- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- 0 نظر
وجود انسان آمیخته به امیال و غرایز است. این امیال و غرایز، اگر در مسیر الهی مورد استفاده قرار گیرند باعث تکامل انسان می شود. اصولا دین با سرکوب غرایز موافق نیست و مولی الموحدین امیر مؤمنان (ع) به اهمیت کنترل آن که منجر به تکامل بشر است پرداخته اند. غرایز انسانی میتوانند به عنوان راهنمایی منطقی در تصمیمگیری ها و انتخاب های اخلاقی انسان عمل کنند، از سویی اگر همین غرایز، نادرست هدایت شوند، ممکن است منجر به تعدی و فساد اجتماعی شوند، بنابراین نیاز به مدیریت درست آنها است.
غرایز انسانی تحت اخلاق اسلامی میتواند منجر به ارتقای روحی و معنوی انسان شود به همین سبب است که اسلام به انسان توصیه میکند که غرایز خود را در چارچوب شریعت هدایت کند تا با حفظ اصول اخلاقی و رهبری مناسب در برابر غرایز ناپسند، به عنوان یک تکلیف مهم عمل نماید. در دین اسلام، هدایت غرایز به سوی خیر و صلاح، به عنوان یکی از راهکارهای تربیتی ارزشمند و نقش آفرین در تکامل بشر مطرح شده است.
حالات روانی، و لزوم استفاده مناسب از غرایز
ما معمولاً از شهوات و امور غرایز مانند خوردن، آشامیدن و شهوت جنسی که خواستنی و باب طبعمان هستند، خوشمان می آید، اما در اینکه آن ها را از کجا برآوریم و در چه راهی به کار بریم و نیز در چه حدی از آنها استفاده کنیم، دچار اشتباه می شویم. اما از حالات ناملایم با طبع، نظیر غضب که مقابل شهوتند، خوشمان نمی آید.
در صورتی که حالت غضب نیز در نهاد انسان زاید نیست بلکه خود نعمتی است که باید جای کاربرد آن را شناخت و حد استفاده از آن را رعایت کرد. آیا پسندیده است کسی که دشمن به او حمله برده و به او هتاکی و فحاشی کرده است، خونسرد و بی اعتنا باشد و هیچ واکنشی نشان ندهد؟ آیا می توان کسی را که به مال یا ناموسش تجاوز می کنند و او ناراحت و خشمگین نمی شود، انسان نامید؟ انسان در مقام دفاع و دربرابر خطرات باید از قوه غضب خود استفاده کند و واکنش نشان دهد؛ اما افزون بر آنکه باید بداند در کجا از این قوه استفاده کند، باید از افراط نیز بپرهیزد.
از جمله مواردی که باید غضبناک و ناراحت شد و واکنش نشان داد، جایی است که به ناموس انسان جسارت کنند یا شرف او را پایمال سازند، و مهمتر از اینها، جایی است که به دین بی حرمتی کنند. در این موارد نباید بی اعتنا بود. شادی و سرور، که در برابر امور خوشایند و مطبوع به انسان دست می دهد، خود نعمتی الهی و منشأ تحول، امید و تحرک انسان است. اگر نعمت شادی و نشاط از انسان گرفته شود، دل او پیوسته افسرده می ماند و دیگر نه انگیزه تلاش برای دنیا خواهد داشت و نه آخرت؛ و کسی نیز رغبت نمی کند با او معاشرت داشته باشد.
در مقابل شادی، غم و اندوه نیز لازم و نعمت است؛ زیرا اگر انسان در برابر سرمایه هایی که از دست داده اندوهگین نشود، در صدد جبران بر نمی آید. افزون بر این، اگر در برابر آنچه به سبب کوتاهی از دست داده غمگین و ناراحت نشود، برای حفظ و استفاده از نعمت ها و سرمایه هایی که دارد نمی کوشد و قدر آن ها را نمی داند.
نقش شناخت و معرفت در بروز حالات روانی
انسان در حد معرفت و شناخت خود، از آنچه منفعت یا ضرر تشخیص می دهد، شاد یا اندوهگین می شود. بر این اساس، کسانی که معرفتشان به امور دنیایی معطوف است و با این امور انس یافته اند و از دین بهره چندانی ندارند، منفعت و نعمت را منحصر در امور دنیایی می دانند و اگر بهره ای از دنیا به آنها برسد یا آنان را بستایند و احترام کنند، خوشحال می شوند. در برابر، اگر سرمایه و مالی را از دست بدهند یا به آنها توهین کنند ناراحت می شوند. ما باید بیندیشیم که در برابر از دست دادن چه منفعتهایی تا چه حد باید اندوهگین شویم، و در برابر چه کوتاهی هایی تا چه حد باید ناراحت شویم.
انبیا و فرستادگان خداوند کوشیدند تا به انسان ها بفهمانند که از تمایلات و غرایز خود در چه زمینه هایی بهره گیرند. مثلاً در چه مواردی از غریزه شهوت، و در چه مواردی از غریزه غضب استفاده کنند؛ در چه مواردی شاد شوند و در چه مواردی غمگین. ما مسلمانان، با توجه به کتاب آسمانیمان، باید بنگریم که آیا شادی ها، ناراحتی ها و اِعمال غرایزمان با منطق قرآن سازگار است؟ به تعبیر دیگر، باید از منظر آموزه های قرآنی منافع و زیان های خود را تعریف کنیم و شادی و ناراحتی و اِعمال غرایزمان با آموزه ها و دستورات قرآن هماهنگ باشد. قرآن به ما می گوید که بیش از هر چیز باید از زیان های اخروی ترسید؛ زیرا چه بسا قابل جبران نباشند و برای همیشه انسان را بدبخت و بی چاره سازند، و همه زیان های دنیوی در برابر ضرر اخروی چیزی به شمار نمی آید.
انسان بیشتر باید در برابر نعمت های اخروی که از کف داده اندوهگین باشد و از ضررهای دنیوی که بر او وارد آمده چندان ناراحت نباشد.
بسیار شایسته است که انسان حساب کند در یک روز چه منفعت های ابدی ای را می توانسته کسب کند و نکرده و چه کارهای خیری را می توانسته انجام دهد و نداده و چه فرصت های ارزشمندی را می توانسته به کار گیرد و به کار نگرفته است. یا در یک روز چه کارهای زشتی را انجام داده که کیفر آن ها آتش جهنم است و اگر مشمول عفو و آمرزش خداوند نشود، تیره بخت می گردد.
گاه آدمی از اینکه فرصت به دست آوردن منفعت مادی چشمگیری را از دست داده یا می توانست معامله سودآوری انجام دهد و از فرصت استفاده نکرده، مدت ها غمگین و ناراحت است و افسوس می خورد؛ اما در برابر گناهی که مرتکب شده و کیفری که در انتظار اوست، اندوهگین نمی شود.
به راستی آیا پشیمان نشدن از معصیت خدا، ناشی از ضعف باور به عذاب ها و کیفرها و انذارهای الهی که در قرآن و روایات آمده، نیست؟ و ناراحت نشدن از گناه به معنای تغافل از سخنان خداوند و پیشوایان معصوم (ع) نیست؟
چه بسا انسان این حقایق را باور دارد و منکر آنها نیست، اما غفلت و وسوسه های شیطانی باعث می شود که به آنها پایبند نباشد و از زیر بار اطاعت دستورات الهی شانه خالی کند. در این صورت، انسان باید به خود آید و نفس سرکش خود را ملامت و سرزنش کند که چرا به اعتقادات و باورهای دینی خود پایبند نیست.
ضرورت توجه به عذاب های اخروی و ننگ رسوایی در آخرت
ما با آنکه آیات نازل شده درباره گناهان و آثار آنها را باور داریم و می دانیم پاره ای گناهان عذاب های دهشتناک و خوارکننده در پی دارند که اگر انسان یکی از آنها را مجسم کند، چه بسا شب از ترس خوابش نبرد، باز گناه می کنیم. تصور کنید کسی را که در جمعی نشسته است و ناگهان فردی وارد می شود و ریش یا موی سر او را می گیرد و از جا بلند می کند و با درشتی و عصبانیتِ بسیار او را سرزنش می کند که تو چرا فلان کار را انجام دادی؛ یا فیلمی را که از کارهای زشت او تهیه کرده اند، نشان دیگران می دهد و او را رسوا می سازد. چه بسا او در چنین وضعیتی آرزوی مرگ کند و از اینکه آبرویش نزد دیگران ریخته، دیگر نتواند سر بلند کند.
چنین صحنه هایی، در قیامت، برای گناهکاران و در برابر میلیاردها انسان رخ می دهد و مأموران عذاب، به دستور خداوند، گنهکاران را غل و زنجیر می کنند و با تحقیر فراوان آنان را به جهنم می افکنند و عذاب می کنند و آنان افزون بر شکنجه های جهنم، در برابر بهشتیان و جهنمیان رسوا می شوند، که البته این عذاب سخت تر از هر عذاب دیگری است:
«خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ * ثُمَّ فِی سِلْسِلَهٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُکُوهُ»[۱]؛ بگیرید او را و در غُل کنید. آن گاه میان آتشش اندازید. پس در زنجیری که درازی آن هفتاد گز است وی را در بند کشید.
از بعضی از نیکان نقل شده که از سن تکلیف تا پایان عمر از سر عمد و علم هیچ گناهی نکرده اند؛ اما اغلب افراد مرتکب گناه می شوند. اگر کسی گناه می کند و آیات ناظر به بهشت و جهنم و کیفر گنهکاران را انکار می کند، کافر، و تکلیفش نیز مشخص است؛ اما کسی که قرآن، قیامت و کیفر گنهکاران را باور دارد چرا گناه می کند و زمینه عذاب خود را فراهم می سازد؟!
پاسخ این است که دلبستگی به دنیا و توجه تام به غرایز و لذت گناه و غلبه شهوت، به هنگام گناه، همچون پرده ای در برابر گنهکار قرار می گیرد و باعث می شود که او زشتی و پلیدی گناه را احساس نکند و از کیفر و زیانی که برای او در پی دارد غافل بماند. پس او در حال گناه فقط به فکر لذت گناه است و به پیامد های آن نمی اندیشد.
کسی که در هشیاری و توجه به سر می برد و شهوت یا غضب بر او غلبه نکرده است، وقتی اندیشه گناه به ذهنش راه می یابد، به خوبی پیامدهای بد آن فرارویش نمایان می شود. اما کسی که شهوت و غضب بر او غلبه کرده، به عواقب کردار زشت خود نمی اندیشد. رسول خدا (ص) فرمودند:
«رُبَّ شَهْوَهِ سَاعَهٍ أَوْرَثَتْ حُزْناً طَوِیلاً یَوْمَ الْقِیَامَهِ»[۲]؛ چه بسا چند لحظه شهوت رانی که در روز قیامت اندوهی طولانی در پی دارد.
پس آنچه سبب انجام گناه و مانع توجه به آثار و پیامد های آن می شود علاقه به دنیا و انس با لذت های مادی است که همچون پرده ای روی چشم و دل انسان قرار می گیرد تا حقایق را درک نکند و خود را به ننگ گناه بیالاید. در برابر، آنچه مانع آلوده شدن به گناه و دلبستگی به دنیا می شود، ترس و اندوه اخروی است.
چنین ترس و اندوهی جلوی سرمست گشتن از لذت های دنیوی و غفلت را می گیرد. به دلیل همین آثار ارزشمند «ترس» از خداوند و عذاب های اخروی، و «اندوه» بر فرصت های معنوی از دست رفته است که امیر مؤمنان (ع) آنها را می ستاید وگرنه در شأن آن حضرت نیست که به ستایش ترس و اندوه بر دنیا بپردازند. دنیا با همه نعمت هایش، در برابر آخرت چه ارزشی دارد که انسان خود را به ترس و اندوه درباره آن مبتلا کند؟ و از همین روی، آموزه های دینی نیز سفارش کرده اند که سمت و سوی ترس و اندوه انسان، خدا و آخرت باشد و نباید از غیر خداوند ترسید.
جلوه اندوه و ترس در سیمای دوستان خدا
«عِبَادَ اللَّهِ إِنَّ مِنْ أَحَبِّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَیْهِ عَبْداً أَعَانَهُ اللَّهُ عَلَى نَفْسِهِ، فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ»[۳]
اى بندگان خدا همانا بهترین و محبوب ترین بنده نزد خدا، بنده اى است که خدا او را در پیکار با نفس یارى داده است، آن کس که جامه زیرین او اندوه، و لباس رویین او ترس از خداست.
برای روشن تر شدن آثار خوف و اندوه اخروی و نقشی که توجه به آنها می تواند در خودداری از گناه داشته باشد، کسی را در نظر بگیرید که عزیزی را از دست داده، و مثلاً به داغ فرزند مبتلا شده است. در چنین موقعیتی او چنان اندوهگین، محزون و سر در گریبان است که هیچ خوشی و لذتی برایش مفهوم ندارد. او در اوج گرسنگی نیز به غذا میل ندارد و لذت آن را درک نمی کند و با اکراه غذای اندکی می خورد؛ چه رسد که به لذت های دیگر توجه داشته باشد. یا کسی را در نظر بگیرید که دشمنْ او را تعقیب می کند و جانش در خطر است، و تنها دغدغه اش این است که از مهلکه بگریزد. چنین کسی در آن حال به خوردن و آشامیدن و دیگر لذت ها هیچ تمایلی ندارد. او سردی و گرمی هوا یا گرسنگی و تشنگی را اصلاً احساس نمی کند.
باری، اندوه و خوف درباره آخرت را باید چنان در خودمان زنده و برجسته نگاه داریم که لذت ها و امور دنیایی نتوانند ما را مجذوب خویش سازند. طبیعی است وقتی توجه به لذت های دنیا کاسته شد، میل و علاقه به آنها نیز کاهش می یابد و زمینه سرمست شدن از لذت های دنیا و غرایز نفسانی از بین می رود. از این روی، برخلاف کسانی که وقتی می خواهند شادی و خوشحالی خود را نشان دهند، قهقهه سرمی دهند، اولیای خدا در اوج شادی، تبسم می کنند. برای مثال، ابراهیم بن عباس در شمار ویژگی های متعالی اخلاقی و رفتاری امام رضا (ع) می گوید:
«وَلَا رَأَیْتُهُ یُقَهْقِهُ فِی ضِحْکِهِ بَلْ کَانَ ضِحْکُهُ التَّبَسُّمَ»؛ [۴] هرگز ندیدم که آن حضرت در خنده اش قهقهه زند؛ بلکه خنده ایشان تبسم بود.
بنابراین باید بکوشیم که فریفته و سرمست لذت های دنیا نشویم و آنها را اصیل ندانیم؛ زیرا در این صورت لذت جویی های دنیوی حجاب دل ما می شوند و باعث کورگشتن چشم دل انسان و قطع ارتباط باطن انسان با حقایق برین می شوند.
طبیعی است که فرجام کوری دل، غفلت از سرنوشت و افتادن در ورطه هلاکت و نابودی است. وقتی انسان با خوف و حزن از تعلقات دنیوی خود کاست و از دام دلبستگی های مادی رهید، چشم دلش باز می شود و فضای پیش روی خویش و آستان سرنوشت خود را شفاف و روشن می نگرد، و در نتیجه، با هشیاری و توجه کامل در مسیر رسیدن به کمال و سعادت گام برمی دارد و موانع راه نمی توانند او را از رسیدن به هدف متعالی اش باز دارند.
مَثل حجاب گشتن تعلقات و دلبستگی های دنیوی فراروی دل انسان و جلوگیری آنها از مشاهده های باطنی و درک حقایق معنوی، مَثل ابر های تیره و متراکمی است که آسمان را فرا گرفته و حتی مانع مشاهده خورشید تابان و فروزان گشته است. یا مَثل طوفانی است که به ویژه در مناطق خشک و کویری ذرات گرد و غبار و شن را در هوا می پراکند و روز را چون شب تاریک می گرداند و مانع می شود که انسان حتی پیش پای خود را ببیند، چه رسد که فضای دورتر را مشاهده کند. در چنین وضعیتی که گرد و غبار مانع دیدن انسان گشته، اگر پیش پای انسان چاهی باشد و او گامی به سوی آن بردارد، در آن فرو می افتد.
دوستان خدا و بهره مندی از هدایت و تلاش برای سرای آخرت
برای آنکه دریچه نور و روشنایی در دل انسان گشوده شود و او بتواند فضای پیش روی خود را ببیند و موقعیت خویش را دریابد و راه درست را تشخیص دهد جز این چاره ای ندارد که محیط پیش روی خود را تلطیف سازد و حجاب ها و پرده ها را از برابر چشمان خود بردارد.
مؤثرترین عوامل برای رسیدن به این منظور خوف و حزن اند که خداوند با آنها نور و چراغ هدایت را در دل مؤمن رهیده از دام غفلت روشن می سازد. از این روی، حضرت بازتاب خوف و حزن را این گونه معرفی می کنند : «فَزَهَرَ مِصْبَاحُ الْهُدَی فِی قَلْبِهِ»[۵] کسی که چراغ هدایت در قلبش فروزان گردد و آلودگی ها و تیرگی ها از دلش زدوده شوند، محیط زندگی خویش را به روشنی می بیند و راه را می شناسد و می داند مقصد کجاست و با چه توشه ای و از چه راهی باید بدان رسید.
او سرمایه های حقیقی و پایدار را می شناسد و برای کسب آنها می کوشد و از گذران عمر و فرصت های طلایی خویش برای امور پوچ و بیهوده می پرهیزد. او چون کسی نیست که در فضای مه آلود و غبار گرفته قدم می زند که به زحمت پیش پای خویش را می بیند و نمی تواند فاصله های دورتر را مشاهده کند.
«وَأعَدَّ القُریَ لِیَوْمِهِ النَّازِلِ بِهِ فَقَرَّبَ عَلَی نَفْسِهِ البَعیِد وَهَوَّنَ الشَّدِید»[۶]
وقتی خداوند چشم دل انسان را گشود، او باور می کند که دنیا ماندنی و جای دل بستن نیست. نیز باور می کند که آخرت سرای ابدی اوست. پس تمام سرمایه و نیروی خود را برای تهیه توشه و ساز و برگ زندگی ابدی خویش در عالم آخرت به کار می بندد. وی چون غافلان نیست که مرگ را دور می بینند و در پی آن اند که تا می توانند از غرایز و لذت ها و شهوت های مادی بهره بردارند؛ بَل او مرگ و گاهِ رفتن از دنیا و قیامت را نزدیک می بیند و هر لحظه منتظر آن است و کاملاً خود را آماده سفر به دیار باقی ساخته است:
«إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدًا * وَنَرَاهُ قَرِیباً»؛[۷] آنها آن (روز قیامت) را دور می پندارند، و ما آن را نزدیک می بینیم.
بدیهی است وقتی آدمی خود را در آستانه مرگ دید و توجه داشت که برای ورود سعادت مندانه به دیار آخرت می باید توشه کافی فراهم ساخته باشد و از انجام آنچه باعث هلاکت ابدی و محروم گشتن از سعادت می شود، بپرهیزد، ترک گناهان بر وی آسان، و بلکه لذت بخش می گردد. او چون طالبان دنیا و دلباختگان لذت های مادی نیست که لحظه ای از امور دنیایی فارغ نمی شوند و اندیشه آخرت و کار برای آن، برایشان بسیار دشوار است و حتی نماز را که عالی ترین سرمایه اخروی است، با اکراه و به سختی می خوانند؛ و از این روی، خداوند می فرماید:
«وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَهِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ»؛[۸] و از شکیبایی و نماز یاری جویید، و این [کار] هر آینه گران و دشوار است، مگر بر فروتنان خدا ترس.
کسی که خداوند دلش را به نور ایمان روشن کرده، ارزشمندترین و شورانگیزترین اوقاتش، همان ساعت هایی است که به نماز مشغول است. او نماز را فرصت انس با معشوق می داند و بدان عشق می ورزد و از آن خسته نمی شود. می گویند شیخ انصاری در یکی از روزهای گرم نجف، پس از درس، هنگام ظهر به خانه آمدند و چون تشنه بودند آب خنکی خواستند. پیش از اینکه آب آماده شود، ایشان فرصت را غنیمت شمردند و مشغول نماز شدند. آب خنک را آوردند و کنار ایشان نهادند؛ اما ایشان چون سوره ای طولانی را آغاز کرده بودند، نمازشان بسیار طول کشید و در این فاصله آب خنک کاملاً گرم شده بود. پس از نماز قدری از آن آب گرم را نوشیدند و باز مشغول نماز شدند.
نتیجه گیری
غرایز هدیه ای از خداوند به انسان است که استفاده صحیح از آن باعث تکامل و پیشرفت انسان میشود. اما اگر به درستی استفاده نشود، میتواند به گمراهی و ضلالت منجر شود. خوف و حزن دو عامل باز دارنده از افراط در غرایز محسوب می شود، به طوری که امیر مؤمنان به جامه ای که زیرین او اندوه، و رویین او ترس از خداست تشبیه کرده اند و خداوند با آنها نور هدایت را در دل مؤمن روشن می کند و از دام غفلت رها می سازد.
پی نوشت ها
[۱]. حاقه، ۳۰-۳۲.
[۲]. مجلسی، بحارالانوار، ج۷۰، باب ۵۸، ص۳۲۱، ح۳۸.
[۳]. شریف الرضی ، نهج البلاغه، خطبه ۸۷.
[۴]. مجلسی، بحارالانوار،ج۴۹، باب۷، ص۹۱، ح۴.
[۵]. شریف الرضی ، نهج البلاغه، خطبه ۸۶.
[۶]. شریف الرضی، نهج البلاغه، خطبه ۸۷.
[۷]. معارج، ۶-۷.
[۸]. بقره، ۴۵.
منابع
- قرآن کریم.
- شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، قم، دارالهجره، ۱۴۱۴ق.
- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، تهران، انتشارات المکتبه الاسلامیه، ۱۴۰۵ ق.
منبع مقاله | با اقتباس از:
مصباح یزدی، محمد تقی، بهترین ها و بدترین ها از دیدگاه نهج البلاغه، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۴۰۱ ش.