- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
بدون واهمهای پردههای عفت زنان مسلمان را درنهایت دریدگی و وقاحت پاره میکند. حرامی باقی نمیماند مگر آنکه حلالش میکند. جرمی نیست مگر آن که مرتکب میشود. دلهای او و یارانش از نهایت کینه و غیظ و بغض ودشمنی نسبت به آل محمدـ صلی الله علیه و آله ـ آکنده است، زیرا او وارث پدران اموی خویش است، یعنی کسانی که دستشان تا آرنج به خون آل رسول الله و شیعیانشان آلوده است؛ پس در صدد است که آن جرائم پی در پی و جنایاتی را که عرش خداوند را به لرزه درآورده و اهل آسمانها را از فجایع و رسوائیش به مویه میآورد تکمیل نماید.
درباره چنین کنیه توز و پلید و همه کارهای که خود را بر شهرها تحمیل نموده قدرت خویش را ـ در آنچه که نفس حیوانی بدکاره اش بدون ترس و حیا و خجالت عاطفهای میخواهد ـ به کار میگیرد چه فکر میکنید؟!
حق آن است، زمانی که سفیانی حکومت میکند از بدترین روزگاران درتاریخ اسلام به شمار رفته ایام حکومت طغیانگرانه و بیپروائی او از بدترین روزهای دنیاست. وی به هرجا میرود همراه خود ظلم را منتشر میکند و بذر فجائع و رخدادهای تأثر انگیز و تأسف بار میپاشد و قتل و آدمکشی را درمیان مردان و زنان و کودکان برپای میکند. آن چنان که در دوران حکومت وی، زندگانی بشر بدون کرامت و بیقیمت است.
وی بلائی بزرگ و محنتی عظیم برای خاورمیانه یعنی کشورهای سوریه و عراق و مدینه منوره و مناطق مجاورآن کشورهاست، لذا اخبار فراوان از رسول خداـ صلی الله علیه و آله ـ و حضرت امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ و ائمه یازده گانه سلام الله علیهم ـ درباره این بلا و نقمتی که مردم را در برخواهد گرفت ـ در منابع مذهبی مییابیم. اینک برخی از این روایات درباره سفیانی:
۱٫ از حذیفه بن یمان روایت شده که رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فتنهای را ـ که در میان اهل مشرق و مغرب خواهد بود ـ ذکر کردند آن حضرت فرمودند:« هنگامی که آنان این چنیناند سفیانی از وادی یابس [۱] برآنان خروج میکند در زمانی که آنان در اوج فتنهای که به آن اشاره رفت قرار دارند تا آنکه در دمشق فرود میآید و دو لشکر بسیج میکند، لشکری را به سوی مشرق[۲] میفرستد و دیگری را به سوی مدینه تا به سرزمین بابل از شهر لعنت شده ـ یعنی بغداد ـ [۳] فرود میآید. آن لشکر بیش از سه هزار نفر را کشته، بیش از صد زن را بیسرپرست کند و سیصد نفر از بزرگ قوم از بنیعباس را درآنجا میکشند. سپس به سوی کوفه سرازیر میشوند و آن چه را که در اطراف آن شهر است خراب میکنند. سپس بیرون آمده به سوی شام میروند. در این هنگام پرچم هدایت از کوفه خارج شده به این لشکر برخورد میکند و آنان را میکشد. هیچ خبر دهندهای از آنان باقی نمیماند آنگاه لشکر حق، آنچه اسیر و غنیمت در دست لشکر سفیانی است، بیرون میآورند.
لشکر دوم سفیانی وارد مدینه میشوند و آن شهر به مدت سه شبانه روز غارت میکنند سپس بیرون آمده به سوی مکه میروند تا به بیداء میرسند. در این هنگام خدای متعال جبرئیل را فرستاده و میفرماید:«ای جبرئیل! برو و آنها را نابود کن جبرئیل با پای خویش به زمین ضربهای میزند که خدای متعال آنان را در زمین فرو میبرد. از آن لشکر جز دو نفر از جُهینه باقی نمیماند…»[۴]
امیرمؤمنان ـ علیه السّلام ـ را نیز خطبهای مشهور به نام خطبه بیان است که درآن خطبه مقداری از حوادث آینده ذکر گردیده است از جمله خروج سفیانی. از این خطبه برخی از مسائل را که مربوط به این موضوع است ذکر مینمائیم. آن حضرت چنین میفرمایند:«…هان! وای بر این کوفه شما و آن چه که از سفیانی بر سر کوفه در آن زمان خواهد آمد! وی از ناحیه «هَجَر» با اسبانی تندرو ـ که فرماندهانشان شیران تنومندند ـ میآید. این لشکر متعلّق به کسی است که اول نامش«شین»[۵] است.
وای بر کوفه شما از آمدن او به منزلهایتان ! وی حریم شما را تصرف نموده فرزندانتان را خواهد کشت و زنانتان را هتک خواهد نمود. عمرش طولانی است و شترش فراوان و مردان او شیرانند.
بدانید که سفیانی سه بار وارد بصره خواهد شد. در آن شهر عزیز را ذلیل کرده زنان را به اسارت خواهد برد.
نشانه خروج سفیانی اختلاف و درگیری بین سه گروه پرچمدار است؛ پرچمی از مغرب؛ پس وای بر مصر و از آن چه بر آنان وارد خواهد آمد!
و پرچمی از بحرین، از جزیره أوال از سرزمین فارس.[۶]
و پرچمی از شام. این فتنه یک سال به طول میانجامد. آنگاه مردی از فرزندان عباس خروج مینماید. اهل عراق گویند: به سوی شما مردم پا برهنه یا مردمی بیارزش و بیوجود و بیشخصیت میآیند. افرادی هستندکه صاحب تمایلات مختلفند. اهل شام و فلسطین مضطرب گشته به سوی رؤسا شام و مصر روند و گویند: فرزند پادشاه (یعنی سفیانی) را جستجو کنید. او را جستجو میکنند و در «غوطه[۷]» دمشق مییابند؛ در محلی که به آن «حرستا»گفته میشود. وقتی که برآنان فرود میآید، دائیهای خود را «بنی کلب» و «بنی دهانه» را بیرون میآورد. و در وادی «یابس» عدهای فراوان همراه وی خواهند شد. سپس به آنان پاسخ مثبت داده در روز جمعه همراهشان خارج شود. آن گاه به بالای منبر دمشق میرود. این نخستین منبری است که صعود میکند. خطبه میخواند و آنان را به جهاد فرمان میدهد و با آنان به این شرط پیمان میبندد که ـ چه از فرمانرواییاش راضی باشند و چه ناراضی ـ حکمش را اطاعت کنند و فرمان برند. آنگاه به سوی «غوطه» میرود و در آن وارد نمیشود تا آن که مردم بر گردش اجتماع نمایند. در این هنگام است که سفیانی با گروههائی از اهل شام، خروج میکند. سه گروه پرچم دار از هم جدا خواهد شد؛
پرچم ترک و عجم که سیاه خواهد بود.
و پرچم بیابانیها که سرکرده آنها از بنی العباس است و زرد خواهد بود.
و پرچم سفیانی.
در زمین ازرق (و در نسخهای: اردن) جنگ سختی درگیر میشود و از آنان شصت هزار نفر کشته میشوند. سپس سفیانی بر آنان غلبه یافته افراد فراوانی از آنان را میکشد و بر قبایل آنان تملک مییابد و بین آنان عدالت میورزد تا آنکه درباره او گویند:«و الله هر چه درباره او میگفتند دروغ بود.»[۸] سوگند به خدا، آنان دروغگویانند و نمیدانند بر امت محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ چه خواهد رسید! اگر میدانستند چنین نمیگفتند.
همواره بین آنان عدالت را رعایت خواهد نمود تا آنکه حرکت کند. اولین مسیر او «حمص» است که اهل آن در بدترین حالت به سر میبرند. پس از فرات، از دروازه مصر میگذرد سپس به محلی میرودکه به آن محل«قریه سبا»[۹] گفته میشود. برای وی در آن جا رخدادی بزرگ خواهد بود. پس شهری باقی نمیماند مگر آن که خبر او به آن جا میرسد و بر اهل هر شهر از آن خبر ترس و نگرانی وارد میشود. پس مرتباً همین گونه از شهری به شهر دیگر وارد میشود. آن گاه به سوی دمشق برمیگردد؛ در حالی که همگی مطیع او شدهاند. لشکری را تجهیز کرده به سوی مدینه میفرستد و لشکری را به سوی مشرق گسیل میدارد. در زوراء هفتاد هزار نفر را میکشد و سیصد زن باردار را شکم میدرد. سپس به سوی این کوفه شما میآید و چه بسیار مرد و زن گریهکنندهای خواهد بود.
اما لشکر مدینه، وقتی که به وسط صحرا میرسند، جبرئیل بانگ بلندی بر آنان میکشد و جز دو مرد هیچ کس باقی
نمیماند؛ مگر آنکه زمین وی را به کام خود کشیده است…پس قومی از فرزندان رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ که اشرافند فرار میکنند تا به روم میرسند. سفیانی به زمامدار روم گوید: غلامان مرا به من برگردان. او نیز آنان را به سفیانی برمیگرداند. سفیانی هم آنها را در پلکان شرقی مسجد جامع دمشق گردن میزند ولی هیچ کس او را در این عمل سرزنش نمیکند! بدانید که نشانه آن تجدید دیوارهای شهرهاست.»
به آن حضرت گفتند: ای امیرمؤمنان، برای ما دیوارها را توضیح دهید. حضرت فرمودند:«تجدید دیواری در شام و شهر عجوز و حرّان؛ بر آنها دو دیوار ساخته میشود. در واسط نیز دیواری و دربیضاء نیز دیواری ساخته خواهد شد. در کوفه دو دیوار و بر شوشتر دیواری و برای ارمینّیه دیواری و بر موصل دیواری و برای همدان دیواری و بر رقّه دیواری و بر سرزمین یونس دیواری و بر حمص دیواری و بر مطردین دیواری و رقطاء را دیواری و بر رحبه دیواری و بر دیرهند دیواری و بر قلعه نیز دیواری ساخته خواهدشد.[۱۰]
ای مردم! بدانیدوقتی که سفیانی ظاهر شود، رویدادهای عظیمی برای وی خواهد بود. اولین رویداد در حمص سپس در حلب، آنگاه در رقّه بعد در قریه سبا سپس در رأس العین آنگاه در نصیبین سپس به موصل ـ که واقعهای بزرگ خواهد بود ـ و سفیانی شصت هزار نفر آنان را خواهد کشت.
… سفیانی هرکه را که نامش محمّد و علی و حسن و حسین و فاطمه و جعفر و موسی و زینب و خدیجه و رقیّه باشد، به خاطر کینه و بغض نسبت به آل محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ خواهد کشت.
سپس شکست خورده به شام برمیگردد. وقتی که وارد شهر خود شد، صرفاً به شرابخواری و معاصی پرداخته یاران و اطرافیان خود را نیز به آن عمل امر میکند. در حالی که به دستش حربهای است بیرون میآید. فرمان میدهد زنی را بگیرند. آنگاه آن زن را به یکی از همراهانش میدهد و به وی میگوید: با او در میان راه درآویز! او نیز چنین میکند.
پی نوشت:
[۱] . «وادی یابس» منطقهای است در اطراف دمشق.
[۲] . ممکن است مراد از مشرق در این جا شهر کوفه باشد، زیرا کوفه در عراق یعنی مشرق سوریه واقع است از این حدیث استفاده میشود که لشکر سفیانی در هنگام رفتن به سوی کوفه از بابل میگذرد. بابل منطقهای است که بین بغداد و شهر حلّه واقع شده است.
[۳] . شهر لعنت شده، بابل است، زیرا اهالی آن گرفتار عذاب شدند و وقتی حضرت امیرمؤمنان ـ علیه السّلام ـ با لشکریانش بر آنجا گذشت در آن شهر نماز نخواندند. اما این که در توضیح شهر لعنت شده بغداد آمده نمیدانم که گوینده این تفسیر کیست؟ شاید که از خود راوی باشد، خلاصه آن که عبارت: «یعنی بغداد» در بسیاری از مصادر این حدیث وارد نشده است.
[۴] . بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۸۶ به نقل از«تفسیر» ثعلبی شافعی، حدیث فوق را طبری نیز در تفسیر خود و صاحب «عقدالدّرر» در کتابش نقل میکنند.
[۵] . مصادری که نزد من موجودند، اول نام او را «شین» ذکر کردهاند. شاید صحیح«عین» باشد و «شین» از اشتباهات نسخهپردازان باشد؛ با توجّه به این که تشابه بین شین و عین زیاد است.
[۶] . این اسم سابقاً به طور مطلق بر شهرهای بحرین اطلاق میگردید.
[۷] . زمینی هموار و پست و فراخ و نیز نام سرزمین وسیعی که دمشق بخشی از آن است.( معجم البلدان، لغت نامه فارسی دهخدا، منتهی الإرب).
[۸] . یعنی: مردم برای سفیانی شایعات دروغی میسازند ولی اینان ـ به خاطر این که در زمان حکومت او عدالت دیدهاند ـ وی را مردی صالح و عادل محسوب مینمایند.
[۹] . در نسخه دیگر: قرقیسا.(مترجم).
[۱۰] . شاید مراد از دیوار ـ در اصل عربی: سورـ در این جا پایگاهها و پادگانهای نظامی است که در اکثر شهرهای یادشده در این حدیث این نوع پایگاهها و پادگانها بنا گردیده است.