- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
خُزاعه، از قبایل بزرگ اَزْدی یمن، که در روزگار پیش از اسلام به حجاز مهاجرت کردند. این قبیله، با جُرهُمیانِ حاکم بر مکه جنگیدند و پس از بیرون راندن آنان از مکه، اداره کعبه را بر عهده گرفتند. گفته اند اعضای قبیله خزاعه، از نخستین کسانی بودند که آیین توحیدی ابراهیم را تغییر دادند و بت پرستی را در جزیره العرب رایج ساختند.
حجابت کعبه در میان بزرگان خزاعه موروثی بود اما سرانجام حجابت و کلیدهای کعبه را به قُصَی بن کلاب، جد پنجم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، واگذار کردند. خزاعیان در عصر جاهلی، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را خویشاوند و رازدار خود میدانستند و پس از ظهور اسلام و در صلح حدیبیه، با پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم پیمان شدند.
بسیاری از افراد قبیله خزاعه شهرت یافته اند به اینکه صحابی، تابعی، عالم، شاعر، ادیب و امیر بوده اند، از جمله عاتکه دختر خالدبن خُلَیف معروف به امّ مُعبد خزاعی، صحابی؛ همسرش اَکثَم بن جَوْن خزاعی، صحابی؛ سلیمان بن صُرَد خزاعی؛ عمرو بن حمق خزاعی از صحابه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی (علیه السلام)؛ دِعْبِل خزاعی و …
نسب
افراد این قبیله بزرگ و مشهور عرب، نسبت خود را به عمروبن (عامر بن) لُحَی (رَبیعَه) بن حارثه بن عمرو (مُزَیقِیاء) بن عامر (ماءالسماء) بن حارثه میرسانند.[۱]
نسب شناسان فرزندان عمرو بن لُحّی را خزاعه دانسته اند، اما در مورد قحطانی یا عدنانی بودن وی اختلاف نظر دارند، به نحوی که برخی او را منتسب به مُضَر (از قبایل عدنانی) و بیشتر منتسب به اَزد (از قبایل قحطانی) دانسته اند.[۲]
کعْب، عَوف، و مُلَیح،[۳] عَدی[۴] و سعد[۵] فرزندان عمروبن لُحَی بودند[۶] که از آنان طوایف و تیرههای مختلف خزاعه همچون بنی سَلوُل، بنی قُمَیر، بنی حُلَیل، بنی ضاطِر، بنی کلَیب،[۷] بنی حِزمِر بن سلول و بنی مصطلق به وجود آمدند.[۸]
وجه تسمیه
افراد منسوب به خزاعه را خُزاعِی میگویند.[۹] براثر سیل عَرِم و شکسته شدن سد مَأرِب در یمن، کوچ کردن قبایل یمنی ازد از سرزمین خود (سبأ) به سمت شمال جزیره العرب به ریاست عمرو (مُزیقیاء) بن عامر (ماءالسماء) بن حارثه و پراکنده شدن قبایل و تیرههای مختلف آن، قبیله خزاعه در تهامه و حجاز از دیگر قبایل ازد جدا شد و در اطراف مکه در بطن مَرّ یا مَرّالظَّهران (یک منزلی مکه) رحل اقامت افکند، و از این رو به آن خزاعه (به معنای به جا ماندن یا جدا شدن از دیگران) اطلاق گردید.[۱۰]
هرچند تاریخ دقیق این کوچ معلوم نیست، اما بنابر برخی روایات، مهاجرت خزاعه در فاصله ظهور عیسی (علیه السلام) تا مبعث پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)[۱۱] یا در دوران حکومت عمرو بن تُبَّع (از پادشاهان حمیری در قرون چهارم و پنجم میلادی) که ۳۳ سال به درازا کشید،[۱۲] رخ داده است.
حضور در مکه
پیش از اسلام، جُرهُمیان سال ها بر مکه تسلط داشتند و امور کعبه را اداره می کردند. چون در حق مردم مکه و حاجیان ستم روا داشتند و به فسق و فجور در حرم دست زدند، بنی بَکر بن عبد مَناه بن کنانه، و غُبشان، از تیرههای قبیله خزاعه، تصمیم گرفتند به این امر پایان دهند. از این رو، با جرهمیان جنگیدند و آنان را از مکه بیرون راندند و خود اداره کعبه را بر عهده گرفتند.[۱۳]
حجابت کعبه
بنابر برخی قرائن تاریخی، تسلط خزاعه بر مکه و حجابت عمروبن لُحَی در حدود سال های ۱۷۵ تا ۲۱۰ میلادی بوده است.[۱۴] پس از چیره شدن خزاعه بر مکه، فرزندان اسماعیل (علیه السلام)، نزد قبیله خزاعه رفتند و اجازه سکونت و همجواری با آنان در مکه را گرفتند.
عمروبن لحی که رئیس قبیله خزاعه و مکه شده بود، دستور داد هر جرهمی را که به حرم مکه نزدیک شود، بکشند.[۱۵] او با بخشش های زیاد، آوازه و منزلتی بسیار یافت و سخنانش در مکه همچون شرع و قانون پذیرفته می شد. گفته شده است وی نخستین کسی بود که آیین توحیدی ابراهیم را تغییر داد و بت پرستی را در جزیره العرب رایج ساخت و سنّت های بدعت آمیزی وضع کرد که بعدآ اسلام به آنها پایان داد.
نظم بخشی به مکه
به نظر میرسد خزاعیان نخستین کسانی بودند که امور مکه و حجاز را نظم بخشیدند و وظایف مهمی چون افتاء، سرپرستی مراسم حج، قضاوت در بازار عکاظ، اجازه حرکت حجاج از عرفات و منا، نَسیء (جابه جایی ماه های حرام)، امور کاروان ها و کارهای تجاری را میان بزرگان قبایل تقسیم کردند.[۱۶]
به گفته مسعودی[۱۷] خزاعه سیصد سال و به روایت اغراق آمیز ازرقی[۱۸] پانصد سال حکومت بر مکه و حجابت کعبه را در دست داشتند، اما حمّور[۱۹] مدت تسلط آنان را بر مکه از حدود اواخر سده دوم تا اواسط سده پنجم میلادی دانسته است. خزاعه در این مدت چیزی از کعبه به سرقت نبردند و همواره آن را تعظیم و از مکه به خوبی دفاع کردند و حتی چند بار که برخی از ملوک تُبَّع تصمیم بر تخریب کعبه گرفتند، در برابرشان ایستادگی کردند.[۲۰]
بت پرستی
علاوه بر هُبَل و بت های دوره نوح،[۲۱] خزاعه و برخی دیگر از قبایل عرب بت های لات، عُزّی،[۲۲] و إساف، نائِلَه و مَناه را هم می پرسیدند[۲۳] و تیره بنومُلَیح از خزاعه، جنّیان می پرستیدند.[۲۴]
واگذاری حجابت کعبه
حجابت کعبه در میان بزرگان خزاعه موروثی بود و سرانجام به واپسین آنان، حُلیل بن حُبْشیه/ حَبَشیه، رسید.[۲۵] بر اساس برخی روایات، حُلیل صاحب فرزندی به نام مُحْتَرِش/ مُخْتَرِش، معروف به ابوغُبْشان، شد و او کسی است که به روایتی، حجابت و کلیدهای کعبه را به قُصَی بن کلاب، جد پنجم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، فروخت یا واگذار کرد. بدین ترتیب، حکومت خزاعه بر مکه پایان یافت و آنان از مکه اخراج شدند.[۲۶]
خزاعه پس از شکست در جنگ با قُصَی و رانده شدن از مکه، مدتی در حومه این شهر سکونت کردند تا آنکه براثر نوعی بیماری، جمعی از آنان هلاک شدند[۲۷] و بقیه ناگزیر از آنجا کوچ کردند ؛[۲۸] اما ازرقی[۲۹] گفته است خزاعه تا زمان وی (اواسط سده سوم) همچنان در حومه مکه به سر میبردند.
بیشتر مورخان بر این باورند که تسلط قصی بر مکه و اخراج خزاعه از حرم الهی در دوران حکومت منذر اول پسر نعمان در حیره و سلطنت بهرام گور ساسانی و در حدود ۴۳۵ تا ۴۴۰ میلادی رخ داده است.[۳۰]
روزگار جاهلیت
در روزگار جاهلیت، خزاعه در کنار قریش و کنانه جزو قبایل معروف به حُمْس یا اهل حرم محسوب می شد که در موسم حج از امتیازات خاص بهرهمند می شد.[۳۱] تیرههایی از قبیله خزاعه در جاهلیت جزو گروهی از قبایل به نام اَحابیش بودند که با (مطّلب بن) عبدمناف و قبیله قریش پیمان دوستی و همدستی معروف به حلف احابیش بستند.[۳۲] بعداً نیز خزاعه و دیگران با عبدالمطلب، رئیس قریش که از نوادگان حُبّی، دختر حَبْشی خزاعی، محسوب می شد، پیمان یاری و همکاری بستند.[۳۳] این پیمان نامه را در کعبه آویختند و تا چند نسل همچنان مورد احترام باقی ماند[۳۴]
هنگام حمله ابرهه به مکه، خزاعه در کنار سایر قبایل عرب و قریش، قصد مقابله با لشکر وی را داشتند، اما چون دیدند توان جنگ با آنها را ندارند، از این کار صرف نظر کردند.[۳۵]
تعامل با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
از آنجا که حُبّی خزاعی یکی از اجداد مادری پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده، در حدیثی منسوب به آن حضرت آمده که «او (پیامبر) از خزاعه و خزاعه از اوست.»[۳۶] و شاید از همین رو بود که همه افراد خزاعه در تهامه، اعم از مؤمن و کافر، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را رازدار خود میدانستند و هیچ خبری را از وی پنهان نمی کردند.[۳۷]
جنگ با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
در شعبان سال پنجم یا ششم، بنی مُصْطَلِق، یکی از تیرههای خزاعه، به سرپرستی حارث بن ابی ضرار خزاعی به جنگ با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در کنار آب مُرَیسیع رفتند و شکست خوردند و جُوَیریه، دختر حارث، اسیر شد. بعداً پیامبر او را آزاد و با وی ازدواج کرد.[۳۸]
صلح حدیبیه
در هنگام صلح حدیبیه میان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و قریش در سال ششم، قبیله خزاعه با پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و قبیله بنی بَکر بن عبدمَناه بن کنانه با قریش هم پیمان شدند.[۳۹]
در سال هشتم، طایفه دیل، از طوایف بنی بکر، برای گرفتن انتقام خونی که خزاعه در جاهلیت ریخته بودند، شبانه به کمک گروهی از قریش به خزاعیان ساکن در وَتیر، در جنوب مکه، تاختند و یکی و به روایتی بیست تن از افراد خزاعه را کشتند و بقیه آنان به مکه پناه بردند، در پی این واقعه، که به منزله نقض صلح حدیبیه بود، رئیس خزاعیان با گروهی از افراد این قبیله نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفتند و استمداد جستند و پیمان کهن خزاعه و عبدالمطلب در جاهلیت را یادآوری کردند.[۴۰]
نقض صلح حدیبیه زمینه فتح مکه را فراهم کرد و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در سال هشتم راهی مکه شد و آنجا را گشود. در این فتح، خزاعه سه پرچم در دست داشت که یکی از آنها در دست ابوشریح کعبی خزاعی بود.[۴۱] به روایتی، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در فتح مکه فقط به خزاعه اجازه داد ساعتی تا نماز عصر، در حرم مسلح باشند[۴۲] و برای آنان منزلت خاصی قائل شد تا حدی که خزاعیان را در سرزمین خودشان مهاجر اعلام کرد و در این باره برایشان گواهی نوشت.[۴۳]
در زمان خلفاء
عمر شخصاً حساب و کتاب مربوط به خزاعه را به اقامتگاهشان در قُدَید میبرد و همگی در همانجا به وی مراجعت می کردند.[۴۴] گفته شده است در سال ۳۵ قمری، خزاعه در شورش علیه عثمان که به قتل وی انجامید، با سایر قبایل عرب همراه بود.[۴۵]
زمان امام علی (علیه السلام)
جمل
در جنگ جمل در سال ۳۶ قمری، خزاعه به دو دسته تقسیم شده بود، که یک دسته در کنار علی (علیه السلام) جنگید. در این جنگ، عمروبن حَمِق فرمانده پیادگان خزاعه در سپاه علی (علیه السلام) بود[۴۶] و گروهی نیز به رهبری عبداللّه بن خلف خزاعی در کنار عایشه قرار گرفتند.[۴۷]
صفین
در جنگ صفّین در سال ۳۷ قمری، بسیاری از خزاعیان در رکاب حضرت علی (علیه السلام) جنگیدند. از آن میان، عبداللّه بن بُدَیل و سلیمان بن صُرَد فرمانده پیادگان سپاه حضرت علی (علیه السلام) بودند و ریاست همه خزاعه با عمرو بن حَمِق بود. شماری از خزاعیان سپاه علی (علیه السلام) در این جنگ شهید شدند.[۴۸]
واقعه مدینه
در سال ۴۰ قمری، هنگام حمله بُسر بن أرطاه عامری (از امرای معاویه) به قلمرو امام علی (علیه السلام)، بسیاری از قبیله خزاعه در مدینه کشته شدند.[۴۹] خزاعه با دیگر قبایل یمنی در قیام حجر بن عدی کندی در سال ۵۱ قمری شرکت کردند.[۵۰] بعدها در سال ۱۳۰ق، هنگام یورش ابوحمزه خارجی به مدینه، افرادی از خزاعه وی را راهنمایی کردند و از این رو، قریش، این قبیله را به تبانی با حروریه (گروهی از خوارج) متهم کرد.[۵۱]
همراهی با عباسیان
پس از ظهور ابومسلم در خراسان (۱۲۹ق)، نخستین گروهی که به هواخواهی از عباسیان به دعوت وی پیوستند، افرادی از خزاعه بودند. نام عده بسیاری از خزاعیان در زمره نقیبان و داعیان عباسی در خراسان یاد شده است که از آن جمله اند سلیمان بن کثیر و مالک بن هَیثم.[۵۲]
مشاهیر
بسیاری از افراد قبیله خزاعه شهرت یافته اند که صحابی، تابعی، عالم، شاعر، ادیب و امیر بوده اند، برخی از آنان عبارتاند از: عاتکه دختر خالدبن خُلَیف معروف به امّ مُعبد خزاعی، صحابی[۵۳] همسرش اَکثَم بن جَوْن خزاعی، صحابی[۵۴] کرْز بن عَلقَمه بن هلال خزاعی که در هجرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، رد پای آن حضرت را در غار پیدا کرد.[۵۵]
بُدیل بن وَرقاء و پسرش عبداللّه بن بدیل از صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام علی (علیه السلام)[۵۶] سلیمان بن صُرَد خزاعی، عمرو بن حَمِق خزاعی از صحابه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی (علیه السلام)، ابوالشیص محمد بن عبداللّه بن رزین خزاعی، شاعر عرب و خویشاوند دعبل دِعْبِل خزاعی، شاعر شیعی[۵۷] احمد بن نصر خزاعی (متوفی ۲۳۱)، محدّث و از اشراف بغداد، نواه مالک بن هیثم (از نخستین نقبای دعوت عباسی) که بر واثق خلیفه عباسی خروج کرد.[۵۸] محمد بن عبدالرحمان معروف به شیخ خزاعی (متوفی ۳۲۹) که در اندلس بر خلیفه عبدالرحمان الناصر شورش کرد.[۵۹]
پی نوشت ها
- رجوع کنید به ابن کلبی، نسب مَعدّ و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۳۹؛ ابن هاشم، ج۱، ص۹۴؛ ابن قتیبه، المعارف، ص۱۰۸.
- رجوع کنید به ابن عبدالبرّ، الانباه علی قبائل الرواه، ص۸۱ـ۸۲؛ ابن فضل اللّه عمری، مسالک الابصار فی ممالک الامصار، سفر۴، ص۲۵۵؛ قلقشندی، قلائدالجُمان فی التعریف بقبائل عرب الزمان، ص۹۸.
- از تُماضِر، دختر حارث بن ثَعْلَبَه بن دُودان بن أسَد
- از رُحْم، دختر کاهل بن أسد
- از عَمْرَه دختر سعدبن عبداللّه بَجَلی معروف به اُمّم خارِجَه که در سرعت و کثرت ازدواج در میان عرب عصر جاهلی مَثَل بود.
- ابن کلبی، نسب مَعدّ و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۰؛ ابوعبید، ص۲۸۷؛ ابن حزم، جمهره انساب العرب، ص۲۳۵، ۴۶۷ـ۴۶۸؛ یاقوت حموی، المقتضب من کتاب جمهره النَسَب، ص۲۳۰ـ۲۳۱.
- هر چهار طایفه منسوب به حُبشیه بن سَلول
- رجوع کنید به ابن کلبی، نسب مَعدّ و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۰ـ۴۵۶؛ ابوعبید، ص۲۸۷ـ۲۹۱؛ ابن دری، ج۲، ص۲۹۷، ۴۶۸ـ۴۶۹؛ ابن حزم، جمهره انساب العرب، ص۲۳۵ـ۲۳۶؛ برای اطلاع کامل از تیرهای خزاعه رجوع کنید به کحّاله، معجم قبائل العرب القدیمه و الحدیثه، ج۱، ص۲۶، ۳۷، ۳۹، ۵۷، ۱۱۲، ۱۲۳، ۱۴۶، ۱۶۷، ۱۹۷، و جاهای دیگر.
- سمعانی، ج۲، ص۳۵۸؛ حازمی همدانی، کتاب عجاله المبتدی و فضاله المنتهی فی النسب، ص۵۴.
- ابن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۱۳ـ۱۴، ۹۴؛ بلاذری، کتاب جُمَل من انساب الاشراف، ج۱، ص۱۲؛ مسعودی، مروج، ج۲، ص۱۷۳، ۳۲۴ـ۳۳۰؛ یاقوت حموی، کتاب معجم البلدان، ذیل «مأرب »، «مَرّ»؛ ابن منظور، ذیل «خزع »، «ضلل».
- قزوینی، آثار البلاد و اخبارالعباد، ص۴۱.
- ابن قتیبه، المعارف، ص۶۳۳ـ۶۳۴.
- ابن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۱۱۹؛ ازرقی، اخبار مکه و ماجاء فیها من الآثار، ج۱، ص۹۰، ج۲، ص۴۱؛ بلاذری، کتاب جُمَل من انساب الاشراف، ج۱، ص۱۲ـ۱۳؛ یاقوت حموی، کتاب معجم البلدان، ذیل «مأرب »، «مناه »، «وَدّ »؛ ابن قتیبه، المعارف، ص۶۴۰؛ ابوالفرج اصفهانی، ج۱۵، ص۱۶ـ۱۷؛ ابن کلبی، کتاب الاصنام، ص۸.
- حمّور، مواسم العرب، ج۱، ص۲۰۴، ۶۱۹؛ ابوالفداء، المختصر فی اخبار البشر: تاریخ ابی الفداء، ج۱، جزء۱، ص۷۶؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج۲، ص۲۳۳.
- ازرقی، اخبار مکه و ما جاء فیها من الآثار، ج۱، ص۹۶؛ ابوالفرج اصفهانی، ج۱۵، ص۱۷ـ۱۸؛ بکری، کتاب المسالک و الممالک، ج۱، ص۳۸۵.
- حمّور، مواسم العرب، ج۱، ص۱۹۳ـ۱۹۴.
- مسعودی، مروج، ج۲، ص۱۷۶.
- ازرقی، اخبار مکه و ماجاء فیها من الآثار، ج ۱، ص۱۰۱.
- حمّور، مواسم العرب، ج ۱، ص۲۱۱.
- ازرقی، اخبار مکه و ماجاء فیها من الآثار، ج۱، ص۱۰۲ـ۱۰۳.
- ابن کلبی، کتاب الاصنام، ص۵۴؛ ابن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۷۹.
- ازرقی، اخبار مکه و ماجاء فیها من الآثار، ج۱، ص۱۲۶؛ یاقوت حموی، کتاب معجم البلدان، ذیل «اللات ».
- ابن کلبی، کتاب الاصنام، ص۹، ۱۴؛ یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۵۴.
- ابن کلبی، کتاب الاصنام، ص۳۴.
- ابن کلبی، نسب مَعدّ و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۰ـ۴۴۱؛ ابن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۱۲۲ـ۱۲۳.
- ابن کلبی، نسب مَعدّ و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۳؛ ابوعبید، ص۲۸۸؛ ابن حزم، جمهره انساب العرب، ص۲۳۶؛ قلقشندی، قلائدالجُمان فی التعریف بقبائل عرب الزمان، ص۱۰۸ـ۱۰۹؛ برای روایات دیگر در این باره رجوع کنید به قُصیبن کلاب.
- بلاذری، کتاب جُمَل من انساب الاشراف، ج۱، ص۵۶.
- طبری، ج۲، ص۲۵۶.
- ازرقی، اخبار مکه و ماجاء فیها من الآثار، ج ۱، ص۱۰۷.
- رجوع کنید به یاقوت حموی، کتاب معجم البلدان، ذیل «مکه »؛ جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۴، ص۵۶؛ حمّور، مواسم العرب، ج۱، ص۲۰۳ـ۲۰۴؛ قس هیکل، حیاه محمد، ص۱۱۱:۴۰۰ میلادی.
- ابن اسحاق، کتاب السیر و المغازی، ص۱۲۰؛ ابن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۲۱۱ـ۲۱۲.
- ابن حبیب، کتاب المُحَبَّر، ص۲۴۶؛ ابن قتیبه، المعارف، ص۶۱۶؛ بلاذری، کتاب جُمَل من انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۲؛ یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۴۱.
- واقدی، کتاب المغازی، ج۲، ص۷۸۱؛ ابن حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۸۶ـ۹۰.
- ابن حبیب، کتاب المُحَبَّر، ص۴۷۵؛ بلاذری، کتاب جُمَل من انساب الاشراف، ج۱، ص۷۹ـ ۸۰؛ طبری، ج۲، ص۲۵۰ـ۲۵۱.
- ازرقی، اخبار مکه و ماجاء فیها من الآثار، ج۱، ص۱۴۳.
- رجوع کنید به ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۱، ص۱۷۰؛ ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج۱، ص۲۲۳.
- واقدی، کتاب المغازی، ج۲، ص۵۹۳؛ ابن هشام، السیره النبویه، ج۳، ص۱۰۸؛ طبری، ج۲، ص۵۳۵.
- واقدی، کتاب المغازی، ج۱، ص۴۰۴ـ۴۱۲؛ ابن هشام، السیره النبویه، ج۳، ص۳۰۲، ۳۰۷ـ۳۰۸، ج۴، ص۲۹۵.
- واقدی، کتاب المغازی، ج۲، ص۶۱۲؛ ابن هشام، السیره النبویه، ج۳، ص۳۳۲، ج۴، ص۳۱ـ۳۲؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص۳۵؛ طبری، ج۲، ص۶۳۵.
- واقدی، کتاب المغازی، ج۲، ص۷۸۰ـ۷۸۹؛ ابن هشام، السیره النبویه، ج۴، ص۳۱ـ۳۳، ۳۶ـ۳۷؛ طبری، ج۳، ص۴۴ـ۴۵.
- ابن هشام، السیره النبویه، ج۴، ص۳۶؛ ابن سعد، ج۴، ص۲۹۵؛ مسعودی، التنبیه، ص۲۶۶.
- واقدی، کتاب المغازی، ج۲، ص۸۳۹؛ بحشل، تاریخ واسط، ص۱۶۴؛ قس ابن هشام، السیره النبویه، ج۴، ص۵۶ـ۵۸.
- ابن عبدالبرّ، الانباه علی قبائل الرواه، ص۸۵.
- ابن سعد، ج۳، ص۲۹۸؛ بلاذری، فتوح البلدان، ص۴۵۲.
- ابن شبّه نمیری،کتاب تاریخ المدینه المنوره، ج۴، ص۱۲۸۱؛ ابن عبدربّه، العقدالفرید، ج۵، ص۵۱.
- دینوری، الاخبار الطِّوال، ص۱۴۶؛ مفید، الجمل و النُصره لسید العتره فی حرب البصره، ص۳۲۰.
- دینوری، الاخبار الطِّوال، ص۱۴۷.
- نصربن مزاحم، وقعه صفّین، ص۲۰۵، ۲۳۳؛ خلیفه بن خیاط، تاریخ خلیفه بن خیاط، ص۱۱۷؛ دینوری، الاخبار الطِّوال، ص۱۷۱؛ طبری، ج۵، ص۱۵، ۲۴؛ مسعودی، مروج، ج۳، ص۱۳۲، ۱۳۵.
- مسعودی، مروج، ج۳، ص۲۱۱.
- رجوع کنید به طبری، ج۵، ص۲۶۱.
- یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۳۹؛ طبری، ج۷، ص۳۹۳ـ۳۹۵.
- اخبارالدوله العباسیه، ص۲۰۲، ۲۱۶ـ۲۲۳، ۲۷۴.
- ابن حبیب، کتاب المُحَبَّر، ص۴۱۰.
- ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج۱، ص۱۳۳.
- ابن کلبی، نسب مَعدّ و الیمن الکبیر، ج۲، ص۴۴۴.
- ابن حزم، جمهره انساب العرب، ص۲۳۹؛ ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۱، ص۱۵۰.
- رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، ج۲۰، ص۱۲۰ـ۱۸۶.
- رجوع کنید به طبری، ج۹، ص۱۳۵ـ۱۳۸؛ خطیب بغدادی، ج۶، ص۳۹۷ـ۴۰۵؛ نیز رجوع کنید به اخبارالدوله العباسیه، ص۲۰۲، ۲۱۶.
- ابن حیان، المُقتبس، ج۳، ص۲۱ـ۲۲، ج۵، ص۱۹۰، ۱۹۷.
فهرست منابع
- ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳؛
- ابن اسحاق، کتاب السیر و المغازی، چاپ سهیل زکار، [بی جا]: دارالفکر، ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش؛
- ابن حبیب، کتاب المُحَبَّر، چاپ ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد، دکن ۱۳۶۱/۱۹۴۲، چاپ افست بیروت [بی تا.]؛
- همو، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، چاپ خورشید احمد فارق، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵؛
- ابن حزم، جمهره انساب العرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ] ۱۹۸۲[؛
- ابن حیان، المُقتبس، ج۳، چاپ ملچور آنتونیا، پاریس ۱۹۳۷، ج۵، چاپ چالمتا، مادرید ۱۹۷۹؛
- ابن سعد (بیروت)؛
- ابن شبّه نمیری، کتاب تاریخ المدینه المنوره: اخبار المدینه النبویه، چاپ فهیم محمد شلتوت، ]جده[ ۱۳۹۹/۱۹۷۹، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش؛
- ابن عبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۱۲؛
- همو، الانباه علی قبائل الرواه، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵؛
- ابن عبدربّه، العقدالفرید، ج۵، چاپ عبدالمجید ترحینی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۳؛
- ابن فضل اللّه عمری، مسالک الابصار فی ممالک الامصار، سفر۴، چاپ حمزه احمد عباس، ابوظبی ۱۴۲۳/۲۰۰۲؛
- ابن قتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۰؛
- ابن کلبی، کتاب الاصنام، چاپ احمد زکی پاشا، قاهره ۱۳۳۲/۱۹۱۴؛
- همو، نسب مَعدّ و الیمن الکبیر، چاپ ناجی حسن، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛
- ابن منظور؛
- ابن ندیم (تهران)؛
- ابن هشام، السیره النبویه، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره۱۳۵۵/۱۹۳۶؛
- اسماعیل بن علی ابوالفداء، المختصر فی اخبار البشر: تاریخ ابی الفداء، بیروت: دارالمعرفه للطباعه و النشر، [بی تا.]؛
- ابوالفرج اصفهانی؛
- اخبارالدوله العباسیه و فیه اخبار العباس و ولده، چاپ عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، بیروت: دارالطلیعه للطباعه و النشر، ۱۹۷۱؛
- محمدبن عبداللّه ازرقی، اخبار مکه و ماجاء فیها من الآثار، چاپ رشدی صالح ملحس، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛ چاپ افست قم۱۳۶۹ش؛
- اسلم بن سهل بحشل، تاریخ واسط، چاپ کورکیس عوّاد، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛
- عبداللّه بن عبدالعزیز بکری، کتاب المسالک و الممالک، چاپ ادریان فان لیوفن و اندری فری، تونس ۱۹۹۲؛