- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
تبرک جستن به آثار اولیاى خدا، مسأله اى نیست که هم اکنون در میان گروهى از مسلمانان پدید آمده باشد، بلکه ریشه هاى این رفتار را در ژرفاى تاریخ زندگانی رسول خدا و صحابه آن حضرت مى توان یافت.
نه تنها پیامبر گرامى و یاران وى ، بلکه پیامبران پیشین نیز، بدین امر مبادرت مى ورزیدند. و اینک دلایل مشروع بودن تبرّک به آثار اولیا از دیدگاه کتاب و سنّت را از نظر شما مى گذرانیم:
۱- در قرآن کریم می خوانیم: هنگامى که یوسف صدیق، خود را به برادران خویش معرفى کرد و آنان را مورد بخشودگى قرار داد، فرمود:
«إذهبوا بقمیصى هذا فألقوه على وجه أبى یأت بصیراً» [۱]
این پیراهن مرا با خود ببرند و بر صورت پدرم (یعقوب) افکنید تا دیدگانش بینا گردد.
سپس مى فرماید:
«فلما أن جاء البشیر ألقاه على وجهه فارتدّ بصیراً» [۲]
آنگاه که مژده دهنده، آن پیراهن را بر رخسار او افکند، بینایى وى بازگشت.
این سخن گویاى قرآن، گواه روشنى بر تبرک جستن پیامبر خدا (یعقوب) به پیراهن پیامبرى دیگر (حضرت یوسف) مى باشد، بلکه بیانگر آن است که پیراهن یاد شده، موجب بازگشت بینایى حضرت یعقوب گردید.
آیا مى توان گفت رفتار این دو پیامبر گرامى ، از چارچوب توحید و پرستش خدا خارج بوده است؟!
۲- شکى نیست که پیامبر گرامى اسلام، به هنگام طواف خانه خدا، حجر الاسود را استلام مى نمود و یا مى بوسید.
بخارى در صحیح خود مى گوید: مردى از عبدالله بن عمر درباره استلام حجر سؤال کرد و او در پاسخ گفت: «رأیت رسول الله (صلى الله علیه وآله) یستلمه و یقبّله». [۳]
پیامبر را مشاهده کردم که حجرالاسود را استلام مى نمود و مى بوسید.
در صورتى که اگر لمس کردن و یا بوسیدن سنگى ، شرک به خدا بود، هرگز پیامبر (که مناداى توحید است) به چنین کارى مبادرت نمى ورزیدند.
۳- در کتب صحاح و مسانید و در میان کتاب هاى تاریخ و سنن، روایات انبوهى در مورد تبرک جستن صحابه پیامبر به آثار آن حضرت؛ مانند: لباس، آب وضو، ظرف آب و … به چشم مى خورد که با مراجعه به آنها، کوچکترین تردیدی در مشروعیّت و پسندیده بودن آن باقى نمى ماند.
گرچه شمارش همه روایات در این زمینه، در این نوشتار نمى گنجد، ولی به عنوان مثال، برخى از آنها را در اینجا یادآور مى شویم:
الف: بخارى در صحیح خود، در ضمن روایتى طولانى که شرح برخى از ویژگى هاى پیامبر و یاران او را در بردارد، چنین مى گوید:
«واذا توضّأ کادوا یقتتلون على وضوئه». [۴]
هرگاه پیامبر وضو مى گرفت، نزدیک بود مسلمانان، (بر سر بدست آوردن آب وضوى آن حضرت) با هم بجنگند.
ب: ابن حجر مى گوید:
«ان النّبیّ صلى الله عیه وآله وسلم کان یؤتى بالصّبیان فیبرک علیهم». [۵]
کودکان را نزد پیامبر مى آوردند و آن حضرت به منظور تبرک آنان، دعا مى کرد.
ج: محمد طاهرمکّى مى گوید:
«از ام ثابت روایت شده که گفت: رسول خدا بر من وارد شد و از دهانه مشکى که آویزان بود، ایستاده آب نوشید و من برخاستم و دهانه مشک را بریدم».
سپس مى افزاید: «این حدیث را ترمذى روایت کرده و مى گوید: حدیث صحیح و حسن است و شارح این حدیث درکتاب الریاض الصالحین مى گوید: ام ثابت، دهانه مشک را برید تا جاى دهان پیامبر را نگهدارى کند و به آن تبرک جوید و همچنین صحابه مى کوشیدند تا از جایى که رسول خدا از آن آب نوشیده بود، آب بنوشند». [۶]
«خدمت گذاران مدینه به هنگام نماز صبح با ظرف آب نزد پیامبر می رفتند، پیامبر گرامى دست مبارک خود را در هر یک از آن ظروف آب فرو مى برد، چه بسا در بامداد سردى خدمت وى مى رسیدند، باز هم پیامبر دست خود را در آنها فرو مى برد». [۷]
بدین سان، دلایل جواز تبرّک به آثار اولیاى خدا روشن گشت و معلوم گردید کسانى که شیعه که را به خاطر این رفتار، به شرک و دوگانه پرستی ، متهم مى کنند، معناى توحید و شرک را درست تحلیل نکرده اند. زیرا شرک و پرستش غیر خدا، بدان معنا است که در کنار پرستش خدا، موجود دیگرى را نیز خدا بدانیم و یا کارهاى خدایى را به وى نسبت دهیم، بطورى که او را در اصل هستى و یا اثر بخشى ، مستقل و بى نیاز از خدا قلمداد نماییم.
در حالى که شیعه، آثار اولیاى خدا را مانند خود آنان، مخلوق و آفریده خدا مى داند که هم در اصل وجود و پیدایش خود و هم در منشأ آثار بودن، نیازمند به خداوند یگانه اند.
شیعه تنها به پاس احترام پیشوایان خود و پیشتازان دین خدا و به منظور ابراز محبت بى شائبه خود نسبت به آنان، بدان آثار تبرک مى جویند.
اگر شیعیان به هنگام زیارت حرم پیامبر و اهل بیت آن حضرت، ضریح را می بوسند، و یا در و دیوار را لمس مى کنند، تنها بدان جهت است که به پیامبر گرامی و عترت او عشق مى ورزند و این مسأله عاطفى انسانى است که در وجود یک انسان شیفته، تجلّى مى کند.
ادیبى شیرین سخن مى گوید:
بر دیار سلمى مى گذرم، این دیوار و آن دیوار را مى بوسم.
دوستى آن دیار، قلب مرا شاد نمى سازد، بلکه محبت ساکن آن است که مرا به وجد و سرور مى آورد.
پی نوشت ها:
[۱] – یوسف: ۹۳٫
[۲] – یوسف: ۹۶٫
[۳] – صحیح بخارى ، جزء۲، کتاب الحج، باب تقبیل الحجر، صفحه ۱۵۲-۱۵۱، ط مصر.
[۴] – صحیح بخارى ، ج۳، باب ما یجوز من الشروط فى الاسلام، باب الشروط فى الجهاد والمصالحه، ص۱۹۵٫
[۵] – الاصابه، ج۱، خطبه کتاب، ص۷، ط مصر.
[۶] – ترک الصحابه، (محمد طاهر مکّى )، فصل اول، ص۲۹، ترجمه انصارى .
[۷] – صحیح مسلم، جزء۷، کتاب الفضائل، باب قرب النبى ص من الناس وتبرّکهم به، ص۷۹٫