- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
قرآن کتاب پرشکوه خداست.
کتابی است که نه کتابهای آسمانی پیشین آن را خدشه دار و باطل می سازد و نه واقعیت های آینده.[۱]
بیانگر هر چیزی است[۲] و هیچ تر و خشکی نیست، مگر اینکه در (این) کتاب روشن و روشنگر آمده است. [۳] و….
آیا فکر می کنید چنین کتابی از ظهور اصلاحگر بزرگ تاریخ انسانیت و بنیاد حکومت جهان گستر و عادلانه او، خبر نمی دهد و در مورد آن ساکت است؟
هرگز چنین نیست…. .
قرآن از امام مهدی (علیه السلام) و برپایی حکومت مهر و عدل او، در موارد متعدد و آیات بسیاری سخن گفته است و از این حقیقت بزرگ خبر داده است.
و این آیات بر شخصیت گرانمایه آن حضرت و ظهور او تأویل گردیده است. همانگونه که امامان نور ـ علیهم السلام ـ که قرآن در خانه آنان فرود آمده است، بدین واقعیت تصریح کرده اند و می دانیم که صاحبان معصوم و مطهّر و راستگوی خانه، یعنی اهل بیت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ به آنچه در خانه است، داناتر و آگاه ترند.
نمونه ها:
۱٫ قرآن در نویدی می فرماید:
«و نرید ان نمن علی الذّین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمکنّ لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانوا یحذرون.»[۴]
یعنی: و ما اراده کردیم به کسانی که در روی زمین تضعیف شده اند نعمتی گران، ارزانی داریم و آنان را پیشوایان (راستین) و آنان را وارثان گردانیم.
و به آنان در زمین اقتدار و منزلتی شایسته دهیم و از آنان به فرعون و هامان و سپاهیانش چیزی را که از آن می هراسیدند، نشان می دهیم.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در تأویل این آیه شریفه می فرماید: «دنیا پس از چموشی و سرکشی، بسان شتری که از دادن شیر به دوشنده اش خودداری می کند و آنرا برای بچه اش نگه داری می کند، به ما روی خواهد آورد.»[۵]
سپس به تلاوت این آیه شریفه پرداخت که:
«و نرید ان نمن علی الذّین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین… »
«ابن ابی الحدید» در این مورد می نویسد: «بزرگان دینی و همفکران ما بر این واقعیت تصریح می کنند که این بیان امیرمؤمنان (علیه السلام) نوید از آمدن امام و پیشوای بزرگی است که فرمانروای زمین و زمان می گردد و همه کشورها در قلمرو قدرت او قرار می گیرند…. »[۶]
و نیز از امیرالمؤمنین آورده اند که فرمود: «مستضعفان یاد شده در قرآن کریم که خداوند اراده فرموده است آنان را پیشوای مردم روی زمین قرار دهد، ما خاندان پیامبریم. خداوند سرانجام «مهدی» این خانواده را بر می انگیزند و به وسیله او، آنان را به اوج شکوه و عزت و اقتدار می رساند و دشمنانش را به سختی، به ذلت می کشد.»[۷]
در آیه مورد بحث که ظاهر سخن از جنایات فرعون است قرآن به این واقعیت تصریح می کند که:
«و نرید ان نمن علی الذّین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین»
یعنی:…. و ما بر آن هستیم که بر مستضعفان روی زمین، نعمتی گران ارزانی داریم و آنان را پیشوایان سازیم و وارثان گردانیم.
در اینجا، معنای ظاهری این است که خداوند عزت و اقتدار بنی اسرائیل را به آنان باز پس می دهد و «فرعون» و «هامان» و سپاهیانش را به بوته هلاکت می سپارد.
اما معنای نهان آیه شریفه غیر از معنای ظاهری و روشن آن است. آن معنا این است که: مقصود از تضعیف شدگان در آیه شریفه، خاندان پیامبرند. مردم آنان را تضعیف نموده و بر آنان ستم کرده و آنان را به قتل رسانده و رانده و سخت ترین بیدادگری را در مورد آنان روا داشته اند.
پیامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ در تبیین این مطلب فرمود:
«انتم المستضعفون بعدی.»[۸]
یعنی: شما تضیف شدگان پس از من هستید.
و این واقعیت تاریخی که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ از آن خبر داد، هیچ نیازی به اثبات ندارد.
تاریخ اسلامی و روند آن، به صراحت و با رساترین صدای خویش گواهی می کند که مردم از همان روز رحلت پیامبر، خاندان او را با کمال تأسف مورد هجوم قرار دادند و آنان را به سختی تضعیف کردند.
نکته دیگر:
در پایان بحث، در مورد آیه ۴ و ۵ از سوره مبارکه قصص، نکته دیگری نیز شایسته طرح است و آن اینکه:
ممکن است این تأویل و معنای نهان از آیه شریفه که امامان نور ـ علیهم السلام ـ آن را آشکار ساخته اند از ظاهر آیه نیز دریافت گردد، چرا که در صدر آیه ۵، دو واژه «نرید» و «نمنّ» به صورت مضارع که از آینده خبر می دهد، به کار رفته است.
از آنجایی که این آیات پس از گذشت هزار سال از عصر «موسی» بر قلب مصفای پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ فرود آمده است می توان گفت که: اگر در مورد بنی اسرائیل بود می توانست به صورت ماضی که از گذشته پیام دارد، نازل گردد، اینگونه: «وأردنا ان نمنّ» و یا اینگونه: «منّنا علی الذّین استضعفوا» همانگونه که در دیگر آیات قرآن، به صورت ماضی بکار رفته است.
برای نمونه:
۱٫ «لقد منّ الله علی المؤمنین… »[۹]
۲٫ «… فمن الله علیکم… »[۱۰]
۳٫ «و لقد منّنا علیک مره اخری»[۱۱]
۴٫ «و لقد منّنا علی موسی و هارون»[۱۲]
خداوند در همه این آیات واژه مورد نظر را به صورت ماضی بکار برده است، اما در آیه مورد بحث به صورت مستقبل «و نرید ان نمنّ»
آیا خود این نکته, نشانگر این واقعیت نمی تواند باشد که معنای نهان و تأویل آیه شریفه را از ظاهر و تفسیر آن نیز می توان دریافت؟
در آیه بعد نیز همینگونه است: «و نری فرعون و هامان… »
و جای این سوال که چرا نفرمود: «و أرینا فرعون و هامان؟»
و نیز در واژه های: «نرید» و «نجعلهم» و باز «نجعلهم» و «نمکنّ» و «نری»[۱۳] همه این واژه های ششگانه بصورت مستقبل آمده اند و نه ماضی، در صورتی که می توانست ماضی باشند.
دومین نوید
و نیز خداوند در قرآن کریم اینگونه از آن حضرت نوید می دهد:
«وعد الله الذّین آمنوا منکم و عملوا الصّالحات لیستخلفنّهم فی الارض کما استخلف الذّین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امناً یعبدوننی لایشرکون بی شیئاً و من کفر بعد ذلک فاولئک هم الفاسقون… »[۱۴]
یعنی: خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند وعده داده است که آنان را در روی زمین جانشین دیگران سازد همانگونه که مردمی را که پیش از آنان بودند جانشین دیگران کرد و دینشان را ـ که خود برایشان پسندیده است ـ استوار سازد و وحشتشان را به امنیت تبدیل کند، تا تنها مرا بپرستند و چیزی را با من شریک نگیرند. و آنان که از آن پس، راه کفر و ناسپاسی در پیش گیرند، نافرمانند.
این آیه شریفه از جمله آیاتی است که به آن حضرت تأویل شده است.
با نگرش به ظاهر این آیه، خداوند به مؤمنان و شایسته کرداران این امّت، نوید جامعه ای را می دهد که از هر پلیدی و ناپاکی پیراسته است و به تمامی ارزشها و قداستها و شایستگی ها آراسته است، این معنای ظاهری این آیه شریفه.
این وعده شکوهمند خدا که سه بار با «لام قسم» مورد تأکید قرار گرفته است و سه بار با «نون تأکید» تاکنون تحقّق نیافته است.
چه زمانی مرم با ایمان و شایسته کردار توانستند با اقتدار، حکومت مهر و عدل خویش را در سراسر جهان به پا دارند و در کمال آزادی و بدون ترس و دلهره مقررات عادلانه و جانبخش قرآن را در عرصه های حیات، پیاده نمایند؟
این مؤمنان شایسته کرداری که خداوند در آیه مورد بحث این وعده روح بخش را به آنان می دهد، چه کسانی هستند؟
اگر شما خواننده عزیز به تاریخ اسلام و مسلمانان از همان آغاز درخشش انوار نورانی وحی تا کنون، مراجعه کنید، به شایستگی درخواهید یافت که این وعده شکوهبار خدا در ظرف این هزار چهار صد سال تحقّق نیافته و این نوید بزرگ جامه عمل نپوشیده است.
من فکر نمی کنم که وجدان هیچ مسلمان آگاه و با انصافی بپذیرد که منظور از مؤمنان شایسته کردار در این آیه، «امویان» و «عباسیان» باشند، چرا که تاریخ مورد قبول امت اسلام و ملل بیگانه، گواه است که «امویان و عباسیان» در حکومت سیاه و وحشتناک خود، سهمگین ترین جنایات را مرتکب شدند و خون پاک اولیای خدا را به زمین ریختند، حرمت ها را هتک کردند، و کاخهای ظلم و بیدادشان لبریز از فسق و فجور و ضد ارزشها بود که اگر بخواهیم آن جنایت ها را به طور دقیق شرح دهیم کتاب از اسلوب و موضوع خود خارج خواهد شد.
به علاوه چه روزگاری براستی دین خدا به تمکّن و اقتدار مورد نظر این آیه مبارکه نائل آمد، تا نوید جهان گستر شدن آن تحقّق یافته باشد همانگونه که در آیه آمده است:
«و لیُمکنّن لهم دینهم الّذی ارتضی لهم…. »
این صحیح است که اسلام به دلیل جامعیت، محتوای بلند، هماهنگی با فطرت و دیگر ویژگی های خود و آورنده و آموزگاران و الگوهای حقیقی آن امامان نور تاکنون به میلیون ها دل و قلب راه یافته و آهسته آهسته به راه خود ادامه می دهد، امّا سوگمندانه همچنان فاقد یک قدرت منسجم جهانی است، به طوری که در هر گوشه ای از این جهان پرآشوب، هر کس می تواند به جنگ با آن برمی خیزد و بر ضد آن و پیروان آن دست به شقاوت می زند.
صحیح است که اسلام در مقاطعی از تاریخ خویش، در قلمرو محدودی به قدرت رسید و رهبری سیاسی و اجتماعی را به کف گرفت، امّا آیا براستی همین حاکمیّت محدود و قطعی، نوید مورد نظر قرآن و تحقّق آن وعده شکوهمند خداست؟ اگر چنین است این شرایط که در همان عصر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ تحقّق یافت و اسلام بر مدینه و بخش هایی از «جزیره العرب» حاکم گردید.
کتابی است که نه کتابهای آسمانی پیشین آن را خدشه دار و باطل می سازد و نه واقعیت های آینده.[۱]
بیانگر هر چیزی است[۲] و هیچ تر و خشکی نیست، مگر اینکه در (این) کتاب روشن و روشنگر آمده است. [۳] و….
آیا فکر می کنید چنین کتابی از ظهور اصلاحگر بزرگ تاریخ انسانیت و بنیاد حکومت جهان گستر و عادلانه او، خبر نمی دهد و در مورد آن ساکت است؟
هرگز چنین نیست…. .
قرآن از امام مهدی (علیه السلام) و برپایی حکومت مهر و عدل او، در موارد متعدد و آیات بسیاری سخن گفته است و از این حقیقت بزرگ خبر داده است.
و این آیات بر شخصیت گرانمایه آن حضرت و ظهور او تأویل گردیده است. همانگونه که امامان نور ـ علیهم السلام ـ که قرآن در خانه آنان فرود آمده است، بدین واقعیت تصریح کرده اند و می دانیم که صاحبان معصوم و مطهّر و راستگوی خانه، یعنی اهل بیت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ به آنچه در خانه است، داناتر و آگاه ترند.
نمونه ها:
۱٫ قرآن در نویدی می فرماید:
«و نرید ان نمن علی الذّین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمکنّ لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانوا یحذرون.»[۴]
یعنی: و ما اراده کردیم به کسانی که در روی زمین تضعیف شده اند نعمتی گران، ارزانی داریم و آنان را پیشوایان (راستین) و آنان را وارثان گردانیم.
و به آنان در زمین اقتدار و منزلتی شایسته دهیم و از آنان به فرعون و هامان و سپاهیانش چیزی را که از آن می هراسیدند، نشان می دهیم.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در تأویل این آیه شریفه می فرماید: «دنیا پس از چموشی و سرکشی، بسان شتری که از دادن شیر به دوشنده اش خودداری می کند و آنرا برای بچه اش نگه داری می کند، به ما روی خواهد آورد.»[۵]
سپس به تلاوت این آیه شریفه پرداخت که:
«و نرید ان نمن علی الذّین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین… »
«ابن ابی الحدید» در این مورد می نویسد: «بزرگان دینی و همفکران ما بر این واقعیت تصریح می کنند که این بیان امیرمؤمنان (علیه السلام) نوید از آمدن امام و پیشوای بزرگی است که فرمانروای زمین و زمان می گردد و همه کشورها در قلمرو قدرت او قرار می گیرند…. »[۶]
و نیز از امیرالمؤمنین آورده اند که فرمود: «مستضعفان یاد شده در قرآن کریم که خداوند اراده فرموده است آنان را پیشوای مردم روی زمین قرار دهد، ما خاندان پیامبریم. خداوند سرانجام «مهدی» این خانواده را بر می انگیزند و به وسیله او، آنان را به اوج شکوه و عزت و اقتدار می رساند و دشمنانش را به سختی، به ذلت می کشد.»[۷]
در آیه مورد بحث که ظاهر سخن از جنایات فرعون است قرآن به این واقعیت تصریح می کند که:
«و نرید ان نمن علی الذّین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین»
یعنی:…. و ما بر آن هستیم که بر مستضعفان روی زمین، نعمتی گران ارزانی داریم و آنان را پیشوایان سازیم و وارثان گردانیم.
در اینجا، معنای ظاهری این است که خداوند عزت و اقتدار بنی اسرائیل را به آنان باز پس می دهد و «فرعون» و «هامان» و سپاهیانش را به بوته هلاکت می سپارد.
اما معنای نهان آیه شریفه غیر از معنای ظاهری و روشن آن است. آن معنا این است که: مقصود از تضعیف شدگان در آیه شریفه، خاندان پیامبرند. مردم آنان را تضعیف نموده و بر آنان ستم کرده و آنان را به قتل رسانده و رانده و سخت ترین بیدادگری را در مورد آنان روا داشته اند.
پیامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ در تبیین این مطلب فرمود:
«انتم المستضعفون بعدی.»[۸]
یعنی: شما تضیف شدگان پس از من هستید.
و این واقعیت تاریخی که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ از آن خبر داد، هیچ نیازی به اثبات ندارد.
تاریخ اسلامی و روند آن، به صراحت و با رساترین صدای خویش گواهی می کند که مردم از همان روز رحلت پیامبر، خاندان او را با کمال تأسف مورد هجوم قرار دادند و آنان را به سختی تضعیف کردند.
نکته دیگر:
در پایان بحث، در مورد آیه ۴ و ۵ از سوره مبارکه قصص، نکته دیگری نیز شایسته طرح است و آن اینکه:
ممکن است این تأویل و معنای نهان از آیه شریفه که امامان نور ـ علیهم السلام ـ آن را آشکار ساخته اند از ظاهر آیه نیز دریافت گردد، چرا که در صدر آیه ۵، دو واژه «نرید» و «نمنّ» به صورت مضارع که از آینده خبر می دهد، به کار رفته است.
از آنجایی که این آیات پس از گذشت هزار سال از عصر «موسی» بر قلب مصفای پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ فرود آمده است می توان گفت که: اگر در مورد بنی اسرائیل بود می توانست به صورت ماضی که از گذشته پیام دارد، نازل گردد، اینگونه: «وأردنا ان نمنّ» و یا اینگونه: «منّنا علی الذّین استضعفوا» همانگونه که در دیگر آیات قرآن، به صورت ماضی بکار رفته است.
برای نمونه:
۱٫ «لقد منّ الله علی المؤمنین… »[۹]
۲٫ «… فمن الله علیکم… »[۱۰]
۳٫ «و لقد منّنا علیک مره اخری»[۱۱]
۴٫ «و لقد منّنا علی موسی و هارون»[۱۲]
خداوند در همه این آیات واژه مورد نظر را به صورت ماضی بکار برده است، اما در آیه مورد بحث به صورت مستقبل «و نرید ان نمنّ»
آیا خود این نکته, نشانگر این واقعیت نمی تواند باشد که معنای نهان و تأویل آیه شریفه را از ظاهر و تفسیر آن نیز می توان دریافت؟
در آیه بعد نیز همینگونه است: «و نری فرعون و هامان… »
و جای این سوال که چرا نفرمود: «و أرینا فرعون و هامان؟»
و نیز در واژه های: «نرید» و «نجعلهم» و باز «نجعلهم» و «نمکنّ» و «نری»[۱۳] همه این واژه های ششگانه بصورت مستقبل آمده اند و نه ماضی، در صورتی که می توانست ماضی باشند.
دومین نوید
و نیز خداوند در قرآن کریم اینگونه از آن حضرت نوید می دهد:
«وعد الله الذّین آمنوا منکم و عملوا الصّالحات لیستخلفنّهم فی الارض کما استخلف الذّین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امناً یعبدوننی لایشرکون بی شیئاً و من کفر بعد ذلک فاولئک هم الفاسقون… »[۱۴]
یعنی: خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند وعده داده است که آنان را در روی زمین جانشین دیگران سازد همانگونه که مردمی را که پیش از آنان بودند جانشین دیگران کرد و دینشان را ـ که خود برایشان پسندیده است ـ استوار سازد و وحشتشان را به امنیت تبدیل کند، تا تنها مرا بپرستند و چیزی را با من شریک نگیرند. و آنان که از آن پس، راه کفر و ناسپاسی در پیش گیرند، نافرمانند.
این آیه شریفه از جمله آیاتی است که به آن حضرت تأویل شده است.
با نگرش به ظاهر این آیه، خداوند به مؤمنان و شایسته کرداران این امّت، نوید جامعه ای را می دهد که از هر پلیدی و ناپاکی پیراسته است و به تمامی ارزشها و قداستها و شایستگی ها آراسته است، این معنای ظاهری این آیه شریفه.
این وعده شکوهمند خدا که سه بار با «لام قسم» مورد تأکید قرار گرفته است و سه بار با «نون تأکید» تاکنون تحقّق نیافته است.
چه زمانی مرم با ایمان و شایسته کردار توانستند با اقتدار، حکومت مهر و عدل خویش را در سراسر جهان به پا دارند و در کمال آزادی و بدون ترس و دلهره مقررات عادلانه و جانبخش قرآن را در عرصه های حیات، پیاده نمایند؟
این مؤمنان شایسته کرداری که خداوند در آیه مورد بحث این وعده روح بخش را به آنان می دهد، چه کسانی هستند؟
اگر شما خواننده عزیز به تاریخ اسلام و مسلمانان از همان آغاز درخشش انوار نورانی وحی تا کنون، مراجعه کنید، به شایستگی درخواهید یافت که این وعده شکوهبار خدا در ظرف این هزار چهار صد سال تحقّق نیافته و این نوید بزرگ جامه عمل نپوشیده است.
من فکر نمی کنم که وجدان هیچ مسلمان آگاه و با انصافی بپذیرد که منظور از مؤمنان شایسته کردار در این آیه، «امویان» و «عباسیان» باشند، چرا که تاریخ مورد قبول امت اسلام و ملل بیگانه، گواه است که «امویان و عباسیان» در حکومت سیاه و وحشتناک خود، سهمگین ترین جنایات را مرتکب شدند و خون پاک اولیای خدا را به زمین ریختند، حرمت ها را هتک کردند، و کاخهای ظلم و بیدادشان لبریز از فسق و فجور و ضد ارزشها بود که اگر بخواهیم آن جنایت ها را به طور دقیق شرح دهیم کتاب از اسلوب و موضوع خود خارج خواهد شد.
به علاوه چه روزگاری براستی دین خدا به تمکّن و اقتدار مورد نظر این آیه مبارکه نائل آمد، تا نوید جهان گستر شدن آن تحقّق یافته باشد همانگونه که در آیه آمده است:
«و لیُمکنّن لهم دینهم الّذی ارتضی لهم…. »
این صحیح است که اسلام به دلیل جامعیت، محتوای بلند، هماهنگی با فطرت و دیگر ویژگی های خود و آورنده و آموزگاران و الگوهای حقیقی آن امامان نور تاکنون به میلیون ها دل و قلب راه یافته و آهسته آهسته به راه خود ادامه می دهد، امّا سوگمندانه همچنان فاقد یک قدرت منسجم جهانی است، به طوری که در هر گوشه ای از این جهان پرآشوب، هر کس می تواند به جنگ با آن برمی خیزد و بر ضد آن و پیروان آن دست به شقاوت می زند.
صحیح است که اسلام در مقاطعی از تاریخ خویش، در قلمرو محدودی به قدرت رسید و رهبری سیاسی و اجتماعی را به کف گرفت، امّا آیا براستی همین حاکمیّت محدود و قطعی، نوید مورد نظر قرآن و تحقّق آن وعده شکوهمند خداست؟ اگر چنین است این شرایط که در همان عصر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ تحقّق یافت و اسلام بر مدینه و بخش هایی از «جزیره العرب» حاکم گردید.
پی نوشتها:
[۱] . سوره فصلت، آیه ۴۲٫
[۲] . سوره نحل، آیه ۸۹٫
[۳] . سوره انعام،آیه ۵۹٫
[۴] . سوره قصص، آیه ۵ و ۶٫
[۵] . نهج البلاغه، قصار ۲۰۹٫
[۶] . شرح ابن ابی الحدید، ج ۱۹، ص ۲۹٫
[۷] . بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۶۳٫
[۸] . واژه مستضعف در مفهوم قرآنی: کسی است که نیروهای بالقوه و بالفعل را بر برازندگی، تکامل و اقتدار و شکوه داراست اما از سوی استبداد، ارتجاع و استعمار حاکم، سخت زیر فشار است، و در همانحال در اندیشه گستردن بندهای اسارت و در اندیشه عدالت و آزادگی و تقواپیشگی نه اینکه به معنای عنصر فاقد قدرت و توان و تحرک و برنامه و هدف باشد.
[۹] . سوره آل عمران، آیه ۱۶۴٫
[۱۰] . سوره نساء، آیه ۹۴٫
[۱۱] . سوره طه، آیه ۳۷٫
[۱۲] . سوره صافات، آیه ۱۱۴٫
[۱۳] . واژه های ششگانه مورد اشاره در دو آیه مورد بحث، در آیات ۵ و ۶ سوره قصص بکار رفته اند.
[۱۴] . سوره نور، آیه ۵۵٫
[۲] . سوره نحل، آیه ۸۹٫
[۳] . سوره انعام،آیه ۵۹٫
[۴] . سوره قصص، آیه ۵ و ۶٫
[۵] . نهج البلاغه، قصار ۲۰۹٫
[۶] . شرح ابن ابی الحدید، ج ۱۹، ص ۲۹٫
[۷] . بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۶۳٫
[۸] . واژه مستضعف در مفهوم قرآنی: کسی است که نیروهای بالقوه و بالفعل را بر برازندگی، تکامل و اقتدار و شکوه داراست اما از سوی استبداد، ارتجاع و استعمار حاکم، سخت زیر فشار است، و در همانحال در اندیشه گستردن بندهای اسارت و در اندیشه عدالت و آزادگی و تقواپیشگی نه اینکه به معنای عنصر فاقد قدرت و توان و تحرک و برنامه و هدف باشد.
[۹] . سوره آل عمران، آیه ۱۶۴٫
[۱۰] . سوره نساء، آیه ۹۴٫
[۱۱] . سوره طه، آیه ۳۷٫
[۱۲] . سوره صافات، آیه ۱۱۴٫
[۱۳] . واژه های ششگانه مورد اشاره در دو آیه مورد بحث، در آیات ۵ و ۶ سوره قصص بکار رفته اند.
[۱۴] . سوره نور، آیه ۵۵٫
منبع :سید محمد کاظم قزوینی – امام مهدی (عج) از ولادت تا ظهور، ص ۹٫
اشتراک گذاری
دانلود فایل
برچسب ها
دانلود فایل
برچسب ها
فایل تصویری در سایت شما
فایل صوتی در سایت شما