- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره:
شاید بتوان گفت که هیچ یک از امامان (علیهم السلام) همانند امام حسن عسکری (علیه السلام) در فشار طاغوتهای عصر و در زندانها نبوده است، تا آنجا که حتی در زندان، جاسوسی را بر او گماشته بودند تا گفتار و رفتار او را گزارش دهد، چنانکه ابو جعفر هاشمی میگوید: با چند نفر در زندان بودم ناگاه امام حسن عسکری (علیه السلام) را وارد زندان کردند، در زندان شخصی بودو ادعا میکرد از علویان است، امام (علیه السلام) در غیاب او به یارانش فرمود «این مرد از شما نیست، از او بر حذر باشید، آنچه گفته اید در نامهای نوشته و در داخل لباسهایش میباشد تا به خلیفه گزارش دهد» یکی از حاضران لباسهای او را وارسی کرد، همان نامه را یافت که مطالب خطرناکی را در مورد زندانیان نوشته بود[۱].
این همه فشار برای چه بود؟ در جواب باید گفت: طاغوتهای بنیعباس از چند جهت در مورد امام حسن عسکری (علیه السلام) ترس و نگرانی داشتند و حساس بودند:
۱ـ جمعیت شیعیان در آن عصر، به خصوص در عراق، بسیار بود، طاغوتها ترس آن داشتند که آنها قدرت را به دست گیرند و با زعامت و رهبری امام حسن عسکری (علیه السلام) تاج و تخت عباسیان را واژگون نمایند؛ شیعیان در این عصر به قدری نیرومند بودند که: احمد بن عبید الله ابن خاقان میگوید: جعفر کذاب (برادر امام حسن عسکری (علیه السلام) که به دروغ ادعای امامت میکرد) نزد پدرم عبیدالله ـ که دارای مقام عالی در دربار خلیفه بود ـ آمد و گفت: « مقام برادرم را به من بده، در عوض، من سالی بیست هزار دینار برای تو میفرستم» پدرم به او گفت: «یا احمق السلطان جرد سیفه فی الذین زعموا أن اباک و اخاک[۲] …الخ»
ترجمه: ای احمق نادان! خلیفه، به روی معتقدین به امامت پدر و برادرت (امام حسن عسکری (علیه السلام)) شمشیر کشید، تا آنها را از این اعتقاد برگرداند، نتوانست، بنا بر این اگر آنها (شیعیان) امامت تو را قبول دارند نیاز به خلیفه و غیر او نداری و اگر آنها تو را به امامت قبول ندارند، به وسیله ما هرگز نمیتوانی به این مقام برسی. پدرم از آن پس، اصلاً به جعفر اعتنا نکرد و تا زنده بود اجازه نداد که جعفر به نزدش بیاید[۳].
۲ـ از سوی دیگر باید به این مسئله مهم نیز توجه داشت که شیعیان توجه خاصی به امام حسن عسکری (علیه السلام) داشتند و اموال بسیاری به مجضرش میرساندند، تا آنجا که به عنوان مثال، آن حضرت صد هزار دینار (یعنی صد هزار مثقال طلا) به یکی از نمایندگان مورد اطمینان خود به نام علیبن جعفر همّانی داد تا بین مستمندان و شیعیان در مراسم حج تقسیم کنند، بار دیگر صد هزار دینار برای او فرستاد، بار سوم سی هزار دینار برای او حواله کرد.[۴]
تلاشهای سیاسی اما حسن عسکری (علیه السلام) نامه و پیکهای او، فعالیت شاگردان و نمایندگان او، حوزه علمیه طاغوت برانداز او، گفتار سازنده و حرکتبخش او و … همه و همه نشان میداد که او نه تنها تسلیم دستگاه طاغوتی بنیعباس نیست، بلکه زمینه سازی فرهنگی و سیاسی عمیق و گستردهای بر ضد آن دستگاه میکند.
۴ ـ طبق روایات متعدد و متواتر، همه مسلمانان میدانستند که قائم آل محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ظهور میکند و واژگونی تاج و تخت شاهان و سلاطین جور در سراسر جهان به دست اوست، از طرفی دریافته بودند که این مصلح جهانی از نسل امام حسن عسکری (علیه السلام) است، لذا در مورد آن حضرت، بسیار حساس بودند و احساس خطر میکردند و بر همین اساس حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ از هنگام ولادت (در سال ۲۵۵) حتی در عصر پدر (تا سال ۲۶۰ یعنی ۵ سال) جز از یاران بسیار مخصوص، مخفی بود.
مرحوم محدث قمی در اینباره مینویسد: « سه نفر از خلفای بنی عباس خواستند امام حسن عسکری (علیه السلام) را بکشند زیرا به آنها خبر رسیده بود که حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ در صلب اوست، آنها آن حضرت را چندین بار زندانی نمودند.[۵]»
و نیز روایت شده امام حسن عسکری (علیه السلام) هنگام ولادت حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ فرمود: «ظالمان پنداشتند که مرا میکشند تا نسل مرا قطع نمایند، آنها قدرت خداوند قادر را چگونه دیدهاند».[۶]
این عوامل و نظیر آن، موجب شد که طاغوتیان بنیعباس سخت ترین فشار و اختناق و سانسور را بر امام حسن عسکری (علیه السلام) و یارانش وارد ساختند، امام حسن عسکری (علیه السلام) برای حفظ یاران خود، به پنهانکاری و راز پوشی تأکید میکرد، تا آنجا که عثمان بن سعید عمری یار مخصوص آن حضرت (اولین نائب خاص امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ) زیر پوشش روغن فروش مطالب را محرمانه از امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان و به عکس گزارش میداد، از این رو به او سمّان (روغن فروش) میگفتند[۷].
کوتاه سخن آنکه: از بررسی تلاشهای امام حسن عسکری (علیه السلام) و یارانش فهمیده میشود که آن بزرگمردِ علم و کمال و سیاست، در هفت مورد، تلاش عمیق و چشمگیری داشته است که عبارتند از:
۱ـ تشکیل حوزه علمیه و کوششهای علمی و انقلاب فرهنگی.
۲ ـ ایجاد شبکه ارتباطی با شیعیان توسط پیکها و نامهها و تعیین نمایندگان، و تلاشهای آنها و ارتباط با آنها.
۳ ـ تلاشهای سری و محرمانه سیاسی.
۴ ـ پشتیبانی مالی شیعیان از امام و حمایت مالی آن حضرت از مستضعفان، برای حفط کیان تشیع.
۵ ـ تقویت و توجیه سیاسی رجال و عناصر مهم شیعه، و روحیه دادن به آنها و سفارش آنها به مقاومت و استقامت در برابر ستمگران.
۶ـ استفاده گسترده از آگاهیهای غیبی و قدرتهای ملکوتی و معنوی.
۷ ـ آماده سازی شیعیان برای دوران غیبت[۸].
امام حسن عسکری (علیه السلام) در راستای این اصول تا سرحد شهادت ایستادگی کرد و تحت شدید ترین شکنجهها و فشارها در زندانها و خانه و بیرون خانه رسالت خود را به جهانیان ابلاغ فرمود و سرانجام با نیرنگ معتمد عباسی، در سن ۲۸ یا ۲۹ سالگی مسموم و به شهادت رسید.
خدایا ما را از پیروان و شیعیان واقعی آن حضرت و از منتظران واقعی فرزندش حجهبن الحسن العسکری قرار بده.
پی نوشت:
[۱] . اعلام الوری، ص ۳۵۴.
[۲] . اصول کافی، ج ۱، ص ۵۰۵ و ۵۰۶.
[۳] . اصول کافی، ج ۱، ص ۵۰۵ و ۵۰۶.
[۴] . الغیبه الطوسی، ص ۲۱۲.
[۵] . انوار البهیّه، ص ۴۹۰.
[۶] . بحار، ج ۵۰، ص ۲۱۴.
[۷] . سفینه البحار، ج ۶، ۱۴۳ و ۱۴۴، انتشارات دارالاسوه للطباعه و النشر، طهران ۱۴۱۶ قمری.
[۸] . اقتباس از کتاب سیره پیشوایان مهدی پیشوایی، ص ۶۲۶ تا ۶۵۰.