- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 15 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
به تازگى و به کوشش رسول جعفریان مورخ و پژوهشگر تاریخ اسلام، متن عربى کتاب «فضایل على ابن ابى طالب(ع) و کتاب الولایه» طبرى تصحیح و از سوى «انتشارات دلیل» روانه بازار نشر شده است. آقاى جعفریان بر این اثر مقدمه عالمانه اى نگاشته اند که در آن به اهمیت این اثر از دیدگاه مورخان و فقیهان و سیره نویسان بنام اسلام اشاره شده است. بخشهاى مهمى از این مقدمه با اندکى تلخیص و البته حذف برخى از ارجاعات و اشارات عربى ایشان از نظر شما گرامیان مى گذرد.
محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب طبری آملی محدث، مفسر، فقیه و مورخ برجسته سنی مذهب قرن سوم و اوائل قرن چهارم هجری، شخصیت و عالمی شناخته شده است که درباره او تحقیقات و مطالعات فراوانی صورت گرفته و نیازی به تکرار آن در اینجا نیست (۱) . در مقایسه او و نوشته هایش با آنچه که از عالمان بغداد این قرن می شناسیم، بدون تردید می توان برتری وی را در بیشتر زمینه های علمی مانند فقه، (۲) حدیث تفسیر و به ویژه تاریخ بر معاصرانش تشخیص داد. به علاوه، در تاریخ تفکر سنی، به لحاظ کثرت تألیفات خوب و ماندنی، تنها می توان او را در ردیف برخی از بزرگترین مؤلفان سنی مانند خطیب بغدادی، ابن جوزی، شمس الدین ذهبی و ابن حجر قرار داد. نفوذ چشمگیر نوشته های او، به ویژه دو کتاب تاریخ و تفسیر او بر آثاری که پس از او نگارش یافته، برای شناخت برجستگی او کافی است.
ما درباره معتقدات مذهبی او در جای دیگری به تفصیل سخن گفته و شرایط مذهبی ناهنجار حاکم بر بغداد را که سبب شد تا طبری در برابر حنابله و افراطیون اهل حدیث قرار گیرد شرح داده ایم (۳) بدون مطالعه آن مطالب دست کم نمی توان دلیل تمایل طبری را به نگارش اثری تحت عنوان کتاب الولایه را که گردآوری طرق حدیث غدیر است دریافت.
حنابله بغداد که دشمنی با امام علی علیه السلام را از دوران اموی به ارث برده بودند، به صراحت به انکار فضائل امام می پرداختند. این انکار به حدی بود که خشم ابن قتیبه عالم محدث سنی اهل حدیثی را برانگیخت. (۴) به علاوه، نگرش حدیثی و اخباری عثمانی مذهب ها و اصرارشان بر برخی از احادیث مجعول اما منسوب به پیامبر(ص)، سبب شد تا آنان اجازه کوچک ترین تخطی از ظواهر احادیث مزبور را به دیگر دانشمندان دنیای اسلام ندهند. در این میان طبری که خود را یک سر و گردن بالاتر از همه آنان و حتی احمد بن حنبل می دید، این فشار را برنتافت و در زمینه های مختلف، به مخالفت با اهل حدیث پرداخت.
در این باره که چرا طبری کتاب الولایه را تالیف کرده، در عنوان بعدی سخن خواهیم گفت . آنچه در اینجا باید عرض کنیم این است که، بدون تردید این اثر که اصل آن بر حسب اطلاعات موجودبر جای نمانده، کتابی است از محمد بن جریر طبری مورخ معروف بغداد. در این باره، در کهن ترین منابع از یک نسل پس از طبری تا قرن دهم، نصوص متقنی در اختیار است که آنها را مرور خواهیم کرد. این درست است که یک یا دو طبری دیگر هم داریم که یکی از آنها شیعه و صاحب المسترشد (۵) و دیگری نویسنده کتاب دلائل الامامه است، (۶) اما احتمال نسبت دادن کتاب طرق حدیث غدیر به آن عالم شیعه، ناشی از بی اطلاعی از نصوص متقن تاریخی و به کلی ناشی از حدس و گمان هایی غیر تاریخی است (۷) .
عنوان کتاب
طبق معمول، کتاب طبری، مانند بسیاری از رساله ها و کتابهای کهن، دارای چندین نام مختلف شده است. دلیلش آن است که قدما در نقل از این قبیل کتابها، گاه به اقتضای موضوع کلی کتاب، نامی را که خود می خواستند و آن را مطابق با محتوای کتاب می دیدند، بر آن اطلاق می کردند.
نکته دیگر آن که، آنچنان که از این نام ها بر می آید، برخی نام مجموعه ای از مطالب متنوع است که کنار هم قرار گرفته و برخی دیگر از این نامها، نام بخشی و فصلی از همان کتاب است که احیانا به صورت مستقل نیز تدوین شده است. برای نمونه، عنوان فضائل اهل البیت یا مناقب اهل البیت که ابن طاوس برای کتاب طبری از آن یا و استفاده کرده نامی کلی است که حدیث الولایه می توانسته بخشی از آن باشد، بخشی که خود به صورت کتابی مستقل نیز در آمده است.
عنوان کتاب الولایهافزون بر آن که مکرر توسط استفاده کنندگان از این اثر بکار رفتهتوسط ابن شهر آشوب در اثری کتابشناسانه عنوان شده است. (۸) عنوان دیگر الرد علی الحرقوصیه در رجال النجاشی آمده و تصریح شده است که کتابی است از طبری مورخ عامی مذهب درباره حدیث غدیر: «له کتاب الرد علی الحرقوصیه، ذکر طرق خبر یوم الغدیر». (۹) ابن طاوس نیز تصریح کرده است که طبری نام کتابش را الرد علی الحرقوصیه گذاشته است. (۱۰) عقیده ابن طاوس بر آن است که انتخاب این نام به این سبب بوده است که احمد بن حنبل از نسل حرقوص بن زهیر، رهبر خوارج بوده و به همین دلیل از سوی طبری این نام انتخاب شده است. (۱۱) روزنتال این احتمال را مطرح کرده است که حرقوص در لغت به معنای مگس یا پشه باشد و به احتمال، طبری این تعبر را برای ابوبکر بن ابی داود سجستانی، که کتاب الولایه را در رد بر او نوشته است، به قصدتحقیر او، استفاده کرده است. (۱۲) شاید بتوان این احتمال را نیز افزود که این نام، اشاره به فلسفه نگارش این اثر دارد که طبری آن را در رد بر فردی ناصبی نگاشته است. از آنجا که خوارج دشمن امام علی(ع) بوده اند و حرقوص بن زهیر رهبر آنان بوده، طبری چنین نامی را برای کتاب خود انتخاب کرده تا حنابله افراطی را خارجی و ناصبی مسلک نشان دهد. نه آن که بحث از نسب احمد در میان بوده باشد .
عنوان رساله فی طرق حدیث غدیر نیز، عنوانی است که با مضمون کتاب به راحتی سازگار است . (۱۳) در این میان، کالبرگ عنوان کتاب الولایه و کتاب المناقب را در دو جا آورده است، در حالی که خود وی به این نکته اشاره دارد که ممکن است کتاب الولایه بخشی از کتاب فضائل یا کتاب مناقب بوده باشد. (۱۴)
آنچه در عمل رخ داده، این است که استفاده کنندگان از این کتاب، گاه نام کتاب فضائل علی (ع) یا مناقب را آورده، اما حدیث غدیر را نقل کرده اند، درست همان طور که کسانی چون ابن شهر آشوب در مناقب، نام کتاب الولایه را آورده و فضائل را از آن نقل کرده اند. پیداست که دقتی در این کار صورت نگرفته است.
اکنون که بنای جمع آوری نقلهای برجای مانده این کتاب است، بهتر است احادیثی که از این کتاب در فضائل اما بجز حدیث غدیر نقل شده عنوان کتاب فضائل و احادیث غدیر هم تحت عنوان کتاب الولایه گرآوری شود.
کتاب غدیر و مناقب طبری در اختیار چه کسانی بوده است؟
تا آنجا که آگاهیم، این کتاب، در اختیار چندین نفر از مؤلفان، مورخان و محدثان بزرگ اسلامی تا قرن نهم بوده است. (۱۵)فهرست اجمالی نام این افراد عبارت است از: قاضی نعمان اسماعیلی(م ۳۶۳) که بیشترین نقل را از این کتاب دارد. نجاشی (۳۷۲۴۵۰) که نام را یاد کرده و طریق خود را به آن یادآور شده است. شیخ طوسی (م ۴۶۰) همین طور.حموی (م ۶۲۶)که گزارشی از چگونگی تألیف این اثر به دست داده است. ابن بطریق (م ۶۰۰) که به تعداد طرق نقل حدیث غدیر در این کتاب تصریح کرده است. ابن شهر آشوب (م ۵۸۸) که او نیز نام این کتاب را در شرح حال او آورده و در جای دیگر خبر شمار طرق نقل شده برای حدیث غدیر در این کتاب را ارائه کرده و در المناقب، در چندین مورد از آن نقل کرده است. ابن طاووس (م ۶۶۴) نیز که هم از آن یاد و هم نقل کرده است. شمس الدین ذهبی (۷۴۸) که آن را دیده و چندین حدیث از آن نقل کرده است. ابن کثیر (م ۷۷۴) که کتاب را دیده و چندین روایت نقل کرده است وابن حجر (م ۸۵۲) که او نیز کتاب را دیده است.
در واقع این مطالب به قدری واضح و روشن است که نیازی به اثبات آن نیست. گفتنی است که در سالهای اخیر هیچ کس به اندازه استاد علامه مرحوم سید عبد العزیز طباطبایی که عمرش را وقف تحقیق درباره امیر المؤمنین و اهل بیت(ع) کرده، به معرفی این اثر نپرداخت. (۱۶) .
انگیزه طبری در تالیف کتاب الولایه
درباره علت تألیف کتاب الولایه از سوی طبری، در چندین منبع، به آن اشاره شده است. خلاصه ما جرا آن است که عالمی سجستانی نام فرزند سجستانی صاحب سنن مطلبی در انکار حدیث غدیر گفت که سبب تألیف این اثر از سوی طبری شد. در متون کلامی شیعه نیز در وقت بحث از غدیر به اشکال ابوبکر عبد الله ابن ابی داود سلیمان سجستانی اشاره شده و به برخورد طبری نیز با او اشارت رفته است. از جمله سید مرتضی در الذخیره سخن سجستانی را باطل دانسته و به برخورد طبری با او اشاره می کند. (۱۷) همو در الشافی با اشاره به این که خبر غدیر را تمامی راویان شیعه و سنی روایت کرده اند، به عنوان اشکال، از انکار سجستانی یاد کرده است. شریف مرتضی در پاسخ، جدای از آن که اظهار کرده است که نظر سجستانی، نظر شاذ و نادری است، از تبری بعدی او در مواجه با طبری، از این نظرش هم یاد کرده است. (۱۸) در همین منابع، آمده است که سجستانی این نسبت را تکذیب کرده و گفته است که وی نه اصل حدیث، بلکه منکر این شده است که مسجد غدیرخم آن روزگار هم وجود داشته است.
تالیف کتاب الولایه و اتهام به تشیع
همان گونه که ذهبی اشاره کرده است، طبری به دلیل تألیف این اثر، متهم به تشیع گردید (۱۹) زیرا اهل حدیث، حدیث غدیر را نمی پذیرفتند و اگر هم می پذیرفتند، اجازه تالیف کتابی در طرق آن را که می توانست دستاویز شیعیان شود، به کسی چون طبری که امامی شناخته شده بود، نمی دادند. از همین روست که شاهدیم بخاری که تنها و تنها روایات موجود در دوایر اهل حدیث را ارائه می کند، از ذکر این حدیث با داشتن آن همه طریق خودداری ورزیده است.
اگر نگارش کتابی دیگر از سوی طبری را درباره حدیث الطیر که صحت آن بی تردید افضل بودن امام علی(ع) را بر همه صحابه ثابت می کند، موردتوجه قرار دهیم، زمینه اتهام تشیع به طبری روشن تر می شود. ابن کثیر درباره این کتاب نوشته است: ‘(و رأیت فیه مجلدا فی جمع طرقه و الفاظه لابی جعفر محمد بن جریر الطبری المفسر صاحب التاریخ) در ادامه اشاره می کند که ابوبکر باقلانی کتابی در تضعیف طرق و دلالت این روایت در رد بر کتاب طبری نوشته است . (۲۰)
به هر روی روشن است که طبری در شرایطی مانند شرایط بغداد، با تسلطی که حنابله داشتند، با داشتن تالیفی در حدیث غدیر و جامع تر از آن، تالیف اثری در فضائل علی بن ابی طالب (ع) می بایست به تشیع متهم می گردید.
کسی که طبری را متهم به تشیع می کرد، سجستانی فرزند سجستانی صاحب سنن بود که خود متهم به ناصبی گری بود. به همین دلیل، زمانی که به طبری خبر دادند سجستانی فضائل علی (ع) را روایت می کند، گفت: تکبیره من حارس. (۲۱)
ذهبی پس از نقل این مطلب، از دشمنی موجود میان آنان سخن گفته است. همو نقل هایی درباره ناصبی گری او دارد که البته آن را انکار می کند. (۲۲) ابن ندیم، در شرح حال سجستانی یاد شده اشاره می کند که کتاب تفسیری نوشت، و این بعد از آن بود که طبری کتاب تفسیرش را نوشت. (۲۳) این هم نشانی از رقابت آنهاست ناصبی گری سجستانی سبب شد تا ابن فرات وزیر او را از بغداد به واسط تبعید کند و تنها وقتی که قدری از فضایل امام علی را روایت کرد علی ابن عیسی او را به بغداد بازگرداند. پس از آن شیخ حنابله شد!
تشیع طبری! (۲۴)
در اینجا پیش از وارد شدن در بحث از روایت غدیر در کتاب طبری، این پرسش مطرح است که آیا تنها همین نکته سبب اتهام تشیع به طبری شده است یا نکته و مطلب دیگری هم مطرح بوده و اصولا این که چرا طبری، به رغم آن که در تاریخ و تفسیر خود به نقل حدیث غدیر نپرداخته، یکباره در سالهای پایانی عمر، به تالیف کتابی درباره طرق حدیث غدیر و حدیث طیر که می توانسته عواقب خطرناکی برای او داشته باشد، دست می زند؟ آیا ممکن است به جز ردیه نویسی، تغییری در بینش مذهبی طبری رخ داده باشد؟ چنین احتمالی با توجه به شخصیتی که از طبری و آثار او می شناسیم، بعید می نماید، جز آن که این مساله زاویه بلکه زوایای دیگری نیز دارد که بر ابهام آن می افزاید.
قصه از این قرار است که ابو بکر محمد بن عباس خوارزمی ( ۳۱۶۳۸۳) (۲۵) ادیب معروف قرن چهارم هجری که از شاعران برجسته و پرآوازه دوره آل بویه بوده و از نظر باورهای مذهبی، فردی شیعه مذهب بوده، (۲۶) به عنوان خواهرزاده طبری معرفی شده و ضمن شعری، تشیع خود را مربوط به تشیع دایی های خود، یعنی خانواده همین ابن جریر طبری کرده است.
الولایه و استفاده کنندگان از آن
در جمع باید گفت، در مقایسه میان کسانی که از این کتاب طبری مطلبی نقل کرده اند، قاضی نعمان در شرح الاخبار، بیشترین استفاده را برده است. جز آن که، همان گونه که گذشت، وی اسناد طبری را در نقل احادیث، بسان بیشتر موارد کتاب، حذف کرده است. از این رو، در نقل حدیث غدیر از کتاب طبری، روایات نقل شده در آن کتاب را مفصل نیاورده زیرا تنها سند آنها متفاوت بوده است. با این حال تصریح دارد که طبری بابی خاص را به روایت غدیر اختصاص داده که در رد بر ابوبکر سجستانی است. سجستانی گفته بود که در سفر حجه الوداع، علی(ع) همراه پیامبر(ص) نبوده و به همین دلیل، اساسا روایت غدیر نادرست است.
پس از قاضی نعمان، شخصی دیگری که از کتاب الولایه طبری بهره برده باید به ابن عبد البر اندلسی (۳۶۸۴۶۳) اشاره کرد که در بخش زیبای مربوط به شرح حال امام علی(ع) در کتاب الاستیعاب، سه حدیث به نقل از طبری آورده است. (۲۷) البته هیچ تصریحی بر این مطلب نیست که وی از کتاب الولایه یا کتاب الفضائل بهره برده باشد، اما به هر روی، طبیعی است که طبری این احادیث را در کتاب فضائل علی(ع) خود آورده باشد.
ابو جعفر رشید الدین محمد بن علی معروف به ابن شهرآشوب (م ۵۸۸) از دیگر کسانی است که از کتاب الولایه و کتاب المناقب یاد و از آن نقل کرده است.
ابن شهرآشوب در موارد زیادی از کتاب مناقب از کتاب الولایه بهره برده، اما این که مستقیم از این کتاب بهره برده یانه، روشن نیست، آنچه مهم است این که نقلهای او از این کتاب، بجز اندکی، در منابع دیگر نیامده است. وی که معمولا در ابتدای جمله، منبع خود را می آورد، می نویسد: «حلیه ابونعیم و ولایه الطبری، قال النبی…» (۲۸) یا می نویسد: «ابن مجاهد فی التاریخ و الطبری فی الولایه». (۲۹) در یک مورد هم نوشته است: «الطبریان فی الولایه و المناقب» (۳۰) بدون تردید مقصود او دو کتاب الولایه و المناقب طبری است. در جای دیگر: «و الطبری فی التاریخ و المناقب». (۳۱) از آن روی که وی در عبارتی می نویسد طبری حدیث طیر را در کتاب الولایه آورده» (۳۲) روشن می شود که او عنوان کتاب الولایه را اعم از کتاب فضائل می دانسته است. وی یک بارهم در متشابه القرآن از تعبیر الطبری فی الولایه یاد کرده است. (۳۳)
نکته دیگر این که ابن شهر آشوب، گاه به صراحت از کتاب الولایه و گاه از تاریخ طبری نقل می کند، اما در مواردی بدون یاد از کتاب خاصی، حدیثی را از وی نقل کرده است طبعا با توجه به این که محتوای برخی از این نقل ها فضائل امام علی(ع) است، می توان حدس زد که موارد یاد شده نیز از کتاب الولایه است.
ابن طاوس(م ۶۶۴) از هر دو کتاب طبری یاد کرده و به نقل مواردی از کتاب مناقب او در کتاب الیقین پرداخته است.
وی می گوید که طبری مناقب را باب باب آورده است، اما این که این تقسیم بندی بابی بر چه اساس بوده است، چندان روشن نیست.
سپس ابن طاوس عبارتی از خطیب بغدادی در ستایش ابن جریر طبری آورده که عینا در شرح حال طبری در تاریخ بغداد (۲/۱۶۲) آمده است. (۳۴) آنگاه با تاکید بر این که این نقل را آورده تا پایه استدلال خویش را استوار کرده باشد .
سپس متن احادیث را آورده است. ابن طاوس اشاراتی نیز به کتاب الولایه دارد که در جای دیگری به نقل از الطرائف آوردیم.
گذشت که ذهبی در یک مجلد از کتاب دو جلدی طبری را در طرق حدیث غدیر دیده و از کثرت طرق یاد شده در آن، حیرت زده شده است. ذهبی که به احتمال به تقلید از طبری رساله مستقلی در طرق حدیث غدیر نوشته، در مواردی، روایاتی از کتاب طبری نقل کرده است.
گذشت که ابن کثیر نیز از این کتاب یاد کرده است. وی در دو مورد از کتاب البدایه و النهایه از حدیث غدیر سخن گفته است. نخست در حوادث سال دهم هجرت از آن یاد کرده و برخی از طرق آن را آورده است. (۳۵) دوم در پایان زندگی امیر مؤمنان(ع) در ضمن فضائل آن حضرت، برخی از طرق حدیث غدیر را آورده اما یادی از کتاب طبری نکرده است. (۳۶)
وی سپس اشاره می کند به این که رسول خدا(ص) در بازگشت از حج در غدیر خم، فضیلتی از فضائل امام علی(علیه السلام) را آشکار ساخت.
سپس اشاره می کند که بنا دارد برخی از طرق آن را نقل کند و چنین می کند. از طرقی که نقل کرده، بخشی از کتاب طبری است. از آنچه در کتاب البدایه، آمده چنین بر می کید که ابن کثیر رساله او را در طرق حدیث غدیر در اختیار داشته است.
زین الدین علی بن یونس عاملی در مقدمه کتاب الصراط المستقیم خود فهرستی از منابعش را به دست داده و از جمله نام کتاب الولایه طبری را آورده است. (۳۷) در جای دیگری نیز، ضمن بر شرمدن آثار سنیان درباره اهل بیت(ع) از کتاب طبری آغاز کرده می نویسد: «فصنف ابن جریر کتاب الغدیر و ابن شاهین کتاب المناقب…» (۳۸) بر همین قیاس نقلهایی از این کتاب را در کتابش آورده که به ظن قوی، آنها را از ابن شهر آشوب، ابن طاوس یا منابع دیگر گرفته است. از میان این نقل ها، یک نقل مفصل از زید بن ارقم به نقل از کتاب الولایه طبری دارد که علامه امینی نیز ظاهرا آن را از بیاضی نقل کرد، (۳۹) و البته این عبارت، در جای دیگر دیده نشد.
گفتنی است که وی گاه به صراحت از کتاب الولایه طبری یاد کرده، گاه از طبری مطلبی آورده و نامش را در کنار دیگر راویان اهل سنت نهاده که باید طبری مورخ باشد. در برابر از تاریخ الطبری در چندین مورد یاد کرده (۴۰) همچنان که از طبری شیعه و کتابش المسترشد (۴۱) نیز مطالبی آورده است. در مواردی که تنها به ارائه نام طبری اکتفا کرده، روشن نیست که مقصودش کدام طبری است. (۴۲) در یک مورد نیز از کتاب المناقب طبری یاد کرده که مطلب نقل شده درباره ابو بکر (۴۳)
یکی دیگر از کسانی که به تفصیل روایاتی در فضائل امام علی(ع) از طبری نقل کرده عالم محدث برجسته اهل سنت علاء الدین علی مشهور به متقی هندی(م ۹۷۵) است. وی در بخش فضائل امام علی(ع) از کتاب کنز العمال (۴۴) شمار زیادی روایت نقل کرده و در انتهای آنها نام ابن جریر را نهاده است. متقی هندی در مقدمه کتاب می گوید: اگر به طور مطلق نام ابن جریر را آورده باشد، مقصودش کتاب تهذیب الاثار اوست، و در صورتی که از کتاب تفسیر یا تاریخ باشد، به این نکته تصریح کرده است . از آنجا که روایات انتخاب شده از وی در باب فضائل اهل البیت، به طور یقین در کتاب مناقب اهل البیت(ع) او نیز بوده و بخشی از آنها طرق حدیث غدیر است. می توان این احادیث را نیز به عنوان بخشی از کتاب فضائل یا کتاب الولایه طبری دانست. گفتنی است که تنها برخی از بخش های تهذیب الاثار بر جای مانده و بیشتر این روایات در بخش موجود چاپ شده نیست .
در دوره اخیر علامه امینی(۱۳۹۰ ۱۳۲۰ قمری) در الغدیر به این کتاب عنایت داشته و به نقل از کنز العمال و البدایه و النهایه، حدیث غدیر را به روایت طبری در الغدیر آورده است . (۴۵) استاد مرحوم سید عبد العزیز طباطبائی (م ۱۴۱۶) نیز کتاب الولایه را در میان آثاری که اهل سنت درباره اهل بیت(ع) نگاشته اند، آورده اند. (۴۶)
پی نوشت:
۱. بنگرید: تاریخ الاسلام ذهبی، ۳۱۰۳۲۰/۲۷۹۲۸۶ در پاورقی آنجا دهها منبع برای شرح حال وی آمده است. نیز لسان المیزان، ج، ۷۵۷ ۵، ش ۷۱۹۰ به همین ترتیب مآخذ شرح حال وی از مصادر مختلف فراهم آمده است. سیوطی در رساله ای که با عنوان التنبیه بمن یبعثه الله علی راس کل مائه نگاشته طبری را از کسانی دانسته، که شایسته است فرد برگزیده در آستانه سال ۳۰۰ هجری باشد. بنگرید: خلاصه عبقات الانوار، ج ۶، ص ۹۴ (قم، ۱۴۰۴) به نقل از رساله یاد شده.
۲. طبرانی (م ۳۶۰) محدث بزرگ و صاحب سه معجم صغیر، اوسط و کبیر، وقتی از طبری نقل می کند او را با «الطبری الفقیه» یاد می کند: بنگرید: المعجم الکبیر،ج ۹، ص ۲۹۲
۳. بنگرید به مقاله «اهل حدیث و کتاب صریح السنه طبری» در «مقالات تاریخی»، دفتر دوم . و نیز مقاله «نقش احمد بن حنبل در تعدیل مذهب اهل سنت» در «مقالات تاریخی» دفتر ششم .
۴. ابن قتیبه با اشاره به برخورد واکنشی اهل حدیث در برابر رافضه که مقام علی(ع) را بیش از حد بالا می برند، به کوتاهی آنها در نقل احادیث فضائل امام اشاره کرده می نویسد آنان او را از ائمه الهدی خارج از جمله ائمه فتن می دانند و عنوان خلافت را برای او ثابت نمی کنند به بهانه آن که مردم بر او اجتماع نکردند، اما در عوض یزید بن معاویه را خلیفه می دانند، چون مردم بر او اجماع کرده اند.
۵. تحقیق احمد المحمودی، قم، مؤسسه الثقافه الاسلامیه لکوشانپور، ۱۴۱۵ (بنگرید به مقدمه مصحح).
۶. تحقیق قسم الدراسات الاسلامیه مؤسسه البعثه، قم، ۱۴۱۳
۷. بنگرید به : البدایه و النهایه، ج ۱۱۱۲، ص ۱۶۷، ذیل حوادث سال ۳۱۰، ذریعه، ج ۱۶، ص ۳۵، شرح الاخبار، ج ۱، صص ۱۳۱۱۳۲ پاورقی. کلبرگ با اشاره به حدث آقا بزرگ در این که مقصود از کتاب مناقب اهل البیت که ابن طاوس آن را به طبری مورخ نسبت داده، کتابی از طبری شیعی است می نویسد: ظاهرا هیچ منبعی حدس آقا بزرگ را تایید نمی کند. کتابخانه ابن طاوس، ص ۳۹۸، ش ۳۵۶
۸. معالم العلماء (ص ۱۰۶، ش ۷۱۵)، و بنگرید: عمده عیون صحاح الاخبار، ابن بطریق، ص ۱۵۷
۹. رجال النجاشی، ص ۳۲۲، ش ۸۷۹
۱۰. اقبال الاعمال، ج ۲، ص ۳۰ (قم ۱۴۱۵).
۱۱. الطرائف، ص ۱۴۲
۱۲. کتابخانه ابن طاوس، ص ۲۸۸
۱۳. درباره اطلاعات بیشتر در این زمینه، بنگرید: کتابخانه ابن طاوس، ص ۲۸۶
۱۴. کتابخانه ابن طاوس، ص ۲۸۶، ش ۱۷۱، ص ۳۹۸ ش ۳۵۶
۱۵. شگفت آن که فؤاد سزگین (تاریخ التراث العربی، مجلد الاول، ج ۱، التدوین التاریخی، ص ۱۶۸) به هیچ روی متوجه منقولات این کتاب طبری نشده و از آن در فهرست کتابهای طبری یاد نکرده است. وی تنها در پاورقی همان صفحه، به نقل از بروکلمان و با اشاره به سخن نجاشی، از رساله الرد علی الحرقوصیه یاد نموده، بدون آن که به باقی مانده های این اثر مهم در کتابهای بعدی اشاره کند.
۱۶. الغدیر فی التراث الاسلامی، صص ۳۵۳۷، اهل البیت فی المکتبه العربیه، صص ۶۶۱ – ۶۶۴
۱۷. الذخیره، ص ۴۴۲ (تصحیح سید احمد حسینی اشکوری.) به رغم آن که در هر دو نسخه کتاب، این قید شده که مقصود ابو بکر فرزند ابن ابی داود سجستانی صاحب سنن است، مصحح تصور کرده که آن خطاست و نام خود سجستانی را در متن آورده است!
۱۸. الشافی فی الامامه، ج ۲، ص ۲۶۴ ( تصحیح سید عبد الزهراء الخطیب، تهران، مؤسسه الصادق (ع).
۱۹. طرق حدیث من کنت… ص ۶۲: و اظنه بمثل جمع هذا الکتاب نسب الی التشیع.
۲۰. البدایه و النهایه، ج ۷، ص ۳۹۰ (دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۳).
۲۱. تاریخ الاسلام ذهبی ۳۱۰۳۲۰، ص ۵۱۶
۲۲. همان، ص ۵۱۷
۲۳. الفهرست، ص ۲۸۸(تصحیح تجدد).
۲۴. بارها نوشته ایم که اتهام به تشیع با اتهام به رفض متفاوت است. در این باره به بحثهای مقدمات کتاب تاریخ تشیع در ایران جلد نخست، مراجعه فرمایید.
۲۵. درباره سال تولد وی بنگرید به مقدمه دیوان ابی بکر الخوارزمی، دکتر حامد صدقی ، ص ۱۰۷
۲۶. بنگرید به نامه او به شعیان نیشابور در رسائل الخوارزمی، چاپ بیروت، ص .۱۶ استاد صدقی تمامی عباراتی که در نوشته های او بوی تشیع می دهد، در مقدمه دیوان ابی بکر الخوارزمی (تهران، میراث مکتوب، ۱۳۷۶) صص ۱۱۵۱۱۷ آورده است.
۲۷. المناقب، ج ۳، ص ۴۸
۲۸. همانجا، ج ۳، ص ۶۷
۲۹. المناقب، ج ۳، ص ۷۰، ج ۴ ص ۷۳
۳۰. همانجا، ج ۳، ص ۱۲۹
۳۱. همانجا، ج ۲، ص ۲۸۲
۳۲. متشابه القرآن، (قم، انتشارات بیدار، ۱۴۱۰) ج ۲، ص ۴۱
۳۳. در جای دیگری هم (الیقین باختصاص مولانا علی بامیر المؤمنین، تصحیح الانصاری، قم، دار الکتاب، ۱۴۱۳، ص ۴۸۷) نقلهای دیگری در ستایش طبری از سوی علمای اهل سنت آورده است .
۳۴. البدایه و النهایه، ج ۵، صص ۲۲۷۲۳۳(بیروت دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۲).
۳۵. همان، ج ۷، صص ۳۸۳ ۳۸۷
۳۶. الصراط المستقیم، ج ۱، ص ۹
۳۷. همانجا، ج ۱، ص .۱۵۳
۳۸. الغدیر، ج ۱، ص ۲۱۴، بنگرید: الصراط المستقیم، ج ۱، ص ۳۰۱
۳۹. الصراط، ج ۳، ص ۷۹، ۸۱، ۱۶۲
۴۰. همانجا، ج ۱، ص ۴، ج ۳، ص ۲۵۵
۴۱. همانجا، ج ۱، ص ۲۴۶، در ج ۱، ص ۲۶۱ نام وی را در ردیف نویسندگان شیعه مانند ابن بطریق و ابن بابویه آورده که احتمال آن که مقصودش طبری شیعه باشد را تقویت می کند.
۴۲. الصراط، ج ۱، ص ۲۳۳، و اسند ابن جریر الطبری فی کتاب المناقب الی النبی…
۴۳. بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۰۹
۴۴. درباره کتاب الولایه بنگرید: الغدیر، ج ۱، ص ۱۵۲
۴۵. الغدیر فی التراث الاسلامی، بیروت، دار المؤرخ العربی، ۱۴۱۴) صص ۳۵۳۷، اهل البیت فی المکتبه العربیه، (قم، مؤسسه آل البیت ، ۱۴۱۷) صص ۶۶۱۶۶۴، ش ۸۵۲
مجله گلستان قرآن شماره ۴۳.
رسول جعفریان