- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
مقدمه
تعالیم اسلامی سرشار از مباحثی است که شأن و جایگاه بی بدیل پدر را تبیین میکند. احترام و پاسداشت پدر، وظیفه ای ایمانی است و اطاعت از او به دنبال فرمانبری از خالق هستی، تکلیف دینی شمرده شده است، بنابراین نقش او در تربیت را نباید نادیده گرفت؛ چرا که پدر همچون خورشید در آسمان زندگی فرزند میدرخشد و پرتو رأفت و محبت را در جان او میتاباند.
در اینجا برآنیم تا بر اساس آموزههای قرآنی و روایات نورانی به بررسی مسائلی چون مقام و منزلت، نقش تربیتی و حقوق متقابل پدر و فرزند بپردازیم.
مفهوم شناسی پدر
در زبان فارسی واژهایی چون «پدر»، «باب» و «بابا» وجود دارد. نقشهای گوناگون هر انسانی بیانگر نوع مسئولیتش خواهد بود. بر این اساس عنوان «پدر» در حقیقت به نقش و مسئولیت مرد در خانواده اشاره دارد و این عنوان به معنای مردی است که از او فرزند به وجود آمده است.۱
در زبان عربی دو واژه «والد» و «أب» به کار میرود که والد از محدودیت معنایی برخوردار است و معمولاً دایره آن محدود به مردی است که از او فرزند به وجود میآید؛ امّا واژه «أب» از دامنه معنایی گسترده تری برخوردار است، به گونه ای که این عنوان بر پدر نَسَبی و هر کسی که سبب پیدایش، اصلاح یا پیرایش و ظهور چیزی شود، اطلاق میشود.۲
بر این اساس، کسانی که سرپرستی و تربیت انسان را بر عهده گرفته باشند، در حکم «أب» میباشند. در قرآن از «آذر» عموی حضرت ابراهیم(علیه السلام) به عنوان اب؛ یعنی پدری که سرپرستی او را به عهده داشته است، یاد میشود. باید توجه داشت که در آیات قرآنی هرگاه سخن از پدر به مفهوم خاص آن [پدر نَسَبی] در میان باشد، از واژه «والد» استفاده شده است.
گستره مفهوم أب
همان گونه که اشاره شد، واژه «أب» افزون بر پدر نسبی، افراد دیگری را که در زندگی انسان نقش دارند نیز شامل میشود. در منابع اسلامی از این شخصیتهای اثرگذار با واژه «أب» یاد شده است و همچون پدر حقیقی به اکرام و پاسداشت آنها سفارش گریده است. با نگاهی به روایات در مییابیم که برای «أب» سه معنا بیان شده است:
۱. مراد از «أب»، پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرمؤمنان(علیه السلام) است. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«أنا وَ عَلِیٌ أبَوَا هذِهِ الاُمَّۀ؛۳ من و علی پدران این امّت هستیم».
اگر پدر حقیقی، سبب به وجود آمدن انسان و علّت تولّدِ فرزند باشد، رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی(علیه السلام) سبب پیدایش عالم خلقت هستند. خداوند متعال در حدیث قدسی میفرماید:
«لَولَاکَ لَمَا خَلَقتُ الأفلاک؛۴ اگر تو [ای محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) ] نبودی، عالم را نمیآفریدم».
در روایتی از امام رضا(علیه السلام)، وجود پاک و منوّر ائمه(علیهم السلام) به عنوان پدران دلسوز و مهربان معرفی شده است:
«الْإِمَامُ الْأَمِینُ الرَّفِیقُ وَ الوَالِدُ الشَّفِیق؛۵ امام، امینی همراه، و پدری مهربان است».
در این عبارت اوج شفقت امام نسبت به انسان ها بیان شده است. همان گونه که پدران دلسوز، خود را در مقابل فرزند مسئول میدانند، وجود مقدّس امام همواره به آرامش شیعیان میاندیشد و دغدغه هدایت و ارشاد آنها را دارد و برای اصلاح آنها در تلاش است که چه بسا ممکن است این قبول زحمات بیش از خواستههای مردم باشد.۶
۲. مراد از «أب»، معلّمیاست که سبب هدایت انسان است، و او را به واسطه تعلیم و تربیت از ضلالت و گمراهی نجات میدهد.علما و بزرگان دینی که شبانه روز با آموزش و تألیف کتاب، بشر را از گرداب گمراهی به راه راست، هدایت و با معارف الهی آشنا میکنند، سهم عمدهای در زندگی انسان دارند. اگر پدر سبب حیات دنیوی است، یقیناً آموزگاران دینی، سبب حیات معنوی ما هستند و نقش آفرینی ایشان در ادامه رسالت سترگ اولیای الهی است، پس بر همگان است که نسبت به آنها نیکی و مودّت کنند.
۳. مراد از «أب»، پدر حقیقی و نَسَبی است که احترام و نکوداشت او بر همگان لازم است و آزار او از محرّمات شمرده شده است.
حدیثی از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) ، است که در بردارنده موارد بالا میباشد:
«الآباءُ ثلاثه: أبٌ وَلَّدَکَ وَ أبٌ زَوَّجَکَ و أبٌ عَلَّمَکَ؛۷ پدران سه نفرند: پدری که از ناحیه او متولد شدهای [پدر نسبی] و پدری که به تو همسر داده است [پدر همسر] و پدری که به تو آموزش داده است [پدر علمیو روحانی]».
افزون بر موارد یاد شده، از «پدر همسر» که تربیت و حفاظت دخترش را بر عهده داشته و کمالات انسانی، سجایای اخلاقی و راه و رسم شوهرداری را به او آموخته است، با عنوان «أب» یاد شده است که بدون تردید در زندگی مرد نیز نقش آفرین میباشد.
مقام پدر
پدر در اسلام دارای مقامی ارجمند و چهرهای برجسته و مورد احترام است. در آیات و روایات، تعبیرهای بلندی در شأن پدر به کار رفته است. او به قدری رفعت یافته که گوی سبقت را از دیگران ربوده و با یار همیشه همراهش [مادر] در نزدیکیِ خدا سُکنی گزیده است. در قرآن، بعد از فرمان به اطاعت و پرستش خداوند، احسان به والدین توصیه شده است.۸ به عنوان نمونه، در سوره اسراء میخوانیم:
«وَ قَضَى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا»؛۹ «پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید».
علامه طباطبایی(رحمه الله) در ذیل این آیه میفرماید: «مسئله احسان به پدر و مادر بعد از مسئله توحید خدا، واجبترین واجبات است، همچنان که مسئله عقوق بعد از شرک ورزیدن به خدا از بزرگترین گناهان کبیره است».۱۰
حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) شبیه پدر بودن را موهبتی الهی میداند و میفرماید:
«مِن نِعمَۀ اللهِ عَلَی الرَّجُلِ أن یُشبِهَ وَالِدَهُ؛۱۱ از نعمتهای خداوند بر انسان آن است که شبیه پدرش باشد».
امام باقر(علیه السلام) فرمود: «پدرم به مردی نگریست که همراه پسرش راه میرفتند و پسر به بازوی پدرش تکیه داده بود. پدرم تا زنده بود با آن جوان [به خاطر این بیحرمتی نسبت به پدرش] صحبت نکرد».۱۲
حقوق پدر بر فرزند
۱- اطاعت
بالاترین حقّی که پدر بر فرزندان خود دارد، حقّ اطاعت است. امیرمؤمنان علی(علیه السلام) میفرماید:
«فَحَقُّ الوَالِدِ عَلَی الوَلَدِ أن یُطیِعَهُ فِی کُلِّ شَیءٍ إلَّا فِی مَعصِیَه اللهِ سُبحَانَه؛۱۳ حقّ پدر بر فرزند این است که فرزند در هر چیزی جز معصیت خداوند، از پدر اطاعت کند».
برای مثال، اگر پدری فرزندش را از سفری نهی کرده باشد ولی فرزند، به مسافرت برود، باید در این سفر نمازش را تمام بخواند و روزه اش را بگیرد، هر چند که از حدّ مسافت شرعی گذشته باشد؛ زیرا سفر او حرام است.
اطاعتِ فرزند از پدر باید در حدّی باشد که اگر لازم شد، برای انجام فرامین او، خود را به سختی بیاندازد. در داستان حضرت یوسف(علیه السلام) ، پسر بزرگ برای انجام دستور پدر میکوشد تا در مصر بماند و بنیامین را از دست حکومت نجات دهد و خطاب به برادرانش چنین میگوید:
«فَلَنْ أَبْرَحَ الأَرْضَ حَتَّىَ یَأْذَنَ لِی أَبِی أَوْ یَحْکُمَ اللّهُ لِی وَ هُوَ خَیْرُ الْحَاکِمِینَ»؛۱۴ «من از جای خود [یا از سرزمین مصر] حرکت نمیکنم مگر این که پدرم به من اجازه دهد، و یا خداوند فرمانی درباره من صادر کند که او بهترین حاکمان است».
دایره اطاعت و فرمانبری از پدر، به حدی وسعت دارد که حضرت اسماعیل(علیه السلام) برای انجام فرمان پدر بزرگوارش، ابراهیم خلیل(علیه السلام) ، به قربانگاه میرود و با آسودگی خاطر به پدر میگوید:
«یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ»؛۱۵ «ای پدرم! هر چه دستور داری اجرا کن، به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت». بدون شک این رویداد تنها به عنوان یک داستان تراژدی مطرح نیست؛ بلکه بیانگر نوع برخورد فرزند نسبت به پدر و اطاعت از او است که میبایست تا پای جان نیز اطاعت کند.
باید توجه داشت که تنها در یک مورد فرزند میتواند از فرمان پدر تبعیت نکند و آن زمانی است که امر پدر، به ایمان او لطمه وارد کند و او را به شرک دعوت کند:
«وَ إِن جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا»؛۱۶ «و اگر آن دو [پدر و مادر] تلاش کنند که برای من [حتی] از روی جهل، همتا و شریکی قایل شوی، از آنها پیروی مکن!»
بدون تردید اطاعت از پدر در راستای اطاعت از فرامین الهی، موجبات خشنودی حق تعالی را فراهم میآورد و درهای احسان الهی را به روی انسان میگشاید. در مقابل، تمرد و سرکشی، نتیجهای جز پشیمانی ندارد:
هر آن کس که پند پدر نشنود
یقین دان که روزی پشیمان شود
۲-خوش سخنی
در قرآن، توصیه به گفتار نیک نسبت به پدر و مادر با تأکید فراوان آمده است و این نگرانی را اعلام میکند که مبادا در هیچ شرایطی کمترین بی حرمتی را به ساحت آنها روا دارید:
«فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَ لاَ تَنْهَرْهُمَا وَ قُل لَّهُمَا قَوْلاً کَرِیمًا»؛۱۷ «هیچ گاه کمترین اهانتی به والدین روا مدار و بر آنان فریاد مزن و گفتار [لطیف و سنجیده و] بزرگوارانه به آنها بگو!»
«اُف» کمترین تعبیر بیادبانه است. در اینجا سفارش شده است که مبادا با نیشِ زبان یا کلمات سبک و اهانت آمیز آنها را آزار دهید.
در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) آمده است:
«أدنَی العُقُوقِ اُفٍّ وَ لَو عَلِمَ اللهُ شَیئاً أیسَرَ مِنهُ وَ أهوَنَ مِنهُ لَنَهَی عَنهُ؛۱۸ کمترین مرتبه عقوق «اف» است، اگر چیزی آسان تر و ضعیف تر از «اُف» وجود داشت، خداوند از آن نهی میکرد».
۳- تواضع و فروتنی
قرآن کریم به تواضع و فروتنی در برابر پدر و مادر دستور میدهد و در این خصوص میفرماید:
«وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ»؛۱۹ «و بالهای تواضع خویش را از روی رحمت و مهربانی در برابر والدین فرود آر!»