- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 23 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
مقاله ای که درپی می آید با نگاهی تحلیلی به ظهور، نظریه «اختیاری بودن ظهور»(۱) را مطرح می کند. این نظریه بدان معناست که ظهور مشکل فاعلی ندارد بلکه مشکل قابلی دارد و باید با همت و اختیار شیعیان این مشکل رفع شود که در نتیجه ظهور، فوراً و وجوباً محقق خواهد شد. دو دلیل بر این نظریه اقامه شده است اول آنکه نصب امام از جانب خداوند واجب(۲) و اقامه امامت نیز بر امام واجب است. خداوند و امام هیچ تقصیر و قصوری نداشته پس این مردم هستند که در اقامه امامت تقصیر و قصور دارند.
ضرورت بحث فلسفی و کلامی درباره غیبت و انتظار:
روایات زیادی درباره امام زمان(عجالله فرجه) و ظهور ایشان وارد شده است.
ظاهراً بعضی از آنها، با هم متعارض و متناقض هستند. برای رفع این تعارضها، علاوه بر بحثهای حدیث شناسی، باید با بحثهای عقلی و اصولی، مشابهات را به محکمات برگردانیم. با این کار نه تنها در دام قشری گری نمی افتیم بلکه از نتایجی که مخالف صریح عقل و اصول اعتقادی است، پرهیز می کنیم.
سید مرتضی علم الهدی، در کتاب المقنع می فرماید: «فان کان المخالف لنا یستصعب و یستبعدالکلام فی الغیبه قبل الکلام فی وجوب الامامه فی کل عصر و صفات الامام فلاشک فی انه صعب، بل معوز متعذر لایحصل منه الاعلی السراب»(۳)
امام خمینی(رحمهالله) در مورد گروههایی که در امر انتظار به قشری گری مبتلا شده اند، چنین می فرمایند:
«بعضی ها انتظار فرج را به این می دانند که در مسجد، در حسینیه و در منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان(عجالله فرجه) را از خدا بخواهند،… بعضی از آنها را که من سابقا می شناختم، بسیار مرد صالحی بود، یک اسبی هم خریده بود، یک شمشیری هم داشت و منتظر حضرت صاحب(علیهالسلام) بود. اینها به تکالیف شرعی خودشان هم عمل می کردند ونهی از منکر می کردند و امر به معروف هم می کردند لکن همین… یک دسته دیگری بود که انتظار فرج را می گفتند این است که ما کار نداشته باشیم به این که در جهان چه می گذرد، بر ملتها چه می گذرد، بر ملت ما چه می گذرد، به این چیزها ما کار نداشته باشیم، ما تکلیف خودمان را عمل می کنیم برای جلوگیری از این امور هم خود حضرت بیایند ان شاءالله درست می کنند…
یک دسته ای می گفتند که خوب، باید عالم پرمعصیت بشود تا حضرت بیایند، ما باید نهی از منکر نکنیم، امر به معروف هم نکنیم تا مردم هر کاری می خواهند بکنند، گناهان زیاد بشود که فرج نزدیک بشود!… یک دسته ای از این بالاتر بودند، می گفتند باید دامن زد به گناهان، دعوت کرد مردم را به گناه تا دنیا پر از جور و ستم شود و حضرت(علیهالسلام) تشریف بیاورند» یک دسته دیگری بودند که می گفتند که هر حکومتی اگر در زمان غیبت محقق بشود، این حکومت باطل است و برخلاف اسلام است.(۴)»
جالب این است که تمام افعال و اقوال این گروهها با استناد به روایت بوده است. ولی با یک نگاه اجمالی درمی یابیم که این ادعاها در تعارض با ضروریات دین و عقل هستند مثلاً ما برای پرکردن دنیا از عدالت باید عالم را پر از ظلم کنیم! یا اینکه نهی از منکر نکنیم!… امام خمینی(رحمهالله) در نقد این گروهها می فرمایند: «ما اگر فرض می کردیم دویست تا روایت هم در این باب داشتند، همه را به دیوار می زدیم برای اینکه خلاف آیات قرآن است.(۵)
اما امام خمینی «ره» درباره انتظار فرج چنین نظر می دهند:
«انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است، و باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا کند و مقدمات ظهور فراهم شود».(۶) مسلماً چنین معنای پویایی از انتظار فرج جز با یک نگاه تحلیلی و اصولی به روایات بدست نمی آید.
معنای «اختیاری بودن ظهور»:
منظور از، اختیاری بودن ظهور این است که ظهور مشکل فاعلی ندارد بلکه مشکل قابلی دارد. این مشکل باید به همت و اراده و اختیار قابل که شیعیان هستند، رفع شود و با رفع مشکلات ظهور از جانب شیعیان، ظهور بلافاصله از جانب فاعل که خداوند متعال و امام زمان(عجالله فرجه) هستند، محقق می شود.
به عبارتی همانطور که رفع مشکل ظهور و زمینه سازی برای ظهور بر شیعیان واجب است، که تاکنون به طور کامل توفیق عمل به این واجب را نداشته اند، ظهور نیز با بودن مقدمات از جانب خداوند متعال و بر امام زمان(عجالله فرجه) واجب است و بی درنگ بعد از تحقق مقدمات ظهور، امر امامت در تمام شئوناتش اقامه خواهد شد. البته علت حضور امام(علیهالسلام) همان لطف و عنایت خداوند متعال است. ولی مانعی باعث شده که این حضور به غیبت امام(علیهالسلام) منجر شود پس باید این مانع برداشته شود تا بنابر لطف و عنایت سرمدی خداوند متعال، شاهد حضور تام و کامل امام(علیهالسلام) باشیم و این مانع باید با اختیار و همت شیعیان برداشته شود به بیانی دیگر حضور دوباره امام(علیهالسلام) که همان ظهور است، مانند تمام انقلابهای دیگر احتیاج به زمینه هایی دارد و خداوند متعال گرچه قدرت ایجاد چنین زمینه هایی را دارند ولی از آنجا که او خواسته است که انسان را به میدان وسیع و خطیر انتخاب و اختیار بیاورد، لذا همچون دیگر سنن الهی، زمینه های ظهور نیز باید به اختیار و انتخاب انسان فراهم شود.
بنابراین نه تنها انقلاب امام زمان(عجالله فرجه) با نیروی ایمان و یقین و اراده شیعیان صورت می گیرد بلکه مقدمات و زمینه های این انقلاب نیز باید با نیروی ایمان و اراده شیعیان محقق شود. انقلاب امام زمان(عجالله فرجه) همانند انقلاب رسول اکرم(صلیالله علیه و آله) است با این تفاوت که در انقلاب مهدی(عجالله فرجه) به علت وجود اراده های آهنین و ثابت قدم بودن یارانشان این انقلاب به سرانجام خواهد رسید و بر تمام منویات امام(علیهالسلام) جامه عمل پوشانده خواهد شد. پس هنگامی که زمینه های ظهور بااختیار و همت شیعیان ایجاد شود بنابر ادله وجوب امام، و لطف سرمدی الهی، ظهور فوراً و وجوباً محقق خواهد شد.
شهید صدر(رحمهالله) نیز به «اختیاری بودن ظهور» اشاره می کند و می فرماید:
«انقلاب او (امام زمان عج) از نظر اجرا همانند همه انقلاب ها به زمینه های عینی و خارجی بستگی دارد… برای اجرای چنین تحول بزرگی تنها وجود رهبر صالح کافی نیست وگرنه در همان زمان پیامبر این شرط وجود داشت(۷) و نیز می فرمایند «بااینکه خدای بزرگ، توانایی دارد همه مشکلات و همه سختی ها را برای پیام رسانی های آسمانی، هموار و به وسیله اعجاز، فضای مناسب ایجاد کند، این روش را انتخاب نکرده است، زیرا امتحان و ابتلاء و رنجی که مایه تکامل انسان می شود درصورتی تحقق می یابد که تحولات طبیعی و مطابق با شرایط خارجی باشد(۸) اختیاری بودن ظهور همان برداشت شیخ طوسی از ظهور است.
ایشان در کتاب غیبتش می فرمایند: «… هم ما و هم خداوند قدرت بازکردن دست امام زمان (عجالله فرجه) در تصرف امور و تقویت سلطنت وی را داریم، پس اگر فرضاً خداوند به وی بسط ید نداد می دانیم که تقویت و بسط ید او بر ما واجب است… اگر بسط ید از کارهای خداوند می بود، ناچار می بایست خلق را مقهور و مجبور بر تمکین سازد و بین امام(علیهالسلام) و کید دشمنانش حائل شود که او را آزار نکنند و یا او را به وسیله فرشتگان تقویت و مدد فرماید و چه بسا که این کارها منجر به سقوط غرض تکلیف و حصول اضطرار شود پس بر ما واجب است که در هر حال دست امام را در امور بازگذاریم»(۹)
«اختیاری بودن ظهور» می گوید که ظهور امام عصر(عجالله فرجه) مانند ساعت روز رستاخیز نیست. در پدیده ساعت قیامت، زمین و آسمان و تمام موجودات دگرگون می شوند و اراده انسان ها در تحقق و تعجیل و تأخیر آن پدیده نقشی ندارد ولی در پدیده ظهور امام زمان(عجالله فرجه) این اراده و همت شیعیان است که کوه های ظلم و ستم را ازجا می کند و کاخ های ستم را به لرزه می افکند. وقت ظهور برخلاف زمان قیامت، متغیر است، و تعجیل و تأخیر زمان ظهور، بستگی به اراده و همت و قدرت شیعیان دارد چه بسا(۱۰) پدیده های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی باعث تعجیل یا تأخیر زمان ظهور می شوند. احادیث متعددی وارد شده است که دلالت بر عدم تعیین وقت ظهور می کند.
امام صادق(علیهالسلام) فرمودند:
«انا لانوقت هذالامر» «ما برای این امر (ظهور) زمان خاصی را معین نمی کنیم»(۱۱) بعضی(۱۲) از علماء علت عدم تعیین وقت ازطرف ائمه اطهار(علیهالسلام) را جلوگیری از هرگونه سوءاستفاده می دانند بعضی جمله «وقت ظهور راتعیین نمی کنیم» را به صورت «سالبه به انتفاء محمول» معنا کرده اند. یعنی برای ظهور وقت خاصی می باشد ولی ائمه(علیهالسلام) آن را بیان نفرموده اند ولی می توان حدیث را به صورت «سالبه به انتفاء موضوع» معنی کرد. یعنی ظهور یک وقت خاص و معینی ندارد تا اینکه مشخص شود بلکه زمان ظهور بستگی به عوامل و زمینه های خارجی دارد که اگر آن اسباب و عوامل با اراده و اختیار شیعیان تحقق یابد آنگاه ظهور بلافاصله محقق می شود یعنی این اختیار و همت شیعیان است که برای ظهور وقت تعیین می کند و این مردم هستند که با پذیرا شدن رهبری بی بدیل انقلابی بی نظیر کنند.
البته برای جمع بین روایات باب علم امام و این نظریه شاید بتوان گفت ظهور زمان معینی دارد ولی آن زمان با تغییر برخی از پارامترها تغییر می کند و آن پارامترها، اختیار و همت و قدرت شیعیان است و اگر ائمه اطهار(علیهالسلام) خبر از آن زمان می دادند چه بسا گمان می شد که تنها عامل ظهور همان زمان خاص است لذا شیعیان به جای انتظاری پویا، در خانه های خود می نشستند و حتی از دعا برای تعجیل ظهور نیز دریغ می کردند.
اما اینکه ائمه اطهار(علیهالسلام) برای ظهور علائمی می فرمودند نه اینکه آن علائم علت و سبب ظهور است که دست روی دست بگذاریم و منتظر آن علائم بنشینیم، بلکه ائمه اطهار(علیهالسلام) می دیدند که شیعیان در تشخیص موضوع اشتباه می کنند و برای جلوگیری از اشتباه شیعیان در تشخیص موضوع که همان تشخیص اسباب و زمینه های قیام است، اخبار از غیب می دادند به این صورت که می فرمودند درهنگام تحقق اسباب و عوامل، مثلا چنین علائمی رخ خواهد داد چرا که شیعیان با توجه به سختیهایی که متحمل می شدند، بسیار مشتاق ظهور بودند و هستند، لذا گاهی در تشخیص اسباب و عوامل ظهور و قیام به اشتباه می افتادند و به خطا، زمینه را مناسب ظهور می دیدند و دست به قیام و خروج علیه حکومتهای طاغوت می زدند و خونشان هدر می رفت. بنابراین عامل اصلی ظهور، ایجاد زمینه ای مناسب با بازوی همت شیعیان است و هرچه این مهم زودتر انجام گیرد، آن علائم نیز زودتر محقق می شود.
یعنی آن علائم نیز به تبع اصل ظهور به دنبال زمینه های ظهور می آیند و به عبارتی گویا تر، علامتها فقط نقش عنوان مشیر را نسبت به ظهور دارند تا به وسیله آن ها شیعیان در تشخیص موضوع اسباب و زمینه های ظهور به اشتباه نیفتند. گرچه بعضی از آن علائم را می توان از اسباب ظهور دانست مثلا مأیوس شدن مردم از تمام دولتها و اثبات ناکارآمدی تمام دولتها، را می توان زمینه ای مناسب برای تحقق انقلابی عظیم دانست، و فعالیتهای مناسب با تحقق این زمینه، آگاهی دادن ملتها از جور و ستم دولتهایشان و مژده دادن از حکومت عدل امام عصر(عجالله فرجه) است .البته امروز، پست مدرنها نیز به معضل مأیوس شدن ملتها از دولتها، و شکاف بین این دو توجه کرده اند ولی از آنجا که اعتقادی به حکومت مهدی ندارند چاره را در کوچک کردن دولتها می دانند.
پس «اختیاری بودن ظهور» یعنی مانع ظهور ضعف مادی و معنوی شیعیان است لذا باید شیعیان در پرتو فعالیتهای فرهنگی، سیاسی، نظامی و حتی اقتصادی، زمینه های این انقلاب عظیم را ایجاد کنند. البته واضح است فعالیتهای فرهنگی برای پرورش نیروهایی با اراده های قوی و سرشار از ایمان، مهمتر از دیگر فعالیت هاست چرا که حکومت عدل جهانی، نیاز به افرادی دارد که هر یک از آنها به منزله یک امت باشد.
بنابراین، «اختیاری بودن ظهور» یعنی «باید کوشش کنیم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پیدا کند و مقدمات ظهور فراهم شود» (۱۳) «اختیاری بودن ظهور» یعنی در انتظار ظهور باید قیام کرد و تا مادامی را که در انتظار ظهور بنشینیم ظهور نیز منتظر ما خواهد نشست و خلاصه اینکه، اختیاری بودن ظهور یعنی:«لایغیروا ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم! ؛خداوند سرنوشت هیچ ملتی را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنچه را در خودشان است تغییر دهند.» (۱۴)
در اهمیت نظریه «اختیاری بودن ظهور» همین بس که بحث از زمینه سازی برای ظهور متوقف بر آن است. واضح است که اگر ما پدیده ظهور را همچون پدیده روز رستاخیز بدانیم که اراده و اختیار انسان دخلی در آن ندارد، در این صورت بحث از زمینه سازی برای ظهور بی معنا می شود. همان طور که بحث از زمینه سازی برای روز رستاخیز بی معنا است. به عبارتی دیگر، وقتی می توانیم از زمینه سازی برای ظهور بحث کنیم که ظهور پدیده ای باشد که از طریق اسباب ظاهری و اراده و اختیار مردم تحقق پیدا کند، ولی اگر اثبات شود که ظهور جبراً و با اراده مستقیم خداوند متعال اجرا می شود، در این صورت نمی توان گفت که شیعیان باید خود و زمینه ها را مهیای آن انقلاب عظیم کنند.
اما نه تنها اصل بحث زمینه سازی ظهور متوقف بر «اختیاری بودن ظهور» است بلکه با روشن شدن این نظریه، ما می توانیم به راحتی مصادیق زمینه های ظهور و مقدمات ظهور را تشخیص دهیم و به دنبال آن وظایف شیعیان را در دوره غیبت تبیین کنیم.
از همه مهم تر نظریه «اختیاری بودن ظهور» انقلاب کپرنیکی در مفهوم انتظار ایجاد می کند فرضیه ای که ثابت کرد این زمین است که به دور خورشید می چرخد و برعکس، چرا که با اثبات «اختیاری بودن ظهور» روشن خواهد شد که این امام زمان(عجالله فرجه) هستند که منتظر شیعیان خویش هستند.
«اختیاری بودن ظهور» می گوید:
انتظار از مقوله فعل است نه انفعال، انتظار جهاد است بلکه افضل جهادها(۱۵) انتظار عبادت است بلکه با فضیلت ترین عبادتها (۱۶) چرا که با فضیلت ترین اعمال سخت ترین آنهاست (۱۷) انتظار یعنی با پرداختن به محاسن اخلاق و تقویت اراده شمشیر را صیقل دادن (۱۸) انتظار یعنی ساختن مردانی پولادین (۱۹) انتظار یعنی ظهور ۳۱۳ فرمانده که جهان را فرماندهی کنند (۲۰) انتظار یعنی دست یافتن شیعه به پیشرفته ترین سلاح های جنگی (۲۱)، انتظار یعنی بیدار کردن ملتها از ظلم و ستم دولتهایشان، (۲۲) انتظار یعنی وحدت شیعیان و اجتماع قلوبشان حول ریسمان الهی (۲۳)، انتظار یعنی آماده شدن برای عرق ریختن و خون دادن در میادین نبرد با ظلم و ستم، (۲۴) و در این صورت است که انتظار فرج خود فرج است، (۲۵) و به عبارتی حکایت انتظار حکایت آن مرغانی است که به جستجوی پادشاه خود یعنی سی مرغ پرداختند و عاقبت سیمرغ در قله قاف به حضور سیمرغ رسیدند اما:
چون نگه کردند این سی مرغ زود
بی شک این سی مرغ آن سی مرغ بود
خویش را دیدند سیمرغ تمام
بود خود سی مرغ، سیمرغ تمام
محو او گشتند آخر بی کلام
سایه در خورشید گم شد و والسلام (۲۶)
دلیل فلسفی. کلامی بر «اختیاری بودن ظهور»:
نصب امام لطفی (۲۷) است که از جانب خداوند متعال واجب است و مقتضای مطلق بودن کمالات ذات خداوند است (۲۸) شیعه معتقد است که امامت، استمرار نبوت است.
و دلایلی که موجب ارسال و برانگیختن انبیاست، همان دلیل وجوب نصب امام بعد از رسول اکرم(صلیالله علیه و آله) است. از آنجا که دلایل فلسفی و کلامی نصب امام مفصل است و خود مقاله ای جداگانه لازم دارد لذا فقط به آن اشاره می کنیم.
تقریب (۲۹) دلیل فلسفی وجوب نصب امام به این صورت است که نبوت و امامت هر دو مقتضای کمال مطلق و رحیمت مطلق خداوند است و در غیر این صورت خداوند کمال مطلق نخواهد بود.
و تقریب دلیل کلامی وجوب نصب امام چنین است که ترک لطف نقض غرض است، چون که غرض حکیم فقط به راجح تعلق می گیرد و آن غرض وجود انسان کامل و مهیا کردن و نزدیک کردن مردم به سوی کمال است و این غرض بدون امام حاصل نمی شود پس بر خداوند این لطف واجب است چون ترک راجح از جانب خداوند متعال قبیح بلکه محال است.
اقامه امامت، مشکک است. یعنی امامت دارای مراتب و شئونی است که شامل امور تکوینی (۳۰)، اجتماعی، عبادی و سیاسی می شود، هر چه بیشتر این مراتب و شئون امامت در محیط و جامعه تحقق یابد امر امامت و اقامه امامت، شدت می یابد و جامعه بیشتر از نور امامت بهره خواهد برد. امام علی ابن موسی الرضا(علیهالسلام) در ضمن حدیثی که بلند مرتبه بودن مقام امام را دلیلی بر نصب امام از طرف خداوند و نه از طرف مردم می دانند درباره شئون امامت چنین می فرمایند:
«… به درستی که امامت، زمام دین و نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مومنین است به درستی که امامت، بنیاد پاک اسلام و شاخه پربرکت آن است. به وسیله امامت نماز و زکات وروزه و حج و جهاد درست می شوند، غنیمت و صدقات وفور پیدا می کند، حدود و احکام اجرا می شوند، مرزها و نواحی کشور نگهداری می شوند، امام حلال خدا را حلال می کند و حرام خدا راحرام می کند و حدود خدا را اقامه می کند و از دین خدا دفاع میکند و با حکمت و پند نیک و دلیل رسا به راه خدا دعوت می کند، امام همچون خورشیدی درخشنده برای جهان است…(۳۱)
امام رضا(علیهالسلام) امام را همچون خورشیدی تابان معرفی می کنند و می فرمایند «الامام کالشمس للعالم» پس امام همچون نوری درخشان بر عالم می تابد ولی مردم گاهی به خاطر غفلت و دنیازدگی، استعداد پذیرش این نور قوی را ندارد، در اینصورت فقط بهره کمی از نور امامت خواهند برد.
به عبارت دقیق تر این نور امامت نیست که مشکک است چون امامت همچون خورشیدی همیشه در اعلی مراتب خود بر عالم می تابد ولی این مردم هستند که گاهی فقط به بهره کمی از نور امامت بسنده می کنند. گوئی امامت همچون خورشیدی به شدت می تابد ولی گاهی در جلو چشمان ما پرده هائی افکنده می شود که فقط از نور کمی برخوردار می شویم.
لذا هنگامی که از امام صادق«ع» از نحوه انتفاع شیعیان از امام زمان (عجالله فرجه) در زمان غیبت سؤال کردند فرمودند:
«… کما ینتفعون بالشمس اذا سترها سحاب» همانطور که شیعیان از خورشید پشت ابر انتفاع می برند.»(۳۲)
به تبع مشکک بودن اقامه امامت یا مشکک بودن بهره مردم از امامت، مفهوم غیبت و ظهور امام نیز مشکک می شود. یعنی امام گاهی بنا به علتی در اقامه بعضی از شئونات امامت، غایب می شوند ولی در همان زمان در اقامه بعضی دیگر از شئونات امامت، حضوری فعال دارند، چنانچه رسول اکرم (صلیالله علیه و آله) به امیر المومنین «ع» فرمودند:
«یا علی بدرستی که قریش به زودی علیه تو تظاهر کنند و سخنشان یکی شود بر ظلم تو، و خوار کردن تو، پس اگر یافتی یارانی که جنگ کن با ایشان و اگر نیافتی یارانی پس خودداری نما و خون خود را حفظ کن…»(۳۳) امیرالمومنین(علیهالسلام) بعد از رسول اکرم(صلیالله علیه و آله) به علتی که در حدیث به آن اشاره شد، از اقامه امامت در امور سیاسی بازداشته شدند و در آن امور غایب بودند ولی در همان حال در تبیین احکام اسلام و مدون کردن قرآن کریم و دفع شبهات دینی، حضوری فعال داشتند و هنگامی که نصرت و یاری مردم رسید، غیبت امام در امور سیاسی تبدیل به حضور شد و ظهور امام در امور سیاسی با اختیار و همت مردم شکل گرفت.
همان طور که گفتیم نصب امام لطف است و بر خداوند واجب است و با توجه به مشکک بودن اقامه امامت می توان گفت که تمام مراتب امامت لطف است و بر خداوند متعال و بر امام معصوم(علیهالسلام) واجب است پس علت غیبت که همان اجرانشدن بعضی از شئونات امامت است، نمی تواند از جانب خداوند متعال باشد. لذا شیخ طوسی می فرمایند:
«چگونه خداوند اراده می کند این (غیبت امام زمان(عجالله فرجه)) را و حال آن که در حال غیبت از طرف ظالمین به مومنین ظلم می شود و در این صورت این گناه و معصیت خداوند محسوب می شود پس خداوند اراده نمی کند آن را»(۳۴)
و از طرفی ما امام(علیهالسلام) را معصوم و نسبت به فرامین الهی، فرمانبرترین بندگان می دانیم. لذا در اقامه تمام مراتب امامت قصور و تقصیری متوجه ایشان نمی تواند باشد. پس غایب بودن امام در اقامه بعضی از شئونات امامت به علت عذری است که از طرف مردم بر امام تحمیل شده است و به عبارتی دیگر لطف در باب امام و امامت در حقیقت سه لطف است(۳۵). لطفی که فعل خداوند است و آن آفریدن امام و اعطاء مقام امامت به اوست و لطفی که فعل امام است و آن اقامه امامت در تمام مراتب آن است و لطفی که فعل مکلفان است که باید در اقامه امامت به امام یاری برسانند پس از آن جا که یقین داریم، خداوند متعال و امام معصوم(علیهالسلام) در وظایف خود قصور و تقصیری ندارند، نتیجه می گیریم که قصور و تقصیر متوجه افعال مکلفان و مردم است و در صورتی که مردم این تقصیر خود را جبران کنند و در اقامه امامت امام خویش را کمک کنند، نه تنها امام(علیهالسلام) ظهور پیدا می کنند بلکه ظهور بر امام واجب است.
همان طور که امام زمان(عجالله فرجه) در حال حاضر در اموری که عذری ندارند مانند ولایت تکوینی و… حضوری فعال دارند یعنی با توجه به این که اقامه امامت و غیبت و ظهور مشکک است، در عصر ما، امام زمان(عجالله فرجه) فقط در اموری که باید ایشان مستقیما انجام دهند و اموری که نیاز به نصرت و اختیار مردم دارند، معذور هستند، لذا فقط در این امور غایب هستند ولی در دیگر شئونات امامت، حضور دارند.
خلاصه دلیل این است که خداوند کمال مطلق و اقامه امامت در تمام مراتب آن لطف است و لازمه مطلق بودن کمالات الهی است، پس ظهور که اقامه امامت در تمام مراتب امامت است لطفی واجب بر خداوند و فعلی واجب بر امام است.
پس غیبت امام زمان(عجالله فرجه) که تعطیلی بعضی از شئونات امامت است، نمی تواند از جانب خداوند متعال و امام معصوم(علیهالسلام) باشد، پس علت غیبت از جانب مردم است که با جبران تقصیرشان ظهور، فوراً و وجوباً از جانب خداوند و امام معصوم(علیهالسلام) انجام خواهد شد و این همان اختیاری بودن ظهور است. لذا شیخ مفید می فرماید:
«فان الجماعه التی عدتهم عده اهل بدر اذا اجتمعت فلم یسع الامام التقیه و وجب علیه الظهور»
«یقینا اگر آن جماعتی که به تعداد اهل بدر هستند جمع شوند، در این صورت بر امام(علیهالسلام) تقیه جایز نیست و ظهور بر او واجب است.»(۳۶) و نیز شیخ طوسی می فرمایند: «لاعله تمنع من ظهوره الاخوفه علی نفسه من القتل لانه لوکان غیر ذلک لما ساغ له الاستتار».
تنها علتی که مانع از ظهور امام زمان(عجالله فرجه) است خوف بر جان خویش است. چرا که در غیر اینصورت بر امام غیبت جایز نبود.(۳۷)
البته این برهان که بر «اختیاری بودن ظهور» اقامه شد از چشمان تیزبین مؤلف منتخب الانوار المضیئه مخفی نمانده است. ایشان می فرمایند: از آنجا که ظهور حضرت مهدی(عجالله فرجه) سبب برپایی حدود و اجرای بسیاری از حدود شریعت پیامبر اکرم(صلیالله علیه و آله) شده است، پی می بریم که سبب اصلی در غیبت آن حضرت از ناحیه خداوند متعال و امام زمان(عجالله فرجه) نیست چرا که در این صورت لازم می آید که خدا و امام واجبی را، که همان اقامه حدود و اجرای دستورات اصیل اسلامی است ترک کرده باشد و چنین چیزی بر ایشان محال است، بنابراین باید بگوئیم سبب اساسی در مخفی بودن امام عصر(عجالله فرجه) از دیده ها، نبودن یاور و صلاحیت نداشتن جامعه و نسل حاضر برای پذیرش آن امام همام است.(۳۸)
البته قسمت اول این برهان را به صورتهای مختلفی می توان بیان کرد، یعنی دلیل وجوب نصب امام از جانب خداوند متعال را می توان از راه نقلی محض یا عقلی محض یا عقلی و نقلی بیان کرد.(۳۹) و نیز وجوب اقامه امامت را می توان از راه نقلی بیان کرد بدین صورت که با تدبر در آیات قرآن و روایات بدست می آید که امامت دو فلسفه اساسی دارد.(۴۰)
الف. امامت فلسفه خلقت جهان است.
ب. امامت واسطه رسیدن انسان و دیگر موجودات به کمال مطلوبشان است.
با توجه به این دو فلسفه اساسی، ضرورت وجود امام و اقامه امامت روشن می شود و بعد، ادامه برهان را بگوئیم یعنی با توجه به اینکه قصور و تقصیر ازجانب خداوند متعال و امام معصوم(علیهالسلام) محال است پس نتیجه این می شود که تقصیر در غایب بودن امام و اجرا نشدن بعضی از شئونات امامت متوجه مردم است و با جبران این تقصیر که امری اختیاری است ظهور واجب می شود و این همان اختیاری بودن ظهور است.
ظهور یعنی آشکار شدن و حضور بعد از غیبت و خفاء(۴۱) و بنابر ادله وجوب و ضرورت امام اصل با حضور امام است درنتیجه امام باید حضور داشته باشد مگر اینکه مانعی باعث غیبت امام زمان(عجالله فرجه) شود. پس اگر اکنون در غیبت امام(عجالله فرجه) بسر می بریم به خاطر علتی است که مانع حضور امام شده است و اگر آن علت از بین برود ظهور که همان حضور بعد از غیبت است حتماً تحقق خواهد یافت و به عبارتی علل غیبت مساوی موانع ظهور است پس رفع علت غیبت همان علت ظهور خواهد بود پس برای اثبات «اختیاری بودن ظهور» اول باید به علل غیبت بپردازیم، اگر آن علت ناشی از اختیار و به تعبیری دقیق تر ناشی از سوء انتخاب مردم باشد پس رفع آن علت نیز به اختیار وحسن انتخاب مردم برمی گردد. لذا اگر رفع علت غیبت مبتنی بر اختیار و انتخاب مردم باشد با توجه به اینکه رفع علل غیبت همان علل ظهور است پس علت ظهور به اختیار و انتخاب مردم خواهد بود.
در این صورت «اختیاری بودن ظهور» اثبات می شود. پس به ناچار باید به بررسی روایات وارده درباره علل غیبت بپردازیم.
علماء با استفاده از احادیث سه علت عمده را برای غیبت ذکر کرده اند:
۱. ترس از کشتن امام زمان(عجالله فرجه) به خصوص ترس از حکومتهای طاغوت
«امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: ای زراره امام زمان(عجالله فرجه) به ناچار غیبتی خواهد داشت. سؤال کرد دلیل غیبتش چیست؟ به امام فرمودند: ترس از جانش و در این حال با انگشت خویش به بدن مبارکشان اشاره کردند.»(۴۲) و نیز از امام معصوم نقل شده است که «در زندگی صاحب الامر(عجالله فرجه) سنتی از حضرت موسی(علیهالسلام) است. گفتم چه سنتی؟ فرمودند:
همیشگی خوف و غیبت او از حکومتها، تا این که خداوند به یاری کردن او اذن دهد و به همین دلیل رسول اکرم(صلیالله علیه و آله) یک بار در شعب و بار دیگر در غار مخفی شدند و به همین دلیل امیرالمؤمنین(علیهالسلام) خانه نشین شد و از مطالبه حق خویش صرف نظر کرد.»(۴۳) امام موسی بن جعفر(علیهالسلام) می فرمایند: «غیبت در زندگی امام عصر(علیهالسلام) درست به همانگونه که در سنت انبیاء بوده است اتفاق می افتد.»(۴۴) انبیاء هنگامی که تهدید جدی به قتل می شدند از بین امت خود غایب می شدند. حضرت موسی(علیهالسلام) وقتی فهمیدند که فرعونیان تصمیم به قتل وی گرفته اند از سرزمین بنی اسرائیل هجرت کردند و غایب شدند، حضرت عیسی(علیهالسلام) وقتی کفار به سراغش آمدند که وی را بکشند، فرار کرده بودند و غایب شدند، رسول اکرم(صلیالله علیه و آله) وقتی که کفار قریش تصمیم به قتل وی گرفتند از مکه هجرت کردند و در غار ثور سه روز مخفی شدند.
غیبت در زندگی خیلی از انبیاء بوده است از جمله، حضرت یوسف(علیهالسلام)، حضرت یونس(علیهالسلام)، حضرت عزیز(علیهالسلام)، و حضرت دانیال(علیهالسلام)، که در کتاب کمال الدین شیخ صدوق(رحمهالله) به تفصیل آمده است. شیخ صدوق(رحمهالله) درباره انگیزه تألیف این کتاب می فرمایند که در عالم خواب به حضور امام عصر(عجالله فرجه) رسیده اند و چنین توضیح می دهد. «… به او سلام کردم و به من جواب داد، فرمودند چرا درباره غیبت کتابی تألیف نمی کنی تا اندوه دولت را ببرد، عرض کردم یابن رسول الله درباره غیبت تألیفاتی دارم. فرمودند:
آنها بدین روش مطلوب نیستند که من دستور آنرا می دهم، اکنون مستقلاً کتابی درباره غیبت تألیف کن و غیبت پیغمبران را در آن درج کن…»(۴۵)
پس روشن می شود که علت غیبت امام زمان(عجالله فرجه) همان علت غیبت پیغمبران است و با بررسی غیبت پیغمبران به این نتیجه می رسیم که علت غیبت پیغمبران همان حفظ خون مبارکشان بوده است(۴۶) که یک واجب عقلی و شرعی است که بر هر کسی واجب است. لذا شیخ مفید می فرمایند: «امام زمان(عجالله فرجه) در تقیه و ترس زندگی می کند… چون ظالمین ریختن خون مبارکش را مباح می دانند…»(۴۷) و شیخ طوسی در کتاب غیبتش می فرمایند:
«از جمله اسبابی که قطع داریم موجب غیبت امام(علیهالسلام) شده است ترس بر قتل امام(علیهالسلام) می باشد… پس هنگامی که بین امام و مرادش (اقامه امامت) حائل شدند وجوب اقامه امامت ساقط می شود و هنگامی که برجانش خوف داشت، غیبت بر امام(علیهالسلام) واجب شد و مخفی شدن بر امام لازم گردید، همانطور که رسول اکرم(صلیالله علیه و آله) یکبار در شعب و بار دیگر در غار مخفی شدند.»(۴۸)
۲. علت دومی که برای غیبت ذکر کرده اند: «امتحان و آزمایش شیعیان» است.
امام موسی بن جعفر(علیهالسلام) می فرمایند: «برای صاحب الامر(عجالله فرجه) ناچار غیبتی خواهد بود به طوری که گروهی از مؤمنین از عقیده خویش برمی گردند، خدا بوسیله غیبت بندگانش را امتحان می کند.»(۴۹)
البته هر واقعه ای امتحانی برای مردم است. غیبت امام زمان(عجالله فرجه) نیز مانند حضورش برای مردم یک آزمایش است. لذا در نقد این علت به فرمایشات شیخ طوسی بسنده می کنیم «علت صدور اخباری که روایت شده در امتحان شیعه هنگام غیبت آن حضرت، و دشواری امر و آزمایش شیعیان، اطلاع دادن از دشواری ها و سختی هایی است که اتفاق می افتد، نه این که خداوند تعالی، امام(علیهالسلام) را غایب نموده که این مشکلات پیش آید، چگونه خداوند اراده می کند این را و حال آن که آنچه به مؤمنین ازطرف ستمکاران می رسد، ظلم است از ظالمین و این گناه و معصیت خدا محسوب می شود پس خداوند متعال اراده این را نمی کند بلکه سبب غیبت همان خوف و ترس است.(۵۰)
۳. بیعت نکردن امام زمان (عجالله فرجه) با حکومت های طاغوت
امام علی بن موسی الرضا(علیهالسلام) فرمودند «گویا شیعیانم را می بینم که هنگام مرگ سومین فرزندم در جستجوی امام(علیهالسلام) خود همه جا را می گردند. اما او را نمی یابند عرض کردم چرا یابن رسول الله؟ فرمودندبرای اینکه امامشان غائب می شود. عرض کردم چرا غائب می شود؟ فرمودند برای اینکه وقتی با شمشیر قیام، نمودند، بیعت احدی برگردنش نباشد.»(۵۱)
این علت نیز به خوف بر جان مبارک امام زمان(عجالله فرجه) برمی گردد. به این بیان که تمام ائمه اطهار با حکومت های طاغوت بیعت نمی کردند و با رفتار و گفتار خویش به شیعیان می فهماندند که این حکومت ها، حکومت های طاغوت هستند و حتی آماده بودند که در صورت کفایت یاران قیام کنند.
لذا بارها شیعیان نزد امامان(علیهالسلام) می آمدند و با ادعای کثرت شیعیان درخواست قیام می کردند ولی امامان(علیهالسلام) نمی فرمودند که قیام بر ما واجب نیست بلکه ادعای کثرت شیعیان را رد می کردند. مثلاً «یکی از یاران امام صادق(علیهالسلام) بر آن حضرت وارد شد و عرضه داشت، فدایت گردم به خدا سوگند من تو را دوست دارم و هرکس تو را دوست دارد نیز دوست می دارم ای آقای من چقدر شیعیان شما فراوانند! آن حضرت فرمود آنان را به شمار عرض کرد بسیارند: آن حضرت(علیهالسلام) فرمود: آنها را می توانی بشماری؟
عرض کرد آنها از شمارش بیرونند حضرت ابوعبدالله(علیهالسلام) فرمودند: ولی اگر آن شماره ای که توصیف شده اند سیصدو اندی تکمیل گردد آنچه را می خواهند انجام خواهد شد.(۵۲)
اما بیعت نکردن باحکومت های طاغوت باعث می شد که حکومت ها محیطی آکنده از رعب و وحشت برای ائمه اطهار(علیهالسلام) ایجاد کنند و این محیط ترس هرچه به زمان ولادت امام زمان(عجالله فرجه) نزدیک می شد، شدت می یافت و درنتیجه امامان(علیهالسلام) بیشتر تقیه می کردند.
«امام هادی(علیهالسلام) خود را ازبسیاری از یاران وشیعیانشان پوشیده می داشتند و جز تعداد اندکی از یاران خاص آن حضرت ایشان را نمی دیدند و هنگامی که نوبت به امامت امام حسن عسگری(علیهالسلام) رسید ایشان چه با یاران خاص خود و چه با مردم عادی از پشت پرده سخن می گفتند و کسی ایشان را نمی دید مگر در هنگامی که آن حضرت برای رفت به دار الخلافه از خانه خارج می شد.(۵۳)
دلیل شدت یافتن محیط اختناق به خاطر اخبار غیبی بود که ائمه اطهار(علیهالسلام) به شیعیانشان برای جلوگیری از هدررفتن خونشان داده بودند و به آنها فرموده بودند که شیعیان فقط در دوره امام زمان(عجالله فرجه) است که توفیق پیدا می کنند که به وسیله امامشان تشکیل حکومت عدل دهند و حکومت های طاغوت را سرنگون کنند و حکومت ها آگاه از این اخبار بودند لذا ترس و اختناق در زمان امام زمان(عجالله فرجه) این قدر زیاد شد که هرلحظه جان شریفشان تهدید جدی می شد لذا استراتژی تقیه تبدیل به استراتژی غیبت گردید. پس اینکه بیعت نکردن با حکومتهای طاغوت سبب غیبت ذکر شده است. منظور بیعت نکردنی است که موجب تهدید بر جان مبارک حضرت صاحب الامر(عجالله فرجه) می شود. و این همان علت ترس و خوف بر جانشان و حفظ خون مبارکشان می باشد.
با بررسی روایاتی که درباره مکان حضرت قائم(عجالله فرجه) وارد شده است به این مطلب می رسیم که سالهای اول غیبت، امام به خاطر خوف از اشرار در مکانهایی که مردم نبودند سکونت داشته اند.(۵۴) ولی بعد از گذشت سالهای متمادی که شناسائی ایشان منتفی شده است ایشان همچون حضرت یوسف(علیهالسلام) در میان مردم هستند(۵۵) ولی به دلیل همان خوف از ظالمان، خودشان را معرفی نمی کنند.
و نیز با بررسی روایاتی که از نام بردن اسم امام(عجالله فرجه) نهی شده است به این نتیجه می رسیم که علت حرمت نام بردن امام(عجالله فرجه) بدلیل خوف و ترس از شناخته شدن امام(عجالله فرجه) در سالهای اول دوران غیبت بوده است.(۵۶)
و نیز یکی از عللی که بسیاری از شیعیان نمی توانند به محضر امام عصر(عجالله فرجه) تشرف پیدا کنند مخفی ماندن مکان امام(علیهالسلام) و عدم شناسائی ایشان توسط ظالمین نام برده شده است.(۵۷)
لذا شیخ طوسی می فرمایند: لاعله تمنع من ظهوره الا خوفه علی نفسه من القتل لانه لوکان غیر ذلک لما ساغ له الاستتار «تنها علتی که مانع از ظهور حضرت است خوف از قتل ایشان می باشد و الا در غیر این صورت غیبت بر امام جایز نیست.»
پس اگر با همت و وحدت شیعیان قدرت معنوی و مادی شیعیان زیاد شود به طوری که خوف از ظالمین منتفی شود همانطور که شیخ طوسی تصریح فرموده اند، غیبت بر امام زمان(علیهالسلام) جایز نخواهد بود و بر امام(علیهالسلام) واجب است که ظهور پیداکنند و این همان «اختیاری بودن ظهور است».
بنابراین با تشکیل حکومت جمهوری اسلامی در ایران که به قدرت شیعیان افزوده است و محیط را برای انتظاری پویا فراهم کرده است. می توان گفت که ظهور نزدیک شده است و هر نوع تقویت این حکومت و وحدت شیعیان و دستیابی به تسلیحات بسیار پیشرفته و کارهای فرهنگی برای ظهور ایمان و اراده های قوی بخصوص در امور جوانان شیعه، امر ظهور را هرچه بیشتر نزدیک می کند. در آخر نگارنده پیشنهاد می کند که با توجه به نظریه «اختیاری بودن ظهور»، ستاد «زمینه سازی ظهور» متشکل از نخبه های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، نظامی، از شیعیان جهان تشکیل شود تا با یک برنامه منظم و منسجم به استقبال ظهور برویم.
پی نوشت:
۱. این نظریه گرچه در لابلای گفته ها و نوشته های علماء و محققین بخصوص معاصرین آمده است ولی ظاهراً این اولین نوشته ای است که به صورت مدون و مبرهن به آن پرداخته است.
۲. منظور از وجوب بر خداوند متعال، وجوب عن الله است نه علی الله. یعنی وجوبی که از کمالات مطلق خداوند اخذ شده است.
۳. المقنع فی الغیبه ، سیدالشریف المرتضی. ص۳۴ تحقیق سید محمد علی الحکیم.چاپ اول. ترجمه عبارت «اگر مخالف ما (علمای اهل سنت) بحث درباره غیبت را قبل از بحث وجوب امام در هر زمانی و قبل از بحث صفات امام سخت و دور (از فهم) می دانند بدون تردید چنین است. بلکه چنین بحثی ناممکن و حاصلی جز سراب ندارد».
۴. صحیفه نور. ج۲۰ ص۱۹۶.
۵. همان.
۶. صحیفه نور. ج۷ ص۲۵۵.
۷. ترجمه بحث حول المهدی. محمد باقر صدر. با عنوان رهبری بر فراز قرون. مترجم مصطفی شفیعی ص۱۰۸.
۸. همان.
۹. الغیبه . شیخ طوسی. ص۱۰۱ چاپ موسسه المعارف الامامیه.
۱۰. الغیبه ، شیخ طوسی، باب ذکر ماورد توقیت زمان الظهور ببعض الاوقات ثم تغیر.
۱۱. بحارالانوار، ج۵۲ ص۱۱۸ و نیز ر.ک. به بحارالانوار. ج ۵۲ ص۱۰۴ چاپ مؤسسه الوفاء. بیروت. لبنان.
۱۲. ر.ک. به دادگستر جهان. ابراهیم امینی. ص۲۱۸ چاپ ۱۴.
۱۳. صحیفه نور. ج۷ ص ۲۵۵.
۱۴. سوره رعد. آیه ۱۱.
۱۵. «افضل جهاد امتی انتظار الفرج» تحف العقول من آل رسول. ص.۳۷ حسن بن شعبه حرانی. چاپ جامعه مدرسین.
۱۶. قال رسول الله «سیأتی قوم من بعدکم الرجل الواحد منهم له اجر خمسین منکم، قالوا یا رسول الله نحن کنا معک ببدر و احد و حنین و نزل فینا القرآن فقال: انکم لو تحملوا لما حملوا لم تبصروا صبرهم. بحارالانوار. ج.۵۲ ص.۱۳۰.
۱۷. الخبر المشهور بین الخاصه و العامه «ان افضل الاعمال احمزها» بحارالانوار، ج۷۹ ص۲۲۸.
۱۸. «… ثم لیشحذن فیها قوم شحذالقین النصل تجلی بالتنزیل ابصارهم…» بحارالانوار. ج.۵۱ ص۱۱۶.
«من سره ان یکون من اصحاب القائم فلینتظروا و الیعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر» الغیبه محمد نعمانی. ص۲۰۰ حدیث.۱۶ چاپ مکتبه الصدوق. تهران.
۱۹. رجل من اهل قم یدعوا الناس الی الحق یجتمع معه قوم کزیر الحدید، لاتزلهم الریاح العواصف و لایملون من الحرب و لا یجبنون و علی الله یتوکلون و العاقبه للمتقین. بحارالانوار. ج.۶۰ ص.۲۱۶
۲۰. عن ابی عبدالله(علیهالسلام) «… اما لو کملت العده الموصوفه ثلاثمائه و بضعه عشرکان الذی تریدون» الغیبه . نعمانی. ص۲۰۳.
۲۱. «لیعدن احدکم لخروج القائم و لو سهما…» الغیبه . نعمانی. ص۳۲۰.
۲۲. ر.ک. به ترجمه بحث حول المهدی. آیه الله شهید صدر. مترجم مصطفی شفیعی. ص۱۰۸.
۲۳. «لوکان ان اشیاعنا وفقهم الله لطاعته علی اجتماع من القلوب فی الوفاء بالعهد علیهم لما تأخر منهم بلقائنا و لتعجلت لهم السعاده بمشاهدتنا علی حق المعرفه و صدقها منهم بنا. بحارالانوار. ج.۵۳ ص۱۷۷.
۲۴. «وسمعت اباعبدالله و قد ذکر القائم(علیهالسلام) فقلت انی لارجوان یکون امره فی سهوله فقال(علیهالسلام) لایکون ذلک حتی تمسحوا العرق و العلق» بحارالانوار. ج.۵۲ ص۳۵۸.
۲۵. «… فقال(علیهالسلام) الیس انتظار الفرج من الفرج؟ ان الله عزوجل یقول فانتظروا انی معکم من المنتظرین» بحارالانوار. ج۵۲. ص۱۲۸.
۲۶. منطق الطیر شیخ عطار نیشابوری. فصل رفتن مرغان بسوی سیمرغ و رسیدن سی مرغ بدان درگاه.
۲۷. ر.ک. به مقاله لطف و وجوب امامت. علی ربانی گلپایگانی. مجله انتظار. شماره۵.
۲۸. «الامامیه یقولون: نصب الامام لطف لانه یقرب من الطاعه و یبعد عن المعصیه و الطف واجب علی الله تعالی» تلخیص المحصل. خواجه نصیرالدین، ص۴۰۷.
۲۹. ر.ک. به بدایه المعارف الهیه فی شرح عقائد الامیه، ج۲. سیدمحسن خرازی. ص.۲۵ چاپ اول.
۳۰. «لوبقیت الارض بغیر امام لساخت» کافی. ج۱ ص۱۷۹ چاپ دارالکتب الاسلامیه . تهران.
۳۱. کمال الدین شیخ صدوق. ج.۲ ص۶۷۷ چاپ دارالکتب الاسلامیه قم.
۳۲. ینابیع الموده . ج۲. ص.۲۱۷ و نیز ر.ک. به کفایه الاثر. ص.۵۵ انتشارات بیدار. قم.
۳۳. الغیبه شیخ طوسی. ص۱۹۳.
۳۴. الغیبه شیخ طوسی. ص۳۳۴.
۳۵. ر.ک. به مقاله وجوب امامت. علی ربانی گلپایگانی. مجله انتظار. شماره۵.
۳۶. الرساله الثالثه فی الغیبه . شیخ مفید. ص۱۲ تحقیق علاء آل جعفر. چاپ دوم.
۳۷. الغیبه شیخ طوسی. ص۳۲۹.
۳۸. منتخب الانوار المضیئه ، سید بهاءالدین نجفی. چاپ اول. ص۱۳۸
۳۹. ر.ک. به مقاله خلافت و امامت در کلام اسلامی. علی ربانی گلپایگانی. مجله انتظار. شماره.۴
۴۰. ر.ک. به مقاله قرآن کریم و فلسفه امامت. علی ربانی گلپایگانی. مجله انتظار. شماره.۷
۴۱. المعجم الوسیط. چاپ نشر فرهنگ اسلامی. ص۵۷۸
۴۲. کمال الدین شیخ صدوق. ج۲ ص۴۸۱
۴۳. الغیبه شیخ طوسی، ص۳۳۲
۴۴. کمال الدین شیخ صدوق. ج۲۰ ص۳۴۵
۴۵. کمال الدین شیخ طوسی. ج۱۰ ص۳
۴۶. ر. ک به کمال الدین شیخ صدوق. ج۱ ص۲۱
۴۷. الرساله الاولی فی الغیبه شیخ مفید. ص۱۴ تحقیق علاء آل جعفر. چاپ دوم.
۴۸. الغیبه شیخ طوسی. ص۹۰
۴۹. بحارالانوار. ج۵۲ ص۱۱۳
۵۰. الغیبه شیخ طوسی. ص۳۳۴
۵۱. بحار النوار، ج۵۱ ص۱۵۲
۵۲. الغیبه . نعمانی. ص۲۰۳
۵۳. منتهی الامال. ج۲ ص۵۶۵ اثبات الوصیه . چاپ سنگی. ص۲۶۲
۵۴. «… درحالیکه در جایگاهمان در قله کوهی در مکان ناشناخته سکونت داریم که اخیراً به خاطر افرادی بی ایمان بناچار از منطقه ای پردرخت بدینجا آمده ایم و به همین زودی از این محل به دشتی هموار که چندان از آبادی دور نباشد فرود آئیم.
کلمه الامام المهدی. ص۱۵۰ السیدحسن الشیرازی. چاپ سوم. موسسه الوفا. بیروت
۵۵. «امام صادق فرمود: خدای عز و جل با محبت خود همان کند که با یوسف(علیهالسلام) کرد امام غایب میان آنها گردش می کند و در بازارهای آنها راه می رود و پا روی فرش آنها می نهد و آنها او را نمی شناسند تا آنکه خدای عز و جل به او اجازه دهد که خود را به آنها معرفی کند…» کمال الدین شیخ صدوق. ج۱ ص۱۴۵
۵۶. ر. ک به الوافی ج ۲ ص ۴۰۲ نیز ر. ک به القواعد الفقیه. ج۱ ص۵۰۰ و نیز ر. ک. به وسائل الشیعه. باب تحریم تسمیه المهدی و سائر اللائمه و ذکر هم وقت التقیه و جواز ذلک مع عدم الخوف.
۵۷. «… هر کس کنجکاو شود پس به تحقیق به جستجو برخیزد و هر که به جستجو برخیزد دشمنان را راهنما شود و هر که دشمنان را راهنما شود، جان مرا به خطر انداخته و هر که جان مرا به خطر اندازد هر آینه مشرک است» الغیبه . شیخ طوسی. ص ۳۲۳
منبع: باشگاه اندیشه