- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
سریه نخله، سریه ای[۱] به فرماندهی عبدالله بن جحش در سال دوم هجری بود. کتاب های تاریخی یاران عبدالله را هشت نفر یا یازده نفر دانسته اند که همه از مهاجرین بودند.
بر اساس منابع تاریخی پیامبر (صلی الله علیه و آله) به عبدالله و یارانش دستور داد به سر زمین نخله بروند. در آنجا مراقب قریش باشند و اخبار آن ها را جمع آوری کرده و به پیامبر (صلی الله علیه و آله) برسانند، عبدالله و یارانش در سر زمین نخله به کاروان کوچکی از قریش برخورد کردند که اموال قریش را با خود داشت و بقیه ماجرا که در متن مقاله آمده است.
گزارش واقدی از سریه نخله
واقدى از عبد الله بن حجش نقل مى کند که گفت: هنگامى که رسول الله (صلى الله علیه و آله) نماز عشاء را به جاى آورد، مرا پیش خود فرا خواند و فرمود: فردا صبح سلاح خود را بردار و بیا، تا تو را به جایى بفرستم.
پس در نماز صبح حاضر شدم در حالى که شمشیر و کمان و تیردان و زره پوستى به همراهم بود. و پس از آن که نبى اکرم (صلى الله علیه و آله) نماز صبح را با مردم خواند قبل از او به در خانه اش رفتم و گروهى از قریش نیز به همراه من بودند، وقتى که رسول الله (صلى الله علیه و آله) از نماز برگشت، مرا دید که به همراه گروهى از قریش جلوى در خانه اش ایستاده ایم.
پس آن حضرت (صلى الله علیه و آله) داخل خانه شد و ابى بن کعب را فرا خواند و او هم داخل شد. بعد به او دستور داد که نامه را بر پوست خولانى بنویسد و آن گاه آن را به من داد و فرمود:
تو را بر این افراد مى گمارم (به گروهى از قریش اشاره کرد) حرکت کن تا دو شب راه بپیمایى و آن گاه نامه را باز کن و بدانچه که در آن نوشته شده، عمل کن.
گفتم: یا رسول الله (صلى الله علیه و آله)، به سوى کدام ناحیه بروم؟
فرمود: به سوى نجدیه حرکت کن و آن گاه به سوى چاه هاى آن برو.
حرکت عبد الله بن جحش به سوی محل سریه نخله
واقدى مى گوید: او حرکت کرد تا به چاه ابن ضمیره رسید و آن جا نامه را باز کرد و دید که در آن نوشته است: «بنام خدا و برکات او مسیر خود را ادامه بده و هیچ کدام از اصحابت را به همراهى با خود مجبور نکن و به دستور من با افرادى که از تو تبعیت مى کنند حرکت کن تا به منطقه نخله برسى و در آن جا در کمین یک کاروان قریش باش [۲] و ما را از اخبار آن ها آگاه کن.[۳]
دستور پیامبر به عبد الله بن جحش برای سریه نخله
هنگامى که عبد الله نامه را خواند به آن ها گفت: من هیچ یک از شما را مجبور نمى کنم و هر یک از شما که شهادت را دوست دارد، [۴] با من حرکت کند و من به دستور رسول اللّه (صلى اللّه علیه و آله) عمل مى کنم و هر کس که مى خواهد برگردد، از همین جا بازگردد.
آن ها گفتند: ما گوش به فرمان و مطیع خدا و رسولش و تو هستیم و به هر جا که مى خواهى با توکل بر خدا حرکت کن.
حرکت عبد الله بن جحش به سوی محل سریه نخله
پس عبد الله به مسیر خود ادامه داد تا به نخله رسید و در آن جا کاروانى از قریش را یافت که عمرو بن حضرمى و حکم بن کیسان مخزومى (آزاد کرده آنها) و عثمان بن عبد الله مخزومى و نوفل بن عبد الله مخزومى همراه آن بودند.
یاران فرمانده سریه نخله
ابن اسحاق مى گوید: همراهان عبد الله بن حجش از قریش عبارت بودند از: ابو حذیفه بن عتبه بن ربیعه، عکاشه بن محصن، عتبه بن غزوان، سعد بن ابى وقاص، عامر بن ربیع، واقد بن عبد الله، خالد بن بکیر، سهیل بن بیضاء و هیچ کس از انصار با آن ها نبود.
رسیدن کاروان قریش به محل سریه نخله
کاروان قریش که کشمش (مویز) و پوست و مقدارى از کالاى تجارتى قریش را حمل مى کرد، از مقابل آنها گذشت. نظر واقد بن عبد اللّه و عکاشه بن محصن این بود که بر آن ها حمله کنند، براى همین عامر بن ربیعه، سر عکاشه را تراشید تا اگر مشرکان او را دیدند؛ گمان کنند که آن ها قصد عمره حج را دارند. سپس عکاشه خود را در معرض دید مشرکان قرار داد و آن ها براى استراحت توقف کردند، چارپایان خویش را لگام بسته و رها کردند و مشغول تهیه غذا براى خود شدند.[۵]
ابن اسحاق مى نویسد: این واقعه در آخرین روز ماه رجب اتفاق افتاد و براى همین بعضى گفته اند:
به خدا قسم که اگر این ها را امشب رها کنید، به زودى داخل محدوده حرم مى شوند و از چنگ شما خارج مى گردند و اگر با آن ها وارد جنگ شوید، آن ها هم در ماه حرام به جنگ با شما بر مى خیزند.[۶]
یکى از آن ها گفت: مى دانیم که امروز حتما از ماه هاى حرام است و جایز نمى دانیم که به طمع مال دنیا، حرمت ماه حرام را بشکنید و دیگرى گفت: معلوم نیست که امروز از ماه هاى حرام باشد یا نباشد.
در هر حال نظر کسانى که در پى دستیابى به مال دنیا بودند؛ غلبه یافت[۷] و خود را براى هجوم بر آن ها آماده کردند و تصمیم گرفتند تا جایى که بر ایشان امکان دارد، آن ها را به قتل برسانند و دارایىشان را به غنیمت بگیرند.[۸]
شروع سریه نخله
پس واقد بن عبد اللّه در حالى که تیرى به کمان خود گذاشته بود و تیرهایش به خطا نمى رفت، به سوى آن ها پیش رفت و عمرو بن حضرمى را نشانه گرفت و او را به قتل رسانید. افراد کاروان بر آن ها حمله کردند و در این درگیرى، نوفل بن عبد اللّه فرار کرد و عثمان بن عبد الله و غلام آن ها حکم بن کیسان اسیر شده و کاروان را هم تصاحب کردند.
سپس عبد الله بن حجش به همراه دو اسیر و کاروان به سوى مدینه حرکت کرد و این قبل از آن بود که خداوند خمس غنایم را مخصوص رسول الله (صلى الله علیه و آله) گرداند؛ پس عبد الله به همراهانش گفت: خمس غنایمى که به دست آورده ایم مال رسول الله (صلى الله علیه و آله) است و آن گاه خمس غنایم را جدا کرد و بقیه را بین یارانش تقسیم کرد.
نارضایتی رسول الله از سریه نخله
هنگامى که در مدینه بر رسول اللّه (صلى الله علیه و آله) وارد شدند، آن حضرت (صلى الله علیه و آله) فرمود: من به شما دستور نداده بودم که در ماه حرام جنگ کنید. با شنیدن این سخن از رسول اللّه (صلّى اللّه علیه و آله) متحیر ماندند و گمان کردند که هلاک شده اند و مسلمانان نیز آن ها را به خاطر خطایى که مرتکب شده بودند؛ سر زنش مى کردند.
از سوی دیگر قریش از این جریان بهره برداری کردند و میگفتند، محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) حرمت ماه حرام را شکسته و در آن خونریزی کرده است، یهودان مدینه هم به سم پاشی پرداخته و این حرکت را به فال بد می زدند و می گفتند: این کار به ضرر مسلمانان تمام خواهد شد.
رسول الله (صلى الله علیه و آله) آن کاروان و دو اسیر را متوقف کرد و از این که چیزى از آن را بردارد خود دارى کرد. تا این که از جنگ بدر بازگشت و آن گاه آن را همراه با غنایم بدر تقسیم کرد.[۹]
جمع بندی
سریه نخله، در سال دوم هجرت و در ماه رجب یعنی ماه حرام اتفاق افتاد، عبدالله بن جحش فرماندهی این سریه را به عهده داشت، ایشان همراه با هشت نفر از مهاجران با کاروان تجاری مشرکان می جنگد و اموال التجاره را به غنیمت می گیرند، وقتی به مدینه بر می گردد پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) آن ها را توبیخ می کند که چرا در ماه حرام جنگ نموده اند. آن ها از عملکرد خویش پی شمان می گردد.
پی نوشت ها
[۱] . «سریه یا بعث، به جنگهایی در دوره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) گفته می شود که بدون حضور مستقیم پیامبر (صلی الله علیه و آله) و به فرماندهی یکى از صحابه بوده است. سریه به سپاهی گفته می شود که شمار افراد آن، نهایت تا چهار صد نفر می رسد و به عبارتی این سپاه، گزیده یک سپاه و چیرگان آن است.»؛ آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص ۲۸۳
[۲] . مغازى واقدى، ج ۱، ص ۱۳.
[۳] . سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۲۵۲.
[۴] . این اولین بارى است که از شهادت سخن به میان آمده است و نشان مى دهد که رسول الله صلى الله علیه و آله آن را براى مسلمانان توضیح داده است.
[۵] . مغازى واقدى، ج ۱، ص ۱۴.
[۶] . حرام بودن از جهت رسوم قدیم یا به واسطه سنت بوده است و خبر در السیره، ج ۲، ص ۲۵۳ آمده است.
[۷] . مغازى واقدى، ج ۱، ص ۱۴.
[۸] . سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۲۵۳.
[۹] . تاریخ تحقیقى اسلام ،ج۲،ص:۲۵۸
اقتباس از کتاب تاریخ تحقیقى اسلام نوشته حسین على عربى، موسسه امام خمینى، قم، چهارم ۱۳۸۳ ش