تولد و کنیه محمد بن یحیی
گرچه در کتابهاى رجالى از تاریخ ولادت و وفات این عالم و فقیه و محدث بزرگوار سخنى به میان نیامده است، لکن از آنجا که وى از محضر استادانى چون محمد بن احمد بن یحیى ابن عمران اشعرى (وفات ۲۸۰ ق)[۱] و محمد بن حسین بن خطاب (وفات ۲۶۲ ق)[۲] استفاده کرده است و نیز افتخار استادى محدث عظیمالشأن ثقه الاسلام محمد بن یعقوب کلینى (وفات ۳۲۸ یا ۳۲۹ ق)[۳] و جمعى از راویان معروف دیگر چون ابوالحسن على بن الحسین بن بابویه (صدوق اول، وفات ۳۲۹ ق) و محمد بن الحسن بن الولید قمى (وفات ۳۴۳ ق)[۴] را داشته است، پس باید وى در نیمه دوم قرن سوم تا اوایل قرن چهارم زیسته باشد. کنیه محمد بن یحیى، ابوجعفر است. محمد بن یحیى، بزرگِ دانشمندان شیعه قم، استاد مرحوم کلینى و محدثى با روایات زیاد و صاحب تألیفات متعدد مورد اعتماد اهل علم و حدیث، موثق و «عین» بوده است.[۵]
دیدگاه بزرگان علم راجع به محمد بن یحیی
هر کدام از رجال شناسان که از محمد بن یحیى عطار نامى برده اند، او را به بزرگى و عظمت یاد کرده و به وثاقت و صداقت و علم و تقوا ستوده اند.
نجاشى (وفات ۴۵۰ ق) مى نویسد: «محمد بن یحیى، ابوجعفر قمى، استاد اصحاب ما در زمان خود بود. شخصیتى مورد توجه و اعتماد، صاحب امتیاز و کثیرالحدیث بود. وى کتاب هاى زیادى تألیف کرد که «مقتل الحسین» و «النّوادر» از جمله آنهاست. عده اى از اصحاب ما تمام کتاب هاى او را از فرزندش احمد و وى هم از پدرش براى ما نقل نموده اند».[۶]
شیخ طوسى (وفات ۴۶۰ ق) و حسن بن على ابن داود (متولد ۶۴۷ ق) وى را از جلمه کسانى شمرده اند که از ائمه معصومین علیهمالسلام بدون واسطه روایتى نقل نکرده اند. نیز وى را از اهل قم و استاد ثقه الاسلام کلینى دانسته اند.[۷]
شیخ صدوق (وفات ۳۸۱ ق) مى گوید: «تمام روایاتى که در کتاب «من لایحضره الفقیه» از على بن جعفر نقل کرده ام، از پدرم رضى الله عنه، از محمد بن یحیى عطار، از عمرکى بن على بوفکى روایت کرده ام و تمام روایاتى که از عمر بن یزید روایت کرده ام از پدرم رضى الله عنه، از محمد بن یحیى عطار، از یعقوب بن یزید، از محمد بن ابى عمیر و صفوان بن یحیى نقل نموده ام».[۸]
محدث بزرگوار، شیخ میرزا حسین نورى (وفات ۱۳۲۰ ق)، صاحب کتاب ارزشمند «مستدرک الوسائل» هر کجا سندى نقل مى کند که محمد بن یحیى در آن وجود دارد و دیگر راویان آن مورد وثوق وى باشد، مى گوید: «تمام آنها از موثقین هستند و هیچ خلافى در آنها نیست».[۹] یا مى گوید: «این سند در اعلى درجه صحت است».[۱۰] و یا مى گوید: «تمام افراد این سند از بزرگان هستند که هیچ تأمّلى در آنها نیست».[۱۱]
فقیه و فیلسوف و محدث بزرگوار، محمدباقر حسینى، مشهور به میرداماد (وفات ۱۰۴۱ ق) درباره سندى که محمد بن یحیى در آن وجود دارد و دیگر راویان آن هم مورد اطمینان وى باشند، مى گوید: «صحیح و عالى الاسناد است». وى محمد بن یحیى عطار قمى را به وثاقت و کثرت روایت و استادى محمد بن یعقوب کلینى مى ستاید.[۱۲]
شناسایى محمد بن یحیى عطارقمی
نام محمد بن یحیى که در سلسله اسناد بسیارى از روایات آمده، بین چند نفر مشترک است.[۱۳]
الف) محمد بن یحیى سلیمان خثعمىِ کوفى که از اصحاب امام صادق علیهالسلام بوده و بیش از ۲۹ روایت از وى با این مشخصات نقل شده است.[۱۴]
ب) محمد بن یحیى خزاز کوفی که از اصحاب امام کاظم علیهالسلام مى باشد. وى شخصیتى برجسته و معتبر و مورد توجه بیشتر مردم بوده و صاحب کتاب «النوادر» است.[۱۵]
ج) محمد بن یحیى عطّار قمى، شهید ثانى مى گوید: «هر سه از راویان مورد وثوق هستند، در صورتى که محمد بن یحیى به طور مطلق در سلسله سند قرار گیرد، از طریق طبقه و زمان حیات و روایاتى که از وى نقل شده، تشخیص داده مى شود. هر کجا ثقه الاسلام کلینى در اول سند نام «محمد بن یحیى» را ذکر کند، مقصود محمد بن یحیى عطار قمى است؛ چون وى در طبقه استادان کلینى مى باشد».[۱۶]
تعداد روایات محمد بن یحیی عطار قمی
روایاتى که از محمد بن یحیى (به طور مطلق) نقل شده به ۵۹۸۵ روایت مى رسد که با توجه به قرائنى از قبیل نقل راویانى چون، على بن الحسین بن بابویه، محمد بن على ماجیلویه، محمد بن الحسن بن ولید و محمد بن یعقوب کلینى که از شاگردان محمد بن یحیى عطار قمى مى باشند، تعداد زیادى از آن روایات از وى است؛[۱۷] اما روایاتى که به عنوان محمد بن یحیى با وصف عطار نقل شده به ۵۸ روایت مى رسد.[۱۸] بنابراین مجموع روایت هایى که محمد بن یحیى عطار قمى نقل کرده، به چندین هزار روایت مى رسد.
کتاب شریف «کافى» تألیف حدیث شناس بزرگ، ثقهالاسلام کلینى، پر از روایات و احادیث محمد بن یحیى است، به گونه اى که هیچ برگى از آن خالى از نام شریف محمد بن یحیى نیست. علاوه بر این، هر کجا مرحوم کلینى احادیثى را تحت عنوان «عدّه من اصحابنا عن احمد بن محمد بن عیسى» آورده، مقصودش از «عده» محمد بن یحیى، على بن موسى کمیدانى، داود بن کوره، احمد بن ادریس و على بن ابراهیم هاشم است.[۱۹] بنابراین تعداد زیادى از روایات دیگر نیز از محمد بن یحیى خواهد بود.
تألیفات محمد بن یحیی
کتابهایى که ابوجعفر، محمد تألیف کرده است، عبارتند از:
۱. مقتل الحسین علیهالسلام که درباره حادثه جانسوز کربلا و شهادت اباعبداللّه الحسین علیهالسلام مى باشد.[۲۰]
۲. النوادر[۲۱]؛ علامه شیخ آقا بزرگ تهرانى مى نویسد: «نوادر» عنوان عامى بوده براى بعضى از تألیفات علما در چهار قرن اول هجرى که یک یا چند ویژگى از ویژگیهاى زیر را داشته باشد:
۱. احادیث گردآورى شده در آن، مشهور نباشد.
۲. روایات آن داراى مضمون و حکمى ناآشنا باشد.
۳. حکمِ روایات، استثنا و تبصره محسوب شود.
۴. روایاتى که مؤلف در هنگام به پایان رسیدن تألیف خود به آنها دسترسى پیدا کرده باشد، آن گاه مى نویسد: کتاب هاى نوادرى که ما از آنها اطلاع یافته ایم، نزدیک به دویست کتاب است[۲۲] که یکى از آنها از آنِ محمد بن یحیى عطار قمى است.[۲۳]
استادان محمد بن یحیی قمی
شناخت استادان از آن جهت حائز اهمیت است که هر شاگردى به اندازه ظرفیت خود مى تواند آیینه سجایا و مکارم الاخلاق و علوم استاد خویش باشد. محمد بن یحیى عطار قمى در حضور بسیارى از دانشمندان و راویان برجسته و بزرگان حدیث زانو زد و کسب علم و معرفت نمود. اینک به طور خلاصه بعضى از آنها را معرفى مى کنیم:
۱. ابراهیم بن هاشم: پدر بزرگوار على بن ابراهیم، صاحب تفسیر معروف مى باشد که کنیه اش «ابواسحاق قمى» است. وى از بزرگان شیعیان کوفه بود. سپس به شهر قم مهاجرت کرد، او از یاران امام رضا و امام جواد علیهمالسلام به شمار مى رفت.[۲۴] ابراهیم کتاب هاى متعددى تألیف کرد که «النوادر» و «قضایا امیرالمؤمنین» از جمله آنها است.[۲۵] با وجود آن که ابراهیم بن هاشم در زمره یاران امام رضا علیهالسلام بوده، اما هیچ روایتى از آن حضرت نقل نکرده است. برخلاف آن روایات متعددى از امام جواد علیهالسلام نقل کرده است.[۲۶] مجموع روایاتى که از ابراهیم بن هاشم قمى نقل شده است، ۶۴۱۴ مورد مى باشد.[۲۷] آیت الله خویى مى نویسد: «سزاوار نیست درباره موثق بودن ابراهیم بن هاشم شک و تردید به خود راه داد».[۲۸]
۲. احمد بن ابى زاهر: نجاشى و شیخ طوسى، هر دو، محمد بن یحیى عطار قمى را از اصحاب خاص احمد بن ابى زاهر مى دانند.[۲۹] نام پدرش موسى و کنیه اش «ابوجعفر» است. وى منتسب به خاندان برجسته اشعریان و از چهره هاى برگزیده و مورد توجه قم بوده است. او کتاب هاى زیادى در زمینه هاى مختلف تألیف نمود که بعضى از آنها عبارتند از: «البداء»، «النوادر»، «کتاب صفه الرسل والانبیاء والصالحین»، «الزکاه»، «احادیث الشمس والقمر»، «الجمعه والعیدین»، «الجبر والتفویض» و «ما یفعل الناس حین یفقدون الامام». نجاشى مى گوید: «ابن شاذان به ما اجازه داد که تمام کتاب هاى وى را از احمد، فرزند محمد بن یحیى عطار، از پدرش از احمد بن ابى زاهر نقل و استفاده کنیم».[۳۰] آیت الله خویى تصریح نموده است که محمد بن ابى زاهر یکى از چهره هاى مورد اطمینان و معتبر و برجسته زمان خویش بود.[۳۱]
۳. احمد بن محمد بن عیسى اشعرى قمى: وى یکى از عالمان و فقهاى زبده شیعه محسوب مى شد و علاوه بر این که در حوزه حدیث برجستگى ویژه اى داشت، در میدان سیاست و مدیریت نیز شایستگى هاى خوبى از خود نشان داد.[۳۲] او در شمار یاران حضرت امام رضا، امام جواد و امام هادى علیهالسلام قرار داشت و فقیه، رییس، بزرگ قم و از محدثان موثق شیعى بود[۳۳] و بیش از ۲۲۹۰ روایت نقل کرده است.[۳۴]
۴. ایوب بن نوح: ابوالحسن، ایوب بن نوح، فرزند دراج نخعى، وکیل حضرت على بن موسى الرضا علیهالسلام و امام جواد علیهالسلام بود و از یاران آن دو امام و نیز امام هادى علیهالسلام به شمار مى رفت. در نقل روایات مورد وثوق و در عبادت بسیار کوشا و از بندگان صالح خدا بود. پدر بزرگوارش در کوفه قاضى بود. وى از شیعیانى بود که بر اعتقادات صحیح خود استقامت مى ورزید.[۳۵] برادرش جمیل بن دراج نیز از محدثان برجسته و بزرگوار بود.[۳۶] ابوعمرو کشى مى گوید: «ایوب بن نوح از مردان صالح پروردگار محسوب مى شد. وقتى از دنیا رفت، به جز ۱۵۰ دینار، از مال دنیا چیز دیگرى به ارث نگذاشت. با این که وى وکیل ائمه علیهمالسلام بود و اموال زیادى در اختیار داشت».[۳۷]
۵. حمدان بن سلیمان نیشابورى: نجاشى مى گوید: کنیه اش ابوسعید و از چهره هاى برجسته اصحاب ما، مورد وثوق و صاحب کتاب است.[۳۸]
۶. عبدالله بن جعفر حمیرى قمى: شیخ طوسى (وفات ۴۶۰ ق) مى نویسد: «عبدالله کنیه اش ابوالعباس و شخص مورد وثوق و اطمینان و در زمره یاران امام هادى و امام حسن عسکرى علیهمالسلام بوده است».[۳۹] نجاشى نوشته است: «وى بزرگِ علماى قم بود. در سال ۲۹۰ و اندى از قم به کوفه رفت. بزرگان و علماى کوفه از حمیرى اخبار و روایات زیادى را شنیدند و کتاب هاى زیادى تصنیف نمودند».[۴۰] مرحوم شیخ در «فهرست» پانزده کتاب را براى ایشان برمى شمرد که البته این کتاب ها از بین رفته اند. تنها کتابى که از وى بر جاى مانده، کتاب معروف «قرب الاسناد» است که یکى از مآخذ کتب اربعه شیعه را تشکیل مى دهد. در آخرین چاپ، به ضمیمه کتاب «جعفریات» به وسیله آقاى احمد صادقى اردستانى تصحیح، تنظیم و چاپ شده است.[۴۱]
۷. عبدالله بن محمد بن عیسى، برادر احمد بن محمد بن عیسى اشعرى قمى.[۴۲]
۸. عمرکى بن على بوفکى: نجاشى مى گوید: «ابومحمد عمرکى بن على اهل بوفک، یکى از قریه هاى نیشابور بود و استاد راویان و اصحاب ما، مورد اطمینان و صاحب کتاب «الملاحم» و «النوادر» است».[۴۳]
۹. محمد بن عبدالجبار ابى صهبان قمى، از اصحاب امام هادى و امام عسکرى علیهمالسلام.[۴۴]
۱۰. محمد بن احمد بن یحیى بن عمران اشعرى: با وجود آن که محمد بن احمد صحابى چهار امام (امام جواد و امام هادى و امام حسن عسکری و امام زمان علیهمالسلام) بوده، ولى هیچ حدیثى بدون واسطه از ایشان نقل نکرده است. بدین جهت شیخ طوسى وى را در شمار کسانى آورده که بدون واسطه از امام روایت نقل نکرده اند.[۴۵] شیخ طوسى: «محمد بن احمد را عالمى ارزشمند دانسته که روایات زیادى نقل کرده است.[۴۶] نجاشى نیز وى را در نقل حدیث مورد اعتماد مى داند.[۴۷] یکى از تألیفات مهم وى کتاب «النوادر» است. این کتاب چنان مورد توجه راوى شناس بزرگ، شیخ ابوالعباس نجاشى، قرار گرفته که از آن به عنوان «کتابى نیکو» یاد کرده است. این کتاب بسیار پرحجم و مفصل است؛ به گونه اى که خود ۲۲ کتاب را دربرمى گیرد. وى در حدود سال ۲۸۰ ق از دنیا رفت.[۴۸]
۱۱. محمد بن حسین بن ابى خطاب: بنا به نقل نجاشى، ابوجعفر محمد بن حسین همدانى، فرزند ابى الخطّاب و جدش «زید» و شخصى عظیمالقدر، بزرگوار، کثیرالحدیث، مورد وثوق است. نجاشى وى را یکى از اصحاب برگزیده خویش معرفى کرده است. از جمله تألیفات وى است: «التوحید»، «المعرفه والبداء»، «الرد على اهل القدر»، «الامامه»، «اللؤلؤه»، «وصایا الائمه علیهمالسلام» و «کتاب النوادر». او در سال ۲۶۲ ق از دنیا رفت.[۴۹]
۱۲ و ۱۳. محمد بن عبدالجبار و محمد بن على بن محبوب.[۵۰]
۱۴. یعقوب بن یزید: شیخ طوسى نوشته است: یعقوب بن یزید، کاتب انبارى، کثیرالروایه و مورد وثوق و صاحب کتاب «النوادر» است. وى و پدرش هر دو ثقه هستند و یعقوب از یاران امام کاظم، امام رضا و امام هادى علیهمالسلام بوده است. نجاشى وى را از منشى هاى «المنتصر» برشمرده، وى را به وثاقت و صداقت مى ستاید. به گفته نجاشى، کتاب هاى «البداء»، «المسائل»، «نوادر الحج» و «الطعن على یونس» از آن وى است.[۵۱]
شاگردان وی
محمد بن یحیى عطار قمى پس از کسب فیض از استادان بسیار، خود نیز بر کرسى استادى نشست و شاگردان زیادى تربیت نمود؛ بعضى از آنها عبارتند از:
۱. محمد بن یعقوب کلینى: از افتخارات بزرگ وى این است که شاگردى چون کلینى، مؤلف کتاب «کافى» را تربیت کرد. کلینى در جاى جاى کتاب «کافى» از استادش حدیث نقل کرده است.
۲. على بن الحسین بن بابویه قمى: افتخار دوم محمد بن یحیى این است که صدوق اول، على بن الحسین (پدر بزرگوار محمد بن على شیخ صدوق که به دعاى حضرت بقیه الله عجل الله تعالى فرجه الشریف به دنیا آید)، در حضور وى زانو زده و کسب فیض نموده است.[۵۲]
۳. محمد بن حسن بن احمد بن ولید: شیخ طوسى مى گوید: «محمد بن حسن، دانشمندى جلیل القدر، آگاه به رجال و مورد اطمینان است. او در علوم گوناگون کتاب هاى زیادى دارد که از آن میان مى توان به «الجامع»، «التفسیر» اشاره کرد.[۵۳] نجاشى او را پیشوا و بزرگ و فقیه علماى قم دانسته است. محمد بن حسن در قم مى زیست، ولى اصالتاً قمى نبود. او دانشمندى مورد اعتماد بود. و در سال ۳۴۳ ق وفات یافت.[۵۴]
۴. فرزندش احمد بن محمد بن یحیى.
۵. محمد بن على ماجیلویه قمى: شیخ در کتاب شریف رجالى خود او را از کسانى مى شمارد که بدون واسطه از ائمه علیهمالسلام روایتى نقل نکرده اند و از افتخارات وى این را مى داند که شیخ صدوق محمد بن على بن الحسین بن بابویه قمى شاگرد او مى باشد.[۵۵] شیخ صدوق، از وى روایات زیادى نقل نموده است و هرگاه نام وى را مى برد براى وى طلب رحمت و رضایت مى کند. علامه حلى در کتاب رجال خود او را مورد وثوق و اطمینان معرفى مى کند؛ زیرا محمد بن على ماجیلویه در سلسله سندى قرار گرفته که شیخ صدوق آن را صحیح شمرده است.[۵۶]
۶. محمد بن موسى بن متوکل: شیخ صدوق علیه الرحمه از وى بسیار حدیث نقل کرده است. علامه حلى و ابن داود، دو رجال شناس معروف، وى را در بخش افراد مورد وثوق نام برده اند.[۵۷] سید بن طاووس در کتاب شریف «فلاح السائل» خبر داده که همه رجال شناسان بر وثاقت وى نظر دارند.[۵۸] آیت الله خویى نیز وى را شخصى موثق دانسته است.[۵۹]
فرزندان محمد بن یحیی
در کتب رجالى از تعداد فرزندان وى اطلاع دقیقى به دست نیامد. آنچه مسلم است این است که وى فرزندى به نام «احمد» داشته و راوى کتاب هاى پدر خویش بوده است. ابوعلى، احمد بن یحیى یکى از استادان شیخ صدوق و تلعکبرى مى باشد، بلکه بعضى وى را از مشایخ نجاشى نیز شمرده اند که آیت الله خویى این را نمى پذیرد.[۶۰]
شیخ طوسى وى را از کسانى شمرده که از ائمه علیهمالسلام بدون واسطه روایتى نقل نکرده اند. برخى روایات وى در سال ۳۵۶ ق نقل شده که این نکته را نشان مى دهد. وى از راویان برجسته در اوایل قرن چهارم است. پدرش و سعد بن عبدالله از استادان وى بوده اند. او شاگردانى چون: حسین بن عبیدالله و ابوالحسین بن ابى جید تعلیم و تربیت کرده است.[۶۱]
روایاتی منقول از محمد بن یحیى عطار
همان گونه که بیان شد کتاب شریف «کافى» مملو از احادیثى است که در سلسله سند آن نام محمد بن یحیى چون ستاره اى مى درخشد. چنانچه روایاتى که او نقل کرده در کتابى گرد آید، کتابى بزرگ و مفصل خواهد شد. در اینجا مناسب است به عنوان نمونه تعدادى از روایات وى را ذکر کنیم:
شناخت عقل:
اولین حدیث «اصول کافى» در کتاب عقل و جهل با حدیث محمد بن یحیى عطار شروع مى شود.
۱. مرحوم کلینى مى گوید: جمعى از اصحاب ما که محمد بن یحیى عطار یکى از آنها است از احمد بن محمد از… امام باقر علیهالسلام چنین روایت کرده اند که آن حضرت فرمود: «چون خداوند عقل را آفرید، او را به سخن گفتن واداشت و به او فرمود: پیش بیا. پیش آمد. فرمود: بازگرد، بازگشت. سپس فرمود: به عزت و جلالم سوگند، مخلوقى که محبوب تر از تو نزد من باشد نیافریدم و تو را تنها به کسانى که دوستشان دارم به طور کامل دادم. همانا امر و نهى، کیفر و پاداشم، تنها متوجه تو خواهد بود».[۶۲]
۲. محمد بن یحیى با چند واسطه از حضرت على بن موسى الرضا علیهالسلام روایت کرده: «دوست هر انسانى عقل او و دشمن او جهلش است».[۶۳]
طلب علم:
۳. محمد بن یحیى با چند واسطه از امام صادق علیهالسلام: قال: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَریضَهٌ؛ به دنبال دانش رفتن واجب است».[۶۴]
۴. از امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل کرده: «اى مردم بدانید، کمال دین طلب علم و عمل به آن است. بدانید طلب علم بر شما از طلب مال لازم تر است؛ زیر خداوند عادل مال را بین شما قسمت کرده و تضمین نموده است و به شما خواهد رسید؛ ولى «علم» نزد اهلش نگه داشته شده و شما مأمورید آن را از اهلش طلب کنید. پس در جستجوى علم بکوشید».[۶۵]
برترى علم:
۵. با واسطه از امام باقر علیهالسلام: «عالِمٌ ینْتَفَعُ بِعِلْمِهِ اَفْضَلُ مِنْ سَبْعینَ اَلْف عابدٍ؛ عالمى که از علمش بهره ببرد (و به آن عمل کند) بهتر از هفتاد هزار عابد است».[۶۶]
۶. با واسطه از امام صادق علیهالسلام: «دانشمندان وارثان پیامبران هستند؛ زیرا پیامبران طلا و نقره به ارث نمى گذارند، تنها سخنانى بر جاى مى گذارند که هر کس بدان ها عمل کند، بهره بسیار برده است. پس نیکو بنگرید که از چه کسى علم مى آموزید؛ زیرا در خاندان ما اهل بیت در هر عصر، جانشینان عادلى هستند که تغییر دادن غلوکنندگان و به خود بستن خرابکاران و بد معنى کردن نادانان را از دین برمى دارند».[۶۷]
توضیح: خرابکارى در دین طبق این روایت سه گونه است:
الف) کلمه یا جمله قرآن یا حدیث را به نفع و سیلقه خویش تغییر دادن. این عمل گاهى از مسلمانان غلوکننده سر مى زند.
ب) کسانى که متدین نیستند، خود را به دین بندند یا مطلبى که از دین نیست، به دین نسبت دهند.
ث) قرآن و حدیث را از معنى حقیقى خود برگردانند.
در هر دوره امامان یا علماى عادلى هستند که از این اعمال جلوگیرى مى کنند.
صفت عالمان:
۷. محمد بن یحیى با واسطه از امام صادق علیهالسلام نقل مى کند: «دانش بیاموزید و همراه آن خود را با خویشتندارى، حلم و وقار بیارائید. با دانش آموزان متواضع و با استاد خود فروتن باشید. جزء عالمان متکبر نباشید؛ چرا که با رفتار باطل حق ضایع مى شود».[۶۸]
۸. از امام رضا علیهالسلام نقل کرده: «از نشانه هاى فهمیدن دین، خویشتندارى و خاموشى است».[۶۹]
توحید:
۹. محمد بن یحیى با واسطه از نافع بن ازرق چنین نقل کرده است که وى از امام باقر علیهالسلام سؤال کرد: «خدا از چه زمانى بوده؟ حضرت فرمود: مگر چه زمانى نبوده تا به تو بگویم از چه زمانى بوده! منزه است خداوندى که همیشه بوده و خواهد بود، یکتا و بى نیاز است و همسر و فرزند ندارد».[۷۰]
ضرورت حجت خدا:
۱۰. با واسطه از امام صادق علیهالسلام: «اگر در زمین جز دو نفر باقى نباشد، یکى از آن دو امام است».[۷۱]
۱۱. در روایت دیگر فرمود: «اگر در ساکنان زمین تنها دو نفر باشند، یکى از آن دو امام است» و فرمود: «آخرین کسى که از دنیا مى رود امام است تا شخصى نتواند بر خداى عزوجل احتجاج کند که او را بدون حجت واگذاشته است».[۷۲]
تقوى:
۱۲. محمد بن یحیى با واسطه از امام صادق علیهالسلام: «اتّقواللّه وُ صُونُوا دینَکمْ بِالْوَرْع؛ تقواى خدا پیشه کنید و دین خود را با ورع حفظ کنید».[۷۳]
پی نوشت:
۱. «ستارگان حرم»، دفتر سوم، ص ۲۵۹، به نقل از «معجم المؤلفین»، ح ۵، ص ۲۸.
۲. «رجال النجاشى»، ص ۲۳۶.
۳. رجال الطوسى، ص ۴۹۶.
۴. «معجم رجال الحدیث»، خویى، چاپ پنجم، ج ۱۹، ص ۱۰ و «رجال الطوسى»، ص ۴۹۵.
۵. همان، ج ۱۹، ص ۳۳.
۶. «رجال النجاشى»، ص ۲۵۰.
۷. «رجال الطوسى»، ص ۴۹۵ و «رجال ابن داود»، ص ۳۴۰.
۸. «من لایحضره الفقیه»، شیخ صدوق، ج ۴، شرح ص ۴، ۸ و ۹.
۹. «مستدرک الوسائل» محدث نورى، طبع المکتبه الاسلامیه، ج ۳، ص ۶۱۱، ۶۱۸.
۱۰. «مستدرک الوسائل» محدث نورى، طبع المکتبه الاسلامیه، ج ۳، ص ۶۱۱، ۶۱۸.
۱۱. «مستدرک الوسائل» محدث نورى، طبع المکتبه الاسلامیه، ج ۳، ص ۶۱۱، ۶۱۸.
۱۲. «التعلیقه على کتاب الکافى»، محمدباقر حسینى مرعشى (مشهور به داماد)، ج ۱، ص ۷۶ و ۳۶۵.
۱۳. «تنقیح المقال»، المامقانى، ج ۳، ص ۱۹۹.
۱۴. معجم رجال الحدیث، خویى، ج ۱۹، ص ۳۷.
۱۵. رجال النجاشى، ص ۲۵۴.
۱۶. «الدرایه فى علم مصطلح الحدیث»، شهید ثانى، ص ۱۲۹.
۱۷. «معجم رجال الحدیث»، خویى، ج ۱۹، ص ۹.
۱۸. همان، ص ۴۴.
۱۹. «رجال النجاشى»، ص ۲۶۷.
۲۰. همان، ص ۲۵.
۲۱. همان، ص ۲۵.
۲۲. «الذریعه الى تصانیف الشیعه»، شیخ آقا بزرگ تهرانى، ج ۲۴، ص ۳۱۵ و ۳۱۶.
۲۳. همان، ص ۳۴۱.
۲۴. «الفهرست»، شیخ طوسى، ص ۴.
۲۵. «رجال النجاشى»، ص ۱۲.
۲۶. «معجم رجال الحدیث»، خویى، ح ۱، ص ۲۹۰ و ج ۱۹، ص ۴۴.
۲۷. همان، ج ۱، ص ۲۹۱.
۲۸. همان، ج ۱، ص ۲۹۱.
۲۹. «رجال النجاشى»، ص ۶۴ و «الفهرست»، شیخ طوسى، ص ۲۵.
۳۰. «رجال النجاشى»، ص ۶۴.
۳۱. «معجم رجال الحدیث»، خویى، ج ۲، ص ۲۹ و ج ۱۹، ص ۴۴.
۳۲. «رجال النجاشى»، ص ۵۹، ۶۰.
۳۳. «رجال العلامه الحلى»، ص ۱۴.
۳۴. «معجم رجال الحدیث»، خویى، ج ۳، ص ۹۰ و ح ۱۹، ص ۴۴.
۳۵. «معجم الرجال»، قهپایى، ج ۱، ص ۲۴۸.
۳۶. «معجم الرجال»، قهپایى، ج ۱، ص ۲۴۸.
۳۷. «اختیار معرفه الرجال (رجال الکشى)»، شیخ طوسى، ص ۵۷۲، حدیث ۱۰۸۳.
۳۸. «رجال النجاشى»، ص ۱۰۰.
۳۹. «رجال الطوسى»، ص ۴۱۹.
۴۰. «رجال النجاشى»، ص ۱۵۲.
۴۱. براى اطلاع بیشتر از زندگى این راوى به «ستارگان حرم»، دفتر چهارم، ص ۶۱-۶۹ مراجعه شود.
۴۲. «معجم رجال الحدیث»، ح ۲۱، ص ۳۳۳ و ج ۱۹، ص ۴۴.
۴۳. «معجم الرجال»، قهپایى، ج ۴، ص ۲۷۴، به نقل از نجاشى.
۴۴. «معجم رجال الحدیث»، خویى، ج ۱۹، ص ۴۴ و ج ۱۵، ص ۲۷۶.
۴۵. «رجال الطوسى»، ص ۴۹۳.
۴۶. «الفهرست»، شیخ طوسى، ص ۲۳۱.
۴۷. «رجال النجاشى»، ص ۲۴۵.
۴۸. همان، ص ۲۴۵ و «الفهرست»، شیخ طوسى، ص ۱۴۴ و ۱۴۵. براى اطلاع بیشتر از زندگى این راوى به «ستارگان حرم»، دفتر سوم، ص ۲۴۲ تا ۲۶۱ مراجعه شود.
۴۹. «رجال النجاشى»، ص ۲۳۶.
۵۰. براى اطلاع و آشنایى با این دو راوى جلیل القدر به «ستارگان حرم»، دفتر هشتم مراجعه شود.
۵۱. «معجم رحال الحدیث»، خویى، ج ۱۹ و ح ۲۱، ص ۱۵۶ و ۱۵۷.
۵۲. براى اطلاع بیشتر از زندگى این راوى به «ستارگان حرم»، دفتر هشتم، ص ۶۹ مراجعه شود.
۵۳. «الفهرست»، شیخ طوسى، ص ۱۵۶.
۵۴. «رجال النجاشى»، ص ۲۷۱. براى اطلاع بیشتر به ستارگان حرم، دفتر هشتم ص ۲۱۴-۲۳۵ مراجعه شود.
۵۵. «رجال الطوسى»، ص ۴۹۱.
۵۶. «تنقیح المقال»، مامقانى، ح ۳، ص ۱۵۹ و ۱۶۰.
۵۷. «معجم رجال الحدیث»، ج ۱۸، ص ۳۰۰ و ج ۱۹، ص ۴۴.
۵۸. «فلاح السائل»، سید بن طاووس، ص ۱۵۸.
۵۹. «معجم رجال الحدیث»، ج ۱۸، ص ۳۰۰.
۶۰. همان، ج ۳، ص ۱۲۰.
۶۱. همان، و «الجامع فى الرجال»، موسى زنجانى، ح ۱، ص ۱۸۶.
۶۲. «اصول کافى»، ترجمه سید جواد مصطفوى، ج ۱، ص ۱۰.
۶۳. همان، ج ۱، ص ۱۲، ۳۵، ۳۹، ۴۰.
۶۴. همان، ج ۱، ص ۱۲، ۳۵، ۳۹، ۴۰.
۶۵. همان، ج ۱، ص ۱۲، ۳۵، ۳۹، ۴۰.
۶۶. همان، ج ۱، ص ۱۲، ۳۵، ۳۹، ۴۰.
۶۷. همان، ج ۱، ص ۱۲، ۳۵، ۳۹، ۴۰.
۶۸. همان، ج ۱، ص ۴۴، ۴۵، ۱۱۸، ۲۵۳ و ۲۵۴.
۶۹. همان، ج ۱، ص ۴۴، ۴۵، ۱۱۸، ۲۵۳ و ۲۵۴.
۷۰. همان، ج ۱، ص ۴۴، ۴۵، ۱۱۸، ۲۵۳ و ۲۵۴.
۷۱. همان، ج ۱، ص ۴۴، ۴۵، ۱۱۸، ۲۵۳ و ۲۵۴.
۷۲. همان، ج ۱، ص ۴۴، ۴۵، ۱۱۸، ۲۵۳ و ۲۵۴.
۷۳. همان، ج ۳، ص ۱۲۲.
منبع: دانشنامه اسلامی
احمد محیطى اردکانى، ستارگان حرم، جلد ۱۱