- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
مرحوم آیت الله العظمی آقای حاج شیخ علی صافی گلپایگانی (ره) در دیوان شعر نفیس خود، با عنوان راز دل که در رثای معصومان (علیهم السلام) تدوین و تالیف شده است، در مدح امام رضا (علیه السلام)، اشعار زیبایی سروده که در قالب چند بخش به پیروان و دوستداران آن حضرت و خاندان اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) تقدیم می گردد:
ضمین خلق
رَوم به مشهد سلطان دین امام رضا
که کسب فیض نمایم از او به لطف خدا
به آستان جلالش نهم سر تعظیم
که بی نیاز نماید مرا ز شاه و گدا
به درگهش بنهم روی انکسار که هست
مطاف عالی و دانی چه پیرو چه بُرنا
سلیل ختم رسل نور دیده ی حیدر
امام جن و بشر سَرو دوحه ی زهرا
ضَمین خلقِ گنه کار روز رستاخیز
پناه مردم درمانده اندر این دنیا
گرفته صیت جلالش ز ماه تا ماهی
کشیده خوان عطایش ز ارض تا به سما
برو گدای درش شو که از گدایی او
تو را همی بود از جمله کائنات غنا
بخواه هر چه بخواهی از او که در دستش
کلید جمله خیرات داده است خدا
به دست من نبود جز بضاعت مزجاه
عزیز مصری و در دست توست بذل و عطا
بود به سوی تو روی نیاز جن و ملک
طواف کوی تو می آورند صبح و مَسا
غبار در گه تو می کنند کُحل بصَر
بَرند بهر تبرک به عالم بالا
تو بی دواء وغذا می دهی شفای مریض
چرا که داده است خدایت تو را دواء و شفا
تویی که امر تو بنمود عکس شیری شیر
به لحظه ای بفکند آن خبیث را از پا
برای آن تو نمودی ضمانت آهو
که شیوه ی تو بود دستگیری ضعفا
منم غلام درت گر پذیریم از لطف
منم غبار رهت گر به من نهی سر پا
ایا ولیّ خداوند کن به من نظری
که نیست جز به جنابت نیاز در دو سرا
گناهکارم و شرمنده ام ز اعمالم
مرا ولای شما هست بس به روز جزا
علی صافی گلپایگانی ای آقا!
برای خود نپذیرفته جز شما آقا
روا بود که نمایی از او نگهداری
که بنده را نبود ملجایی بجز مولا
بهاری نو
در سالروز مولد سلطان دین رضا
باید به درگهش بزنم دست التجا
از او مدد بگیرم و او را بَرم شفیع
پیش خدا که بلکه کند حاجتم روا
با صدق دل به حضرت او روی آورم
باشد که کسب فیض کنم من از این سرا
عرض ادب کنم به حضور جناب او
دل را دهم به ذکر وی و یاد او جلا
عرض ادب کنم به امام مکرّمی
کو حجت است و هست شه ملک ارتضا
روز ولادتش به مدیحش زنم رقم
با نام او صحیفه خود را دهم ضیا
ریزم ز بحر طبع گهرهای شاهوار
آرم دُر و نثار کنم من پی ثنا
گویم مدیح آن که بود زاده ی رسول
گویم مدیح آن که بود حجت خدا
یعنی امام هشتم و فرزند فاطمه
یعنى ابا الحسن، گل گلزار مرتضی
سبط رسول خاتم و فخر پیمبران
کهف امان و سرور دین، قطب اولیا
در این بهار، کرده بهاری دگر طلوع
کز او بهار یافته این قدر و اعتلا
در بوستان فاطمه، سروی کشیده قد
کز او گرفته نور دگر باغ مصطفی
شمس الشموس گشته در این روز آشکار
کز او گرفته شمس فلک، رفعت و بها
دائم مطاف خلق بود بارگاه او
هستند در طواف حریمش شه و گدا
کروبیان عالم بالا ز افتخار
گیرند خاک درگه او بهر توتیا
تنها نه خاکیان چو گدا ایستاده اند
تا بلکه حاجت همگی را کند روا
با چشم دل ببین که چسان خیل حوریان
استاده اند بهر ادب، صبح تا مسا
فخرش بس آن که عالم آل محمد است
گر چه همه به دانش و علمند پیشوا
از معجزات ظاهره کز بسکه وافر است
دشمن چو دوست هست هماهنگ و هم صدا
بنمود نقش شیر به اعجاز خویش شیر
خورد آن ستمگری که به او کرد اعتدا
از آهویی نمود حمایت ز مرحمت
تا بهر شیر دادن اطفال شد رها
آهو ببین که کرد سوی آهوان رجوع
از معجزش به وعده خود می کند وفا
آقایی اش ببین و ضمانت ز آهویی
هم معجز و هم آهویی آسوده از بلا
هر کس که خالصانه رود سوی کوی او
بی شبهه می کند همه درد ورا دوا
دارد «علی» امید که از روی مرحمت
اجر ورا به احسن وجهی کند عطا
بهار در بهار
با شکوه دیگری نوروز رو آرد به ما
چون مصادف گشته با میلاد شاه دین رضا
بهر نوروز ار که باشد جایگاه مذهبی
احترام از آن سزاوار است و می باشد روا
ور نباشد کی بود در عرض میلاد امام
در جلال و شان، جای این کجا و آن کجا
هر چه باشد من به نام نامی سبط رسول
می دهم داد سخن با استعانت از خدا
در چنین روزی امام هشتم ما پا نهاد
در جهان ما و روشن کرد این ارض و سما
زاده موسی بن جعفر نور چشم فاطمه
سبط پاک مصطفی و یادگار مرتضی
عالم آل محمد در لسان خاص و عام
مفخر آل نبی پیش بعید و آشنا
آن که اهل دانش هر دین چنان محجوج کرد
تا سر تسلیم آوردند او را پیش پا
آن که شد از معجزات باهرات حضرتش
اهل باطل را به سوى حق دلیل و رهنما
بهر استخفاف او مکری چو آن نادان نمود
تا نماید حضرتش را نزد مردم کم بها
داد با اعجاز خود آنسان جزای مستخف
امر کرد او رسم شیری را که بُد بر متکا
شیر کُشت و خورد آن نادان حضور حاضرین
تا از او یک ذره هم باقی نماند اندر فضا
ضامن آهو شد او تا سیر سازد بچه اش
کرد او را صاحب آهو ز بند خود رها
رفت و بعد از شیر دادن نزد حضرت بازگشت
کرد حیوان این چنین بر قول وعهد خود وفا
بهر حضرت صاحب آهو و را آزاد کرد
دست قدرت را ببین اینسان بُود قدرت نما
این ولی الله باشد کو به تاییدات حق
می کند قدرت نمایی بر تمام ما سوى
ای ولی الله اعظم دست گیری کن ز لطف
از (علی صافی) و از دوستان با صفا
امام رئوف
رسیده مولد سلطان دین امام رضا
بیا و مجلس شادی نما ز نو بر پا
بیا ببین که کران تا کران فرح افزاست
نگاه کن که زمین و زمان شده زیبا
بهر کجا گذری کوه و دشت و هامون را
ببین ز رحمت حق گشته خرّم و رعنا
بهر کجا که روی کرده نعمت باران
تمام روی زمین پر ز لؤلؤ لا لا
شد است دامن بستان سراسرش گلرنگ
به روی شاخ چمن بلبل است در آوا
چرا من و تو نشستیم و فرصتی اینسان
دهیم از کف و دائم خوریم غصه، چرا
ز جای خیز و بساط سرور برپا کن
ببین به جشن و سرورند اولیای خدا
مده ز دست تو ایام فرصت ای سالک!
مجال تا بود از فرصت استفاده نما
بساط عیش بپا می کنیم و با شادی
من آورم دُر شهوار از برای ثنا
به شاد باش ولادت ز طبع گوهربار
به دوستان ولایت دهم سرور و ضیا
به روز یازدهم بُد ز ماه ذیقعده
که پا نهاد به دنیا امام هشتم ما
سمّى جدّ شریفش علی امام نخست
که بعد ختم رسل نیست بهر او همتا
همان امام رئوفی که هست ملجا خلق
به سوی اوست امید و به سوی اوست رجا
همان که کرد جهان را ز علم خود روشن
رهین دانش او هر که بود از علما
ز معجزات و کرامات او چه گویم من
که از شماره فزون است و برتر از احصا
چو خواست جاهل نادان جسارتی بکند
نمود پیش همه خوار و گشت او رسوا
به رسم شیر که بُد نقش روی آن بستر
نمود امر که بلعید آن خبیث دغا
چو گشت ضامن آهو و رفت و باز آمد
به عهد خویش زبان بسته بین چه کرد وفا
چو مرد دید که آهو برفت و باز آمد
نمود آهوی در بند را ز بند رها
از آن امام رضا خوانده شد که حضرت او
بهر چه خواست خدایش به صدق بود رضا
شفیع کن بر پروردگار خود او را
که حاجت توکند بهر این شفیع روا
ایا ولیّ خدا! من به ظلّ لطف توام
امیدوار و نخواهم رها نمود تو را
(علی) به لطف تو امیدوار می باشد
تو ناامید نفرما ز لطف خوش گدا
نمی روم ز در خانه ات به جای دگر
نمی شوم ز عنایات حق جدا ز شما
برآر حاجب ما را که ما ز راه شما
جدا نگشته چه امروز و چه شود فردا
بخش دوم اشعار در مدح امام رضا (علیه السلام)
منبع: راز دل؛ صافی گلپایگانی، علی؛ قم؛ انتشارات ابتکار دانش؛ چاپ اول؛ ۱۳۸۵ ش