- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
شیخ یوسف بحرانی در ۱۱۰۷ق در قریه ماحوز (در یک فرسخی جنوب غربی منامه، پایتخت بحرین) به دنیا آمد. پدرش شیخ احمد غرق در شادی بود. خداوند فرزندی به او هدیه کرد و پدر او را «یوسف» نامید. یوسف در دامان خاندان دانش و پارسایی تربیت یافت پدر و پدر بزرگش از اندیشوران پاک سرشت ماحوز بودند. پدر بزرگش در کنار تحصیل به صید مروارید در اقیانوس نیز میپرداخت و از این راه زندگی خود را میگذراند.[۱]
تحصیل
شیخ یوسف بحرانی دوران کودکی را در آغوش پر مهر خانواده سپری کرد و با کمک جدش شیخ ابراهیم با خواندن ونوشتن آشنا شد و مهر قرآن و نماز را در قلب جای داد. پدر که مجتهدی آگاه به علوم عقلی، ریاضی و حدیث بود به تألیف و تدریس عالی ترین سطح فقه و اصول اشتغال داشت، فرزند را با علوم اسلامی آشنا ساخت یوسف با تمام توان به یادگیری علوم حوزوی پرداخت و سرمایه گرانبهای نوجوانی و جوانی را در این راه به کار بست. تندباد حوادث تلخ میرفت تا کانون گرم خانواده را برهم زند. شیخ احمد به ناچار به «قطیف» کوچ کرد. هجوم وحشانه خوارج به شیعیان بحرین و کشتار آنان، بسیاری از مردم را به هجرت مجبور کرد. پس از آن یوسف در قریه «شاخور» قطیف که نزدیک بحرین بود، ادامه تحصیل داد.
گردباد نیزهها شاخور را درنوردید و رگبارشان بر قلب شیعیان نشست. سال ۱۱۳۱ ق. بود که ناصبیها و خوارج، بار دیگر به کشتار شیعیان پرداختند. شیخ احمد دو ماه بیشتر تاب غصهها را نیاورد و سرانجام بیماری او را به خاک سپرد. یوسف ۲۴ بهار بیش ندیده بود، اما باید بار سنگین سرپرستی خانواده را بر دوش میکشید. نخلستان کوچکشان در بحرین، تنها سرمایه آنها بود.
شیخ یوسف بحرانی با کار در نخلستان خرج خانواده را تهیه میکرد و در کنار آن به تحصیل ادامه میداد. دو سال گذشت. یوسف به خوبی توانست از عهده سرپرستی برادران و مادرش برآید او استقامت را از نخلهای ایستاده فرا گرفت. از مشکلات نهراسید و بار سنگین اداره زندگی نتوانست قامتش را خم کند. آزادی بحرین از چنگال اشغالگران یوسف را به کوچ فرا خواند. یوسف شش سال در بحرین، در درس شیخ احمد بن عبدالله بلادی شرکت کرد و از خرمن دانش استاد خوشهها چید. کار و درس را با هم عجین ساخت. عرق میریخت و خرج خانه را تهیه میکرد. با تن رنجور و خسته با کتاب انس میگرفت. پس از زیارت خانه خدا و انجام مراسم حج تصمیم گرفت به قطیف برگردد تا در درس شیخ حسین ماحوزی شرکت کند. دوسال در قطیف ماند و «تهذیب» شیخ طوسی را نزد استاد فرا گرفت. اما باز هم سایه غم بر آسمان اندیشهاش پدیدار شد. فقر او را به بحرین کوچانید. اینک برادرانش بزرگ شده بودند و میتوانستند خانواده را سرپرستی نمایند. بنابراین دل ازمهر خانواده کند و آهنگ سفر نمود. شوق یادگیری او را به شیراز کشاند. او در شیراز، در کنار تحصیل مراحل عالی دروس حوزوی، درس های پایینتر را به دانشپژوهان میآموخت. یک سال نیز در حوزه علمیه کرمان به تدریس پرداخت و سپس به شیراز برگشت.[۲]
جلوه جاودانه
اینک چهل سال ازعمرش میگذشت. او امام جمعه شیراز بود. هر آدینه در مسجد جامع با مردم نماز میگذارد و آنها را با فرهنگ اسلامی آشنا میساخت. مادرو برادرانش را به شیراز دعوت کرد تا در کنار هم زندگی کنند. شیراز چهارده سال میزبان او بود. وی در کنار تدریس و تبلیغ به کشاورزی نیز مشغول بود. همراه برادرانش بیل میزد و در تلاش برای کسب غذای حلال از هیچ سختی نهراسید. مجتهد جوان روز به روز بر آوازه علم و تقوایش افزوده میشد. مردم به او احترام بسیاری میگذاشتند. سرانجام خوشیها به پایان رسید. نعیم دان خان در سال ۱۱۵۶ ق. به شیراز حمله کرد و زن و مرد، کوچک و بزرگ را از دم تیغ گذراند. شیخ یوسف به ناچار خانوادهاش را به بحرین باز گرداند و خودش به «فسا» رفت. هشت سال در فسا ماند. در آنجا ازدواج کرد و به تدریس و کشاورزی پرداخت. فسا آرام و ساکت بود. فرصت را غنیمت شمرد و دست به کاری بزرگ زد. کتاب «الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره» محصول سالها تلاش اوست. این کتاب دربرگیرنده یک دوره فقه شیعه است. این کتاب تاکنون راهگشای مجهتدان در بدست آوردن احکام شرعی بوده است و هماره مراجع تقلید شیعه در کرسی تدریس، از آن استفاده میجویند.
کتاب «حدائق» موجب شد تا پس از آن، شیخ یوسف بحرانی به نام صاحب حدائق مشهور شود. نعیم دان خان، حاکم اشغالگر شیراز در سال ۱۱۶۴ ق. فسا را نیز اشغال کرد.مردم به بیابانها گریختند. صاحب حدائق به «اصطهبانات» رفت. بسیاری از کتابهای نفیس و یادداش های کتاب حدائق او در فسا از بین رفت. صاحب حدائق مدتی کوتاه در اصطهبانات ماند پس از آن به مشهد و قم سفر کرد و پس از زیارت حرم امام رضا ـ علیه السّلام ـ و حضرت معصومه ـ سلام الله علیه ـ به بهبهان رفت و یک ماه در آنجا رحل اقامت افکند. بهبهانیها به گرمی از او پذیرایی کردند.
حوزه علمیه بهبهان در آن سالها بسیار فعال بود و به عنوان یکی از مراکز اخباریگری شناخته میشد. علمای نیک اندیش بهبهان مردم را به استفاده از علم و اخلاق صاحب حدایق تشویق نمودند. سیل پرسش های شرعی به سوی او سرازیر شد و او به آنها پاسخ گفت. مجموعه پاسخهای صاحب حدایق در رسالهای به نام «اجوبه المسائل البهبهانیّه» گردآوری شد. حوزه علمیه کربلاکانون اخباری گری وحوزه علمیه نجف در برابر آن، مهد «اصولیون» و «اجتهادیون» بود. صاحب حدایق که بینش اخباریگری ملایمی داشت، به کربلا رفت و در آنجا به تدریس پرداخت.[۳]
آیینه ایثار
آیه الله محمد باقر بن محمد اکمل اصفهانی، معروف به «وحید بهبهانی» در سال ۱۱۵۹ ق. به کربلا رفت و به مبارزه علمی با اخباریگری پرداخت. «چند روزی به درس صاحب حدائق حاضر شد. روی در صحن مطهر ایستاد و در جمع عالمان اظهار داشت: من حجت خدا بر شما هستم. اگر شیخ یوسف بحرانی (صاحب حدایق) چند روزی کرسی درس خود را در اختیار من قرار دهد، حجتم را بیان خواهم داشت. چون این خبر به شیخ یوسف بحرانی رسید، پیشنهاد وحید بهبهانی را پذیرفت، سه روز وحید بهبهانی به درس ادامه داد، که در نتیجه آن، دو سوم شاگردان شیخ یوسف بحرانی از اخباریگری روی گردان شده به شیوه اجتهاد واصول روی آوردند» «مرحوم محدث قمی در کتاب فوائد الرضویه از قول صاحب تکمله، نقل کرده است که مسؤول حرم شریف حضرت سیدالشهداء ـ علیه السّلام ـ گفته است: مشغول خدمت درحرم بودم که شب فرا رسید و خبر تعطیل شدن حرم اعلام شد.
وحید بهبهانی و شیخ یوسف بحرانی را دیدم که درحال قدم زدن، مشغول بحث علمی بوده، از رواق خارج شدند و در صحن به بحث خود ادامه دادند تا اینکه صحن خالی شد و میخواستم درهای صحن را ببندم. آن دو بزرگوار از صحن خارج شده، در پشت صحن به مباحثه ادامه دادند. من درها را بستم و به منزل رفتم. قبل از طلوع فجر، برای باز کردن درهای صحن بازگشتم. با کمال تعجب دیدم که آنها هنوز مشغول بحث هستند. بهت زده، آنان را مینگریستم که چه اندازه برای مسائل علمی ارزش و اهمیت قائلاند. در این هنگام صدای اذان بلند شد و آن دو، به اقامه نماز ایستادند». وحید بهبهانی در کانون اخباری گری بحران ایجاد کرد. بهترین شاگردان صاحب حدائق از اخباری گری دست برداشته، در درس وحید بهبهانی شرکت کردند. صاحب حدائق که مرجع تقلید و مدرس بزرگ حوزه علمیه کربلا بود، از این شکست علمی ناراحت نشد، بلکه به خاطر آشنایی بیشتر با مبانی «اصولیون» خوشحال هم بود. استعمار هماره در طول تاریخ به وسیله مذهب به جنگ مذهب رفت. ساختن مذهبها، ایجاد اختلاف، پخش شایعه، و دامن زدن به بحثهای علمی جنجال برانگیز از شگردهای دشمنان اسلام بود. دشمنان اسلام قرنها جنگ بین شیعه و سنی را گرم نگهداشته، بدین وسیله بر کشورهای مسلمان سیطره یافتند. در اختلافهای علمی بین عالمان شیعه نیز، هماره مترصد فرصتی بودند تا از این راه به وحدت شیعیان ضربه بزنند. اما مراجع تقلید شیعه با تیزبینی نقشههای آنان را خنثی میکردند و گاه، دشمن به موفقیتهایی دست مییافت. جدال بین دو شیوه اخباریگری و اجتهاد، فرصت طلایی برای استعمار بود.
برخورد نادرست پیشوای اخباریگری، ملا محمد امین استرآبادی و برخوردهای غیر منطقی هواداران او در توهین به اجتهادیون، آسمان اندیشهها را کدر ساخته بود. ولی صاحب حدایق با خویشتن داری به موقع و زیرک بینی فوق العادهاش توانست جلوی حوادث ناگوار را بگیرد. او نظریه علامه مجلسی را در اخباریگری میپذیرد و از جمود و تنگ نظری اخباریهای متعصب انتقاد میکند. او از پرخاش های تند برخی از اندیشمندان نسبت به یکدیگر، بسیار آزرده خاطر بود و توهین را شایسته بحثهای علمی نمیدانست و هتاکی به فقها را فرو ریختن استوانههای دین میدانست. علمای شیعه هماره در طول تاریخ آزاد اندیش بودند. هرگز ذهنها را در حصار تکبر محبوس نکردند و به دنبال یافتن بهترین روش فهم دین بودند. آنگاه که به اشتباه خود پی میبردند، بیمهابا به خطای خود اعتراف میکردند. صاحب حدایق نیز در زمره این آزاد اندیشان است که در مقدمه حدایق مینویسد: من قبلاً از روش اخباری دفاع میکردم. اما بعد از تأمل زیاد و بحثهای فراوان با بعضی مجتهدان اصولی، به نقصان آن پی بردم و دیگر از آن دفاع نمیکنم. وظیفه همه است که در یک صف، در خدمت اسلام قرار بگیریم و اختلافات جزئی را که به اسلام ضربه میزند، کنار بگذاریم.[۴]
شاگردان
شیخ یوسف بحرانی (صاحب حدائق) در طول سالیان دراز تدریس، شاگردان بسیاری تربیت نمود. برخی از شاگردان ممتاز او عبارتند از:
۱. میراز ابوالقاسم گیلانی، معروف به میرزای قمی که کتاب «قوانین الاصول» او از شاه کارهای علم اصول است.
۲. سید مهدی طباطبایی، معروف به بحرالعلوم.
۳. ملا مهدی نراقی، نویسنده «جامع السعادات
« ۴. سید علی طباطبایی، معروف به صاحب ریاض، نویسنده «ریاض المسائل»
۵. ابوعلی حائری، نویسنده «منتهی المقال فی علم الرجال».[۵]
آثار ماندگار
صاحب حدایق در رشتههای گوناگون علوم اسلامی مهارت داشت و آثار بسیار گران بهایی از خود به یادگار گذاشت. نثر زیبای او گویای ذهن لطیف و روح شاعرانهاش میباشد. آثارش عبارتند از:
۱. اجوبه المسائل البحرانیّه.
۲. اجوبه المسائل البهبهانیّه.
۳. اجوبه المسائل الشیرازیّه.
۴. اجوبه السمائل الکازرونیّه.
۵. الاربعون حدیثا فی فضائل امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ ؛ که ازکتب اهل سنت گردآوری شده است.
۶. الاسلام و الایمان و انه اقرار باللسان و اعتقاد بالجنان و عمل بالارکان.
۷. اعلام القاصدین الی مناهج اصول الدین.
۸. انیس الخاطر یا انیس المسافر یا «جلیس الحاضر و انیس المسافر» یا «انیس المسافر و جلیس الخواطر» در بمبئی چاپ شد.
۹. تدارک المدارک فی ماهو غافل عنه و تارک، حاشیه بر «مدارک الاحکام
« ۱۰. الجمع بین فاطمتین یا «الصوارم القاصمه فی الجمع بین فاطمیتین
« ۱۱. حاشیه بر «شرح شمسیه قطب الدین رازی
« ۱۲. الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره؛ در ۲۵ جلد چاپ شده است.
۱۳. الدرر النجفیه فی الملتقات الیوسفیه؛ در تهران چاپ سنگی شد.
۱۴. سلاسل الحدید فی تقیید لابن ابی الحدید.
۱۵. الشهاب الثاقب فی بیان معنی الناصب و ما یترتب علیه من المطالب.
۱۶. لؤلؤه البحرین فی الاجازه لقرتی العین.
۱۷. معراج النبیه فی شرح من لا یحضره الفقیه.
۱۸. النفحات الملکوتیه فی الرد علی الصوفیه.
۱۹. کشکول بحرانی؛ که در ۳ جلد چاپ شده است.
شیخ یوسف بحرانی درباره انگیزه نگارش این کتاب مینویسد: «علت اینکه من اقدام به نوشتن چنین کتابی کردم این است: عقل سلیم میداند که انسان در دنیا در درون غم ها و تاریکیهاست و این امور در خیلی از موارد زندگی را تلخ و اذهان را پریشان میکند و انسان را از ادامه راه در رسیدن به اهداف عالی باز میدارد. در این موارد بر انسان لازم است که روح خسته خود را با نکتههای شادی آفرین و فرح بخش شاداب کند. چون همان طور که بدن انسان بعد از کار و تلاش، محتاج به استراحت است، روح خسته نیز نیازمند آسایش است. ۲۰. الخطب؛ که مجموعه سخنرانی های او در شیراز است.[۶]
وفات
شیخ یوسف بحرانی (صاحب حدایق)، زندگیش وحدت آفرین بود و مرگش نیز. او وصیت کرد که وحید بهبهانی بر جنازهاش نماز بگزارد. با این که اختلاف نظر بین آنها، برای همگان روشن بود، اما برای حفظ وحدت و پرهیز از اختلافات او را برای اقامه نماز انتخاب کرد. سرانجام صاحب حدایق در ۷۹ سالگی، در ربیع الاول ۱۱۸۶ ق. دار فانی را وداع گفت. وحید بهبهانی بر جنازه او نماز گذارد. آنگاه در حرم مطهر امام حسین ـ علیه السّلام ـ به خاک سپرده شد.[۷]
پی نوشت ها
[۱] . لؤلؤه البحرین، شیخ یوسف بحرانی، ص ۴۴۲.
[۲] . همان، ص ۴۴۳، ۴۴۴.
[۳] . همان، ص ۴۴۵؛ مقدمه الفاخره، ص ۱۹۱، ۱۹۴.
[۴] . وحید بهبهانی، علی دوانی، ص ۱۲۳، ۱۲۴؛ حدائق الناضره، شیخ یوسف بحرانی، ج ۱، ص ۱۶۷.
[۵] . مقدمه الفاخره، ص ۲۳۵، ۲۳۶.
[۶] . مقدمه الفاخره، ص ۲۸۰، ۳۰۱.
[۷] . وحید بهبهانی، ص ۱۲۴.
منبع: مجتبی سپاهی