- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 14 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
سال ۱۲۹۳ قمری، ماه ربیع الاول و شب پنج شنبه بود. درست یازده روز از ماه میلاد و ربیع الموعود میگذشت و تنها یک هفته به سال گشت میلاد بزرگترین مولود آفرینش حضرت محمد مصطفی ـ صلّی الله علیه و آله ـ مانده بود که از لطف خدا، حاج ملا علی تهرانی، صاحب پسری سالم و کامل شد.
حاج ملا علی از پیش بر آن بود که نام جدش حاج محسن را بر فرزند نهد تا یاد او بماند ولی تقارن این تولد با ماه میلاد پیامبر چنان خرسندش ساخت که اسم فرزند دلبندش را محمد محسن نامید.[۱] مادر محمد محسن زنی باورمند و نیکوکردار بود که از سادات علوی محسوب میگشت. و با نام بیگم خوانده میشد و دختر حاج سید عطار تهرانی بود.[۲]
پس از دهها سال زمانی که هر کس برای گرفتن شناسنامه نام خانوادگی خاصی بر میگزید او شهرت «منزوی» را برگزید و به این ترتیب مولود ماه میلاد در شناسنامه «محمد محسن منزوی» خوانده شد اما هیچ وقت به این اسم و رسم نامیده نگشت و مشهور نشد.[۳] اما از آن جا که در میان تهرانیها از دیر باز عادت چنین بود که پسری را به نام جد بزرگ خانواده و به اسم «آقا بزرگ» صدا کنند، محمد محسن آقا بزرگ خوانده شد. با این تفاوت که آقا بزرگ خاندان محسنی براستی «آقایی بزرگ» شد و با همین نام شهره آفاق گشت.[۴]
در گلشن قرآن
مولود پامنار از همان روزهای نخستین حیاتش با سرچشمه زلال نور و زندگی آشنا شد. وی در حالی که تنها چهار یا پنج بهار از آغاز سبز زندگی را پشت سر میگذاشت دل پاک و جان تشنهاش را هر روز با قرآن و آوازهای آهنگین و روح نواز آن جلا میداد. او از نخستین آموزگار خویش چنین یاد کرده است:
«قبل از رفتن به مکتب خانه، در توی خانه، پیش عمال عمو، «زهرا سلطان خانم» از اول حروف ابجد و بعضی سورههای کوتاه قرآن را خوانده بودم…»[۵]
پس از آن که به ۷ سالگی رسید (۱۳۰۰ ق) در محلهاش پامنار به مکتب خانه آقا سید ضیاء رفت و پیش او قرآن و نصاب الصبیان را در لغت عربی و فارسی و… خواند.[۶]
روحانی ده ساله
فرزند حاج ملا علی ابتدا علاقه چندانی به درس و مشق نداشت و بیشتر دوست داشت به پیشه اجدادی خویش تجارت و بازرگانی بپردازد. او خود در این باره مینویسد:
«تا شش سال از عمر گذشت در خانه بازی میکردم. به یاد دارم که دکانی درست کرده اجناس بقالی و عطاری و ترازو با سایر لوازم دکان تهیه میکردم… شوق زیادی به درس خواندن نداشتم. میخواستم کاسب شوم ولی مرحوم پدرم کسب را نمیخواست چون خودش درس عربی نخوانده بود میخواست من طلبه علم شوم. مرا چندی برای امتحان به دکان بزازی برادرم مرحوم آقای محمد ابراهیم در سر سه راه بازار پامنار فرستاد. با محبتهای برادرانه بلکه پدرانه او از زحمت رفتن به دکان عاجز شدم و پس از مدتی استعفا دادم و به شوق درس افتادم.»[۷]
«پس از آن که پدر شوق و ذوق فرزندش را در تحصیل علم و کمال افزونتر از پیش دید و استعداد او را در این راه شکوفا یافت به این فکر افتاد که برای تشویق و ترغیب او مجلسی را ترتیب دهد و پسرش را ملبس به لباس دانش و دین سازد.
«و چون ۱۰ ساله شد (۱۳۰۳ ق) پدرش مجلسی ترتیب داد، با حضور جمعی از روحانیون آن روزگار تهران، و در این محفل معنوی، وی لباس روحانیت پوشید و عمامه بر سر گذارد. حاضران به او تبریک گفتند و خواستند تا خواندن «جامع المقدمات» را بیاغازد. پس از پوشیدن لباس روحانی وی را با افزودن کلمه شیخ (کلمهای که برای روحانیون، هم عنوان است و هم احترام) بر سرِ نامش، در شیخ آقا بزرگ خواندند.[۸]»
شیخ آقا بزرگ در زندگینامه خود مینویسد: «مرحوم آقا سید جمال افجهای عمامه بر سر من گذاشت.»[۹]
دوازده سال در حوزه تهران
شیخ آقا بزرگ تهرانی از سال ۱۳۰۳ ق که معمم شد، تا سال ۱۳۱۵ ق در تهران سکونت داشت. نخست مراحل مقدماتی را در مدرسه دانگی آغاز کرد و در مدرسه پامنار و سپس در مدرسه فخریه (مروی) آن را پی گرفت. او در عرض این دوازده سال توانست علوم و فنون مختلفی چون ادبیات، منطق، تجوید قرآن، فقه، اصول، خط نسخ و نستعلیق را یاد گیرد. او در این مدت به جز تحصیل و تکمیل معلومات، کارها و اقدامهای جالبی هم داشته است که از آن میان استنساخ چندین نسخه از کتابهای معتبر و حایز اهمیت است. برخی از آن کتابها که امروزه زینت بخش بعضی کتابخانهها و گنجینههاست هر یک حاکی از سلیقه و خط زیبای او، و مهمتر از همه بیانگر تلاش و تکاپوی او در احیای متون و میراث علمی و فرهنگی شیعه است.[۱۰]
زمانی که در مدرسه دانگی مشغول تحصیل بود، در غیاب پسر خالهاش حاج سید محمد تقی، پسر حاج سید عزیز الله که کتابدار کتابخانه آن مدرسه بود، کتابداری میکرد! خود در این باره مینویسد: «… من نایب کتابدار بود که کتابها را به طلاب میدادم و قبوضات می گرفتم و هر سه ماه تجدید نظر میکردم.[۱۱]»
حدیث هجرت
شیخ آقا بزرگ تهرانی تا سال ۱۳۱۵ ق در تهران بود و در آن مدت تنها برای چند سفر زیارتی و تفریحی از تهران خارج شد. یکی از آن سفرها، سفر به مشهد مقدس بود که او و پدرش در حالی که در رفت و برگشت همراه و هم قافله با شیخ فضل الله نوری بودند در سال ۱۳۱۱ ق انجام دادند و دیگری سفر به ایلکا (از روستاهای نور در مازندران) بود که به دعوت شیخ جواد ایلکانی و به صلاحدید پدر صورت گرفت و سومی سفر به کشور عراق، برای زیارت عتبات بود که همراه برادرش کربلایی محمد ابراهیم و در سال ۱۳۱۳ ق آغاز شد. شیخ آقا بزرگ به هیچ وجه نمیخواست از این سفر برگردد و مصمم بود که برای تحصیل علم در حوزه علمیه نجف اشرف، در آن شهر بماند اما اصرار بیش از حد برادر و همراهان او را وادار به بازگشت ساخت؛ تا این که در سال ۱۳۱۵ ق برای همیشه ایران را ترک کرده و راه نجف را در پیش گرفت.
آن سال در حالی که تنها بیست و دو بهار از عمرش میگذشت وارد عراق شد. پس از آن که چند صباحی را در شهر کربلا، با زیارت و عبادت گذراند، روز چهارشنبه ۱۷ شعبان همان سال وارد نجف گشت تا در سایه سار آستان قدس علوی، از چشمههای جاری علم و حکمت سیراب گردد.[۱۲]
اساتید
شیخ آقا بزرگ، استادان زیادی داشته است. حال با عنایت به نوشتههای شیخ، یادکردی از آن نیک مردان و دانشوران را که همگی از اساتید او در دوره مقدمات و سطوح شمرده میشود و شیخ پیش از هجرت به نجف، در تهران پیش آنان درس خوانده بود ـ لازم دیده، به ترتیب نام میبریم:
شیخ محمد حسین خراسانی (متوفی ۱۳۴۷ ق)، شیخ محمد باقر تهرانی معروف به معز الدوله، شیخ زین العابدین محلاتی (شیخ در مدرسه صدر صدرنشین نویسی را از دو طرف فرا گرفت)، میرزا ابراهیم زنجانی (م ۱۳۵۱ق)، شیخ محمد رضا قاری، میرزا محمود قمی، حاج شیخ ملا محمد علی نوری ایلکانی، شیخ علی نوری ایلکانی (باید همان نوری حکمی و غیر از آن نوری ایلکانی باشد که پیش از این نام برده شد)، سید عبدالکریم مدرسی لاهیجی، میرزا محمد تقی گرگانی (م ۱۳۳۶ ق)، سید محمد تقی تنکابنی (م ۱۳۲۷ ق)، شیخ محمد تقی نهاوندی، سید حسن استر آبادی، شیخ عباس نهاوندی، شیخ عبدالله اصفهانی، سید محمد تقی قزوینی، حاج میرزا سید حسن تهرانی، آقا شیخ مهدی مازندرانی، آقا شیخ محمد شاه عبدالعظیمی، آقا شیخ عبدالحسین شیرازی آقا میرزا کوچک ساوجی، حاج محمد علی عراقی، آقا میرزا شهاب الدین شیرازی، آقا شیخ عبدالخالق یزدی.
اما اساتید بزرگ شیخ در سطوح عالی حوزه علمیه نجف اشرف عبارتند از:
۱. محدث نوری (۱۲۵۴ـ۱۳۲۰ ق)
۲. شریعت اصفهانی، معروف به شیخ الشریعه (۱۲۶۶ـ۱۳۳۹ ق)
۳. آیه الله سید محمد کاظم یزدی
۴. آیه الله شیخ محمد طه نجف (۱۲۴۱ـ۱۳۲۳ ق)
۵. سید مرتضی کشمیری (۱۲۶۸ـ۱۳۲۳ ق)
۶. حاج میرزا حسین خلیلی (۱۲۳۰ـ۱۳۲۶ ق)
۷. آخوند خراسانی (۱۲۵۵ـ۱۳۲۹ ق)
۸. آیه الله محمد تقی شیرازی (متوفی ۱۳۳۸ ق)
۹. سید احمد تهرانی کربلایی (متوفی ۱۳۳۲ ق)
۱۰. سید احمد تهرانی کربلایی (متوفی ۱۳۳۲ ق)
۱۱. شیخ محمد علی چهاردهی رشتی (۱۲۵۲ـ۱۳۳۱ ق)[۱۳]
۱۲. شیخ احمد شیرازی، معروف به «شانه ساز»
۱۳. شیخ حسن تویسرکانی
۱۴. سید آقا قزوینی
۱۵. شیخ عبدالله اصفهانی[۱۴]
۱۶. آیه الله حاج آقا رضا همدانی[۱۵]
زیر رواق روایت
علامه تهرانی اهمیت بسیاری به روایت و نقل حدیث میداد و در کسب اجازه برای نقل احادیث میکوشید. علماء و فقهای بسیاری برای او اجازه نامه روایتی نوشته یا از او اجازه گرفتهاند تا آن جا که او پس از محدث نوری، سرشناسترین شیخ روایت یاد میشود. در این جا ما نخست از کسانی نام میبریم که پیر پژوهشگران از آنان گواهی نقل روایت داشته است.
الف. از علمای شیعه
محدث نوری: وی نخستین کسی است که برای شیخ آقا بزرگ در حالی که او هنوز در دوران جوانی بود، اجازه نقل حدیث داده است.
آیه الله سید حسن صدر کاظمی (م ۱۳۵۴ ق)
شیخ محمد صالح آل طعان بحرانی (۱۲۸۴ـ۱۳۳۳ ق)
شیخ علی خاقانی (م ۱۳۳۴ ق)
سید محمد علی شاه عبدالعظیم (۱۲۵۸ـ۱۳۳۴ق)
شیخ موسی بن جعفر کرمانشاهی
سید ابوتراب خوانساری (۱۲۷۱ـ۱۳۴۶ ق)
شیخ علی کاشف الغطاء (م ۱۳۵۰ ق)[۱۶]
ملا علی نهاوندی
شیخ محمد طه نجف
سید مرتضی کشمیری
حاج میرزا حسین خلیلی تهرانی
آخوند محمد کاظم خراسانی
سید احمد تهرانی کربلایی
میرزا محمد علی مدرسی رشتی
شیخ الشریعه اصفهانی
سید ناصر حسین لکهنوی (فرزند علامه مجاهد میر حامد حسین هندی)
آخوند محمد تقی نهاوندی
علامه سید عبدالحسین شرف الدین عاملی
آقا سید علی شوشتری
حاج شیخ عباس قمی
سید محمد علی هبه الدین شهرستانی
آقا میرزا هادی خراسانی حائری.
روایت از این پنج بزرگوار هم چون روایت از شیخ محمد صالح طعان بحرانی به صورت مْدبجه میباشد[۱۷] یعنی اجازهای که دونفر به یکدیگر اعطا کرده باشند.
ب. از علمای عامه
۱. شیخ محمد علی ازهری مکی، از علمای مالکی مذهب و رئیس مدرسان مسجد الحرام.
۲. شیخ عبدالوهاب شافعی، امام جماعت مسجد الحرام.
۳. شیخ ابراهیم بن احمد حمدی، از عالمان شهر مدینه.
۴. شیخ عبدالقادر خطیب طرابلسی، مدرس حرم شریف.
۵. شیخ عبدالرحمن علیش حنفی، از مدرسان دانشگاه الازهر و امام جماعت در مسجد «رأس الحسین (علیه السلام )» واقع در قاهره مصر.[۱۸]
طبقه پس از شیخ
کسانی که از شیخ آقا بزرگ تهرانی اجازه روایتی گرفته اند «طبقه پس از شیخ» خوانده میشوند و در میان آنان، نام بسیاری از فقها و مراجع تقلید، محدثان و مورخان نامدار معاصر، روایتگران و مصلحان بیدار به چشم میخورد و شمارش اسم آنان افزون بر آن است که در این مجال بگنجد. تا آن جا که گفته میشود:
«او استاد مطلق محدثان شیعه بود و بیش از دو هزار اجازه در روایت حدیث از او صادر شد…»[۱۹]
حال به عنوان نمونه تنها برخی از آن بزرگان را نام میبریم.
آیه الله حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی.
علامه شیخ عبدالحسین امینی تبریزی «مسند الامین» نامیده میشود.
سید عبد الحسین شرف الدین عاملی
آیه الله سید عبد الهادی شیرازی
علامه سید هبه الدین شهرستانی
شیخ محمد مهدی شرف الدین شوشتری
شیخ نجم الدین عسکری
سید مصطفی صفایی خوانساری
شیخ محمد حسن مظفر
سید محمد علی روضاتی اصفهانی
آیه الله سیّد محمد هادی میلانی
میرزا حیدر قلی سردار کابلی
آیه الله شیخ مرتضی حائری یزدی
میرزا محمد علی اردوباری
میرزا محمد علی مدرس خیابانی
شیخ جعفر محبوبه نجفی
سید محمد مفتی الشیعه اردبیلی
شیخ حسین مقدس مشهدی
سید محمد صادق بحر العلوم
سید احمد حسینی اشکوری
سید رضا هندی
شیخ جمال الدین نائینی
سید جلال الدین محدّث ارموی
سید عبدالرزّاق مقرّم
شیخ ذبیح الله محلاتی عسکری
شیخ محمد شریف رازی
شیخ محمد باقر ساعدی خراسانی
عبد الرحیم محمد علی نجفی
محمد رضا حکیمی
شیخ محمد سماوی تنکابنی
علامه سید عبدالعزیز طباطبایی یزدی
شیخ غلامرضا عرفانیان یزدی
علامه سید محمد حسین طباطبایی
آیه الله شیخ لطف الله صافی گلپایگانی
سید هادی خسرو شاهی تبریزی
سید مرتضی نجومی حسینی
سید هاشم رسولی محلاتی
آیه الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی
شیخ کاظم مدیر شانه چی
حسین عماد زاده اصفهانی
سید مصلح الدین مهدوی
شیخ احمد سبط الشیخ
علامه شیخ محمد تقی شوشتری
سید موسی شبیری زنجانی
شیخ عبدالجبار اعظمی
محمد واعظ زاده خراسانی
آیه الله علامه فانی اصفهانی
سید محمد مشکاه بیرجندی
سید محمد علی موحد ابطحی
شیخ احمد انصاری قمی[۲۰]
دو دوره دائره المعارف
آثار قلمی و کتابهای شیخ آقا بزرگ را تا هشتاد جلد میتوان شمرد. اما در میان آن همه آثار دو اثر از همه پر بارتر و جامعترند:
۱. الذریعه الی تصانیف الشیعه، در ۲۹ جلد: بیانگر آثار قلمی، هنری شیعه در طول تاریخ.
۲. طبقات اعلام الشیعه، در حدود ۲۰ جلد، دائره المعارف بزرگی است که زندگینامه و جایگاه دانشمندان شیعه را در هزار و صد سال گذشته به دست میدهد.
اکنون نخست به سراغ «الذریعه» میرویم تا حاشیههای تماشایی آن شاهراه بزرگ را نظارهگر باشیم.
آثار دیگر
تا اینجا ۴۹ جلد از آثار شیخ آقا بزرگ را (۲۹ جلد الذریعه و ۲۰ جلد طبقات) نام بردیم. اما آثار محقق تهرانی منحصر به این دو دوره دائره المعارف نبوده بلکه دهها کتاب دیگر هم از خود به یادگار گذاشته است که شمار آنها به پنجاه جلد دیگر بالغ میشود. با تأسف هنوز انبوهی از آنها چاپ نشده است.
شاگردان پیر پژوهش
استاد علامه عبد العزیز طباطبایی یزدی ـ قدس سره ـ ، استاد سید احمد حسینی اشکوری، استاد سید مرتضی نجومی، سید محمد حسن طالقانی، سید محمد صادق بحر العلوم، مولانا رضا حسین خان رشیدی ترابی، مولانا سید صفدر حسین نقوی، مولانا شیخ محمد حسین پاکستانی، مولانا سید محمد محسن نقوی، شهید محراب سید محمد علی قاضی طباطبایی و…
تندیس تلاش و تحقیق
شیخ آقا بزرگ به حقیقت مردی خستگی ناپذیر و نستوه بود. همیشه در تلاش و تکاپو و شیفته کار و تحقیق بود. اگر مجموعه آثار ماندگارش یک جا گردآوری و تحقیق شود سر به صد جلد خواهد زد. او از همان نخستین روزهای ایام جوانی دست به استنساخ دهها نسخه کمیاب و کتاب معتبر زد و تا آخر عمرش که قامتش از خمیدگی حالت رکوع دایم یافته باز سر در کتاب و دست در قلم داشت.
با این همه کار و کوشش، خانهای بیآلایش و بسیار ساده داشت و همیشه دور و برش آکنده از اوراق و اسناد و دفاتر بود و کتابها چون ستارگان تحقیق و تألیف بود همیشه در حصار تماشایی خویش داشتند. خانه ساده او پناهگاه پژوهشگران و مرجع محققان بود. در خانه و کتابخانه او پیوسته به روی محققان باز بود. چیزی که شیخ به آن نمیاندیشید راحتی و رفاه بود. محقق تهرانی حتی فرصت شام خوردن را در شبها نداشت و میگفت: «چهل سال است که شام نمیخورم.»[۲۱]
از سید محسن امین عاملی، نویسنده «اعیان الشیعه» نقل میکنند که گفت:
«برای تهیه اسناد اعیان الشیعه که به شهرها سفر میکردم، در کربلا به کتابخانه شیخ العراقین وارد شدم و از متصدی آن خواستم که یک هفته کتابخانه را در اختیار من بگذارد. پذیرفت مشروط بر این که در این هفته میهمان او باشم. شبی به من اطلاع داد امشب میهمان دیگری هم داریم و آن شیخ آقا بزرگ بود که اسمش را شنیده بودم. هنگامی که او را زیارت کردم و بحثی میان ما در گرفت فهمیدم که او تنها یک فهرست نگار نیست بلکه اطلاعات فقهی و اصولی و فلسفی وسیعی نیز دارد. از این رو مسرور شدم. ساعت چهار و نیم شب بود که خستگی بر من غالب شد و خوابیدم. از خواب که برخاستم دیدم شیخ آقا بزرگ نخوابیده و هم چنان مشغول یادداشت برداری است. از او پرسیدم نمیخوابید؟ فرمود: من هنوز نشاط دارم و نخوابید. ما هفت روز و شب در آن جا بودیم. ایشان استراحت منظمی نداشت و میفرمود ما برای استراحت این جا نیامدهایم و من با وجود این که پر کار بودم به ایشان غبطه میخوردم.»[۲۲]
در معراج روح و جان
محقق تهرانی با وجود آن همه کار طاقت فرسا، هیچ وقت از محراب مسجد و سنگر سجاده غافل نبود. تا زمانی که پا به آستانه هشتاد سالگی نگذاشته بود و خارهای پیری هنوز در کویر کهنسالی پاهای خستهاش را به سختی نمیآزرد سیر و سلوک هفتگی خود را که سالها بود در چهار شنبه شبها ادامه داشت ترک نگفت. او هر شب چهار شنبه از نجف تا «مسجد سهله» را پیاده میپیمود تا در آن مسجد مقدس (واقع در ۱۰ کیلومتری نجف) آینه جان را با گلاب دیدگان صیقل دهد. گذشته از این که او با نماز و دعا در مسجد سهله انس و الفتی دیرینه و دل انگیز داشت، روزی سه بار جماعتی از خداخواهان و دلدادگان را در معراج نماز رهبری میکرد و در آن پروازهای عاشقانه، پیشنماز پرستوهای عشق و عرفان بود. تا سال ۱۳۷۶ ق، در مسجد طوسی نجف، نماز جماعت را به پا میداشت تا آن که در آن سال در راه زیارت کربلا دچار تصادف شد و آسیب دید. از آن پس به علت دوری مسجد طوسی دیگر نتوانست امامت آن مسجد را ادامه دهد و به ناچار «مسجد آل طریحی» را که به خانهاش نزدیک بود، برگزید و تا نزدیکیهای وفاتش امامت آن مسجد را به عهده داشت.[۲۳]
در آینه اخلاق
نستوه و پرتلاش کار میکرد. همیشه به یاد خدا بود. در وفا به عهد حساس بود. تکریم میهمان و احترام به سادات از صفات بارز او بود. از جاه و مقام و ریاست دنیا گریزان بود، چنان که از انتخابات شهرت «منزوی» نشان داد. نسبت به اهل بیت ـ علیهم السلام ـ ارادات ویژهای داشت. در ضمن آن تقریط که بر کتاب گران سنگ الغدیر نوشت آن را چنین ستود:
«من قاصرم از توصیف این کتاب گران بها و ستایش آن الغدیر بالاتر و بزرگتر از آن است که آن را توصیف کنند و ثنا گویند. من تنها کاری که میتوانم کرد این است که دعا کنم تا خداوند عمر مؤلف کتاب را طولانی کند. به او فرجام نیک بخشد. این است که با خلوص دل از درگاه خدای متعال مسألت میکنم که بقیه عمر مرا، بر عمر شریف او بیفزاید تا او بتواند به همه آرمان خویش دست یابد…»[۲۴]
وفات
دوازدهم اسفند ۱۳۴۸ ش. بود و طرفی دیگر تقویم تاریخ روز جمعه ۱۳ ذی حجه ۱۳۹۸ ق. را نشان میداد که ساعت یک بعد از ظهر، قلب خورشید پژوهش از تپش افتاد. سید جلیلی از ارادتمندان شیخ و از علمای پارسای نجف ـ که بعدها با نام شهید محراب، آیه الله مدنی شهره آفاق شد ـ برای غسل و کفن پیکر پیر پژوهشگران قیام کرد.[۲۵] عصر همان روز، ساعت ۶ بعد از ظهر، پیکر پاک شیخ را برای طواف بر مرقد سالار شهیدان امام حسین (علیه السلام ) و برادرش حضرت ابو الفضل العباس به کربلا انتقال دادند.
پس از تشییع با ازدحام و احترام مردم کربلا پیکر پیر پژوهش به نجف اشرف برگردانده شد و آن شب را در دانشگاه بزرگ نجف، هم چون نگینی در حلقه دانشوران و دانشجویان دینی که گرداگرد تابوت او را گرفته بودند، سحر کرد. فردای آن روز پیکر شیخ در میان سیل خروشان مردم، روی دستها بلند شد و در حالی که همه دروس حوزه تعطیل شده و علما و فوج طلاب و دانشجویان در پیشاپیش مردم حرکت میکردند از جامعه النجف به سوی حرم مولای متقیان علی (علیه السلام ) تشییع شد و پس از آن که در صحن شریف علوی، نماز میت به امامت آیه الله سید ابو القاسم خویی خوانده شد، شاگردان شیخ، پیکر استاد را به دور ضریح امام علی (علیه السلام ) طواف دادند.
سپس بنا به وصیت شیخ، به جایگاهی که نخست قسمتی از خانه مسکونی خودش بود و بعدها قسمتی از کتابخانه موقوفه او شده بود حمل گردید تا در آستانه کتابخانه عمومی خود دفن شود. و چنین بود که دانشوری نستوه از دانشوران بزرگ شیعی، پس از ۹۶ سال عمر با عزت و برکت که بیشتر آن در کتابخانهها و با کتاب و قلم گذشته بود، در نهایت نیز در میان کتابها در کتابخانه عمومی خود به خاک سپرده شد.
آن روز غمبار، در مدارس رسمی نجف هم برای نخستین بار، به خاطر تکریم مردی از مردان بزرگ دین و دانش، تعطیل شد و شاعران و سخنوران در مجالس بسیاری که تا چهلم در گذشت او در شهرهای مختلف عراق و… برگزار شد داد سخن دادند.[۲۶]
حال از میان صدها سخن و چکامهای که در تجلیل از اقیانوس پژوهش، شیخ آقا بزرگ تهرانی گفته یا سروده شده است به سخن دو دانشمند بزرگ، یکی از دانشمندان شیعی و دیگری از اندیشمندان مسیحی و شرق شناس، بسنده می کنیم.
استاد بزرگوار علامه سید عبد العزیز طباطبایی یزدی ـ قدس سره ـ مینویسد: «شیخ مشایخ معاصر، بزرگ پژوهشگران و فهرست نگاران، حجت و دلیل تاریخ، احیاگر آثار گذشتگان، نمونه ناب تقوا و صلاح، شیخ آقا بزرگ تهرانی (ره) است.»[۲۷]
«شیخ بزرگ ما مرحوم محقق تهرانی روح بزرگی داشت. ۲۵ سال با او بودم اما برای یک بار هم ندیدم پشت سر کسی بدگویی یا غیبت کند…»[۲۸]
استاد یوسف اسعد داغر، دانشمند و محقق مسیحی و مورخ پر کار و صاحب آثار فراوان از جمله «مصادر الدراسه الادبیه» مینویسد:
«به خدا سوگند اگر برای شیعه، در قرن چهاردهم هجری نمیبود جز امینی بزرگ و الغدیرش، و مرحوم سید محسن امین و اعیان الشیعهاش، و علامه کبیر شیخ آقا بزرگ و الذریعهاش، در نظر خردمندان، همین مردان دین برای خدمت به علم و اجتماع و هدایت افکار کافی بود…»[۲۹]
پی نوشت ها
[۱] . طبقات اعلام الشیعه، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج اول، مقدمه، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان.
[۲] . شیخ الباحثین، عبدالرحیم محمد علی، ص ۱۴، چاپ اول، ۱۳۹۰ ق، نجف، مطبعه النعمان.
[۳] . شیخ الباحثین، ص ۱۶ـ۱۸.
[۴] . طبقات اعلام الشیعه، ج اول، مقدمه.
[۵] . تاریخ فرهنگ معاصر، (فصلنامه) سال ۴، شماره ۱ و ۲، ص ۳۰۳، (بهار و تابستان ۱۳۷۴ ش)، مقاله «زندگانی من» به قلم خود شیخ آقا بزرگ تهرانی.
[۶] . همان مدرک پیشین.
[۷] . همان، ص ۳۰۳ و ۳۰۴.
[۸] . شیخ آقا بزرگ، استاد محمد رضا حکیمی، ص ۴، چاپ اول، تهارن، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
[۹] . تاریخ و فرهنگ معاصر، شماره پیشین، ص ۳۰۵.
[۱۰] . طبقات اعلام الشیعه، ج اول (القرن الرابع)، مقدمه؛ دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج اول، ص ۴۴۵؛ الذریعه، ج ۲۰، مقدمه.
[۱۱] . تاریخ و فرهنگ معاصر، شماره پیشین، ص ۳۰۵.
[۱۲] . همان، ص ۳۰۵ ـ ۳۰۸ و ۳۱۰.
[۱۳] . شیخ آقا بزرگ، زندگانی این بزرگواران را در آثار خود نوشته است. بنگرید به: نقباء، ج ۵، نسخه خطی؛ مصفی المقال، ص ۱۹۳؛ نقباء، ج ۵، نسخه خطی؛ نقباء، ج ۳، ص ۹۶۲ـ۹۶۵؛ الذریعه، ج ۱، ص ۸۳؛ مصفی المقال، ص ۲۰۷؛ نقباء، ج ۶، نسخه خطی؛ نیز هدیه الرازی، ص ۱۵۷؛ نقباء ۷، ج ۲، ص ۵۷۴ـ۵۷۶؛ همان، ج ۵، نسخه خطی؛ نیز هدیه الرازی، ص ۱۴۵؛ نقباء، ج ۱، ص ۲۶۲؛ همان، ج ۴، ص ۸۷؛ همان، ج ۴، ص ۱۵۴۸؛ همان، ج ۲، ص ۷۴۰؛ ناگفته نماند که نوشتههای شیخ درباره زندگانی اساتیدش به فارسی ترجمه شده و در کتاب «شیخ آقا بزرگ تهرانی، اقیانوس پژوهش» آمده است.
[۱۴] . تاریخ و فرهنگ معاصر، سال ۴، ش ۱ و ۲، ص ۳۱۲ـ۳۱۳.
[۱۵] . همان، ص ۳۱۳؛ نیز نقباء، ج ۲، ص ۷۷۷.
[۱۶] . الذریعه، ج ۲۰، مقدمه.
[۱۷] .و المسلسلات فی الاجازات، ج ۲، ص ۳۲۳؛ تاریخ و فرهنگ معاصر، شماره پیشین، ص ۳۱۴.
[۱۸] . الهادی، سال ۴، ش ۴، ص ۷۶، سال۱۳۹۶ ق، شیخ الباحثین، ص ۲۲.
[۱۹] . الشیخ آغا بزرگ الطهرانی فقید العلم و الادب، احمد عبدالله هیتی، ص ۹، بغداد، ۱۳۹۰ ق.
[۲۰] . المسلسلات، ج ۲، ص ۵۸۲؛ الهادی، سال ۴، ش ۴، ص ۷۶؛ تاریخ فرهنگ معاصر، سال اول، ش اول، ص ۳۷؛ نور علم، دوره چهارم، ش ۲ (۳۸) ص ۳۸؛ مجله مشکوه، شماره ۳۲، پاییز ۱۳۷۰، ص ۷۸، کیهان فرهنگی، س ۲، ش ۲، ص ۹؛ س ۳، ش ۷، ص ۴۳؛ ش ۱۱، ص ۲۵ـ۲۶، و ش ۱۲، ص ۶ـ۱۰.
[۲۱] . میر حامد حسین، استاد محمد رضا حکیمی، ص ۱۴۵، چاپ اول، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، ۱۳۵۹ ش.
[۲۲] . مجله نور علم، ش ۳۸، ص ۵۴.
[۲۳] . همان، ص ۵۲، نیز شیخ آقا بزرگ، ص ۷ و ۸ و…
[۲۴] . میر حامد حسین، استاد حکیمی، ص ۱۴۵.
[۲۵] . نور علم، شماره ۳۸، ص ۵۸.
[۲۶] . شیخ الباحثین، ص ۷۲ـ۷۵؛ الشیخ آغا بزرگ الطهرانی، فقیه العلم و الادب، (الحفل التأبینی لوفاه الامام الحجه)، همه صفحات این کتاب را ملاحظه فرمایید که گزارشی است از کنفرانسی که به مناسبت چهلم شیخ آقا بزرگ برگزار شد.
[۲۷] . الذریعه فی التراث الاسلامی، علامه سید عبدالعزیز طباطبایی، ص ۲۳۶.
[۲۸] . استاد این سخن را ضمن مصاحبهای که با صدا و سیما داشت فرمود.
[۲۹] . حساسترین فراز تاریخ، ص ۱۳۹، به نقل از الغدیر، مقدمه، س ک.