- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 10 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
چکیده
خانواده، رکن اساسی جامعهی انسانی است و شرط پویایی و استواری آن، وجود روابط صحیح و پایدار میان همسران است. تحصیل معرفت به این گونه روابط، نیازمند آشنایی هر یک از اعضا با وظایف و حقوق خویش است. قرآن کریم به عنوان عالیترین راهنمای حیات بشر، بهترین هدایتگر در این مسیر است.
در نوشتار حاضر، با رجوع به رهنمودهای حکیمانهی این کتاب عظیم، راههای تحکیم روابط زن و شوهر در خانواده بررسی شده و ضمن معناشناسی خانواده و بیان اهمیت و ضرورت بحث، موضوعات ذیل تحلیل گردیده است: انگیزه تحکیم روابط در خانواده، عوامل مؤثر بر تحکیم روابط، ساختار خانواده آرمانی و اصول تحکیم خانواده در قرآن.
واژگان کلیدی
قرآن، خانواده، زوجیت، مودت، سکونت، تحکیم روابط، خانوادهی آرمانی، حسن معاشرت، همسر.
اهمیت پرداختن به موضوع «تحکیم خانواده»، ریشه در اهمیت نهاد خانواده دارد. نهاد مقدس خانواده، رکن بنیادین اجتماع بشری و محمل فرهنگهای گوناگون است تا آن جا که سعادت و شقاوت امتها، مرهون رشادت و ضلالت خانواده میباشد.
اولین شرط داشتن جامعهای سالم و پویا، سلامت و پایداری خانواده است. همهی دستاوردهای علمی و هنری بشر در سایهی خانوادههای سالم و امن پدید آمده است.
علاوه بر این، کارایی و ارزش علم و هنر نیز در صورت برپایی خانواده است و بدون خانواده، نه تنها هویت انسانی بشر نابود میشود، بلکه همهی تلاشهای فردی و اجتماعی نیز در حقیقت بیثمر و نافرجام خواهد ماند.
از این روست، ملتهایی که در آستانهی فروپاشی خانواده قرار گرفتهاند، درصدد حفظ این نهاد مهم برآمده و با خانوادههای جایگزین نظیر خانوادههای تک نفره، خانوادههای همجنس(زندگی همجنسبازان) و شبیه به این، با این بحران جدی مقابله میکنند؛ غافل از آن که خانواده از نظر جامعه شناختی باید در هر شرایطی سه کارکرد اصلی خود را حفظ کند.
«طبق نظریههای قدیمی که هنوز هم اعتبار دارند، خانواده سه وظیفهی عمده دارد: یکی مسائل جنسی است که در خانواده باید حل شود؛ دیگر فعالیت خانواده به عنوان یک واحد اقتصادی و بالاخره پرورش کودکان است که از وظایف مهم خانواده به شمار میآید.»(فرجاد، ۱۳۶۳: ص۲۰)
از نگاه ادیان به خصوص اسلام، کارکردهای متعالیتری از خانواده انتظار میرود. علاوه بر آن، برپایی و پویایی نهاد خانواده، شاخصهی اصلی یک اجتماع زنده و رو به توسعه است. یکی از مهمترین عوامل توسعه، توسعهی نیروی انسانی است.
گرچه معیار نیروی انسانی در توسعه، عموماً با ارزیابی بازدهی و کارایی آن است، اما در یک تحلیل عمیق، کارآیی انسان نیز از خانواده تأمین میشود. چه خانوادهای که در آن متولد شده و به مرحله بازدهی میرسد و چه خانوادهای که تشکیل میدهد و به آن دلبسته و وابسته است؛
بنابراین سهم خانواده در بالابردن توسعه، سهمی اساسی و قابل توجه است؛ اما متأسفانه هنوز در شمار پارامترهای سنجش توسعه قرار نگرفته است.
پیوند زناشویی، امری غریزی و از نیازهای اولیه و اساسی انسان است و نیازی به آموزش و محرک خاص ندارد؛ اما تداوم این پیوند و داشتن روابطی صحیح که به پایداری خانواده منجر میشود، نیازمند آموزش و عنایتی ویژه از سوی متولیان و دلسوزان جامعه است.
قرآن کریم، به عنوان برترین نسخهی زندگی و عالیترین راهنمای بشر، برای دست یابی به حیات طیبه، بخش عظیمی از آیات را به تنظیم و تعدیل روابط اعضای خانواده، حقوق و وظایف همسران و فرزندان اختصاص داده است. رجوع به این آیات الهی، میتواند انسان را جهت دستیابی به عالیترین راهکارها در تحکیم خانواده هدایت کند.
اهداف خانواده و اقتضای تأسیس آن، ایجاب میکند که بانیان آن یعنی زن و شوهر، در تحکیم و پایداری این بنا، نهایت سعی خود را بکنند و با همان انگیزه که بر تشکیل آن اقدام کردند، بر دوام آن اصرار ورزند تا وحدت و پویایی این نهاد مقدس تا پایان حفظ شود.
تأکیدات اخلاقی و سفارشات حقوقی کتاب مقدس قرآن و روایات گرانقدر ائمه طاهرین(علیهم السلام)، برای تشکیل، تحکیم و تعالی خانواده، بیش از جوانب دیگر حیات بشری است؛ بلکه در یک نگاه کلی، تمامی احکام و دستورات اسلام به نوعی ناظر بر صیانت از خانواده است.
بخشی از آن برای تزکیه و تطهیر فرد و بخشی پیرامون اصلاح جامعه و حفظ سلامت آن وضع شده است.
از این رو موضوع خانواده، به طور کلی در سه محور تشکیل، تحکیم و تعالی خانواده قابل بحث و بررسی است. نوشتار حاضر، عوامل تحکیم روابط اعضا در خانواده را در آیات قرآن کریم جستجو کرده است.
ویژگی بحث آن است که صرفاً پیرامون جستجوی عوامل تحکیم بوده و از ورود به مباحث تخصصی فقهی و حقوقی خودداری کرده است؛ لکن بر حسب اقتضا به عاملیت آنها اشاره کرده است.
معناشناسی خانواده
تاکنون تعاریف گوناگونی برای خانواده ارائه شده است که عموماً بر اساس دو نکته بیان گردیده؛ یکی ساختارهای موجود خانواده که تاریخ از آن یاد کرده است و دیگری انتظاراتی که از کارکرد خانواده بوده و هست.
«خانواده، متشکل از افرادی است که از طریق پیوند زناشویی، هم خونی یا پذیرش فرزند با یکدیگر به عنوان زن، مادر، پدر، شوهر، برادر، خواهر و فرزند در ارتباط متقابل هستند؛ فرهنگ مشترک پدید میآورند و در واحد خاص زندگی میکنند.»(منصور قنادان، ۱۳۷۵: ص۱۴۸)
«خانواده همچون گروهی از افراد است که روابط آنان با یکدیگر بر اساس هم خونی شکل میگیرد و نسبت به یکدیگر خویشاوند محسوب میشوند.»(همان)
«خانواده، گروهی از افراد است که از طریق خون، ازدواج یا فرزندخواندگی به هم پیوند خوردهاند و کارکرد اجتماعی اصلی آنها تولید مثل است.»(ساروخانی، ۱۳۷۰: ص۱۳۵)
سازمان ملل متحد(۱۹۹۴) نیز در آمار جمعیتی خود، خانواده را چنین تعریف میکند: «خانواده یا خانوار به گروه دو یا چند نفرهای اطلاق میشود که با هم زندگی میکنند؛ درآمد مشترک برای غذا و دیگر ضروریات زندگی دارند و از طریق خون، فرزندخواندگی یا ازدواج، با هم نسبت دارند.
در یک خانواده ممکن است یک یا چند خانواده زندگی کنند، تمام خانوارها، هم خانواده نیستند.»(نجاریان، ۱۳۷۵: ص۱۹)
اولین مفهوم مشترکی که از مجموعه تعاریف ذکر شده و دهها تعریف ارائه شدهی دیگر استنباط میشود، این است که خانواده، پیوند عمیق و پایدار جسمی و روحی چند نفر برای زیستن در فضای واحد است.
یعنی بدون تحقق این پیوند، خانواده معنایی ندارد؛ قوام این بنا به میزان پیوند اعضای آن بستگی دارد. بنابراین، جهت تعالی کارایی خانواده، لازم است بر تحکیم پیوند و روابط اعضای خانواده تأکید شود.
فلذا، تحکیم روابط در خانواده از جمله مهمترین مسائل در سلامت و رشد فرد، همچنین پویایی و توسعه همه جانبه در جامعه است.
تحکیم روابط خانواده
الف) تبیین مفهومی تحکیم روابط خانواده
در ابتدا و قبل از ورود به بحث، لازم است به تبیین مفهومی عنوان بحث که گویای ساختار کلی مقاله است، پرداخته شود. مقصود از تحکیم خانواده چیست؟ آیا منظور نگه داشتن بنایی هر قدر سست و ناپایدار صرفاً با حفظ نامی از آن است؟
آیا منظور، پایداری خانواده، به قیمت کوتاه آمدن یک طرف و پذیرش ظلم از سوی او و بیعدالتی از طرف مقابل است؟ آیا صرف اجتماع چند وابسته خونی یا سببی، زیر یک سقف با هرگونه روابطی هر قدر ظالمانه، با نادیده گرفتن حقوق و شخصیت انسانی یک نفر و زورگویی و یکه تازی دیگری، خانوادهای محکم خواهد بود؟
به طور قطع، سر پا بودن خانواده با تحکم از سوی یک فرد و بردباری از سر ناچاری و ترس از فروپاشی از سوی دیگری، استحکامی در پی نخواهد داشت و اگر در ظاهر پایدار بماند، از درون پوسیده و فرونشسته است.
مقصود از تحکیم خانواده، فراگیری اصل اعتدال میان همگان، حاکمیت اخلاق و حفظ حقوق همهی اعضاست. اگر هدف از برقراری زوجیت و تشکیل خانواده، به تعبیر قرآن،
«به سکونت رسیدن اعضاست»[۱]، لازم است که همهی رفتارها و تعاملات در راستای تحقق این هدف باشد و منظور از تحکیم، به کمال رساندن همین سکونت است که با کمترین ظلم، نامردی و تحقیر حتی یک عضو در خانواده، سازگار نیست.
ب) انگیزه تحکیم روابط در خانواده
پایداری خانواده در طول تاریخ و در پهنهی جغرافیای ملل، حاکی از انگیزه یا انگیزههایی برای حفظ روابط و پیوند میان اعضای آن است. تحلیل این پیوند، در خانوادههای مختلف با ساختارهای گوناگون، نمایانگر چند انگیزهی محدود میباشد.
برخی روانشناسان معاصر، آدمی را دارای چند انگیزه اصلی و بنیادی میدانند. برخی دو غریزهی «صیانت ذات و غریزهی جنسی» را برمی شمارند.
برخی «انگیزهی اجتماعی» را نیز به آن دو میافزایند و برخی چهار غریزهی «صیانت ذات، تغذیه، غریزهی جنسی و میل اجتماعی» را جزء این انگیزهها به حساب میآورند.(سیاسی، ۱۳۵۴: ج۱، ص۳۸۶)
برخی که «میل جنسی» را محور تصمیمگیریها و تحرکات بشر میدانند، اعتقاد دارند که هدف اصلی تشکیل خانواده، شکل حقوقی و رسمی دادن به ارضای این غریزه است.
در پاسخ باید گفت: میل جنسی در تشکیل خانواده(ازدواج)، انگیزهی مؤثر و اصلی است؛ اما در روابط و پایداری آن نقش انگیزه را نخواهد داشت و اگر عوامل دیگر به کمک آن نیایند، به تنهایی عاملی کافی نخواهد بود؛ زیرا منظور از تحکیم روابط، تداوم آن تا پایان همزیستی است.
در حالی که میل جنسی در طول زندگی شدت و ضعف دارد و در دوران پیری اصولاً نقشی نخواهد داشت؛ ولی روابط در بسیاری از خانوادهها در این دوران قویتر و پایدارتر است و بر عکس در بسیاری از خانوادههای جوان که میل جنسی شدیدتری حاکم است، به لحاظ آن که این میل در خارج از خانواده پاسخ داده میشود، سستی بیشتری مشاهده میشود.
پس «میل جنسی» در تحکیم روابط اعضای خانواده، نقش انگیزشی نداشته، بلکه عامل تقویتکننده است و به طراوت محیط و بالا بردن آستانهی تحمل کمک میکند؛ لذا نقش بسیار مهمی در خانواده دارد و همسران میتوانند از آن برای یک زندگی پایدار کمک بگیرند.
از میان انگیزههای متفاوت و فراوانی که برای برپایی خانواده و حفظ پیوند میان اعضا میتوان برشمرد، چند عامل عمده به نظر میرسد:
۱– فطرت
انسان برحسب فطرت، جمعطلب است و به طور طبیعی از انزوا و تنهایی گریزان است. به همین لحاظ تا قبل از تشکیل خانواده، به خانوادهای که در آن متولد شده، وابستگی شدید دارد و بعد از آن، در اولین فرصت مناسب، خود تشکیل خانواده میدهد و به آن وفادار میماند.
همچنین، تعلقات انسان به محیط و افرادی که با آنها مأنوس شده، به طور فطری انسان را پایبند میکند؛ گرچه به ظاهر امری اکتسابی به نظر میرسد، اما جذبهای از درون است.
۲– اخلاق
«خلق، عبارت از عادت، مروت، طبع و دین» است.(قرشی، ۱۳۸۲: ج۲، ص۲۹۳) غزالی نیز اخلاق را عبارت از «اصلاح و پیراستن قوای سه گانه تفکر، شهوت و غضب» میداند. وی معتقد است، اخلاق، هیئتی رسوخ یافته در نفس است که باعث میشود انسان با سهولت، آسانی و بدون تأمل و اندیشه رفتار نماید. این حالت، زمینهی صدور افعال پسندیده و نیکو و دوری از افعال زشت و ناپسند است.(رک. غزالی، ۱۳۷۴: ص۳۳۰)
با رجوع به این دو تعریف و دیگر تعاریف اخلاق، مشخص میشود که رابطهی اخلاق و خانواده، رابطهای کاملاً مستقیم و الزامی است؛ زیرا جز در محیط امن و سازندهی خانواده، انسان هرگز قادر به کسب آگاهی، کمال و رفع نواقص از نفس و رفتار خود نمیباشد.
بنابراین، انسان که جویای کمال و گریزان از ضعف و نقص است، طالب حضور در خانواده و تحکیم روابط اعضای آن میباشد. به طور کلی، استواری و محکم بودن خانوادهها، حاصل پایبندیهای اخلاقی اعضای آن و پرهیز از کج خلقی و فساد است؛ حتی در میان خانوادههایی که چندان پایبند به احکام الهی نمیباشند. همچنین بسیاری از سنتهای پسندیده میان اقوام مختلف، جهت عمل به همین اخلاقیات است. بنابراین، یکی از راههای حفظ خانواده بها دادن به این سنت هاست.
۳– شریعت
نقش ادیان و شرایع مختلف در ساماندهی و هدایت زندگی بشر، به خصوص در روابط اجتماعی، نقشی اساسی، قابل اعتماد و پایدار بوده است.
شرایع آسمانی با تعیین ضوابط و آیین نامههای رفتاری، علاوه بر تصحیح روابط انسانی، بشر را مؤدب به آداب درست اجتماعی و خانوادگی کرده و از انسان غارنشین بیهویت، امتهای بزرگ انبیای الهی را ساخته است. همهی ادیان الهی بدون استثنا، شامل احکام دقیقی برای تنظیم روابط خانوادهاند.
این احکام در شکل اصلیشان و به دور از تحریف، به دلیل آن که بر اساس فطرت وضع گردیدهاند، ضامن سلامت و صلح در خانوادهاند. به همین دلیل، خانواده در میان اقوام مؤمن، استوارتر بوده و میزان طلاق در آن، بسیار کمتر از اقوام غیرمقید است.
بر این اساس، شریعت همواره به منزلهی یک معلم و مراقب در خانواده نقشی مؤثر را ایفا کرده است. در تمامی شرایع آسمانی، محبت ورزیدن، مدارای همسران با یکدیگر، خوش رفتاری و خوش کلامی در خانواده، رعایت حقوق یکدیگر، رسیدگی به کودکان، احترام به بزرگان و حمایت از بیماران، عبادت محسوب میشود و امری مقدس است. مؤمنین به انگیزهی اطاعت از حق و جلب رضای خدا، سعی در کنترل رفتار خویش و صبوری در برابر ناملایمات زندگی دارند.
البته این اطاعت، هم از سوی زن و هم از سوی مرد، پسندیده است؛ در غیر این صورت، یک سویه بودن آن، بنای ظلم در خانواده خواهد بود. این انگیزه(شریعت) تاکنون قویترین انگیزه در تحکیم روابط خانواده بوده است.
تعالی معرفت دینی و مؤدب شدن به آداب الهی، با پایداری خانواده نسبتی مستقیم دارد. چنان چه دولتها با کمک مراجع دینی، سطح آگاهی و پایبندی خانوادهها را به تقیدات دینی بالا ببرند، به طور قطع از میزان اختلافات کاسته و بنای خانواده استوارتر خواهد شد.
اکنون برخی از جوامع غربی که فروپاشی خانواده را بزرگترین معضل اجتماعی اعلام کردهاند، برای بازسازی خانواده دست به دامان کلیسا و دعوت جوانان به مذهب شدهاند. علاوه بر سه انگیزهی فوق، عواملی چون تأمین اقتصادی، کسب حیثیت اجتماعی، ادامه نسل و حفظ هویت نیز میتوانند در شمار انگیزههای تحکیم روابط شمرده شوند؛ ولیکن به طور معمول کارکرد خانواده محسوب میشوند.
ج) عوامل مؤثر بر تحکیم روابط خانواده
تحکیم روابط خانواده، به دو دسته عوامل برون خانوادگی و درون خانوادگی بستگی دارد:
۱– عوامل برون خانوادگی
این عوامل به طور کلی در سه محدودهی فرهنگ و محیط اجتماعی، اقتصاد جامعه و خانوادههای ماقبل خلاصه میشود.
فرهنگ و محیط اجتماعی
روابط انسان، انعکاس آموختههای پیرامونی اوست. فرهنگ و نحوهی زیست هر فرد، از اولین عوامل مؤثر در روابط او میباشد. به طوری که از رفتار یک جامعه میتوان وضعیت فرهنگی و محیط رشد مردم آن را ارزیابی کرد. از این روست که هنجارهای رفتاری در اقوام و ملیتهای مختلف، متفاوت است.
روابط اعضا در خانواده نیز، متأثر از ادبیات محیط و آموختههای غیرمستقیمی است که از اطراف دریافت میشود. صبوری، مدارا، حفظ عفت، پایبندی به خانواده و همسر یا بر عکس پرخاشگری، عدم سازش، طغیانگری و بیبندوباری از ویژگیهایی است که خانوادهها تا حدود زیادی از محیط خود میآموزند.
بنابراین، یکی از عوامل مؤثر در تحکیم روابط خانواده، داشتن محیطی سالم و هدایتگر است. تأکید اسلام بر طهارت محیط، حفظ حدود الهی در جامعه و صیانت از فرهنگ اجتماعی از طریق امر به معروف و نهی از منکر، همه به دلیل تأثیر قهری مفاسد بر فرد و خانواده است.
این نکتهی مهم از آیهی کریمهی «کنتم خیر امه اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر…»(آل عمران، ۱۱۰) به دست میآید که خداوند امت مسلمان را به شرط امر به معروف و نهی از منکر، بهترین امت مینامد؛ زیرا اصلاح محیط، از وظایف واجب مسلمین است.
اقتصاد جامعه
از دیگر عوامل پیرامونی مؤثر در روابط خانواده، اقتصاد کلان در جامعه است. از آن جا که میزان درآمد خانواده و رفاه نسبی مردم، متأثر از اقتصاد عمومی است، همهی شئون خانواده، تحت تأثیر این جریان خواهد بود. اقتصاد ضعیف، خانوادههای فقیر درپی خواهد داشت و روابط در خانوادهی فقیر با خانوادهی بینیاز متفاوت است.
در چنین خانواده هایی، تلاش پدر به تنهایی جوابگو نیست؛ مادر مجبور به کار در خارج از منزل است و گاه فرزندان نیز وارد بازار کار میشوند. این تلاش همگانی، اگر همراه با فرهنگ اشتغال جمعی نباشد و مادران و پدران نسبت به تنظیم روابط عاطفی با یکدیگر و فرزندان توجه نداشته باشند و درصدد جبران برنیایند، در فرهنگ روابط اعضا مؤثر خواهد افتاد و در خانواده ایجاد فاصله و تنهایی خواهد کرد.
این نکته، از مسائل مهم مورد ابتلای مادران شاغل در سراسر جهان است؛ زیرا اشتغال مادران و جدایی آنان از کودکان در سنین مختلف از عواملی است که به انحای مختلف در روان کودک و تعادل رفتاری وی مؤثر میباشد.
از دیدگاه بسیاری، سپردن کودکان به سازمانهای خاص، آن هم در زمانی که کودک بیشترین نیاز را به مادر دارد، موجبات بروز نابسامانیهای روانی خاصی را در بزرگسالی فراهم میآورد.(ساروخانی، ۱۳۷۰: ص۱۷۲) لذا این مسأله، از موضوعات مهم روان شناختی و جامعهشناختی خانواده، در دهههای اخیر است. عدم حضور مادر در مدت زمان طولانی، به تنظیم روابط و ادارهی منزل لطمه میزند و در انهدام خانواده بیتأثیرنمی باشد.
«هر قدر اقتصاد و زندگی خانوادگی توسط زنان بیشتر اداره شود، قدرت اجتماعی آنها نیز در خانواده بیشتر خواهد شد و اشتغال در کار خارج از خانه، در چگونگی روابط عاطفی آنها با اعضای خانواده اثر میگذارد و هر قدر نظام جدید خانواده تغییر شکل پیدا میکند، روابط عاطفی ضعیفتر میشود.»(فرجاد، ۱۳۶۳: ص۱۵)
اما اقتصاد در روابط خانوادههای غنی نیز، به گونهای دیگر تأثیرگذار است. در این قشر نیز اگر داشتن ثروت و امکانات رفاهی فراوان، همراه با فرهنگ سازی نباشد و به فرهنگ صحیح مصرف توجه نشود، سرگرمی افراد به تأمین خواستههای متنوع و متلون خود در داخل و خارج از منزل، موجبات ازهمگسیختگی روابط را فراهم میآورد؛ زیرا ناخواسته از لحظات همنشینی، هم زیستی و هم کلامی کمتر شده و از وابستگیهای عاطفی روانی نیز کاسته میشود.
نتیجه آن که اوضاع اقتصادی جامعه، در تنظیم و تعدیل روابط خانواده مؤثر است. چنان چه خانوادهها از حیث درآمد، پاسخگوی نیازهای خویش باشند و فرهنگ صحیح روابط را آموخته باشند و بکار گیرند، فرصت رفع نیازهای روحی عاطفی خود را در خانواده پیدا خواهند کرد که به تحکیم روابط آنان خواهد انجامید.
ادامه دارد…