- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
شادى، وضعیتی ضد و نقیض و دوگانه دارد: هر چه بیشتر به آن میرسیم، بیشتر از دستمان خارج میشود. اگر الان خوشحالید، این سؤال را از خودتان بپرسید: آیا فردا هم همین اندازه خوشحالم؟ قطعاً نمیتوانید پاسخ محکم و مطمئنی را به این سؤال بدهید. اما واقعاً چرا خوشحال نیستیم؟ آیا در جاهایی دنبال شادی میگیردیم که نباید بگردیم؟ شادی کجاست؟ شادی در این است که هر چه میخواهیم به دست بیاوریم؟
بعضیها معتقدند شادی مثل عاشق شدن است و خودش بک باره اتفاق میافتد. حتی اگر حرف این آدمها درست باشد، باز هم برای شاد بودن و شادتر شدن باید کارهایی کرد و خلاصه این که شاد بودن و شاد نبودن، دست خود آدم هاست.
در سال ۲۰۰۸، کنفرانسی با نام «شادی و دلایل شادی» در سانفرانسیسکو آمریکا برگزار شد و صاحبنظران مختلفی از جمله دانشمدان این حیطه، روانپزشکان، روانشناسان، هنرمندان، فیلسوفها و حتی راهبان بودایی هم در آن شرکت داشتند و نظریات خود را ارایه کردند. یکی از موضوعات مورد بحث در این کنفرانس، موانع شادی بود که در زیر به آنها اشاره خواهید شد:
مانع اول: تجملات زندگی
چاره اول: ساده زندگی کنید
گروهی از روانشناسان معتقدند هر چه تجمل زندگی بیشتر شود، شادی دورتر میشود. یکی از کارشناسان حاضر در جلسه مذکور گفت: «در خانواده ما فقط یک اتومبیل وجود دارد و هیچ کس نمیخواهد از این بیشتر باشد چون اگر اضافه شود، ماجراهایش هم اضافهتر میشود؛ هزینه رفت و آمد، هزینه نگهداری و زمان برای رسیدگی به آن.»
مسلماً با این درگیریها، آزادی فکر برای شاد بودن کمتر میشود. درست است که زندگی مدرن با وسایل مجهز و به روز سطح زندگی آدمها را بالا برده است اما برای این موضوع، هزینه زیاد و سنگینی هم از ما گرفته است.
آدمها معمولاً کیفیت زندگی و استاندارد زندگی را با هم تلفیق میکنند و ارتباط بین آن دو را از بین میبرند چون کیفیت زندگی، به رضایت و شادکامی افراد از زندگی بستگی دارد و این، سوای استاندارد زندگی است. پس هر زندگی که به استاندارد خاصی رسید، الزاماً با کیفیت نیست. وقتی آدمها ساده زندگی کنند، در طول روز وقت بیشتری دارند تا روی کیفیت زندگی خود متمرکز شوند و به این ترتیب شادی آنها بیشتر میشود.
مانع دوم: سرعت زندگی
چاره دوم: از سرعت خود بکاهید
در زندگی مدرن امروزه آدمها همه در حال دو هستند و مدام میدوند. این دوندگیهای دایمی، تنشی مداوم ایجاد میکند که روح و روان آدمها را به بند میکشد و به همین دلیل لازم است فقط چند دقیقه در روز این دوندگی را متوقف کرده و باتری خود را دوباره شارژ کنید. این کار باعث میشود احساس شادی پیدا کنید. در این شارژ مجدد هر کاری میتوان کرد که به تمایل خودتان بستگی دارد: مدیتیشن، سکوت مطلق، دعا و نیایش و…
بهترین زمان برای شارژ مجدد، صبحهاست. مطمئن باشید با حذف آن، زندگی شما در توفان تنشها از کنترل خارج میشود. اگر در طول روز کاملاً جذب کارها و امور زندگیتان میشوید و اصلاً به روح و احساستان فکر نمیکنید، هر روز چند دقیقه در مکانی ساکت بنشینید و ذهنتان را روی نفس کشیدنتان متمرکز کنید و هر وقت ذهنتان به سمت موضوعی دیگر منحرف شد، دوباره آنرا به سمت تنفستان برگردانید. در این فرآیند یاد میگیرید آنچه را که ذهنتان میگوید مشاهده کرده و به عبارتی به حرف دل و ذهنتان گوش کنید.
مانع سوم: منفیگرایی
چاره سوم: قدرشناستر باشید
زندگی فقط به فردی نمیگویند که پشت میلههای آهنی گرفتار شده. اتفاقاً تحمل این زندان، راحتتر از زندانی است که خیلیها در درون خود ایجاد کردهاند: زندان وابستگیها، عصبانیت، افسردگی، غرور و… بعضیها فکر میکنند این یک گزافهگویی است اما افکاری که حالت منفی و اجبار دارند، ماهیتی عجیب دارند: آدمها ناخودآگاه دو دستی به آن میچسبند! این که چطور به موضوعات مختلف نگاه میکنید و روشی که برای تجربه دنیا انتخاب کردهاید ارتباطی قوی با مثبتاندیشی دارد. شما از طریق حسها و ذهنتان، با دنیا تعامل برقرار میکنید.
اگر راهی پیدا کنید تا همیشه در جریان ورودیهای حسهای خود قرار بگیرید، آن وقت معلوم میشود چگونه دنیا را تجربه میکنید. شاید در تفکرات و فرهنگ خیلی از ما، این که آدمها عصبانی، افسرده یا منزوی باشند، عادی به نظر برسد. اما دامنه فکری آدمها دست خودشان است و خودشان میدانند تا کجا و چگونه آن را گسترش دهند.
به عنوان مثلا اگر شما باور داشته باشید، رئیس بداخلاق، پدر بیفکر یا مادر بیمسئولیت شما، علت اصلی رنج و ناراحتیتان است، خودتان دستهایتان را میبندید و احتمال دارد در این افکار مسموم مداوم، زندانیش شوید. در حالی که شادی، در این است که از افکار منفی دست کشیده و از آن خلاص شوید. وقتی بدانید که فقط خودتان میتوانید اوضاع را تغییر دهید؛ جرأت پیدا کرده و به درونتان توجه کرده و مسوولیت افکارتان را به عهده میگیرد.
موضوعاتی را که نمیتوانید کاری برایشان انجام دهید دور بیندازید و به آنچه تغییریافتنی است، فکر کنید. برای مقابله با منفیگرایی و افزایش شادی؛ اولین گام، تمرین قدرشناسی و سپاسگزاری است. آدمها یک نقطه تنظیم خاصی برای شادی دارند که تحت تأثیر ژنتیکی هم هست. آدمهایی که قدرشناسی و سپاسگزاری را تمرین میکنند، این نقطه تنظیم را تا ۲۵ درصد بالاتر میبرند و خوشبینتر هستند.
مانع چهارم: ناامیدى
چاره چهارم: با امید زندگی کنید
هیچ مدرکی نشان نداده است که جایی، امید، به ضرر آدمیزاد تمام شده باشد. این جملهای است که دکتر فلدمن، پروفسور مشاوره روانشناسی دانشگاه کالیفرنیا میگوید. او معتقد است امید به طرز عجیبی باعث افزایش شادی مردم میشود. البته امید واهی اصلاً توصیه نمیشود. مثلاً وقتی عزیزی را به مراحل نهایی یکی بیماری صعبالعلاج است، انکار مرگ عن قریب او امیدواری محسوب نمیشود.
دکتر فلدمن معتقد است سه جزء ضروری برای پرورش امید وجود دارد: داشتن هدف، برنامهریزی و انگیزه برای دستیابی به هدف. افراد موفق هیچ وقت خودشان را سرزنش نکردهاند بلکه با رسیدن به هر مانع از خود پرسیدهاند: حالا چه باید کرد؟ این افراد، تحمل بالایی در مواجهه با درد و رنج دارند و از رفتارهای سالم و پیشرفتدهنده استفاده میکنند. به این دلیل احتمال افسردگی، اضطراب و بیماری قلبی در آنها کم است. توصیه میشود هدفمند باشید و حتی در راه رسیدن به هدف، آرزو و تخیلات خود را هم پرورش دهید چون شما را به شادی نزدیکتر میکند.
مانع پیجم: اندوه سرکوب گر
چاره پنجم: واقعیت را لمس کنید
داشتن دیدگاهی مثبت نسبت به زندگی، به این معنا نیست که هیچ وقت به خودتان اجازه ناراحت و اندوهگین شدن ندهید. حتی طبق نظر دکتر جیمز دوت، مجری مرکز آموزشی تحقیقاتی نوع دوستی و بشردوستی، دانشگاه استانفورد، اگر والدین سعی کنند که اصلاً امید فرزندانشان با به هم نزنند و یا نگذارند هیچ غم و غصهای به فرزندشان وارد شود، در اصل تأثیر معکوسی گذاشته و نتیجه عکس به دست میآورند.
به نظر او، بعضی رنجها و ناراحتیهاست که از انسان، فردی کامل میسازد و به او فرصت میدهد با شرایط مختلف آشنا و مأنوس شده و در زندگی حرکتی رو به جلو داشته باشاد. دکتر دوتی از تجربیات شخصی خود میگوید او پدری الکلی و مادری معلول داشته است و مدت زیادی از دوران جوانیاش را در مؤسسات بهزیستی گذرانده است ولی با این وجود، مدارج علمی را گذرانده و فرد موفق و مثبت در جامعه تلقی میشود.
دکتر دیوید اشپیگل، مدیر طبی مرکز پزشکی اجتماعی دانشگاه استانفورد معتقد است شادی، معادل نبودن غم و انده نیست. بعضیها به شادیهای ساختگی دلخوش کردهاند که اصلاً خوب نیست. از طرف دیگر با داشتن و پروراندن غم و اندوه سرکوبگر، شما ناخودآگاه دیگران را هم سرکوب میکنید. احساسات و عواطف مثبت را در آنها خاموش نگه میدارید. وقتی با دیدگاه منفی، دائما اندوه را در دل و ذهن خود راه میدهید، عواطف مثبت به تدریج از شما دور شده و راه برای ورود اضطراب و افسردگی باز میماند.
دکتر اشپیگل معتقد است وقتی راه خروجی برای غم و اندوه و درماندگی پیدا میکنید، تا حدی میتوانید روی خود کنترل داشته باشید. با تخلیه مناسب غم و اندوه میتوان اضطراب و افسردگی که سراسر وجود را فرا گرفته به احساساتی هدفمند تبدیل کرد و بعد راه حلهای ویژهای برای علت آنها پیدا کرد.
مانع ششم: خودمحوری
چاره ششم: با دیگران مهربانتر باشید.
شبکههای اجتماعی چه قدر در شادی شما نقش دارند؟ شاید باور نکنید که اهمیت آنها بیش از آن است که فکرش را بکنید. در مطالعهای ۲۰ ساله روی بیش از ۴۰۰۰ نفر مشخص شد شادی شما نه فقط روی دوستان نزدیک بلکه روی دوستان دوستانتان هم تأثیر میگذارد. بنابراین شادی مثل یک ویروس میتواند از طریق شبکههای اجتماعی گسترش پیدا کند.
متأسفانه بسیاری از مردم در دنیای مدرن و شلوغ امروز، وقت زیادی را به تنهایی میگذرانند و به همین دلیل با محدود شدن روابط و شبکههای اجتماعی، خودشان را از این جریان مسری مثبت، محروم میکنند. هر چه خودمحورتر و منزویتر باشید، دنیای شما کوچکتر میشود؛ واقع بینی شما کمتر شده و تمام این مسایل یک حلقه معیوب ایجاد میکند. با این رویه نسبت به نیاز سایرین بیتوجه و فراموشکار میشوید. دنیای شما کوچکتر و کوچکتر شده و نمیتوانید بیرون از وجود خودتان را ببینید.
در عوض، با استفاده از یک عدسی با زوایای گسترده، ارتباطاتی را که قبلاً نمیدیدید به راحتی حس میکنید و متوجه میشوید که دیگران هم مثل شما خوشبختی و بدبختیهای متعدد دارند و به عبارتی فقط شما نیستید که از مشکلات رنج میبرید بلکه رنج و اندوه موضوعی است که برای تمام جهانیان وجود دارد. با این ارتباطات است که متوجه میشوید چالش و فراز و نشیب در زندگی همه وجود دارد.
بنابراین ملحق شدن به سایرین در این سفر طول و دراز و پر از فراز و نشیب، تا حدی برایتان آرامش و شادی به همراه میآو.رد. بهترین راه مستقیم برای برقراری ارتباط با سایرین، مهربانی، شفقت و توجه به سایر انسانهاست. طبق نظر دکتر روبرت ساپولکسی، مؤلف کتاب «چرا گورخرها زخم نمیگیرند؟» و تحقیقات مربوط به مؤسسه و موزه ملی چهارپایان در کنیا، حتی چهارپایان و پستانداران هم این موضوع را میدانند که روابط اجتماعی ضروری و شادی آفرین است.
تحقیقات نشان میدهد بعد از یک حادثه یا تجربه پر تنش، چارپایان همدیگر را تیمار میکنند و نکته قابل توجه در این تحقیق این است که تیمار کردن سایر چارپایان روی چارپایی که دارد تیمار میکند، تأثیر بیشتری دارد. رحم و مهربانی، ما را به دیگران ملحق میکند؛ انزوا را از ما دور کرده، انعطافپذیری را در ما افزایش داده و رضایت عمیق درونی را در ما به وجود میآورد. بدون دلسوزی، رحم و شفقت و غمخواری دیگران، شادی در اصل، یک لذت زودگذر و کوتاهمدت است. شادی هر فرد و دیگران، تنها در گروی رحم و شفقت است و هیچ راه دیگری وجود ندارد.
مترجم: فرشته آل علی
منبع: روزنامه سلامت؛ شماره ۲۲۵