- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 13 دقیقه
- توسط : آقای بابایی
- 0 نظر
اشاره:
سخن على علیه السلام درباره ى آغاز آفرینش از منبع جوشان قرآن کریم سرچشمه گرفته و با آیات قرآن کاملا هماهنگ است، بنابر این در این نوشته ما هر دو را باز مى کاویم.
لیکن جهت یادآورى و سنجش میان نظر دانشمندان گذشته تا عصر حاضر، نخست اشاره اى گذرا به نکات برجسته گفتار پیش خواهیم داشت، از این رو:
- جهان ماده با مهبانک (انفجار بزرگ) پدید آمد و همه ى انرژى موجود کنونى در گوى کوچک بى نهایت سوزان و بى اندازه چگالى متمرکز بود.
- در این نظریه، جهان انبساط مى یابد، فضا باز مى شود و عمر جهان بین ده تا پانزده میلیارد سال است.
- جهان در حال نوسان است، انبساطى که با انفجار بزرگ آغاز شد رو به انقباض مى رود، و سپس انفجار بزرگى دیگر….
- جهان نه آغاز دارد نه پایان، ازلى و ابدى است، و زمان و فضا پیوسته بدون تغییر خواهند بود.
- انفجار بزرگ با این اشکال ها روبه رو است که:
الف) در تلسکوپ هاى عصر ما اخترنماهایى با بیش از زمان و فاصله مزبور مشاهده گشته اند.
ب) مرکز انفجار بزرگ کجا است؟
ج) عامل اصلى انبساط کدام است؟
- براى جهان هنوز یک هندسه ى پایدار ثابت نشده و هندسه هاى مسطحه، هذلولوى و بیضوى با اشکال هاى جدى روبه رو است و نمى تواند اطراف و گستره ى جهان ماده را تفسیر و ترسیم کند.
- هنوز به دلیل قاطعى نرسیده اند که جهان ماده، ازلى و ابدى است یا حادث.
- نظریه ى نسبیت در کیهان شناسى «اینشتاین » هنوز بسیارى از پرسشها را پاسخ نگفته و با دشوارى هایى روبه رو است. و اینک:
سخن على علیه السلام
«ثم انشا سبحانه فتق الاجواء و شق الارجاء وسکائک الهواء… ورقیم مائر» . (۲) «سپس خداوند جوها را از هم شکافت و جوانب و ارتفاعات هوا را باز نمود» .
آب انبوه و پر موج و خروشان را که بر پشت باد تندوز و پر قدرتى قرار داده بود، در لابه لاى فضاهاى باز شده به جریان انداخت.
با این باد تندوز آب را از جریان طبیعى بازداشت و آن گاه باد نیرومند را بر آب مسلط کرد و آب را در بالاى آن قرار داد.
فضا را در زیر باد پر قدرت باز، و آب در روى باد، جهنده و جنبان شد.
سپس خداوند سبحان باد دیگرى بیافرید که فرمانى جز به حرکت درآوردن آب نداشت، این باد دست به کار زد و تحریک آب را ادامه داد، جریان این باد را تند و منبعش را دور از مجراى طبیعى قرار داد.
خداوند سبحان همان باد را به برهم زدن آب انبوه و برانگیختن امواج دریاها دستور داد، و چونان مشک شیر که براى گرفتن کره جنبانده شود آب را به حرکت و زیر و رو شدن درآورد.
وزش باد بر آن آب چنان بود که در فضاى خالى وزیدن بگیرد، آب در مقابل جریان باد مقاومتى از خود نشان نمى داد، آب را خت به حرکت درآورده اولش را به آخرش و متحرکش را به ساکنش برگرداند.
در این هنگام انبوهى از آب، سر به بالا کشید و کف بر آورد، خداوند آن کف را در فضایى باز و تهى بالا برد و آسمانهاى هفتگانه را بساخت، پایین ترین آسمانها را از موجى مستقر بنا نهاد، که حرکت انتقالى به این سو و آن سو ندارد، و بالاترین آسمان ها را سقفى محفوظ در مرتفع ترین فضا قرار داد، بى ستونى که آن را برپا دارد و بدون میخ و طنابى که آنها را به هم بپیوندد.
آن گاه آسمان را با زینت و زیور ستارگان و روشنایى ها بیاراست، و خورشید را با فروغ گسترده و ماه فروزان را با روشنایى اش در فلکى گردان و سقفى در دوران و صفحه اى منقوش با ستارگان به جریان انداخت.
از منظر على علیه السلام آفرینش از جو، فضا و هوا آغاز شده است، و به احتمال قوى این موضوع همان ماده گازى است که در دو آیه از آیات قرآن با واژه ى دود (دخان) آمده است:
- «ثم استوى الى السماء وهى دخان…» (۳) :
«سپس خداوند آسمان را مورد مشیت خود قرار داد در حالى که آسمان دود بود» .
- «فآرتقب یوم تاتى السماء بدخان مبین » (۴) :
«در انتظار روزى باش که آسمان دود آشکارى برآورد» .
در حدیث امام باقر علیه السلام مى خوانیم: نخستین موجودى که آفریده شده آب است و هوا از آب خلق گردیده است، بنابر این ریشه و نسب هر چیزى به آب مى رسد، خداوند سپس هوا را بر آب مسلط ساخت. آب را بر روى هم کوبید تا از آن کفى پدید آمد و از آن کف زمین خلق گردید. (۵)
چنان که قرآن به روشنى مى فرماید:
«…ان السموات والارض کانتا رتقا ففتقناهما وجعلنا من الماء کل شى ء حى…» . (۶)
«آسمان ها و زمین در آغاز بسته و یکپارچه بودند، بعدا ما آن ها را از هم باز کرده و هر چیز صاحب حیات را از آب قرار دادیم » .
این آیه به خوبى «انبساط » جهان را مى رساند، روشن تر از آیه مزبور این آیه است:
«والسماء بنیناها باید و انا لموسعون » . (۷)
«ما آسمان را با قدرت خویش پایه گذاشتیم و پیوسته آن را گسترش، وسعت و انبساط خواهیم بخشید» .
امام باقر و صادق علیمها السلام مى فرمایند: آب بر هوا قرار داشت و هوا بى کرانه بود و جز این دو چیزى وجود نداشت و چون خداوند اراده کرد زمین را بیافریند فرمان داد بادها به آب وزیدند، موج پدید آمد و از موج کف پدیدار گشت، کف ها به اندازه کوه بزرگى شدند، خداوند آنها را در محل «بیت الله الحرام » [مکه معظمه] گرد آورد و از آنها زمین را پدید آورد، از این رو نخستین سرزمینى که آفریده شد مکه است، لذا آن را مادر شهرها (ام القرى) نامیدند چنان که خداوند در قرآن به این مطلب اشاره کرده مى فرماید:
«ان اول بیت وضع للناس للذى ببکه مبارکا…» . (۸)
(نخستین خانه اى که براى مردم قرار داده شد در سرزمین مکه است) سپس زمین را از زیر کعبه (بکه) گسترش داد، و گسترش زمین در مدت زیادى به درازا انجامید.
پس از مدتى از میان کف ها، دودى بدون آتش بر آسمان رفت، و از آن آسمان ها آفریده شد و به گردش آمد. (۹)
نظر فخر رازى
وى مى نویسد: خداوند در آب حرارت به وجود آورد (یعنى ماده آغازین چیزى شبیه آب بسیار داغ و جوشان بوده است) سپس از این آب جوشان کف و دودى خارج شد، از کف آن زمین، و از دود آن، آسمان ها آفریده شد چنان که ابن عباس گفته است: دودى که مایه ى آغازین آسمان است از بخار زمین بوده است. (۱۰) اما برخى دیگر از دانشمندان بنا به شواهدى که از قرآن و احادیث به دست آورده گفته اند: خداوند، نخست زمین را آفرید و هنوز آن را گسترش نداده و تکمیل نکرده بود که آسمانها را آفرید، و در مرحله بعد زمین را گسترش داد و تکمیل کرد، از این رو فرموده است:
«رفع سمکها فسواها و اغطش لیلها و اخرج ضحاها و الارض بعد ذلک دحاها» (نازعات/۲۸ ۳۰) .
«سقف آسمان را برافراشت و آن را به اندازه ى معین درست کرد و شبش را تیره و روزش را آشکار ساخت، و پس از آن زمین را با غلتانیدن گسترد» .
بنابراین انبساط زمین به وسیله غلتانیدن و چرخش به وقوع پیوسته (حرکت وضعى زمین) و این کار بعد از بناء، نظم و برافراشته شدن آسمان ها بوده است.
امام باقر علیه السلام مى فرماید: دودى که از میان موج و کف خارج شد از جنس دود آتش نبوده است.
مفسران نیز به اتفاق نظر مى گویند: این دود از آتش نیست، بلکه از تنفس و تبخیر آب است. (۱۱)
امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه دیگر پیدایش خشکى ها را این گونه ترسیم کرده است:
«خشکى را از آب دریایى موج زننده، و هر موجى موجى دیگر را شکننده پدید آورد و آن را طبقه ها کرد، آن گاه طبقه ها را از هم گشود و آن را هفت آسمان کرد، پس از آن که به یکدیگر بسته و یکپارچه بود، و به فرمان او آسمان ها چنگ در یکدیگر نهادند و بر پاى ایستادند» . (۱۲)
همچنین در خطبه دیگر مى فرماید: خداوند آسمان را بعد از روزگارى که دود بود ندا داد سپس حلقه هاى بندهاى آسمان جوش خوردند و به هم برآمدند، و خداوند درهاى بسته ى آن را بعد از آن که یکپارچه (رتق) بود باز کرد. (۱۳)
بر این اساس، ماده ى اصلى زمین و هفت آسمان که به احتمال قوى منظور کواکب سیار هفتگانه از فلکیات قدیم (عطارد، زهره، مریخ، مشترى، زحل (۱۴) …) باشد همه از دود (دودى که از جنس دود آتش نیست) مى باشند، بنابراین باید از جنس توده ى جرمى باشد داغ و جوشان، و پس از جدا شدن از یکدیگر و قطعه قطعه شدن و در مدارهاى خویش قرار گرفتن رو به تکامل نهاده باشند.
جرم سبز رنگ
در حدیث دیگر مى خوانیم: خداوند چون اراده کرد آسمان و زمین را بیافریند گوهر سبز رنگى پدید آورد، سپس آن را ذوب و آب متلاطمى گردانید، آن گاه بخارى که همچون دود بود از آن خارج کرد: «ثم آستوى الى السماء وهى دخان » : «به آسمان که بسان دودى بود توجه کرد و آن را بشکافت » و هفت آسمان پدید آورد، سپس از آن آب کفى آفرید و سرزمین مکه را خلق کرد، و بعد از مدتى زمین را از زیر کعبه گسترش داد. (۱۵)
مولوى با توجه به این روایات و آیات سروده است:
از کف دریا بنگارد زمین
دود سیه را بنگارد سَما
مفسران با توجه به آیه ى «…خلق الارض فى یومین…» (۱۶)
و آیه : «ثم استوى الى السماء و هى دخان…» (۱۷)
معتقدند نخست زمین را طى دو روز آفرید و سپس متوجه خلقت آسمان و اجرام فضایى شد.
گفتنى است، در قرآن گاهى واژه «یوم روز» مجازا به کار گرفته و کنایه است از مرحله ى طولانى، و گرنه هنگام آفرینش زمین هنوز روز و شبى وجود نداشته و سال و ماهى در کار نبوده است. (۱۸)
آفرینش در تورات
به گفته ى فخر رازى در تورات آمده است که خداوند گوهرى آفرید و بعد با نظر هیبت به آن نگریست، آن گوهر آب شد و آسمانها و زمین را از آن بیافرید و آنها را از هم شکافت. (۱۹)
یک گوهرى چو بیضه جوشید و گشت دریا کف کرد و کف زمین شد و ز دود او سما شد تکامل تدریجى تاکنون فى الجمله تکامل و انبساط تدریجى ثابت گردید.
دلیل دیگر: قرآن مجید مى فرماید: «…خلق السماوات والارض فى سته ایام…» . (۲۰)
این مضمون در بسیارى از آیات به چشم مى خورد، لیکن در مورد زمین چنان که اشاره شد دو روز نام برده شد (یومین) .
مفسران معتقدند این ایام نشان دهنده ى مراحل تکامل تدریجى خلقت است. بدیهى است آفرینش یک انسان لااقل به شش ماه زمان نیازمند است، در حالى که به فرمایش قرآن: «لخلق السماوات والارض اکبر من خلق الناس » (۲۱) : «آفرینش آسمان ها و زمین از خلقت مردم بزرگتر است » ، بر این پایه هر روز خلقت را باید لااقل هزار سال دانست: «…ان یوما عند ربک کالف سنه مما تعدون » . (۲۲)
فخر رازى مى گوید: مراد از شش روز، شش حالت است که عارض آسمان ها و زمین و آنچه میان این دو است شده است. (۲۳)
شاهد بر این تکامل تدریجى، حدیثى است که امام صادق علیه السلام در آن مى فرماید: خداوند چون زمین را آفرید پنجاه هزار سال [کنایه از سالهاى بسیار زیاد] آن را رها کرد، سپس موجوداتى آفرید که نه از نوع فرشته، نه از نوع جن و نه از نوع انسان به شمار مى رفتند و سپس هزاران سال منقرض شدند، باز هزارها سال گذشت که خداوند جن را آفرید، و پس از مدتى طولانى آدم را خلق کرد. (۲۴)
همچنین در تفسیر طبرسى مى خوانیم: امام صادق علیه السلام مى فرماید: خداوند روز را قبل از شب ، خورشید را قبل از ماه و زمین را قبل از آسمان آفرید. (۲۵)
در حدیث دیگر آمده است: نخستین روزى که خورشید در آن طلوع کرد نوروز بوده است. (۲۶)
و ماه نیسان نخستین ماه از ماههاى دنیا است. (۲۷)
از ای دو خبر چنین استفاده مى شود که در آغاز پیدایش روز، و گردش وضعى کره زمین دایره استواى زمین و خورشید در یک سطح قرار داشته اند، چنان که ما امروزه در اول برج حمل فروردین به حساب مى آوریم و مى دانیم بخشى از آن با نیسان انطباق دارد.
نتیجه سخن
- طبق نظر على علیه السلام و سایر احایث، خداوند متعال نخست جرمى آب گونه همراه هوا آفرید که از آن کف و گازى پدید آمد، از این جرم کف گونه زمین آفریده شد، و از آن دود و گاز، سیارات هفتگانه پدید آمدند، پس مى توان گفت خانواده منظومه شمسى در اصل از یک توده جرم آفریده شده اند.
- همچنین مى توان گفت سن و سال زمین بیش از سایر کرات (لااقل سیارات) است چون در چند جا آفرینش آسمانها را بعد از زمین به چشم دیدیم، لیکن هنوز از سن و سال همه ى اجرام کیهانى چیزى به دست نیامده است، زیرا قرآن فرمود : ما آن ها را در مدت شش روز آفریدیم.
- آنچه مشهور است که خورشید «مادر» منظومه شمسى است و همه ى سیارات و اقمارشان از خورشید جدا گشته اند با آنچه از روایات و احادیث خواندیم همخوانى ندارد، زیرا گاز و دودى که از زمین برخاست سبب پیدایش آسمانها گردیده است، و اگر به فرض همه در یک لحظه از هم جدا شده باشند چرا زمین را جدا شده از خورشید بدانیم؟ و اگر بخواهیم جاذبه خورشید را در نظر بگیریم، جاذبه تنها به خاطر جرم بزرگتر است، و چنانچه زمین هم بزرگى خورشید را مى داشت البته خورشید گرد او مى چرخید، آن سان که اکنون زمین گرد خورشید گردش دارد. بنابراین گردیدن کره کوچکتر پیرامون کره بزرگتر دلیل آن نیست که کوچک از بزرگ جدا گردیده است.
- چنان که اشاره شد برخى از دانشمندان متاخر از جمله «لاپلاس » نظریه گسترش و انبساط جهان را پذیرفته و گفته است: ماده ى جهان در ابتدا گازى بوده است منتشر در وسط فضا، با نظم ویژه، و «سدیم » ها از تکاثف و به هم رفتن آن خلق شده اند، آن گاه تطورى که رخ داده تا از حالت سدیمى به حالت کنونى آن را رسانده به وسیله ازدیاد دوران بوده است (۲۸) این نظر تا اندازه اى به نظر روایات و آیات نزدیکتر است.
- این جمله که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «فسوى منه سبع سماوات » از آن کف هفت آسمان آفرید، بر طبق عقیده فلکیات قدیم (بطلیموس) بوده که در آن زمان شهرت داشته است، بنابراین تنها به زبان و خطاب آن زمان بوده که سخن از هفت آسمان به میان آمده است، و چنانچه امیر علیه السلام در این زمان مى بود به مقتضاى حال، خطاب و فهم این عصر ما سخن مى راند.
- این که فرمود: آسمان ها را بدون ستون و میخ سر پا داشت، به عقیده بسیارى از مفسران ونهج البلاغه پژوهان اشاره است به قانون جاذبه ى عمومى «نیوتون » . (۲۹)
- ماده ى نخستین زمین و آسمان (آب، هوا، دود، بخار، گاز و جرم) آیا از چیزى گرفته شده و پیش ماده اى داشته یا ماده ى قبلى در کار نبوده و نو پدید بوده اند؟
از آیات قرآن چنین استفاده مى شود که ماده پیشین وجود نداشته و سرچشمه اى در کار نبوده است، قرآن مى فرماید: «بدیع السموات والارض…» (۳۰) : «او نوپدید آورنده ى آسمان ها و زمین است » .واژه پژوهان معتقدند واژه «بدع » ، «ابداع » ، «بدیع » هرگاه درباره ى افعال خداوند استعمال گردند به معناى پدید آورنده ى شى ء است بدون ابزار و آلت، و بدون ماده پیشین و بدون زمان و مکان، و این ویژگى ها تنها از آن خداوند است. (۳۱)
این در حالى است که خداوند در قرآن مجید به کرات خود را «خالق » و آفریننده ى آسمان ها، زمین و انسان خوانده است، بنابراین واژه «خلق » به «بدع » و «خالق به مبدع » بر مى گردد، یعنى در خلقت آسمان، زمین و انسان ماده قبلى در کار نبوده است، چرا که اصل انسان به خاک و زمین برمى گردد، گرچه این واژه (خلق) در بسیارى دیگر جاها به معناى آفرینش چیزى از چیز دیگر است. (۳۲)
قرآن این نکته را خاطر نشان کافران ساخته که انسان از هیچ (عدم محض) آفریده شده است:
«ام خلقوا من غیر شى ء ام هم الخالقون ام خلقوا السموات والارض…» . (۳۳)
«آیا از هیچ خلق شده اند یا آن که خود خالق خویش اند، یا آسمان ها و زمین را آفریدند؟» .
خلقت از هیچ همان آفرینش بدون ماده ى قبلى است.
از این آیات چند امر به دست مى آید:
- آفرینش نخستین از عدم بوده و ماده قبلى وجود نداشته است.
- جهان ماده سابقه و پیشینه ى نیستى داشته وحادث است نه قدیم، ما این دو مطلب را از کلمات امام امیرالمؤمنین علیه السلام نیز استفاده مى کنیم:
الف) «ذلک مبتدع الخلق و وارثه، و اله الخلق و رازقه » (۳۴) : او است آفریننده و اختراع کننده ى خلایق بدون سابقه و مانند (به وجود آورنده ى هستى از عدم و نیستى) و پس از فنا وارث ایشان است، او است معبود خلایق و روزى دهنده ى آنان.
«الذى ابتدع الخلق على غیر مثال امتثله، ولا مقدار اهتدى علیه من خالق معهود کان قبله » (۳۵) : او است خداوندى که خلایق را بیافرید بدون ماده، و مثال و صورتى که از آن اقتباس نموده و مانند آن آفریده باشد و بى سنجش و اندازه اى که از خالق و معبودى پیش از خود پیروى کرده باشد.
«لم یخلق الاشیاء من اصول ازلیه ولا من اوائل ابدیه، بل خلق ما خلق فاقام حده، وصور ما صور فاحسن صورته » (۳۶) اشیاء را از روى اصول و مبادى و نمونه ازلى و ابدى نیافرید (چون آفرینش او مبدیى نداشته) بلکه (بى نمونه و مبدا و ماده و به محض اراده) آفرید آنچه را آفرید و حدش را تعیین نمود، و به آنچه ایجاد فرمود صورت و شکل داد و صورت آن را نیکو و مناسب گردانید.
ب) امیرالمؤمنین علیه السلام درباره ى حدوث جهان خلقت مى فرماید:
«الحمد لله الدال على وجوده بخلقه، وبمحدث خلقه على ازلیته » . (۳۷)
«سپاس خدایى را سزاست که به وسیله ى آفریده هایش بر وجود و هستى خویش راهنما است (زیرا هر مخلوقى ممکن است و ممکن به خودى خود داراى هستى نمى گردد، پس او را آفریده اى مى باشد.) و به حدوث و نو پیدا شدن آفریده هایش بر ازلى بودن و ابتدا نداشتن خود دلیل است » .
امیرالمؤمنین علیه السلام همین برهان حدوث و نوپدیدار شدن مخلوقات را دلیل بر قدیم بودن خدا و حدوث اشیا را برهان بر وجود او شمرده مى فرماید:
«الحمد لله الدال على قدمه بحدوث خلقه وبحدوث خلقه على وجوده » . (۳۸) «سپاس خداوندى را سزاست که حدوث خلق دال بر قدیم بودن و وجود او است » .
بنابراین «قدیم » تنها او است و غیر او هر چه باشد حادث است و پیشینه ى عدم دارد.
با این بیان فرضیه اى که مى گفت: جهان نه آغاز دارد نه پایان، ازلى و ابدى است، و زمان و فضا پیوسته بدون تغییر خواهند بود، به طور کلى بى اساس مى گردد و تئورى «جهان یکنواخت » که از «بوندى » «گولد» و «هویل » پیشنهاد شده بود نمى تواند کارامد باشد وپیدایش جهان را تفسیر نماید.
پى نوشت:
(×) هیجده ذیحجه سال نهم هجرى در حالى که بنا به محاسبه ى نگارنده به امر وسط، ۳۱۷۷ روز از مبدا هجرى قمرى (۲۶/۴/۱، ش) سپرى شده برابر است با هشتم فروردین سال دهم هجرى شمسى (۸/۱/۱۰، ش) .
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم در روز بیست و هشتم ذیقعده سال دهم هجرى قمرى برابر پنجم اسفند سال دهم شمسى (۵/۱۲/۱۰، ش) در حالى که ۳۵۱۰ روز از مبدا هجرت گذشته بود به قصد «حجه الوداع » مدینه را ترک، و «ابودجانه » را جانشین خود قرار داد، پیامبر در این وقت که بیش از شصت شتر براى قربانى همراه داشت به سوى مکه حرکت کرد و در «مسجد شجره » احرام بست. و در روز چهارم ذیحجه سال دهم قمرى برابر ۱۳/۱۲/۱۰، ش از باب بنى شیبه وارد مسجدالحرام شد و در روز هشتم ذیحجه برابر با ۱۷/۱۲/۱۰، ش، از طریق منا عازم عرفات گردید و تا پایان روز نهم برابر با ۱۸/۱۲/۱۰، ش، در عرفات توقف فرمود و در روز «عید قربان » برابر با ۱۹/۱۲/۱۰، ش وارد منا گردید و اعمال رمى جمره، قربانى و تقصیر را بجاى آورد و سپس وارد مکه شد و بقیه مناسک حج را کامل کرد.
در بازگشت از «حجه الوداع » در روز ۱۸ ذیحجه (عید غدیر) در حالى که ۳۵۳۲ روز از آغاز هجرت سپرى شده بود برابر با ۲۷/۱۲/۱۰، ش، مامور به برگزارى مراسم جانشینى گردید، پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم سه روز در سرزمین «غدیر خم » توقف نمود و دستور فرمود آن جمعیت انبوه دسته دسته خدمت امیرالمؤمنین على علیه السلام رسند و به عنوان «امیرالمؤمنین » به او خجسته باد گویند.
فهرست منابع:
- ر.ک: درسهایى از مکتب اسلام، سال ۳۲ شماره ۱۲ و سال ۳۳ شماره ۱، از همین قلم تحت عنوان «تقویم شمسى تاریخ اسلام » .
- نهج البلاغه، خطبه ى ۱٫
- فصلت/۱۱٫ ۴٫ دخان/۱۰٫
- تفسیر نورالثقلین: ۴/۵۴۰٫ ۶٫ انبیاء/۳۰٫
- ذاریات/۴۷٫
- آل عمران/۹۶٫
- توحید صدوق، باب ۳۶; احتجاج طبرسى: ۲/۷۲; نور الثقلین ذیل آل عمران/۹۶; بحار: ۵۴، ص ۶۴، ۶۵; تفسیر قمى، ذیل آیه .
- تفسیر کبیر: ۲۷/۱۰۴، ذیل سجده/۱۱ ; در المنثور: ۱/۱۰۶; بحار: ۵۴/۱۷٫
- کامل ابن اثیر: ۱/۱۹، ۲۰; بحار: ۵۴/۱۸۵; تفسیر المیزان، ذیل آیات نازعات.
- نهج البلاغه فیض الاسلام وشهیدى، خطبه ۲۱۱; بحار: ۵۴/۳۸٫
- نهج البلاغه شهیدى: خطبه ۹۱٫
- امام امیرالمؤمنین علیه السلام در حدیثى طلوع زحل را در آسمان هفتم خاطر نشان ساخته است، (شرح خویى بر نهج البلاغه: ۱/۳۸۰، نشر مکتبه اسلامیه) .
- بحار: ۵۴/۲۹٫ ۱۶و ۱۷٫ فصلت: ۹ و ۱۱٫
- ابن اثیر، کامل: ۱/۲۰٫
- تفسیر کبیر: ۱۷/۱۸۷، ذیل هود/۷٫
- اعراف/۵۴; یونس/۳; هود/۷; فرقان/۵۹; سجده/۴; ق/۳۸; حدید/۴٫
- غافر/۵۷٫
- حج/۴۷، تفسیر در المنثور، ذیل اعراف/۵۴; بحار: ۵۴/۲۱۸٫
- تفسیر کبیر ذیل سجده/۴٫
- تفسیر عیاشى، تصحیح رسولى محلاتى: ۱۰/۳۱; بحار: ۵۴/۸۶٫
- تفسیر مجمع البیان: ۱/۱۰۰٫
- بحار: ۵۹/۱۲۰٫
- همان: ۵۷/۱۰۲٫
- آغاز و انجام جهان، ص ۲۴۸; علوم روز و قرآن، ص ۱۲۳۴٫
- فى ظلال نهج البلاغه: ۱/۳۷، نشر دار العلم للملایین، بیروت، ط ۳، ۱۹۷۹م.
- بقره/۱۱۷; انعام/۱۰۱٫
- مفردات راغب، ذیل بدع و خلق.
- مفردات راغب، ذیل بدع و خلق.
- طور/۳۶۳۵٫
- نهج البلاغه فیض، خطبه ۸۹٫
- همان، خطبه ۹۰٫، ۳۶٫ همان، خطبه ۱۶۲٫
- همان، خطبه ۱۵۲٫
- همان، خطبه ۱۸۵٫
منبع :نشریه کلام اسلامی، شماره ۳۶
على زمانى قمشه اى