- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 13 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
امام حسن عسکری (علیهالسلام) بنابر قول برخی در هشتم و بنابر قولی در دهم ماه ربیع الثانی سال دویست و سی و دو هجری قمری در شهر مدینه متولد شد. آن حضرت در هشتم ربیع الاول سال دویست و شصت هجری به دست دشمنان اسلام خاموش گردید و پیکر پاکش در منزل آن حضرت در سامراء به خاک سپرده شد. امام حسن عسکری (علیهالسلام) نه تنها در نگاه شیعیان جهان بلکه در اندیشه علمای اهل سنّت از جایگاه والا و با عظمتی برخوردار است. نوشتار ذیل جستاری در نظرات اندیشمندان اهل سنت پیرامون شخصیت با عظمت ایشان می باشد.
جاحظ (متوفای ۲۵۰ هـ):
جاحظ از اندیشمندان قرن سوم اهل سنت، در پاسخ به افتخار بنی امیه و رد بر آنان، نام ده نفر از ائمه از جمله امام عسکری سلام الله علیهم را ذکر می کند و آنان را این گونه خطاب می کند:
ومن الذی یعد من قریش ما یعده الطالبیون عشره فی نسق؛ کل واحدٍ منهم: عالمٌ، زاهدٌ، ناسکٌ، شجاعٌ، جوادٌ، طاهرٌ، زاکٍ، فمنهم خلفاء، ومنهم مرشحون: ابن ابن ابن ابن، هکذا إلى عشره، وهم الحسن [العسکری] بن علی بن محمّد بن علی بن موسى بن جعفر بن محمّد بن علی بن الحسین بن علی، وهذا لم یتفق لبیت من بیوت العرب، ولا من بیوت العجم.[۱]
و کسی که از قریش محسوب می شود، از فرزندان بنی هاشم هستند که در یک سلسله ای ده نفر بوده و هر کدام از آنان عالم، زاهد، عبادت پیشه، شجاع، بخشنده، پاک و پاک نهاد بوده که برخی خلیفه و برخی دیگر شایستگی خلافت را دارا بودند که اینها به ترتیب پدر و فرزند بودند و اینگونه ده تن شدند که آنان عبارتند از: حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی [سلام الله علیهم اجعین] و برای هیچ یک از خانه های عرب و عجم چنین اتفاقی نیفتاده است. [کنایه از شرافت و بزرگی]
محمد بن طلحه (متوفای ۶۵۲ هـ)
طلحه بن حسن قرشی شافعی، خطیب و مفتی دمشق در کتاب مطالب السؤول پیرامون آن حضرت چنین می نویسد:
أبی محمد الحسن بن علی (علیهالسلام) الإمام الحسن الخالص… و أما مناقبه: فاعلم أن المنقبه العلیا والمزیه الکبرى التی خصه الله عز وجل بها، و قلده فریدها، و منحه تقلیدها، و جعلها صفه دائمه لا یبلى الدهر جدیدها، ولا تنسى الألسن تلاوتها و تردیدها، أن المهدی محمد نسله، المخلوق منه، و ولده المنتسب إلیه، وبضعته المنفصله عنه.[۲]
ابومحمد بن علی هادی. اما مناقب و فضائلش بدان که خداوند مایهی فخر و مباهات بلند و وسیلهی بزرگ برتری را به او اختصاص داده است و او را به تمام زیبائی ها آراسته و تمام اوصاف پسندیده را به او ارزانی داشته است و این مناقب و فضائل را صف دائمی او قرار داده به طوری که روزگار حدود آن را کهنه نمیکند و زبان ها تلاوت آن را از یاد نمیبرد. به خصوص این که محمد مهدی از نسل او؛ و از او خلق شده، فرزندی که به او منتسب و پارهی تن اوست.
سبط ابن الجوزی (متوفای ۶۵۴ هـ)
سبط بن جوزی حنفی مورخ و اندیشمند اهل سنت، پیرامون آن حضرت نگاشته است:
هو الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی الرضا بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب… وکان عالماً ثقه.[۳]
الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی الرضا بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب فردی عالم و مورد اعتماد بود.
ابن صباغ (متوفای ۸۵۵ هـ)
ابن صباغ مالکی نیز از امام حسن عسکری (علیهالسلام) چنین یاد می کند:
أبومحمد الحسن الخالص بن علی العسکری… الإمام القائم بعد أبیالحسن علی بن محمد ابنه أبومحمد الحسن لاجتماع خلل الفضل فیه و تقدمه علی کافه أهل عصره فیما یوجب له الإمامه و یقضی له بالمرتبه من العلم و الورع و النزاهه و کمال العقل و کثره الأعمال المقربه الی الله تعالی ثم لنص أبیه علیه و اشارته الخلافه الیه.[۴]
ابومحمد حسن بن علی عسکری امام پس از ابوالحسن علی الهادی فرزندش ابومحمد حسن به علی (علیهالسلام) بود برای این که اوصاف و خصال برتری و فضیلت در او گرد آمده بود و در آنچه لازمهی منصب امامت و مقتضی زمامداری است از علم و زهد کمال عقل و خرد و عصمت و شجاعت، کرم و بزرگواری و بسیاری از اعمالی که انسان را به خدا نزدیک میکند، بر همه پیشی گرفته بود و نیز طبق نص صریح پدر بزرگوارش دربارهی امامت او و شاراتی که آن حضرت دربارهی خلافت و جانشینی او فرموده بود.
فضل الله بن روزبهان (متوفای ۹۲۷ هـ)
فضل بن روزبهان خنجی از علمای شافعی، در شرح صلوات امام حسن عسکری سلام الله علیه می نویسد: اللهم صل و سلم علی الإمام الحادی عشر، المقتدی الرضی المجتبی الوفی المقتفی فی العباده آثار النبی و الولی و المسخر لعسکر الملائکه بالعزم القوی النور الجلی، البدر الوضی ذی القدر العلی و المجد البهی و العز السنی وارث الإمامه من الوصی والد الحجه الصفی و ولد النبی الزکی أبیمحمد الحسن العسکری ابن علی النقی المتوفی فی شبابه بالبلاء المدفون عند أبیه بسر من رأی.[۵]
بار خدایا درود و صلوات فرست بر امام یازدهم، مقتدای مرضی الخصال و برگزیدهی صاحب وفا، پیروی کننده در عبادت به آثار حضرت نبی صلی الله علیه و آله و حضرت ولی (علی مرتضی) تسخیر کنندهی لشکر ملائکه با عزم قوی. او نور روشن و ظاهر است و دارای قدر و مرتبت بلند و بزرگی و عزت در غایت بها و جلال است و آن حضرت صاحب میراث امامت از وصی است. و او پدر حجت برگزیده و فرزند پیغمبر پاکیزه است و کنیت او حضرت «ابومحمد» و لقبش عسکری است و وفات کننده در جوانی به بلا و زحمت و مدفون در نزد پدر خود در شهر سر من رأی.
ابن حجر هیثمی (متوفای ۹۷۳ هـ)
ابن حجر هیثمی در کتاب الصواعق محرقه، که بر رد تشیع نگاشته است، درباره امام عسکری (علیهالسلام) می نویسد: أبو محمد الحسن الخالص وجعل ابن خلکان هذا هو العسکری ولد سنه اثنتین وثلاثین ومائتین ووقع لبهلول معه أنه رآه وهو صبی یبکی والصبیان یلعبون فظن أنه یتحسر على ما فی أیدیهم فقال اشتری لک ما تلعب به فقال یا قلیل العقل ما للعب خلقنا فقال له فلماذا خلقنا قال للعلم والعباده فقال له من أین لک ذلک قال من قول الله عز وجل (أفحسبتم أنما خلقناکم عبثا وأنکم إلینا لا ترجعون) المؤمنون ۱۱۵. ثم سأله أن یعظه فوعظه بأبیات ثم خر الحسن مغشیا علیه فلما أفاق قال له ما نزل بک وأنت صغیر لا ذنب لک فقال إلیک عنی یا بهلول إنی رأیت والدتی توقد النار بالحطب الکبار فلا تتقد إلا بالصغار وإنی أخشى أن أکون من صغار حطب نار جهنم.[۶]
ابومحمد حسن خالص… بین او و بهلول جریانی بدین ترتیب اتفاق افتاد که بهلول در حالی که امام هنوز کودک خردسالی بود او را دید که بچهها بازی میکردند و او گریه میکرد. بهلول خیال کرد او حسرت اسباب بازی هایی را که کودکان دیگر دارند، میخورد. گفت: برای تو هم از همان اسباب بازی که آنها دارند، میخرم. ابومحمد حسن (علیهالسلام) فرمود: ای کم عقل! ما برای بازی کردن آفریده نشدهایم.
بهلول گفت: پس برای چه آفریده شدهایم؟ فرمود: برای علم و عبادت. بهلول گفت: این مطلب را تو از کجا میگوئی؟ فرمود: از قول خداوند متعال: (أفحسبتم أنما خلقناکم عبثا و انکم إلینا لا ترجعون) سپس خواست او را موعظه کند او هم با چند بیت وی را موعظه کرد و اینجا بود که امام حسن عسکری غش کرد و مدهوش به زمین افتاد چون به هوش آمد، بهلول خواست به او دلداری بدهد، گفت: ای آیات دربارهی تو نازل نشده تو هنوز کودکی و گناهی از تو سر نزده است. امام روی برگرداند و فرمود: ای بهلول چه میگوئی؟ من مادرم را دیدم هر موقع میخواهد هیزم های بزرگ را بسوزاند از هیزم های ریز و کوچک استفاده میکند و من از این میترسم که آتش گیره جهنم باشم.
حضرمی (متوفی ۱۰۴۷ هـ)
احمدبن فضل بن محمد باکثیر حضرمى شافعى درباره فضائل حضرت چنین می نویسد: ابومحمد الحسن الخالص بن على العسکرى، کان عظیم الشان جلیل المقدار… و وقع له مع المعتمد لمّا حبسه کرامه ظاهره مشهوره.[۷]
ابومحمد حسن خالص فرزند على عسکرى، او مردى عظیم الشان و جلیل القدر بود. و هنگامى که معتمد او را حبس کرد از او کرامتى ظاهر و مشهور صادر گشت.
شبلنجی (متوفای ۱۳۲۲ هـ)
شبلنجی شافعی از اندیشمندان اهل سنت، درباره کرامتی از آن حضرت چنین می نویسد: فی ذکر مناقب الحسن الخالص بن علی الهادی بن محمد الجواد… الاولی هی جامعه الکرامات حدث أبوهاشم داود بن قاسم الجعفری قال کنت فی الحبس الذی فی الجوسق – أنا والحسن بن محمد، ومحمد بن إبراهیم العمری، وفلان وفلان خمسه أو سته – إذ دخل علینا أبو محمد الحسن بن علی العسکری، وأخوه جعفر، فخففنا بأبی محمد، وکان المتولی للحبس، صالح بن یوسف الحاجب، وکان معنا فی الحبس رجل أعجمی، فالتفت إلینا الإمام أبو محمد الحسن العسکری، وقال لنا سرا: لولا أن هذا الرجل فیکم، أخبرتکم متى یفرج الله عنکم؟، و هذا الرجل قد کتب فیکم قصه إلى الخلیفه، یخبره فیها بما تقولون فیه، وهی معه فی ثیابه، یرید الحیله فی إیصالها إلى الخلیفه، من حیث لا تعلمون، فاحذروا شره.
قال أبو هاشم: فما تمالکنا أن تحاملنا جمیعا على الرجل، ففتشناه فوجدنا القصه مدسوسه معه فی ثبابه، وهو یذکرنا فیها بکل سوء، فأخذناها منه وحذرناه، وکان الإمام الحسن یصوم فی السجن، فإذا أفطر أکلنا معه من طعامه.
قال أبو هاشم: فکنت أصوم معه، فلما کان ذات یوم، ضعفت عن الصوم، فأمرت غلامی فجاء لی بکعک، فذهبت إلى مکان خال من الحبس، فأکلت وشربت، ثم عدت إلى مجلسی مع الجماعه، ولم یشعر بی أحد، فلما رآنی تبسم وقال: أفطرت، فخجلت، فقال: لا علیک یا أبا هاشم، إذا رأیت أنک ضعفت، وأردت القوه، فکل اللحم، فإن الکعک لا قوه فیه، وقال: عزمت علیک أن تفطر ثلاثا، فإن البنیه إذا أنهکها الصوم، لا تتقوى إلا بعد ثلاث.
قال أبو هاشم: ثم لم تطل مده الإمام أبی محمد بن علی فی الحبس بسبب أن قحط الناس فی ” سر من رأى ” (سامراء) قحطا شدیدا، فأمر الخلیفه المعتمد على الله بن المتوکل بخروج الناس إلى الاستسقاء، فخرجوا ثلاثه أیام یستسقون، فلم یسقوا، فخرج ” الجاثلیق ” فی الیوم الرابع إلى الصحراء، وخرج معه النصارى والرهبان، وکان فیهم راهب، کلما مد یده إلى السماء هطلت بالمطر، ثم خرجوا فی الیوم الثانی وفعلوا کفعلهم فی أول یوم، فهطلت السماء بالمطر، فعجب الناس من ذلک، وداخل بعضهم الشک، وصبا بعضهم إلى دین النصرانیه، فشق ذلک على الخلیفه، فأنفذ إلى صالح بن یوسف أن أخرج أبا محمد من الحبس، وائتنی به.
فما حضر الإمام أبو محمد الحسن عند الخلیفه قال له: أدرک أمه محمد (صلى الله علیه وسلم)، فیما لحقهم من هذه النازله العظیمه.
فقال الإمام أبو محمد: دعهم یخرجون غدا الیوم الثالث، فقال الخلیفه:
لقد استغنى الناس عن المطر، فما فائده خروجهم.
قال الإمام: لأزیل الشک عن الناس، وما وقعوا فیه.
فأمر الخلیفه الجاثلیق والرهبان أن یخرجوا أیضا فی الیوم الثالث، على جاری عادتهم، وأن یخرج الناس، فخرج النصارى، وخرج معهم الإمام أبو محمد الحسن، ومعه خلق من المسلمین، فوقف النصارى، على جاری عادتهم یستسقون، وخرج راهب معهم، ومد یده إلى السماء، ورفعت النصارى والرهبان أیدیهم أیضا کعادتهم، فغیمت السماء فی الوقت، ونزل المطر.
فأمر الإمام أبو محمد الحسن بالقبض على ید الراهب، وأخذ ما فیها، فإذا بین أصابعه عظم آدمی، فأخذه الإمام أبو محمد الحسن، ولفه فی خرقه، وقال لهم: استسقوا فانقشع الغیم، وطلعت الشمس، فتعجب الناس من ذلک.
فقال الخلیفه: ما هذا یا أبا محمد، فقال الإمام: هذا عظم نبی من الأنبیاء، ظفر به هؤلاء من قبور الأنبیاء، وما کشف عن عظم نبی من الأنبیاء تحت السماء، إلا هطلت بالمطر، فاستحسنوا ذلک، وامتحنوه، فوجدوه کما قال.
فرجع الإمام أبو محمد الحسن إلى داره فی ” سر من رأى “، وقد أزال عن الناس هذه الشبهه، وسر الخلیفه والمسلمون من أجله، وأقام الإمام أبو محمد الحسن بمنزله معظما مکرما، وصلات الخلیفه وإنعاماته تصل إلیه فی کل وقت.[۸]
اول: او جامع کرامات است «ابوهاشم داود بن قاسم جعفری» گفت: ما پنج یا شش نفر در زندان قلعه بودیم که «ابومحمد حسن بن علی عسکری» و برادرش «جعفر» نیز وارد شدند رئیس زندان «صالح بن یوسف حاجب» بود با ما در زندان مرد غیر عربی هم بود. «ابومحمد» وقتی که ما را دید، مخفیانه به ما گفت: اگر این مرد در اینجا نبود، به شما خبر میدادم که فرج شما کی خواهد بود این مرد دربارهی شما نامهای به خلیفه نوشته که تمام گفتههای شما را در آن گزارش داده و آن را در میان لباس خود پنهان کرده است و دنبال وسیلهای میگردد تا آن را به دست خلیفه برساند از شر او بترسید». «ابوهاشم» گفت: ما چند نفر او را گرفتیم و لباسهایش را تفتیش کردیم و آن نامه را پیدا نمودیم و دیدیم در آن نامه از ما بدگوئی کرده است و آن نامه را از بین بردیم و دیگر پیش او صحبت نکردیم. حضرت امام حسن عسکری (علیهالسلام) در زندان روزه میگرفت و چون افطار میکرد ما هم از غذای او میخوردیم… «ابوهاشم» گفت: آن دفعه حضرت أبیمحمد در زندان زیاد معطل نشد زیرا که در «سر من رأی» مردم دچار قحطی شدند، معتمد، خلیفه دستور داد مردم برای نماز استسقاء (طلب باران) به صحرا بروند، مردم سه روز پی در پی برای طلب باران به صحرا رفتند و دست به دعا برداشتند ولی باران نیامد. روز چهارم «جاثلیق» اسقف بزرگ مسیحیان، همراه نصاری و راهبان به صحرا رفت. یکی از راهبان هر وقت دست خود را به سوی آسمان بلند میکرد، باران سیلآسا میبارید. روز بعد نیز جاثلیق همان برنامه را ادامه داد و آن قدر باران آمد که دیگر مردم نیاز به باران نداشتند. همین امر موجب تعجب مردم شد و بعضی از مسلمانان در دین خود به شک افتادند و به مسیحیت تمایل پیدا کردند و این امر بر خلیفه ناگوار آمد و ناگزیر به «صالح بن یوسف» دستور داد «ابومحمد حسن (علیهالسلام)» را از زندان آزاده کرده و پیش من بیاور. چون ابومحمد حسن نزد خلیفه حاضر شد، خلیفه به او گفت: امت جدت را دریاب که گمراه شدند. حضرت فرمود: از جاثلیق و راهبان بخواه که فردا سهشنبه به صحرا بروند. خلیفه گفت: مردم دیگر باران نمیخواهند چون باران به قدر کافی آمده است، بنابراین به صحرا رفتن آنان چه فایدهای دارد؟ حضرت فرمود: برای این که شک و شبهه را از مردم زائل سازم. خلیفه دستور داد اسقف بزرگ مسیحیان همراه راهبان روز سوم به صحرا رفتند و «ابومحمد حسن» نیز در میان جمعیت انبوهی به صحرا آمد آنگاه مسیحیان و راهبان برای طلب باران دست به سوی آسمان برداشتند. آسمان ابری شد و باران شروع به باریدن کرد. امام حسن عسکری (علیهالسلام) فرمود: دست آن راهب را بگیرند و آنچه در میان انگشتان او است، بیرون آوردند. در میان انگشتان او استخوان آدمی بود حضرت آن استخوان را گرفت و در پارچهای پیچید و به مسیحیان فرمود: حالا طلب باران کنید همین که دستها به آسمان بلند کردند، ابرها کنار رفت و آفتاب نمایان شد، مردم تعجب کردند. خلیفه از امام پرسید: این استخوان چیست؟ فرمود: این استخوان پیامبری از پیامبران خداست که اینها آن را از قبور پیامبران برداشتهاند و استخوان هیچ پیامبری ظاهر نمیگردد مگر آن که باران نازل میشود. خلیفه امام را تحسین کرد و استخوان را امتحان کردند دیدند همان طور است که امام میفرماید. «این جریان باعث شد که امام از زندان آزاد شود و راهی منزل خود در سر من رأی گردد و شک و شبهههای که برای مردم حاصل شده بود، بر طرف کرد و خلیفه و مسلمانان خوشحال شدند و در این هنگام امام فرصت را غنیمت شمرد و آزادی یاران خود را که با آن حضرت در زندان بودند، از خلیفه خواست و خلیفه خواسته او را اجابت کرد. این بود ابومحمد محترمانه در منزل خود اقامت گزید و صله و جوائز خلیفه در هر وقت به او میرسید.
أبو الهدى افندی (متوفی ۱۳۲۸ هـ)
افندی از علمای اهل سنت سوریه با اشاره به جانشینان رسول خدا(صلیالله علیه و آله) و ذکر نام مبارک امام حسن عسکری عله السلام، این چنین می نویسد:
قد علم المسلمون فی المشرق والمغرب: أن رؤساء الاولیاء وأئمه الاصفیاء من بعده علیه الصلاه والسلام من ذریته وأولاده الطاهرین یتسللون بطناً بعد بطن وجیلاً بعد جیل الى زمننا هذا، وهم الاولیاء، الاولیاء بلا ریب، وقادتهم الى الحضره القدسیه المحفوظه من الدنس والعیب ومن فی الاولیاء الصدر الاول بعد الطبقه المشرفه بصحبه النبی الکریم کالحسن والحسین والباقر والکاظم والصادق والجواد والهادی والتقی والنقی والعسکری.[۹]
همه مسلمانان در شرق و غرب عالم می دانند که بزرگان اولیاء و ائمه برگزیده بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله از نسل و فرزندان طاهرین او پشت سر هم و گروه به گروه تا زمان ما سلسله وار، بدون شک اولیاء و پیشوایان مسلمین در محضر قدسی خداوند هستند که از هر گونه ناپاکی و عیب محفوظ بوده و اولیایی که در صدر و اول و بعد از طبقه کسانی که با پیامبر بوده اند. مانند: [امام]حسن و[امام]حسین و [امام]باقرو[امام]کاظم و [امام]صادق و [امام]جواد و [امام]هادی و [امام] نقی و [امام]عسکری [صلوات الله علیهم اجمعین].
یوسف بن اسماعیل النبهانی (متوفی ۱۳۵۰ هـ)
نبهانی ادیب و اندیشمند اهل سنت، پیرامون کرامت امام عسکری صلوات الله علیه چنین می نویسد:
الحسن العسکری أحد أئمه ساداتنا آل البیت العظام و ساداتهم الکرام ـ رضی الله عنهم أجمعین ـ و قد رأیت له کرامه بنفسی و هی انی سنه ۱۲۹۶ هجریه سافرت الی بغداد من بلده کوی سنجق، احدی قواعد بلاد الأکراد وکنت قاضیاً فیها ففارقتها قبل أن أکمل المده المعینه لشده ما وقع فیها من الغلاء والقحط، اللذین عما بلاد العراق فی تلک السنه فسافرت على الکلک، وهو ظروف یشدون بعضها إلى بعض، ویربطون فوقها الأخشاب، ویجلسون علیها، فلما وصل الکلک قباله مدینه سامراء، وکانت مقر الخلفاء العباسیین فأحببنا أن نزور الإمام الحسن العسکری، وخرجنا لزیارته، فحینما دخلت على قبره الشریف حصلت لی روحانیه لم یحصل لی مثلها قط وهذه کرامه له، ثم قرأت ما تیسر من القرآن، و دعوت بما تیسر من الدعوات و خرجت.[۱۰]
حسن عسکری یکی از ائمهی آل بیت عظام و سادات با کرامت میباشد. من از او کرامتی دیدهام و آن این که در سال ۱۲۹۶ هجری از شهر (کوی سنجق) ـ یکی از شهرهای کردنشین عراق ـ که در آن دوران قاضی آنجا بودم، به بغداد مسافرت کردم و قبل از پایان دورهی خدمتم آن شهر را ترک کردم به علت آنکه گرانی و قحطی که آن سال شهرهای عراق را فرا گرفته بود. و با «کلک» (چیزی شبیه قایق و از چوب و تخته درست میشود)، مسافرت کردم و چون کلک به کنار شهر سامرا رسید، ـ آنجا مقر خلفاء عباسی بود ـ دوست داشتیم که در آنجا قبر امام حسن عسکری (علیهالسلام) را زیارت کنیم، کلک آنجا ایستاد و ما به زیارت آن حضرت رفتیم و چون به مقبره آن حضرت داخل شدیم یک حالت روحانی در من پیدا شد که مثل آن هیچ گاه به من دست نداده بود و جز هنگام زیارت رسول خدا (صلیالله علیه و آله) و حضرت یونس (علیهالسلام) در موصل که چنین حالتی به من دست داد و این کرامتی از ناحیهی آن حضرت بود.
خیر الدین زرکلی (متوفی ۱۳۹۶ هـ)
خیر الدین زرکلی نویسنده و مورخ و اندیشمند سوری اهل سنت، از امام حسن عسکری (علیهالسلام) در شرح حال وی چنین یاد می کند:
الحسن بن علی الهادی بن محمد الجواد الحسینی الهاشمی: أبو محمد، الإمام الحادی عشر عند الإمامیه. ولد فی المدینه، وانتقل مع أبیه (الهادی) إلى سامراء (فی العراق) وکان اسمها (مدینه العسکر) فقیل له العسکری – کأبیه. نسبه إلیها. وبویع بالإمامه بعد وفاه أبیه. وکان على سنن سلفه الصالح تقى ونسکا وعباده.
الزرکلی، خیر الدین (متوفای۱۴۱۰هـ)، الأعلام، ج ۲ ص۲۰۰، ناشر: دار العلم للملایین – بیروت – لبنان، چاپ: الخامسه، سال چاپ : أیار – مایو ۲۰۰۲ م.
الحسن بن علی الهادی بن محمد الجواد الحسینی الهاشمی ابو محمد، پیشوای یازدهم شیعیان است. او در مدینه متولد شده و همراه پدرش [امام] هادی [(علیهالسلام)] به شهر سامراء در عراق منتقل شد که به آنجا، شهر عسکر گفته می شد [به همین خاطر] به او مانند پدرش به عسکری شهرت یافت. بعد از وفات پدرش با امامت او بیعت شد. او بر روش سلف صالحِ با تقوا و اهل عبادت بود.
عبدالغنی (اندیشمند معاصر)
عارف احمدعبدالغنى درباره امام حسن عسکری (علیهالسلام) مى نویسد:
کان من الزهد والعلم على امر عظیم….[۱۱]
او [امام حسن عسکری (علیهالسلام)] از حیث زهد و علم در جایگاهی عظیم قرار داشت….
مطالبی که از آن گذشتیم، اندیشه برخی از اندیشمندان مشهور اهل سنت پیرامون امام حسن عسکری (علیهالسلام) بود که یقینا کرامات و مقام آن حضرت بیش از این است که بتوان آن را به کلام آورد.
پی نوشت:
[۱]. الجاحظ، أبو عثمان عمرو بن بحر بن محبوب بن فزاره اللیثی الکنانی البصری، رسائل الجاحظ، ص ۴۵۳، تحقیق: علی ابو ملحم، ناشر : دار ومکتبه الهلال، بیروت، ۲۰۰۲ م
[۲]. الشافعی، محمد بن طلحه (متوفای۶۵۲هـ)، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول (ع)، ص ۴۷۵-۴۷۶، تحقیق : ماجد ابن أحمد العطیه. طبق برنامه کتابخانه اهل بیت علیهم السلام.
[۳]. سبط بن الجوزی الحنفی، شمس الدین أبوالمظفر یوسف بن فرغلی بن عبد الله البغدادی (متوفاى۶۵۴هـ)، تذکره الخواص، ص ۳۶۲، ناشر: مؤسسه أهل البیت ـ بیروت، ۱۴۰۱هـ ـ ۱۹۸۱م.
[۴]. المالکی، علی بن محمد بن أحمد المالکی المکی المعروف ب ابن الصباغ (متوفای۸۸۵هـ)، الفصول المهمه فی معرفه الأئمه، تحقیق: سامی الغریری، ناشر: دار الحدیث للطباعه والنشر مرکز الطباعه والنشر فی دار الحدیث – قم، الطبعه الأولى: ۱۴۲۲.
[۵]. خنجی اصفهانی، فضل بن روزبهانی، وسیله الخادم الی المخدوم در شرح صلوات چهارده معصوم علیهم السلام، ۲۶۵-۲۷۰، به کوشش: رسول جعفریان، دار النشر: انتشارات انصاریان، الطبعه الاولی، مطبعه: صدر، قم، مهر ۱۳۷۵ شمسی.
[۶]. الهیثمی، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر (متوفاى۹۷۳هـ)، الصواعق المحرقه علی أهل الرفض والضلال والزندقه، ج ۲ ص ۵۹۹-۶۰۰، تحقیق: عبد الرحمن بن عبد الله الترکی – کامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسه الرساله – لبنان، الطبعه: الأولى، ۱۴۱۷هـ – ۱۹۹۷م.
[۷]. باکثیر حضرمى شافعى، احمدبن فضل بن محمد، وسیله المآل فى عد مناقب الآل، مخطوط، ص ۲۰۲، کتابخانه مجلس شورای اسلامی به شماره ۶۹۴.
[۸]. شبلنجی الشافعی، حسن بن مومن، نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار، المطبعه المحمودیه، مصر، ۱۳۱۳ هـ.
[۹]. المرعشی النجفی، السید شهاب الدین (متوفای۱۴۱۱هـ)، شرح إحقاق الحق، ج ۲۱ ص ۶۴۱، تحقیق وتعلیق: السید شهاب الدین المرعشی النجفی، ناشر: منشورات مکتبه آیه الله العظمى المرعشی النجفی – قم – ایران، به نقل از ضوء الشمس للافندی.
[۱۰]. النبهانی، یوسف بن اسماعیل، (متوفای ۱۳۵۰ ه-)، جامع کرامات الأولیاء، ج ۲ ص، ۲۱-۲۲، مرکز أهل السنه برکات رضا فور بندر غجرات، هند، الطبعه الأولی، ۲۰۰۱ م.
[۱۱]. عبدالغنی، عارف احمد، الجوهر الشفاف فی انساب الساده الاشراف، دار النشر: دار الکنان، دمشق، ۱۹۹۷م.
به کوشش: سید مصطفی موسوی
منبع: وعده صادق