- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
سؤال:
چرا امام حسن (علیه السلام) به صحابی بزرگ و یارانی مثل قیس بن سعد دستور داد تا با معاویه بیعت کنند؟ توضیح دهید؟
پاسخ :
امام حسن (علیه السلام) در سال ۴۱ هـ. به واسطه شرایط بحرانی و حساسی که برای ایشان و یارانشان پیش آمد ناچاراً به صلح با معاویه تن داد. «قیس بن سعد انصاری» یکی از شیعیان مخلص و باوفای آن حضرت بود که با صلح و بیعت با معاویه مخالف بود. شرایط به گونه ای بود که امام حسن (علیه السلام) از قیس بن سعد بخواهد که ناچاراً با معاویه بیعت کند «امام ضمن دلجویی و قدردانی از خلوص عقیده و محبت قیس از او خواست که از روی ناچاری بیعت با معاویه را بپذیرد.»[۱]
شرایط حساس و نگران کننده زمان امام حسن (علیه السلام) سبب شد که حضرت برای حفظ یاران وفادار خویش از آنها بخواهد تا برای حفظ جان خویش با معاویه بیعت کنند. ما به طور اختصار این شرایط را بیان می کنیم. سپس دیدگاههای امام حسن (علیه السلام) را در این رابطه ذکر خواهیم کرد.
۱. یاران بی وفا. اصحاب امام حسن (علیه السلام) را گروههای مختلفی تشکیل می دادند که هر کدام به انگیزه ای امام (علیه السلام) را همراهی می کردند.[۲] «یاران امام حسن (علیه السلام) در آغاز جهاد با معاویه کندی و اهمال کردند سپس با سختی گردن نهاده و به راه افتادند.»[۳] امام حسن (علیه السلام) ابتدا عبید الله بن عباس را فرمانده سپاه خویش قرار داد امّا عبیدالله توسط معاویه فریفته شد. «معاویه کسی را به نزد عبیدالله فرستاد که: حسن بن علی به من پیشنهاد صلح داده… عبیدالله به طمع مال شبانه از میان لشگر خویش گریخت و به لشگر معاویه ملحق شد.»[۴] وقتی امام حسن (علیه السلام) در ساباط به سر می برد «… به سراپرده آن حضرت ریخته و هر چه در آنجا بود غارت کردند تا جائی که سجاده او را از زیر پایش کشیده و ربودند جراح بن سنان با تیغی که در دست داشت ضربتی به امام (علیه السلام) زد تیغ در ران حضرت قرار گرفت و چنان شکافت که به استخوان رسید.[۵] «وقتی خبر ضربت خوردن امام حسن (علیه السلام) به گوش یارانش رسید، فوج، فوج به سوی معاویه فرار کردند، قیس چون متوجه فرار افراد از لشگرش شد نامه ای درباره وخامت اوضاع به امام حسن (علیه السلام) نوشت.[۶]»
حتی برخی از یاران آن حضرت به واسطه مسائلی که پیش آمد و حضرت حاضر به صلح شد، «ریختن خون آن حضرت را حلال دانسته و می خواستند آن حضرت را تسلیم دشمن کنند.»[۷]
۲. فریب کاری معاویه. معاویه همواره سعی داشت فرماندهان سپاه امام حسن (علیه السلام) و یاران آن حضرت را فریب دهد. او موفق شد «عبیدالله بن عباس»[۸] را به طمع مال به طرف خویش بکشاند اما در فریب دادن «قیس بن سعد»[۹] موفقیتی کسب نکرد. یکی از اقدامات معاویه برای فریب یاران امام حسن (علیه السلام) این بود که:«کسانی را پنهانی میان لشکر امام حسن (علیه السلام) فرستاد که می گفتند حسن با معاویه صلح کرد و پیشنهاد او را پذیرفت. از طرفی چند نفر را نزد امام حسن (علیه السلام) فرستاد زمانی که امام در مدائن در خیمه گاه خویش فرود آمده بود، آنها به نزد امام رسیدند. سپس از نزد او بیرون رفتند و (به دروغ) می گفتند که: «خدا توسط پسر پیامبر خونها را حفظ کرد و او پیشنهاد صلح را پذیرفت» پس لشکر به هم خورد و مردم بر حسن (علیه السلام) هجوم بردند.»[۱۰]
۳. قدرت معاویه. معاویه با فریب کاری خود امر را بر گروه بسیاری از مسلمانان مشتبه کرده بود. او خود را از اقربای پیامبر(ص) و کاتب وحی و خال المومنین می خواند. و توانسته بود با این فریب کاریها سپاهی ۶۰ هزار نفری را برای جنگ با امام حسن (علیه السلام) به عراق بیاورد. در صورتی که سپاه امام حسن (علیه السلام) که در ابتدای رویارویی ۱۲ هزار نفر بود، به واسطه فرار عده زیادی از آنها به سوی معاویه به ۴ هزار نفر تقلیل یافت لذا با این شرایطی که به وجود آمده بود استراتژی امام حسن (علیه السلام) حفظ یاران و شیعیان مخصوصش بود. این استراتژی همواره در سخنان آن حضرت نمود داشت. از آن جمله امام حسن (علیه السلام) در برابر اعتراض یکی از یارانش به خاطر صلح، فرمود: «اگر من چنین نمی کردم، از شیعیان ما کسی نبود جز آنکه کشته می شد.»[۱۱]
آن حضرت در پاسخ حجر بن عدی فرمودند: «… من این اقدام را جز به قصد زنده ماندن تو و امثال تو نکردم»[۱۲] بنابراین امام حسن (علیه السلام) چون شرایط را مناسب نمی دید. به قیس و دیگران فرمود برای حفظ حال خویش با معاویه بیعت کنند. «یا قیس کار ما از این کارها گذشته با معاویه بیعت کن»[۱۳] اینکه امام حسن (علیه السلام) می فرماید: «یا قیس کار ما از این کارها گذشته» این خود نشان دهنده وضعیت بحرانی است که بر امام حسن (علیه السلام) و یاران ایشان متولی شده بود.
از طرفی حضرت (علیه السلام) هنگام بیعت مردم با ایشان به این شرط با آنها بیعت کردند که: «با هر که به صلح باشم صلح کنید و با هر که بجنگم جنگ کنید.»[۱۴] لذا امام (علیه السلام) بعد از صلح چنین فرمودند: «… شما با این شرط با من بیعت کردید که با هر کس صلح و سازش نمایم صلح و سازش کنید اینک نظریه من اینست که با معاویه مسالمت کنم. رأی من اینست که حفظ خونهای مردم از ریختن آن بهتر است و من صلاح شما را در نظر گرفتم.»[۱۵]
امام حسن (علیه السلام) که فلسفه صلح ایشان حفظ شیعیان بود. با همین دیدگاه از قیس که مخالف بیعت با معاویه بود خواست تا با او بیعت کند.
پی نوشت:
[۱] . فضل الله کمپانی، حسن کیست؟ چاپ سوم، تهران، مؤسسه انتشارات فراهانی، ۱۳۵۴ ص ۱۵۷.
[۲] . مراجعه شود به تاریخ ارشاد، شیخ مفید جلد ۲ چاپ ۴، ترجمه رسول محلاتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ۱۳۷۸ ص ۷.
[۳] . همان ص ۸.
[۴] . ابو الفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ترجمه سید هاشم رسول محلاتی، تهران، سال ۱۳۴۹ ص ۵۸.
[۵] . همان ص ۵۷.
[۶] . ابن اعثم کوفی، الفتوح مترجم: متوفی هروی تهران، شرکت انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۷۳، ص ۱۵۶.
[۷] . شیخ مفید، ارشاد جلد ۲ چاپ ۴ ترجمه سید هاشم رسول محلاتی، تهران دفتر نشر فرهنگ اسلامی ۱۳۷۸ ص ۸.
[۸] . فرمانده سپاه امام حسن (علیه السلام) .
[۹] . جانشین عبیدالله بن عباس.
[۱۰] . ابن واضح یعقوبی، تاریخ یعقوبی جلد ۲، چاپ ششم، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، شرکت انتشارات علمی فرهنگی سال ۱۳۷۱، ص ۱۸۳.
[۱۱] . شیخ صدوق، علل الشرایع، نجف، منشورات مکتبه الحیدریه، سال ۱۳۸۵هـ، ص ۲۱۱.
[۱۲] . علامه مجلسی، بحارالانوار جلد۴۴، تهران المطبعه الأسلامیه، ۱۳۸۵ هـ، ص ۲۹.
[۱۳] . فاضل رومی، سیاسه البطین، ناشر: مؤلف، سال ۱۳۶۹، ص ۱۰۲.
[۱۴] . محمد بن جریر طبری، الرسل و الملوک، جلد۷، چاپ اول ترجمه ابولقاسم پاینده، تهران انتشارات اساطیر، سال ۱۳۶۲ص ۲۷۱۶.
[۱۵] . شیخ عبدالله بحرانی، عوالم، جلد ۱۶، چاپ اول، قم، مدرسه الامام المهدی(ع)، سال ۱۳۶۳، ص ۱۷۳..