- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
تعجب نکنید اگر به جاى طرح یک موضوع ارزشى و مثبت، از یک رفتار منفى و ضد ارزش به نام «مزاحمت» بحث مىکنیم؛ چرا که توجه به نقاط ضعف اخلاقى و پرهیز از آنها نیز، به اندازه همان نقاط قوت و فضایل، کارساز است.
در معاشرتها، هیچ عاملى به اندازه خدمت و یارى، جلبکننده دلها و محبتها نیست. هیچ عاملى هم به اندازه آزار و زحمت و آسیبرسانى، رشتههاى دوستى و علقههاى مودت را از هم نمىگسلد. این، طبیعت دلهاست که اسیر محبت مىشود و گریزان از دشمنى و بدخواهى.
زندگى، جریانى از حوادث گذران است. انسانها نیز، نقش اصلى این حوادث را ایفا مىکنند. هر چه بىدردسرتر و بىمانعتر باشد، دلها شادتر و امیدها به زندگى افزونتر است. بر عکس، هر چه تصادم و تزاحم منافع و سلب آزادیها از هم و ایجاد زحمت و مزاحمت براى هم فراهم شود، به همان مقیاس، رابطهها تیرهتر، دلها جداتر از یکدیگر، دیدها نسبت به هم منفىتر و زندگیها به رنج و یأس و سرخوردگیها، نزدیکتر و آمیختهتر خواهد بود.
این است که در «آداب معاشرت»، به فصلى تلخ برمىخوریم به نام «مزاحمت»، که در پى نشناختن حق، حدّ و حریم یکدیگر و عدم مراعات آنها پیش مىآید. طرح مزاحمت در بحث آداب معاشرت، به این معناست که این «ضدّ آداب» را هم بشناسیم و از مسیر راهمان دور کنیم، تا شیرینیهاى زندگى، به تلخکامى و کدورت نیانجامد.
گویا مقدمه، اندکى طولانى شد. برویم سر اصل موضوع: مزاحمت چیست؟ حتما افرادى را مىشناسید که وجودشان، رفتارشان و زبانشان، براى شما دردسر تولید مىکند و شما از دست و زبان آنان آسوده نیستید. آسایش در محیط کار و خانه، خواسته هر انسان است.
آن که آسایش دیگران را به هم بزند، «مزاحم» است. به تعبیر دیگر مىتوان گفت: مزاحم، از دایره اسلام بیرون است. این کلام صاحب شریعت و رسالت محمدى(صلی الله علیه و آله و سلم) است، آنجا که به اصحاب خویش فرمود: «اَلا اُنبّئکُمْ مَنِ المُسْلِمُ؟ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِموُنَ مِنْ یَدِهِ وَ لِسانِه»(۱)؛
آیا شما را خبر دهم که «مسلمان» کیست؟ مسلمان کسى است که مسلمانان از دست و زبانش آسوده باشند.
فرقى نمىکند که این «سلب آسایش» و «آزاررسانى»، با حرف باشد یا عمل، مادى باشد یا روحى، براى فرد باشد یا جامعه، از سوى فرد باشد یا جمع، شخصى باشد یا دولتى، در خانه باشد یا اجتماع، یا محیط کار و مطالعه و استراحت، آگاهانه باشد، یا غافلانه، با حسن نیت باشد یا سوء نیّت.
نمونهها شاید به تعداد انسانها بتوان مزاحمت برشمرد. هر کسى به نحوى، در هر جا به گونهاى. زیرا رابطهها متنوع است، نوع ایجاد مزاحمت و زحمت هم بىشمار و رنگارنگ؛ ولى براى آن که کسى تصور نکند مطلقا از مزاحمت براى دیگران دور است، و … براى هشدار بیشتر، به چند نمونه اشاره مىشود:
۱ـ دیرهنگام به خانه رسیدن و به جاى زدن زنگ در، با بوق زدن اعلام این که: منم! در را باز کنید. این کار براى همسایههایى که در حال استراحتند، ایجاد مزاحمت است.
۲ـ بنّایى و ساختمانسازى داشتن و شن و ماسه و آجر و خاک را در مسیر مردم ریختن و راه را بند آوردن و گرد و خاک به حلق و زندگى دیگران رساندن. مأموران شهردارى براى کسانى که این گونه سدّ معبر مىکنند یا شهر را کثیف مىکنند، هشدار و اخطار مىکنند. ولى… کاش خود شهرداریها و ادارات و شرکتهایى هم که چنین تخریبهایى در خیابانها و کوچهها و معابر دارند، سریع اقدام کنند و براى شهروندان اسباب زحمت و نیز ایجاد بدبینى نکنند.
۳ـ آبهاى اضافى خانه(فاضلاب) را از طریق لولهاى به کوچه سرازیر کردن و لجنزار پدید آوردن، نمونه دیگرى از مزاحمت است.
۴ـ صداى رادیو، ضبط و بلندگو را در مراسم شادى و عزا و جشن و سوگوارى تا حدى بلند کردن که سلب آسایش از دیگران کند. مساجدى که بلندگوهاى خود را در مجالس ختم یا شبهاى رمضان و محرم تا دیروقت، به بیرون از مسجد وصل مىکنند و همسایگان را از دین و مسجد و عزادارى بیزار مىکنند، مسئولند. فقهاى بزرگوار نیز در پاسخ به استفتا از این گونه مزاحمتها، از آن نهى کردهاند.
۵ـ پارک کردن ماشین و موتور در جاى نامناسب در کوچه و خیابان و «سدّ معبر» کردن،
۶ـ دود آبگرمکن حمام، بخارى و … را به خورد خانههاى همسایه دادن،
۷ـ استفاده از اتومبیلهاى دودزا، که هواى محیط را آلوده مىسازد،
۸ـ فرزندان خود را در نیمروز و هنگام استراحت مردم، براى بازى به کوچه فرستادن،
۹ـ در خیابان، بساط فوتبال و والیبال راه انداختن،
۱۰ـ دیروقت، براى شبنشینى و مهمانى رفتن،
۱۱ـ وقت و بىوقت، از تلفن همسایه براى مکالمات غیر ضرورى و مفصل استفاده کردن،
۱۲ـ در میان منطقه مسکونى، گورستان و مقبره احداث نمودن،
۱۳ـ باز کردن مغازه تراشکارى و آهنگرى و … در همسایگى خانههاى مردم،
۱۴ـ پخش مدام نوار نوحه و قرآن و سرود، از مغازه تکثیر نوار و نوارفروشیهاى ثابت و سیّار،
۱۵ـ در کتابخانه یا خانه، با ایجاد سر و صدا و شکستن سکوت، مانع مطالعه و درس خواندنِ دیگران شدن،
۱۶ـ مزاحمتهاى تلفنى براى دیگران و بىجهت تماس گرفتن، یا گوشى و تلفن را به عنوان سرگرمى و بازى در اختیار کودکان گذاشتن،
۱۷ـ گذرگاههاى عمومى را به معبر یا پارکینگ خصوصى تبدیل کردن،
۱۸ـ پهن کردن کالا و اجناس در مقابل مغازه و پیادهرو را گرفتن و براى عابران مشکل ایجاد کردن،
۱۹ـ سرزده و بىخبر، وارد محل کار یا زندگى دیگران شدن،
۲۰ـ در گرما یا سرما، بدون آمادگى صاحبخانه، به مهمانى و عیادت و زیارت دیگران رفتن، و … دهها و صدها نمونه دیگر که در زندگى و معاشرتهاى اجتماعى پیش مىآید.
هدف از این فهرست بلندبالاى مزاحمتها چه بود؟! … این که بدانیم مسلمانى، در پرهیز از این گونه رفتارهاى خلقآزار نیز جلوه مىیابد. گرچه مراعات حقوق مردم و مواظبت بر عدم ایجاد مزاحمت، دشوار است، لیکن دستور و ادب اسلامى چنین اقتضا مىکند.
گاهى باید تحمل رنج کرد، تا دیگران مرفه باشند. گاهى باید خود را محدود ساخت، تا سلب آزادى از دیگران نشود. گاهى باید خویشتن را به زحمت افکند، تا سبب مزاحمت براى دیگران نشد. این نیز از اخلاقیات اسلام و از نشانههاى مؤمن است. کلام امیرالمؤمنین(علیه السلام) در این زمینه چنین است:
«اَلمؤمِنُ نَفْسُهُ مِنْهُ فى تَعَبٍ وَ النّاسُ مِنْهُ فى راحَهٍ»(۲)؛
مؤمن کسى است که خودش از دست خودش در سختى و رنج است، ولى مردم از دست او در آسایشند.
خدا را بر آن بنده بخشایش است که خلق از وجودش در آسایش است
فرمان دین، فداکارى به صورتهاى مختلف است. این که انسان، «خودسوز» باشد، تا «مردمساز» گردد، ـ طبق حدیثى که از امیر مؤمنان(علیه السلام) گذشت ـ دستور دین است. «رنج خود و راحت مردم طلب». سعدى گوید:
من آن مورم که در پایم بمالند نه زنبورم که از دستم بنالند
کجا خود شکر این نعمت گزارم که زور مردمآزارى ندارم(۳)
البته نباید به «زیر دست و پا بودن» افتخار کرد، چرا که مسلمان، عزیز است. زور را هم نباید تحمل کرد. اما این که انسان با زورى که دارد، به دیگران آزار نرساند و با دست و زبان، زحمت و مزاحمتى براى دیگران پیش نیاورد، اصلى مهم در «ادب اسلامى» است.
هر چیزى، مالیاتى دارد. مالیات قدرت و نفوذ، پرهیز از مردمآزارى است. در نهایت، سود این خویشتندارى هم به خود انسان باز مىگردد. رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«کُفَّ اَذاکَ عَنِ النّاسِ فانّه صَدَقَهٌ تَصَدَّقُ بِها على نَفْسِکَ»(۴)؛
آزار خود را از مردم باز دار، که این «صدقه»اى است که بر خویشتن انفاق و تصدق مىکنى.
یعنى پرهیز از عدم مزاحمت براى دیگران، بیمه عافیت و سلامت خویش است. آن حضرت در حدیث دیگرى فرموده است:
«شَرُّ النّاسِ مَنْ تَأذّى بِهِ النّاسُ وَ شرٌّ مِنْ ذلِکَ مَنْ اَکْرَمَهُ النّاسُ اِتّقاءَ شَرِّهِ»(۵)؛
بدترین مردم، کسى است که مردم به خاطر او در اذیت و رنج باشند. بدتر از او کسى است که مردم به خاطر ترس از شر او، احترامش کنند.
و مگر ایجاد مزاحمت، چیزى جز «مردمآزارى» است؟ و مسلمانى مگر چیزى جز آسودگى خلقاللّه از دست و زبان آدمى است؟
نمونهاى از تاریخ: گفتیم که موارد ایجاد مزاحمت براى دیگران فراوان است. به نمونهاى که در صدر اسلام اتفاق افتاد، توجه کنید. این حادثه، مبدأ و منشأ یک قانون و مبناى یک حکم فقهى در اسلام شد و یک قاعده فراگیر فقهى پدید آورد که به «قاعده لا ضَرَر» شهرت یافته است، و آن داستان «سمره بن جندب» است.
سمره بن جندب مردى از اهل مدینه بود و نخلستانى داشت. مردى از انصار، کنار درِ باغ و بوستان او خانهاى داشت که درخت خرماى سمره بن جندب داخل آن قرار گرفته بود. سمره گاه و بیگاه، بىخبر و سرزده وارد آن خانه مىشد و سراغ درخت خرمایش مىرفت و هنگام این آمد و شد، نگاه به داخل خانه و اوضاع زندگى آن مرد انصارى هم مىانداخت و این خانواده از نگاهها و رفت و آمدهاى او در عذاب بودند.
آن مرد از رفتار سمره به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) شکایت کرد، چون تذکرهاى مکررش به صاحب درخت سودى نبخشید. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) کسى را نزد آن مرد فرستاد و شکایت مرد انصارى را به اطلاع او رساند و فرمود: هنگام ورود، اجازه بگیر. اما آن مرد، حاضر به این کار نشد. نه حاضر بود آن درخت خرما را بفروشد، و نه حتى به پیشنهاد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) حاضر شد با چندین درخت خرما در جاى دیگر عوض کند.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: از آن درخت در گذر، تا خداوند در بهشت، سه درخت در مقابل آن به تو عطا کند. آن مرد باز هم حاضر به این معاوضه نشد. آنگاه فرمود: اى سمره! مىبینم که تو مردى آسیبرسان هستى. سپس به آن مرد انصارى چنین خطاب فرمود: برو و درخت او را از بیخ بکن و به طرف صاحبش بینداز، چرا که (در دین اسلام) هیچ ضرر و زیانى نیست: «لا ضَرَر و لا ضِرارَ».(۶)
در فقه نیز نمونههاى متعددى از احکام شرعى وجود دارد که در آن موارد، چون مزاحمت یا آزار یا آسیب به دیگران مىرسد، از آن نهى شده است، از قبیل چاه زدن کنار دیوار دیگرى، حفر چاه نزدیک چاه دیگران که سبب کاهش آب آن گردد، یا ممنوعیت ایجاد بالکن در رهگذر مردم؛ اگر براى تردد دیگران ایجاد مشقت کند، یا نصب ناودان خانه به کوچه و قرار دادن آبریزگاهها بر سر راه مردم.(۷)
گرچه این نکات، جزیى و کوچک است، ولى رعایت نکردن آنها گاهى مفسدهها و ضایعات بزرگى پدید مىآورد. نمونههاى یاد شده، گرچه اغلب، مزاحمتهاى اقتصادى و مالى بود، ولى به هر حال، مراعات حقوق و آسایش دیگران، ایجاب مىکند به عنوان یکى از آداب معاشرت اسلامى از هر گونه مزاحمت براى دیگران اجتناب کنیم. سلب آسایش دیگران، تعدى به حریم «حقوق شخصى» آنان است و نارواست.