اشاره:
یکی از فرماندهان متوکل میگوید: وقتی برای دستگیری امام به مدینه رفتم در خانه ایشان جز قرآن و ادعیه و نامههای علمی چیزی ندیدم و چنان عظمتی از امام در دلم افتاد که دوست داشتم خادمشان شوم. نوری همچون شب چهارده در نیمه ذی الحجه در خاندان رسول خدا طلوع کرد که در ساده زیستی سرآمد زمان خود بود و با مناعت طبع و آزاد منشی همیشه در مسیر هدایت بود و با همین خصلتهای نیکو به عزت و بزگواری رسیده بود به طوری که دشمنان تا دندان مسلح نیز در حضورش ترس وجودشان را میگرفت، پس شیعه او نیز باید این چنین باشد.
روزهای مبارک ذی الحجه یکی پس از دیگری گذشت تا ماه به نیمه رسید، وقتی قرص ماه کامل هویدا شد نوری از خاندان رسول الله آسمان اسلام را روشن کرد، روشنتر از ماه و خورشید، این نور الهی که در سال ۲۱۲ هجری در محلی به نام صریا که یکی از محلههای مدینه منوره است طلوع کرد، شادی و سرور را به خاندان امام جواد (علیه السلام) و تمام شیعیان هدیه نمود. نامش را علی گذاشتند و که بعدها با القابی همچون: نقی، هادی، عالم، فقیه، امین، طیب، مشهور شد. [۱] زندگی این امام بزرگوار سراسر نکات آموزنده و نقشه راه برای مسلمانان در همه دوران به خصوص عصر حاضر میباشد که به چند نمونه از آن اشاره میکنیم:
سبک زندگی اسلامی در سیره امام هادی (علیه السلام)
۱: ساده زیستی:
امروزه هر کسی به مقام و یا موقعیت علمی یا اجتماعی میرسد خانه محقرانه، ماشین ارزان قیمت، لباسهای معمولی و …را خلاف شأن و منزلت خود میداند و انتظار دارد هر کجا که وارد میشود به مقتضی شأن و منزلتش از مواهت دنیایی برخوردار شود، ولی امام هادی (علیهالسلام) با این که که در علم و فضیلت بینظیر بود، داشتن بهترین وسایل زندگی را مقتضی شأن و منزلت نمیدانست و با زندگی در خانه محقر ناراحت نمیشد، و حتی بیاحترامیهای صاحبان قدرت او را در این دیدگاه الهی متزلزل نمیکرد، در حالات این امام بزرگوار نقل کردهاند:
متوکل برای امام (علیهالسّلام) نامهای نوشت که هر چه زودتر در سامراء حاضر شود، متوکل در نامه خود بسیار اظهار اشتیاق به ملاقات آن حضرت کرده بود، هنگامی که نامه به حضرت رسید مهیای خروج شد و به اتفاق یحیی بن هرثمه عازم سامراء گردید، پس از ورود به سامرا متوکل او را اذن ورود نداد و چند روزی در «خان صعالیک» که جای غریبان و مسافران بود منزل کرد، بعد از این متوکل دستور داد منزل خصوصی برای آن جناب ترتیب دادند و از کاروانسرا به آنجا منتقل شد». [۲]
۲: مناعت طبع:
امروزه میل به زندگی اشرافی و مسابقه در زرق و برق زندگی بسیاری از افراد را به بردگی شیطان و شیطان صفتان گرفته است، برخی برای ساختن زندگی مرفه در خدمت هوای نفس و شیطان درآمده و با کسبهای حرامی مانند: قاچاق، گران فروشی، فریب دیگران، حقوقهای نجومی و …در صدد رسیدن به خواسته نفسانی هستند، برخی دیگر برای ساخت و یا حفظ زندگی مرفه و ثروتهای کلان خود، به قدرتهای زورگو متوسل شده تا ضمن نوکری آنان ثروت خود را افزایش داده یا حکومت خود را حفظ نمایند، اما امام هادی (علیه السلام) با این که میتوانست با زور گویانی مانند متوکل همدست شده و زندگی مرفهی برای خود تشکیل دهد و از قدرت و نفوذ ظاهری برخوردار باشد، ولی مناعت طبع و آزاد منشی او مانع از پیوست او به این زورگویان شده و هیچ گونه درخواست دنیایی از آنان نداشت، همه خواستههای خود را با روزیده بیهمتا، در میان میگذاشتند.
یکی از یاران حضرت میگوید: وقتی خدمت امام رسیدم تا چشمش به من افتاد فرمود: ابا موسی از چهرهات پیداست که خوشحالی و راضی هستی. عرض کردم: آری به برکت شما. ولی میگفتند شما آنجا تشریف نبردهای و از متوکل تقاضائی ننمودهاید، حضرت فرمود: «خداوند میداند که ما در گرفتاریها به غیر او پناه نمیبریم و در پیشآمدهای سخت جز بر او توکل نداریم، هر وقت درخواست کردهایم خداوند ما را رد نکرده، میترسم که از این کار دست بردارم خداوند نیز رفتار خود را تغییر دهد». [۳]
۳: بزرگی و عظمت در سایه عبادت:
امروزه برخی با نمایش دادن مال و ثروتشان در صدد اثبات بزرگی و عزت خود هستند، برخی دیگر به قدرتهای فردی روی میآوردند و برخی هم که داری حکومت هستند نیروها و تجهیزات نظامی را در مانورهای مختلف به نمایش میگذارند و با اجرای رزمایش قدرت خود را به رخ دیگران میکشانند، البته اگر این قدرتنمایی در جهت احقاق حقوق مظلومین باشد خوب و پسندیده است، اما امام هادی (علیهالسلام) با این که نه لشکری داشت، نه ادوات جنگی در اختیار داشت و از نظر زندگی دنیایی بسیار ساده و زاهدانه میزیست، دارای اُبهت و عظمت خاصی بودند به طوری که دشمنان تا دندان مسلح آن روز از حضورش ترس داشتند و با داشتن نیرو و ثروت و حکومت، از دیدن حضرت لرزه بر اندامشان میافتاد، این نشان از عظمت و بزرگی حضرت در سایه عبادت و بندگی خداوند سبحان و دوری از تجملات و زرق و برق دنیایی است.
یحیی بن هرثمه یکی از فرماندهان متوکل عباسی میگوید: «وقتی از جانب متوکل برای دستگیری امام به مدینه رفتم مردم از نگرانی برای آن حضرت گریان شدند، و شیون سر دادند، هنگامی که وارد خانه ایشان شدم جزء کتاب قرآن و ادعیه و نامههای علمی چیز دیگری ندیدم، در این حال چنان عظمتی از امام در دلم افتاد که دوست داشتم خادم او شوم». [۴]
امید است همه ما که عاشقانه آن امام بزرگوار را دوست داریم در عمل نیز دوستی خود را اثبات نموده و زندگی خود را بر اساس تعالیم این بزرگوارن بنا کنیم، با زهد و ساده زیستی از قید هوای نفس و شیطان و زورگویان آزاد باشیم و با مناعت طبع از رفتن و خواستن نیازهای خود از صاحبان قدرت و ثروت دوری کنیم، و بدانیم که عزت و بزرگی در مال و ثروت و قدرت ظاهری نیست بلکه در رشد معنویت و زندگی بر اساس آموزههای اسلامی است.
پی نوشت:
[۱]. «وُلِدَ بِصِرْیَا مِنَ الْمَدِینَهِ فِی النِّصْفِ مِنْ ذِی الْحِجَّهِ سَنَهَ اثْنَتَیْ عَشْرَهَ وَ مِائَتَیْنِ، وَ لَقَبُهُ النَّقِیُّ وَ الْعَالِمُ وَ الْفَقِیهُ وَ الْأَمِینُ وَ الطَّیِّبُ وَ …» شیخ طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، چاپ سوم، انتشارات اسلامیه، تهران، ۱۳۹۰ق، ص ۳۵۶.
[۲]. «فَکَتَبَ الْمُتَوَکِّلُ إِلَیْهِ کِتَاباً یَدْعُو بِهِ فِیهِ إِلَی حُضُورِ الْعَسْکَرِ عَلَی جَمِیلٍ مِنَ الْقَوْلِ فَلَمَّا وَصَلَ الْکِتَابُ إِلَیْهِ تَجَهَّزَ لِلرَّحِیلِ وَ خَرَجَ مَعَ یَحْیَی بْنِ هَرْثَمَهَ حَتَّی وَصَلَ إِلَی سُرَّمَنْرَأَی فَلَمَّا وَصَلَ إِلَیْهَا تَقَدَّمَ الْمُتَوَکِّلُ أَنْ یَحْتَجِبَ عَنْهُ فِی مَنْزِلِهِ فَنَزَلَ فِی خَانٍ یُعْرَفُ بِخَانِ الصَّعَالِیکِ فَقَامَ فِیهِ یَوْمَهُ ثُمَّ تَقَدَّمَ الْمُتَوَکِّلُ بِإِفْرَادِ دَارٍ لَهُ فَانْتَقَلَ إِلَیْهَ» همان منبع قبلی.
[۳]. «فَلَمَّا دَخَلْتُ إِلَیْهِ ع فَقَالَ لِی یَا أَبَا مُوسَی هَذَا وَجْهُ الرِّضَا فَقُلْتُ بِبَرَکَتِکَ یَا سَیِّدِی وَ لَکِنْ قَالُوا لِی إِنَّکَ مَا مَضَیْتَ إِلَیْهِ وَ لَا سَأَلْتَهُ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی عَلِمَ مِنَّا أَنَّا لَا نَلْجَأُ فِی الْمُهِمَّاتِ إِلَّا إِلَیْهِ وَ لَا نَتَوَکَّلُ فِی الْمُلِمَّاتِ إِلَّا عَلَیْهِ وَ عَوَّدَنَا إِذَا سَأَلْنَاهُ الْإِجَابَهَ وَ نَخَافُ أَنْ نَعْدِلَ فَیَعْدِلَ بِنَا..» مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، چاپ گوناگون، انتشارات اسلامیه، تهران، ج۵۰، ص ۱۲۸.
[۴]. «وَجَّهَنِی الْمُتَوَکِّلُ إِلَی الْمَدِینَهِ لِإِشْخَاصِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی ع لِشَیْءٍ بَلَغَهُ عَنْهُ فَلَمَّا صِرْتُ إِلَیْهَا ضَجَّ أَهْلُهَا وَ عَجُّوا ضَجِیجاً وَ عَجِیجاً مَا سَمِعْتُ مِثْلَهُ فَجَعَلْتُ أُسَکِّنُهُمْ وَ أَحْلِفُ أَنِّی لَمْ أُومَرْ فِیهِ بِمَکْرُوهٍ وَ فَتَّشْتُ مَنْزِلَهُ فَلَمْ أُصِبْ فِیهِ إِلَّا مَصَاحِفَ وَ دُعَاءً وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِکَ فَأَشْخَصْتُهُ وَ تَوَلَّیْتُ خِدْمَتَهُ وَ أَحْسَنْتُ عِشْرَتَهُ …» همان منبع قبلی، ص ۲۰۸.