- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
نظر به آموزههای دینی در این حوزه، بایستهای ضروری است خصوصاً آنجا که به مدارا کردن با مردم با عنوان نیمی از خرد فردی نگاه میکند. در مفهومی گستردهتر شاید به این معنا باشد که در تمامی شئونات زندگی، مدارا کردن با پیرامون که در برگیرنده افراد هم هست یک راهکار اصلی خواهد بود…
شهر یک پدیده طبیعی (مجموعهای از مواد، ساختمانها، خیابانها و…) و انسانی(شامل ظرفیت تفکرات افراد، فرهنگ و الگوهای زندگی و…) است که مرکب از عناصر مادی (مدنیت) و غیر مادی (اخلاقی) است. که در سطح شهروندی برقراری ارتباط با نهادهای جامعه و توانایی تحلیل مسایل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی همراه با مراقبت از محیط زندگی خود تعریف میگردد. مانند دانستن اسامی مدیران شهری، پذیرش مسئولیتهای اجتماعی و… شهروندی که از نقشهای اجتماعی اصلی افراد در جامعه مدرن است.
شهروند فعال و پدیدههای مهم شهرنشینی(معماری، آپارتماننشینی و روابط همسایگی، فرهنگ ترافیک)
شهروند فعال، فردی است مشارکتجو که سرنوشت حیات شهر و محیطی که در آن زندگی میکند برای او در سلسله مراتب ارزشی جایگاه والایی داشته و او تلاش میکند تا با مشارکت فعال و داوطلبانه خود چنین سرنوشتی را بیشتر به سعادت و خوشبختی نزدیک کند. نکات مشترک مورد تاکید در گفتمانهای شهروندی به شرح ذیل است:
• حقوق، وظایف و تکالیف شهروندی: شهروندی پایگاهی است که به تمامی افرادی که عضو تمام عیار اجتماع هستند داده شده است.
• مسئولیت و مشارکت شهروندی: شهروند مدرن در قبال حقوق شهروندی، میبایست تعهداتی را نیز تقبل کند زیرا شهروندی مفهومی گستردهتر از شهرنشینی دارد و شهروندان منفعل را فاقد شخصیت مدنی میدانیم.
• برابرسازی شهروندی: شهروندان همگی دارای جایگاه برابر و حقوق، وظایف و تکالیف متناسب با این پایگاه هستند.
• حمایت و ضمانت دولت برای تحقق شهروندی
• نهادی شدن شهروندی: در جامعه امروز نظام مدیریت شهری و ارکان آن (شهرداریها و شوراهای شهر) وزن بیشتری به الگوی سازمانی مشارکت شهری سازمان یافته (رسمی، برنامهریزی شده و نهادی) دادهاند.
بر این اساس، زندگی شهری با پدیدههای مهمی به شرح زیر مواجه است:
اول: تحول شکل زندگی با توسعه ی شهرنشینی
بررسیهای مختلفی که در نقاط مختلف جهان در مورد تحول شکل زندگی در رابطه با توسعه شهرنشینی به عمل آمده، صور زندگی را به عنوان یک الگوی مطلوب و ثابت که متأثر از زندگی روزمره و مظاهر مختلف آن است، مورد توجه قرار میدهد و مشخصات زندگی انفرادی و تنوع تاریخی را از آن مستثنی میسازد. شهرها قسمتی از تمدن بشری هستند که محل تجلی بالندگی انسان خواهند بود.
اصطلاح بالندگی، فقط مفهوم رشد و کمیت را در بر نمیگیرد بلکه ارتقای کیفی رفتار، گفتار، منش، کنش، زیست و معیشت را نیز شامل میشود.
شهرها وقتی تشکیل شدند که انسانها یاد گرفتند، چگونه کنار هم زندگی کنند و به همین ترتیب نیازهایی از قبیل خوراک و پوشاک و مسکن باعث رابطه بیشتر و نزدیکتر در بین آنها شد.
با رشد چشمگیر جمعیت، خانههایی که از چوب یا گل و لای ساخته میشد، به خانههایی با مواد با دوامتر تبدیل شد و این روند ادامه یافت تا جایی که ساختمانها و آسمان خراشها به وجود آمدند و این انسان با بهرهگیری از قدرت تفکر و اندیشه خود کاری کرد که به لحاظ فرهنگی و تاریخی و سیاسی و اقتصادی هر شهر از شهر دیگر متمایز شد. یکی از علل تمایز به وجود آمدن معماریهای متفاوت بود که در هر شهری به گونهای خاص خودنمایی میکرد.
دوم: مفهوم معماری اسلامی در بستر زندگی شهری
معماری هنری است اجتماعی که طراحی ساختمان را با زیبایی، نیروی معنوی همراه میکند. به گفته ویتروویوس معماری فرم مجسم اصیلترین اندیشههای انسانی، شوق او، انسانیت او، ایمان او، دین او، این چیزی است که روزی معماری بود. در چارچوب سبک زندگی اسلامی ایرانی و در بستر زندگی شهری مفهوم معماری اسلامی دنبال میگردد.
معماری اسلامی طی زمان کمی توسعه و رشد یافت. در تعریف باید گفت معماری اسلامی اثری است که ارتباط قلبی انسان را در پرستش خدای قادر و تبارک و تعالی برقرار میکند.
هدف و انگیزه اصلی معماران سنتی ایرانی از یک سو بیان و انعکاس مفاهیم فرهنگی و باورهای دینی مردم و از سوی دیگر تحت تاثیر قرار دادن رفتارهای مردم است. معماری ایرانی اسلامی جوهرهای دارد و اگر آن جوهره رعایت شود، اسلامی خواهد بود و اهمیت آن وقتی آشکار میشود که بدانیم در ساختههای این دوره به کاربرد معنوی و مادی بناها که از مهمترین ویژگی آنهاست، توجه شده است.
در بسیاری از بناهای اسلامی، جوهره حجاب و همچنین با استفاده از تقارن، توازن و تعادل در معماری جوهره وحدت به چشم میخورد که سبب اسلامی شدن بنا میشود. متاسفانه معماری اسلامی در ساختمانهای ایرانی به دلیل تهاجم فرهنگی غربی کمرنگ شده و زندگی شهری امروز به صورت عمده خالی از المانهای اصیل ایرانی است و خانههایی که در آن سکونت داریم کمترین نیازهای انسان را پاسخگو نیستند.
محتوای آثار معماری کشورهای اسلامی با معماری اسلامی یا آنچه در مورد معماری قدیم آمده است، فرق دارد. اگر معماری اثری را ارائه دهد که در آن ایدههای غیر اسلامی خود یا دیگران را به کار گرفته باشد دیگر آن اثر معماری اسلامی نیست.
سوم: آپارتماننشینی
معماری از جمله نشانههای سبک زندگی اسلامی است که بخشی از این سبک زندگی مربوط به آپارتماننشینی است. آپارتماننشینی یکی از مصداقهای معماری غیرسنتی است که با فرهنگ ایرانی رابطهای ندارد و به دلیل ازدیاد جمعیت و کمبود زمین برای احداث خانههای تک واحدی، امنیت بیشتر در مجتمعهای مسکونی و… به وجود آمد. با این که بخش قابل توجهی از جمعیت کشور در واحدهای آپارتمانی ساکن هستند اما هنوز فرهنگ این پدیده وارداتی غربی در کشور شکل نگرفته است.
در گذشته که خانهها مستقل بود، افرا قادر بودند با صدای بلند حرف بزنند و در هر زمانی رفت و آمد کنند. بچهها آزاد بودند با صدای بلند فریاد بزنند و بازی کنند اگر چه که برخی از این کارها نادرست بود ولی کمتر زیانی به دیگران وارد میکرد در حالی که در زندگی آپارتماننشینی به دلیل فشردگی مکانی نباید تنها به خودت فکر کنی لذا همنوایی، همسویی و همگرایی با دیگران، انعطافپذیری در محیط، صبر و تحمل و احترام به حقوق دیگران از ضرورتهای آپارتماننشینی است که با عنوان حقوق همسایگی نیز میتوان از آن یاد کرد.
آپارتماننشینی مانند هر مقوله دیگری است که در شهرنشینی میتواند موجب نقض حقوق دیگری شود یکی از مسایلی که در آپارتماننشینی کمرنگ میشود، رعایت حقوق همسایگی است که از وظایف مهم و اساسی هر مسلمان است. چنان که پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: آن چنان جبرئیل درباره همسایه به من سفارش مینمود که تصور کردم همسایه از همسایه ارث میبرد.
چهارم: فرهنگ ترافیک لازمه زندگی شهری
به تدریج با گسترش شهرنشینی و افزایش جمعیت شهرها و گسترش تکنولوژی، اتومبیل به یکی از نیازهای اساسی خانوارها مبدل شد تا آنجا که پس از افزایش جمعیت شهرها شاهد افزایش تعداد اتومبیلها در شهرها بودیم و به تدریج خیابانها و اتوبانهای شهرهای بزرگ تبدیل به پارکینگی بزرگ برای خیل عظیمی از ماشینها شد و این پدیده همان است که امروزه آن را ترافیک مینامیم.
ترافیک، یکی از مشکلات اجتماعی است که خود ناشی از عوامل مختلفی است. از مهمترین مسایل در رفع مشکلات ترافیکی، آموزش مباحث آن است. آموزش به عنوان رکن اساسی اصلاح فرهنگ ترافیک، نقش بارزی در تغییر نگرش و باورها دارد و در صورتی مثمر ثمر خواهد بود که از سنین کودکی توسط خانوادهها به فرزندان آموزشهای لازم داده شود.
البته نمیتوان نقش رسانهها را در این میان نادیده گرفت. فرهنگ ترافیک لازمه زندگی شهری است. فرهنگ دارای یک سری ویژگیها و کارکردهای ملموس بوده که با پیادهسازی آن در بحث آموزش ترافیک میتوان گام موثری در این رابطه داشت.
و در نهایت اگر هر شخصی مطابق با ارزشها و هنجارهای پذیرفته شده ترافیکی در جامعه عمل کند برای خود وی و دیگران لذتبخش بوده و خشنودی به ارمغان میآورد. به نظر میرسد رعایت قانون به عنوان پیشنیاز سبک مطلوب زندگی در همه مواردی که پیش از این ذکر شد راهگشا خواهد بود و تنها کافیست همه ما در برابر قانون سر تسلیم فرود آوریم و آن را فصلالختام قرار دهیم.
نظر به آموزههای دینی در این حوزه بایستهای ضروری است خصوصاً آنجا که به مدارا کردن با مردم با عنوان نیمی از خرد فردی نگاه میکند. در مفهومی گستردهتر شاید به این معنا باشد که در تمامی شئونات زندگی مدارا کردن با پیرامون که در برگیرنده افراد هم هست یک راهکار اصلی خواهد بود.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی شهرداری مشهد؛ مهدی یاراحمدی خراسانی؛ مدرس دانشگاه