانه اى جهت انجام بسیارى از جنایات و ستم ها علیه ملل غیر مسیحى تبدیل گردید.
براساس این تنگ نظرى، کشتارهاى بسیارى انجام پذیرفت. پس از زوال قدرت کلیسا در جهان غرب و رواج مکاتب مختلف مادى گرایى این عصبیت در اشکال دیگرى بروز یافت. چنان که درسال هاى اخیر اوج حملات مغرضانه به پیامبر اسلام (ص)شکل گرفت و حتى برخى سردمداران سیاسى آنها دم از جنگ هاى صلیبى زدند.
مسؤولیت دشوار مسلمانان و آزادگان
تأمل و تدبرى مختصر در اقدامات و فعالیت هاى بخش قابل توجهى از دنیاى غرب بر علیه پیامبر اسلام(ص) که ریشه هاى تاریخى آن تا حدودى در این پژوهش مورد ارزیابى واقع گردید،موجب مى شود تا هر مسلمانى و حتى غیر مسلمان آزاده بر دوش خود مسؤولیتى بسیار مهم و سنگین احساس نماید. درصورت انجام فعالیتهاى آگاهى بخش برخى از مردم غرب خود در این حرکت گسترده ى فرهنگى پیشگام خواهند شد.
پژوهشگران باید به همگان و خصوصاً به جهان غرب، ریشه هاى عناد و کج فهمى اسلام و پیامبرش را بشناسانند. آنها باید بدانند قرن هاى متمادى برخى دست هاى پنهان و آشکار به طورعمد،تلاش نمودند تا بر پایه ى اندیشه هاى آلوده ى خویش چهره اى بسیار متفاوت با سیماى واقعى پیامبر(ص) ارائه دهند. این امر همواره براى آنان نوید بخش جلوگیرى از گسترش اسلام بوده است.
بدیهى است آشنایى با ابعاد مختلف شخصیت پیامبراعظم(ص) در عرصه هاى مختلف سیاسى،فرهنگى و اقتصادى موجب موج هایى عظیم و غیرقابل از ارادت مردم و به خصوص جوانان به اسلام مى گردید. بدین سان کسانى که از خشونت و جنگ طلبى آخرین فرستاده ى الهى دم زدند، خود توجیه گربزرگ ترین جنایات و فجایع بشریت و از جمله علیه مسلمانان بوده اند.
آنها در حالى سخن از فاشیسم اسلامى به میان آورده و یا مى آورند که در طول قرن هاى گذشته با وجود ارتکاب این جنایات،مسلمانان در سرزمین هاى خود همواره مسیحیان و سایر اهل کتاب را تحت حمایت قرار داده اند .باشد که سرانجام وجدان غرب بیدار شود.
نتیجه گیرى
یکى ازحقوق جوامع بشرى،نوع اندیشه ،تفکر و یا اعتقادات مذهبى آنان مى باشد که طبعاً انسان ها باید از توهین و بى احترامى به عقاید و مذاهب دیگران خوددارى نمایند .این مقوله درخصوص دیدگاه هاى هم سو بیشتر نمایان مى شود.على الاصول پیروان دیگرادیان الهى باید از حضور دین توحیدى اسلام استقبال مى نمودند،با این وجود تاریخ گویاى واقعیتى بسیار تلخ و ناگوار است. از این رو از آغازین روزهاى آشنایى غرب با اسلام ،تقابل مسیحیت با اسلام مشاهده مى شود.
رهبران آئین مسیحیت در مواجهه با اسلام که به دلیل پویایى و دارا بودن مبانى عمیق فکرى از قابلیت و پتانسیل ویژه اى در جذب پیروان سایر مذاهب و یا عقاید برخوردار بود، به جاى فراهم نمودن فضاى گفتمان عادلانه ى فکرى و اعتقادى از حربه ى توهین و ناسزا گویى به مقدسات دین اسلام و در رأس آنها پیامبراعظم (ص)استفاده نمودند.
به بیان دیگر،جاذبه ى فوق العاده ى دین اسلام درکنار پویایى و داشتن مبانى عمیق فکرى، مرزهاى سیاسى و فکرى دنیاى مسیحیت را که به سبب تحریفات و جدال هاى فرقه اى دچار تزلزل شده بود، در خطر جدى قرار داد.
سرانجام این که قرن هاى متمادى است که متعصبان مغرض، پیامبراعظم (ص)را هدف سیل تهمت هاى بى شرمانه ى خود قرار داده اند، اما با این وجود نورتابناک این شخصیت بى نظیر در آن سرزمین نیزمى تابد و هر روز در درون هزاران مسجد، ازجمله در مساجد غرب بر وى درود فرستاده مى شود.