- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
۱ ذیقعده ، سال پنجم هجرى قمرى
زینب بنت جَحش بن رئاب، که مادرش امیمه دختر عبدالمطلب(علیه السلام) بود، پیش از ازدواج با رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)، بنا به درخواست آن حضرت، با پسرخوانده اش زید بن حارثه ازدواج کرد و از او فرزندى به دنیا آورد، که نامش را اسامه گذاشتند.
وى، در حدود یک سال و یا مقدارى بیشتر در خانه زید بود، ولى پس از آن، میانشان اختلاف افتاد و تصمیم به جدایى گرفتند.
بدین جهت، زید بن حارثه به نزد رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) رفت و از همسر خود در نزد آن حضرت، شکوه و گلایه کرد و از آن حضرت، اجازه خواست که همسرش را طلاق دهد. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) وى را به خویشتن دارى و تفاهم اخلاقى با همسرش دعوت نمود و به وى فرمود: إتّق الله و امسک علیک زوجک.(۱)
گفتنى است که زید بن حارثه، برده اى بود، که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در مکه معظمه وى را خریدارى کرد و سپس در راه خدا آزاد نمود و آن گاه، وى را پسرخوانده خود کرد و در خانه خود نگه داشت. زید به مقدار ده سال از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) کوچکتر بود.
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) پس از مهاجرت به مدینه منوره، دختر عمه خود، زینب بنت جحش را به عقدش درآورد.
پیش از اسلام، رسم جاهلیت بر این بود، که ازدواج با همسر پسرخوانده، همانند همسر پسر واقعى، بر انسان حرام بود و این رسم، پس از ظهور اسلام نیز تداوم داشت.
در ماجراى اختلاف زید و همسرش زینب، این رسم جاهلیت، به امر پروردگار سبحان باطل و ازدواج با همسر پسرخوانده، مباح اعلام گردید.
به هر روى، على رغم تلاش پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و برخى از صحابه در ایجاد تفاهم میان زید و زینب، کارشان به جدایى و طلاق انجامید.
زینب، ایام عده طلاق را سپرى کرد و پس از آن به وى بشارت داده شد، که خداوند سبحان، وى را به عقد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) درآورده است.
در آن زمان، سى و پنج سال از عمرش گذشته بود و بنا به نقل علامه مجلسى، ازدواجشان مصادف بود با اوّل ذى قعده سال پنجم قمرى در مدینه منوره.(۲)
زینب، از این ازدواج بسیار شادمان شد و به خانه آن حضرت، نقل مکان کرد.(۳)
وى، در میان همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) افتخار مى کرد که او را خدا به ازدواج پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) درآورد و به آنان مى گفت: زوّجکن أهلیکن و زوّجنى الله من فوق سبع سماوات؛(۴) شما را خانواده تان به عقد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) درآورده، ولى مرا خداوند متعال از بالاى هفت آسمان به نکاح آن حضرت، مفتخر نموده است.
زینب به هنگام رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در ۲۸ صفر سال ۱۱ قمرى، زنده بود، ولى بنا به گفته مورخان، وى نخستین همسر آن حضرت بود، که پس از رحلتش، در سال ۲۰ قمرى وفات کرد و به درخواست اسماء بنت عمیس، براى نخستین بار در میان مسلمانان، براى وى تابوتى ترتیب داده و بدنش را در تابوت گذاشتند و در قبرستان بقیع دفن نمودند.(۵)
اسماء بنت عمیس، هنگامى که به همراه همسرش جعفر طیار(علیه السلام) به حبشه هجرت کرده بود، در آن جا دیده بود که جنازه ها را در تابوت مى گذارند و به صورت محترمانه ترى بدن میت را حمل مى کنند. وى، این عمل را در مدینه رواج داد.(۶)
زینب، بانویى شریف، متعهد و پارسا بود و از جهت حسن جمال، سرآمد همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به شمار مى آمد و بسیار کار مى کرد و از دست رنج خود، انفاق و تصدق مى نمود و آن چه از خلفاى وقت (ابوبکر و عمر) به عنوان سهم همسر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) دریافت مى کرد، هزینه مستمندان و بیچارگان مى نمود.(۷)
عایشه بنت ابى بکر، همسر دیگر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) با این که طبق معمول، با زینب بنت حجش رقابت زنانگى داشت، با این حال درباره شخصیت این بانوى بزرگ، گفت: ما رأیت امرئه قط خیراً فى الدّین من زینب، و أتقى لله، و أصدق حدیثاً، و اوصل للرّحم، و اعظم أمانه و صدقه.(۸)
یعنى: من هیچ گاه، زنى در دین دارى، پارسایى و پرهیزکارى، راستگویى، پیشگام در صله رحم و امانت دارى و تصدق و انفاق در راه خدا، بهتر از زینب ندیدم.
شایان ذکر است، که پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، از میان همسران آن حضرت، تنها زینب و سوده بنت زمعه، به احترام آن حضرت، از مدینه خارج نشده و حتى به مکه معظمه نرفتند.(۹)
آیه هاى ۳۷ و ۳۸ سوره احزاب درباره ازدواج زینب با پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد.
پی نوشتها
۱- البدایه و النهایه (ابن کثیر)، ج۴، ص ۱۶۶
۲- بحارالأنوار (علامه مجلسى)، ج۱۱، ص ۱۷۸، و ج۹۸، ص ۱۸۹ و ج ۹۹، ص ۳۵
۳- همان، و تاریخ الطبرى، ج۲، ص ۲۳۱؛ المنتخب من ذیل المذیل (طبرى)، ص ۵
۴- بحارالانوار، ج۱۱، ص ۱۷۸
۵- همان، ج۴، ص ۱۶۹ و ج۷، ص ۱۱۸
۶- همان، ج۵، ص ۳۱۶
۷- هان، ج۷، ص ۱۱۹
۸- همان
۹- همان