- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
در مقاله حاضر نویسنده پس از تشریح اهمیت و عظمت مقام و منزلت انسان کامل در نزد خدای متعال به معرفى برخى نقشهاى امام عصر حضرت حجت (ع) به عنوان یک انسان کامل میپردازد و مأموریت اصلى آن حضرت را هدایت همه موجودات جهان هستى به سوى کمال مطلق معرفى میکنند.
مقام انسان کامل
در اندیشه شیعی، امامت از جایگاه بس والایى برخوردار است. امام به عنوان انسان کامل، در مقام خلافت اللهى قرار میگیرد.
قرآن براى خلیفه خداوند در زمین به عنوان جانشینى که محل استقرارش زمین است، کار ویژه و نقش خاصى را بیان کرده است. از آن جایى که همه موجودات هستى به انسان (آدم علیه السلام) به عنوان موجود کامل و برتر که حامل همه اسماى الهى است، سجده کرده و او را به عنوان معلم (بقره آیه ۳۴ تا ۳۰) برگزیدهاند تا در نقش ربوبیت طولی، آنان را به کمال لایق ایشان برساند، خلیفه خداوند، میبایست همگان را تعلیم و آموزش و پرورش دهد تا هر موجودى به کمال دست یابد. این مسأله حتى نسبت به ابلیس نیز صادق است. ابلیس هرچند که از پذیرش استادى و ربوبیت و خلافت انسانى سرباز زد، ولى به طور تکوینى نمیتواند خارج از دایره قدرت خلیفه و انسان کامل قرار گیرد. او نیز در راستاى رسیدن به هر کمالى که لایق اوست میبایست از ربوبیت طولى انسان کامل بهره گیرد. سرباز زدن ابلیس و تکبر و خودبزرگ بینى او (بقره آیه ۳۴) به بهانه این که خلقت او از ماده برترى به نام آتش است، (اعراف آیه ۱۲ و نیز سوره ص آیه ۷۶ سوره حجر آیه۳۳) به این معنا نیست که ابلیس از انسان کامل برتر است و در کمالات بر او مقدم میباشد.
آن چه بر پایه آموزههاى قرآنى و روایى معتبر، مسلم است اینکه همه موجودات جهان به انسان کاملى نیازمند هستند که به عنوان جانشین میبایست به صورت جعل تکوینى و تعلیم و پرورش ربوبى طولی، آنان را به کمال برساند. این، کار ویژه و نقش انسان کامل در هستى است. البته قرآن تأکید دارد که این نقش را انسان کامل در زمین به عنوان محل استقرار و پایگاه به انجام میرساند و زمین قرارگاه و پایگاهى است که این توان را به خلیفه میبخشد تا همگان از وى برخوردار گردند.(بقره آیه۳۰)
تعلیم الهى درباره انسان کامل
در گزارش قرآن آمده است که انسان کامل (آدم) به طور مستقیم و به صورت جعل تکوینى به دانشهایى دست یافت که از آن به اسما تعبیر شده است. از گفتوگو میان فرشتگان و خداوند در ملااعلى و مجادلهاى که صورت میگیرد، این معنا به دست میآید که این علوم به صورت نعمت و هبهاى الهى بود که در انسان سرشته و نهادینه شده است. تعبیر انی جاعل به معناى جعل و قرارداد اعتبارى نیست، بلکه امرى تکوینى است، هم چنان که تعلیم الهى درباره آدم به معناى تعلیم و آموزش مفاهیم نیست، بلکه میتوان از آن به تعلیم ایجادى و یا علم حضورى و شهودى وجودى تعبیر کرد. تعبیر تعلیم اسما به معنای تحقق هر یک از آن نامها در انسان است. اگر فرض را بر این قرار دهیم که هر نامی، یک استعداد و توانایى ذاتى در انسان است و براى خداوند صد نام و یا هزار نام دانسته باشیم، به غیر از اسما و نامهاى مستاثر او که خاص وى میباشد و کسى را نرسد تا به آن نامها و تواناییها دست یازد، در این صورت انسان برخوردار از صد نام و یا هزار نام الهى است که به صورت تحقق عینى در وجود او نهادینه و سرشته شده است.
از این رو، فرشتگان مقام علین و دیگر فرشتگان ملک و ملکوت و ناسوت و دیگر موجوداتى که تالى تلو انسان هستند و ما آنان را به نام دیو و یا جن میشناسیم، در مقامى پائینتر قرار گرفتهاند و به جهت فقدان اسم و یا اسمایى نمیتوانند نقش خلیفه و جانشینى را ایفا کنند؛ زیرا خلیفه میبایست در امورى که براى خلافت و جانشینى برگزیده شده است از همان توانایى برخوردار باشد که او جانشین وى شده است. اگر از اسماى الهى خلاقیت و احیا و اماته را برشماریم، خلیفه کسى است که میبایست، از توان خلاقیت و آفرینش و زنده کردن و میراندن در طول قدرت الهى برخوردار باشد. بنابراین انسان کامل از چنین توان و مقامى برخوردار میباشد و فرشتگان در ملااعلی به این اقرار میکنند. آنها پس از آن که به خداوند میگویند که آنان موجودات تسبیحگو و تقدیسگرى هستند، خداوند از ایشان میپرسد که آیا از غیر این امور و توانایى به چیز دیگرى قادر و توانا و دانا هستند؟ آنان میپذیرند که چون در مقام معلوم (سوره صافات آیه ۱۶۴) خود قرار دارند، نمیتوانند از امور و دانشى وراى آن چه تعلیم دیدهاند، برخوردار باشند.
آنان به جهت وجود عقلانى خود، تنها به نامهایى دست مییابند که جزو تنزیهات است و در مقام تشبیه ذات قرار نمیگیرند و نمیتوانند خداوند را به شنوا و بینا و مانند آن تشبیه کنند بلکه تنها میتوانند بگویند که او ناشنوا و نابینا نیست که مقام تقدیس و تسبیح است. این مقام معلوم به گونهاى است که آنان ناتوان از این هستند که حتى به صورت تعلیم مستقیم از خداوند از آن برخوردار گردند. از این رو در مقام انباء و اخبار از آن قرار میگیرند و خداوند به آدم به عنوان نمونه انسان کامل در هنگامه آفرینش امر میکند که به ایشان تنها برخى از توانایی خود را آشکار سازد و این گونه است که آدم تنها به آگاهسازى توانایى خود میپردازد و آن را به فرشتگان میشناساند.
فرشتگان پس از دریافت توانایى آدم و شناخت اجمالى از آدم، به آن حضرت به عنوان خلیفه اللهی ایمان میآورند و ولایت او را باور کرده و به اطاعت از او سجده میکنند. اما ابلیس که خود را جنس برتر یافته، سرباز میزند. ابلیس این مسئله را میداند، ولى نمیخواهد بپذیرد که آدم که از پستترین عناصر موجود در هستى ساخته شده، از توانایى خاصی برخوردار است. عنصر گل و خاک، عنصرى است که از نظر انفعال و پذیرش در حد نهایى در میان عناصر هستى قرار دارد. خاک میتواند هر چیزى را پذیرا باشد. از این رو، توانایى و استعداد ذاتى دارد تا از پستترین تا عالیترین را در خود تحقق بخشد.
از این رو انسان در زمین مستقر میشود تا هم کمالات خویش را در این مکان بروز و ظهور دهد و هم پستترینها را با خود به کمال برساند. امرى که در حال انجام است و حتی ابلیس نیز همانند دیگر جنیان و هر موجود ناشناخته دیگرى از انسان بهره میگیرند و استعدادهاى خود را مینمایاند. همه موجودات هستى در مقام تعلیم در برابر انسان زانو زده و به سجده اطاعت، خود را مینمایانند.
امام زمان انسان کامل عصر حاضر
اکنون که مقام والایى انسان کامل را دانستیم به خوبى میتوانیم بگوییم که نقش حضرت ولی عصر (عج) به عنوان خلیفه و انسان کامل در مقام مستقر خود در زمین چیست؟ آن حضرت (ع) به عنوان انسان کامل هر موجودى را به کمال خود میرساند، هر چند که از نظر ما انسانها در مقام غیب قرار دارد و حضور مستقیم در عرصه جامعه انسانى به ظاهر نشان نمیدهد.
حضرت ولى عصر (عج) در مأموریت اخیر خود در عصر غیبت به انسان کمک میکند تا استعدادهای خود را با توجه و با بهرهگیرى از وحى و آموزههاى الهى سامان دهد و آنها را آشکار نماید.
برخی از تواناییها و استعدادهاى موجود در انسان به این شکل بروز و ظهور خواهد یافت که حضور مستقیمى از سوى خلیفه و انسان کامل انجام نگیرد. با این همه از آن جایى که در اندیشههاى شیعى و بر پایههاى آموزههاى قرآنى و روایى معتبر، انسان کامل، هدایت جامعه انسانى را در هر حال در دست دارد، نقش ولایتى او را نباید نادیده گرفت. آن حضرت به عنوان ولایت و سرپرستى جامعه بشری، جامعه را چنان هدایت و راهنمایى میکند که در نهایت به هدف اصیل خود برسد. این هدایت به گونهاى است که برخى از افراد به طور مستقیم و غیر مستقیم، جامعه را بر پایه دستورهاى آن حضرت مهار و هدایت میکنند و از راهنمایى او برخوردار میگردند.
مأموریت اصلى حضرت حجت (عج)
آن حضرت (عج) در عصر غیبت به دیگر امور خود میپردازد و همانند هر انسان کامل و خلیفه و امامى به اداره هستى در طول ربوبیت الهى ادامه میدهد. بنابراین دور نیست که در اماته و احیا و شفا و مانند آن درباره انسانها نیز اقدام کند و برخى از دشمنان عنود و لدود را بکشد و به اعجازی، مرده را زنده و بیمارى را شفا دهد. البته این امور در حق آن حضرت از امور مهم و اصلى شمرده نمیشود. هدایت همه موجودات هستى به سوى کمال مطلق، مأموریتى است که خداوند به امام مهدى (عج) داده است؛ زیرا ایشان و دیگر انسانهاى کاملى که در زمان خود خلیفه و حجت الهى بر زمین بودهاند، نقش اصلیشان هدایت انسانها به سوى کمال بوده و قرآن بدان تصریح نموده است. (بقره آیه ۳۸)
دیگر سخن آن که آن حضرت، فقط امام و پیشواى انسانها نیست، بلکه جنیان نیز پیشوایى او را پذیرفتهاند و بدان باور دارند، چنان که امامت و پیشوایى و پیامبرى حضرت محمد (ص) را پذیرفتهاند. (سوره جن) از این رو آن حضرت (عج) هر چند از دیدگان ما نهان و از منظر ما غایب است، در نزد دیگر مکلفان (جنیان) حاضر است و آنان از ایشان به طور مستقیم بهرهمند میباشند.
اگر بخواهیم براى نقش امام زمان (عج) در عصر غیبت به عنوان انسان کامل، خلیفه الهی، امام و والى سخن بگوییم، در ظرفیت یک مقاله نمیگنجد زیرا میبایست همه مواردى را که قرآن براى انسان کامل و خلیفه خداوند در زمین اشاره کرده و یا روایات معتبر براى انسان کامل و امام برشمرده است بیان کنیم. از این رو در این نوشتار به همین اندازه بسنده میگردد.
محمدباقر منصورى