- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
نخستین سال هجرت
اهالى مکه پس از درگذشت حضرت خدیجه (سلام الله علیها)، همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و درگذشت حضرت ابوطالب (علیه السلام)، عموى آن حضرت، بر دشمنى خویش افزودند و حتى قصد جان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را نمودند.
از سوى دیگر تعدادى از اهالى یثرب در همان سال هاى غربت و تنهایى پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در ایّام حجّ با وى و اهداف بلند دینش آشنا شده و پس از بازگشت به یثرب، به تبلیغ آن پرداختند. مردم یثرب، رفته رفته به اسلام علاقه نشان داده و در مراسم سال بعد، تعداد زیادترى به نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)رسیدند و به دست مبارک وى، مسلمان شده و با آن حضرت پیمان بستند.
امّا در مراسم حجّ سال سیزدهم بعثت، گروهى از حاجیان یثربى که تعدادشان هفتاد و سه مرد و زن بود، در اواسط ایام تشریق و در محل عقبه در سرزمین “منى”، ایمان آورده و با آن حضرت پیمان بستند، تا از وى و یارانش همانند خانواده و طایفه خویش پشتیبانى کنند.(۱)
پس از گذشت ایام حج و بازگشت اهالى یثرب به سرزمین خویش، مهاجرت مسلمانان مکه به سوى یثرب آغاز گردید. آنان به دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به دور از چشم مشرکان قریش به صورت فردى و گروهى عازم یثرب شدند به طورى که در مکه معظمه، جز پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و تعدادى اندک از یارانش و گروهى زنان و مردان کهن سال و از کار افتاده، کسى باقى نماند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بیش از هر زمان دیگر، در یکى دو ماه آخر اقامتش در مکه، احساس تنهایى و خطر مى کرد. سرانجام سران قریش در واپسین روزهاى ماه صفر، تصمیم به کشتن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گرفتند.
آنان در ” دارالنّدوه ” که مجلس شوراى اعیان و اشراف آنان بود، جلسه اى برگزار کرده و پس از تبادل نظر و گفتگوهاى زیاد، به کشتن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از سوى نمایندگان تمام طوایف قریش رأى دادند و شب اوّل ربیع الاوّل را براى این کار برگزیدند.
شب موعود فرا رسید، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) براى فریب مشرکان، حضرت على (علیه السلام) را به جاى خویش در بسترش خوابانید و خود، از خانه خارج و به همراه ابوبکر از مکه گریخت و در غار “ثور” که در جنوب مکه و در نقطه مقابل مدینه قرار داشت، پناه گرفت.
مشرکان، پس از هجوم به خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مشاهده امام على بن ابى طالب (علیه السلام) در رختخواب آن حضرت، خشمناکتر شده و به تعقیب آن حضرت پرداختند و براى پیدا کردن وى، صد شتر جایزه تعیین نمودند ولى هرچه تلاش کردند، به وى دست نیافتند.
آن حضرت پس از سه شب پنهان ماندن در غار ثور، در شب چهارم ربیع الاول به سوى مدینه هجرت کرد و در دوازدهم همین ماه وارد مدینه شد و مورد استقبال باشکوه اهالى مدینه قرار گرفت.(۲)
امام زین العابدین (علیه السلام) فرمود: هنگامى که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از مکه به قبا آمد، ابوبکر همراه وى بود. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در قبا به انتظار على (علیه السلام) نشست. ابوبکر به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: برخیز با هم به مدینه برویم. زیرا اهالى آن از دیدن تو خوشحال مى شوند. آنان منتظر ورود تو به این شهرند.
پس به سوى آنان رویم و در اینجا به انتظار على (علیه السلام) توقف مکن. زیرا گمان نمى کنم که على (علیه السلام) تا یک ماه دیگر به تو رسد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در پاسخش فرمود: هرگز از جایم حرکت نمى کنم تا پسر عمو و برادرم در نزد پروردگار متعال و دوستداشتنى ترین فرد خاندانم، همان کسى که با در خطر گذاشتن جانش مرا از دست مشرکان رهایى داد، به من بپیوندد.
امام زین العابدین (علیه السلام) فرمود: در این هنگام، ابوبکر به خشم آمد و ناراحت گردید و حسادت على (علیه السلام) بر وى عارض گردید و این نخستین دشمنى وى نسبت به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره على (علیه السلام) بود و نخستین سرپیچى وى از فرمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم).
ابوبکر هنگامى که اصرار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در باقى ماندن در محله قبا تا رسیدن حضرت على (علیه السلام) را مشاهده کرد، از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جدا گردید و خود به سوى مدینه رفت و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در آنجا توقف کرد تا حضرت على (علیه السلام) به همراه سایر خاندان نبوى، از جمله حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به او پیوستند و به اتفاق هم به سوى مدینه حرکت نمودند.(۳)
از این حدیث شریف و احادیث دیگر به دست مى آید که هجرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از مکه معظمه، از شب پنجشنبه، نخستین شب ربیع الاول آغاز گردید و پس از سه شب پنهان ماندن در غار ثور، در شب چهارم ربیع الاول به سوى یثرب حرکت کردند و در روز دوشنبه، دوازدهم همین ماه به روستاى قبا، که در دو فرسنگى یثرب قرار داشت وارد شدند.
پس از چند روز توقف در این محل (و به روایت امام زین العابدین علیه السلام به مدت ده روز توقف در قبا) و با رسیدن حضرت على (علیه السلام)، در روز جمعه ۲۳ ربیع الاول وارد شهر یثرب گردید و این شهر از آن پس، به مدینه الرّسول (صلی الله علیه و آله و سلم) شهرت یافت. ولى برخى از مورخان اهل سنّت، ورود حضرت على (علیه السلام) را پانزدهم ربیع الاوّل ذکر کرده اند.
در کتاب ” الاستیعاب فى معرفه الاصحاب ” آمده است: قدم آخر الناس فى الهجره الى المدینه علىّ و صهیب، و ذلک للنصف من ربیع الاوّل، و رسول اللّه (صلی الله علیه و آله و سلم) بقباء لم یرم بعد؛ على (علیه السلام) و صهیب، آخرین کسانى بودند که به سوى مدینه هجرت کردند. ورود آنان، مصادف بود با نیمه ماه ربیع الاوّل و در آن هنگام رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هنوز در ” قبا ” بود و به طرف مدینه حرکت نکرده بود.(۴)
پی نوشت ها
- تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۳۹۲.
- نک: مسارالشیعه، ص ۲۷؛ تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص ۳۹۶؛ فرازهایى از تاریخ پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، ص ۱۹۱؛ زندگانى چهارده معصوم (علیهم السلام) ترجمه اعلام الورى، ص ۸۸؛ الارشاد، ص ۴۵؛ تارخ دمشق، ج۱، ص ۳۷ و ۴۷؛ تاریخ الطبرى، ج۲، ص ۳۹۴، الکامل فى التاریخ، ج۲، ص ۱۰۱.
- الکافى، ج۸، ص ۳۳۸، حدیث ۵۳۶.
- الاستیعاب، ج ۲،ص ۷۲۹.