- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
در روابط اجتماعى، کسانى بر دلها حکومت مىکنند که دلشان را خانه مهر و محبت مردم کرده باشند. بر عکس، آنان که «خود» را بیش از همه مىپسندند و «خود» را بیش از دیگران دوست دارند و آسایش و راحتى خود را بر دیگران ترجیح مىدهند، نه نزد خدا و رسول اعتبارى دارند، نه در دل و جان مردم، جایى و موقعیّتى!
گوهر «خدمتگزارى به مردم»، تنها در دلهاى وارسته از منیّت و خودخواهى یافت مىشود. خداى مهربان، بندگانش را دوست دارد. کسانى را هم که به بندگان خدا خدمت و مهربانى کنند، دوست مىدارد و این مقتضاى محبت و علاقه است.
تا توانى به جهان، خدمت محتاجان کن
به دمى یا درمى، یا قلمى یا قدمى!
خدمت، سرمایه سرورى
خیلىها به سیادت و سرورى و عزت و محبوبیّت علاقمندند، ولى راه به دست آوردن آن را نمىدانند. اصلاً سخن را این گونه عنوان کنیم که:
در دلهایمان چه اندازه «جا» براى دیگران باز کردهایم؟
در زندگیمان چه میزان وقت، به مردم اختصاص دادهایم؟
و … اساسا تا چه حدّ به فکر مردم و مشکلات، رنجها و اندوههاى آنانیم؟
شاید کسانى بگویند: ما خود، گرفتاریهاى فراوان داریم. اگر گریستن است، باید به حال خود بگرییم و اگر کمک است، خود محتاج به کمکیم…
ولى… ایثار و فتوّت و جوانمردى چه مىشود؟
اگر مسائل و مشکلات مسلمانان برایمان اهمیتى نداشته باشد که اصلاً مسلمان نیستیم! چون که مسلمانى تنها به اسم و شناسنامه و نماز نیست. بخش عظیمى از محتواى اسلام را نوعدوستى، ایثار، خدمت به دیگران، کمک به درماندگان، کارگشایى براى مشکلات مردم و قضاى حاجت گرفتاران تشکیل مىدهد.
باز هم براى چندمین بار، گوشجان را با این حدیث نبوى بنوازیم که فرمود:
«مَنْ اَصْبَحَ لا یَهْتَمُّ بِامُورِ المُسْلِمینَ فَلَیْسَ مِنَ الاسْلامِ فى شَئٍ، وَ مَنْ شَهِدَ رَجُلاً یُنادى «یا لَلْمُسلِمینَ!» فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ مِنَ المُسلمینَ.»(۱)
کسى که در حالى صبح کند که به امر مسلمانان بىفکر و اهتمام باشد، بهرهاى از اسلام نبرده است و هر کس شاهد فریادخواهى و کمک طلبیدن مردى باشد که مسلمانان را به یارى مىطلبد، اما پاسخى به او ندهد، از مسلمانان نیست!
پس باید بخشى از دل، محبّت، فکر، زندگى، تلاش، اهتمام، عشق ورزیدن و دلسوزى کردن ما نسبت به دیگران باشد که بندگان خدایند و آفریدگار، از این راه، بندگان دیگرش را مىآزماید.
نتیجه این مردمدوستى و همیارى نیز، محبوبیّت و سیادت است. هر که براى مردم کار کند، مردم نیز او را دوست خواهند داشت. هر که خدمتگزار جامعه باشد، از حقشناسى مردم بهرهمند مىشود و هر که به مردم نیکى کند، در دلها جاى مىگیرد.
فریدون فرّخ، فرشته نبود
ز مشک و عنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت آن نیکویى
تو داد و دهش کن، فریدون تویى
این حقیقت را، پیش از هر چیز، در حدیث مىخوانیم که:
«سَیّدُ القومِ خادِمُهُم»(۲)
سرور هر گروهى، خدمتگزار آنان است.
طنین کلام معطّر حضرت امام راحل(قدسسّره) در گوشمان است که فرمود: «به من رهبر نگویید، به من خدمتگزار بگویید».
خدمتگزارى به بندگان خدا، غیر از آن که رسالت دولتمردان و مسئولان اجرایى و متصدیان امور در ادارات و نهادهاست، وظیفه هر یک از ما در معاشرت با همنوعان خودمان است.
کارگشایى
از توفیقات مهم یک انسان، آن است که گشایش معضلات مردم به دست او باشد. نعمتى است که هزاران شکر و سپاس مىطلبد. کارگشایى، از مقدسترین خدماتى است که مورد قبول و امضاى آیین خدا و شرعِ محمدى(صلی الله علیه و آله و سلم) است.
با عنوانِ «قضاء حاجت مؤمن»، انبوهى عظیم از روایات نقل شده که اهمیت و فضیلت و قداست کارراهاندازى و رفع نیاز مردم و برطرف کردن مشکلات آنان و… خلاصه در خدمت مردم و جامعه بودن را بیان مىکند. این کار را باید به حساب خدا گذاشت و چشم تشکر و اجر هم از او داشت، نه از مردم.
تو نیکى مىکن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز
«قصد قربت»، مایه ثمربخشى و ثواب الهى و ارزشمندى نیکوکاریهاست، و ریا آفت آن به شما مىرود.
آنان که خالصانه و بىتوقّع و چشمداشت، گره از کار بسته مردم مىگشایند، بندگان خاصّ خدا و مأموران ویژه الهىاند. توفیق و امداد الهى را همراه دارند، فیض دنیوى و اجر اخروى نیز، دستاوردِ این خدمت است. به این حدیث زیبا از حضرت رضا(علیه السلام) توجه کنید:
«اِنَّ لِلّهِ عِبادا فىِ الأرضِ یَسْعَوْنَ فى حَوائجِ النّاسِ، هُمُ الآمِنوُنَ یَوْمَ القیامَهِ.»(۳)
خداوند را در روى زمین، بندگانى است که کارشان تلاش براى رفع نیاز و حاجت مردم است. آنان روز قیامت، ایمن و آسودهاند.
آرى… رنج دنیا و راحتِ آخرت!
شنیدهاید که امام معصوم(علیه السلام)، طواف حج را رها کرد و به کار دیگران رسید، یا کسى را که دیگرى صدایش مىکرد و او به طواف مشغول بود، توبیخ کرد که: مگر نمىدانى انجام کار دیگران، از خیلى طوافها برتر و ثوابش بیشتر است؟ نبىّ مکرّم اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) هم فرموده است:
«خَیْرُ النّاسِ مَنِ انْتَفَعَ بِهِ النّاس»(۴)
بهترین مردم کسى است که مردم از او سود و بهره ببرند.
درسى از امام سجّاد(علیه السلام)
شاید از درخشانترین فصلهاى زندگانى هر یک از پیشوایان دین، رسیدگى به محرومان و زدودن نیاز نیازمندان بوده است، درسى که از پیامبر خدا آموخته و رهنمودى که از دین به ارث بردهاند. راستى… ملاکِ در «خیّر» بودن آدمى به چیست؟ هر چه بیشتر سودرسانى به خلایق! و گرهگشایى از کار مردم، به قدر توان.
روایت است که امام زینالعابدین(علیه السلام) از راهى که مىگذشت، هر گاه در میان جاده به کلوخى برمىخورد، از مرکب خویش پیاده مىشد و آن را با دست خود از وسط راه برمىداشت، آنگاه سوار شده، به راه خود ادامه مىداد:
«لَقَدْ کانَ علىّ بنُ الحسینِ یَمُرُّ عَلَى الْمَدَرَهِ فى وَسَطِ الطّریقِ فَیَنْزِلُ عَنْ دابَّتِهِ حتّى یُنَحّیها بِیَدِهِ عَنِ الطّریقِ …»(۵)
سیره نورانى و سازنده یعنى این!
زدودنِ موانع راه، پرکردن چالههاى خیابانها، رفع سدّ معبرها و دهها کار خدماتى دیگر، کارهاى شایستهاى است که زیبنده رفتار اجتماعى یک مسلمان است. چه خوش سروده است «ابن یمین»:
سود دنیا و دین اگر خواهى
مایه هر دوشان نکوکارى است
راحتِ بندگانِ حق جستن
عین تقوا و زهد و دیندارى است
گر درِ خُلد را کلیدى هست
بیش بخشیدن و کمآزارى است
و به گفته حافظ شیرازى:
دایم گل این بستان، شاداب نمىماند
دریاب ضعیفان را در وقت توانایى
خرج مال و آبرو
سرمایه و دارایى، تنها پول و اندوخته مالى نیست، گاهى نفوذ و اعتبار، بیش از ثروت و پول مىارزد.
کمک به دیگران هم تنها خرج پول و مصرف مال نیست. کسى هم که تهیدست، امّا آبرومند است، مىتواند از وجهه و آبرویش سرمایه بگذارد و آن را در راه دیگران به کار اندازد.
اگر خودتان هم کارهاى نیستید، ولى مىتوانید نیازى را به کارگشایان منتقل کنید، خودِ این کار هم عبادت است و خدمت. نقش راهنما و واسطه داشتن براى حلّ مشکلات، مشارکت در پاداش آن خدمت است.
اگر خودتان «مقصد» نیستید، مىتوانید فلش و راهنما به سوى مقصد باشید.
نگذارید وجودتان «بن بست» باشد، یا سراب، که دیگران به فریب یا امید، نزد شما آیند، یا وقتى به شما برسند، به وجود عایقى برخورد کنند. وجودتان را «هادى» کنید، به سوى خدمتها و خدمتگزاران.
در حدیثى از پیشواى ششم حضرت صادق(علیه السلام) چنین آمده است:
«به خدا و محمد و على ایمان نیاورده است کسى که هر گاه برادر دینىاش براى رفع نیازى به او مراجعه مىکند، با چهرهاى خندان با او برخورد نکند. اگر رفع حاجتش به دست او است، باید به انجام آن بشتابد و اگر کار از دست او بیرون است، سراغ دیگرى رود و از طریق دیگران، مشکل او را حل کند.» اما متن این حدیث شریف:
«ما آمَنَ بِاللّه وَ لا بِعَلىٍّ مَنْ اِذا اَتاهُ اَخوهُ المؤمنُ فى حاجهٍ لَمْ یَضْحَکْ فى وَجْهِهِ، فَاِنْ کانَت حاجَتُهُ عِندَهُ سارَعَ الى قضاءِها وَ اِنْ لَمْ یَکُنْ عِنْدَهُ تَکَّلَّفَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِهِ حَتّى یَقْضِیَها لَهُ.»(۶)
مىبینید که این کوشش براى رفع مشکل برادر ایمانى، هم شرط اسلام است و هم ولایت! ایمان به خدا و رسول و ولایت، با این روحیّه و خصلت شناخته مىشود.
برخى «دلاّل» و «کارچاقکن» فساد و گناه و نیرنگ و حقّهبازىاند. آنان فرزندانِ شیطان و شاگردان ابلیس به حساب مىآیند.
بعضى هم «واسطه خیر» و «شفیع حسنات»اند. دلاّلى و کارچاقکنى در امور خیر و کارهاى صالح و خداپسند، از بزرگترین توفیقات الهى است که شامل بندگان ویژهاش مىشود.
اگر نیازمندى براى کارى سراغ ما آمد، فورى ردّ نکنیم، اگر از خودمان کارى ساخته نیست، به کسى، جایى، مؤسسهاى، ادارهاى و … معرفى و راهنمایى کنیم که چاره کارش با آنجا است.
صدقه، اما بىپول
با شنیدن کلمه «صدقه»، ذهنها فورى سراغ کمک مالى به تهیدستان یا انداختن سکه و اسکناسى در صندوق صدقات و امثال آن مىرود. ولى… این، تنها شکلهاى عملى صدقه نیست.
مىتوان اهل صدقه بود، بىآن که پول خرج کرد. البته کمکهاى مالى، جاى خاصى دارد که در هر حال و هر جا خوب است. اما مهم، توجه به وسعتِ دایره «نیکى» است. باز هم از گفتار پیشوایان الهام بگیریم.
از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که فرمود: هر مسلمان هر روز باید صدقهاى بدهد (اِنَّ عَلى کُلِّ مُسلمٍ فى کُلِّ یومٍ صَدَقَهٌ).
وقتى پیامبر چنین فرمود، برخى از اصحاب، با شگفتى پرسیدند:
ـ یا رسول اللّه! چه کسى طاقت و توان این کار را دارد؟
حضرت براى رفع ابهام و توضیح بیشتر، و براى این که صدقه را تنها در انفاق مالى خلاصه نکنند، فرمود:
«برطرف کردن عوامل اذیّت از راه مردم، صدقه است، راهنمایى کردن جاهل به «راه»، صدقه است، عیادت کردن بیمار، صدقه است،
امر به معروف کردن تو، صدقه است، نهى از منکر کردنت صدقه است و… پاسخ سلام دادن نیز صدقه است!»…
شگفتا که چه وسعتى دارد نیکى و احسان! و چه آسان است ذخیرهسازى عملى صالح براى آن روز نیاز و احتیاج! کلام رسول، چنین بود:
«اِماطَتُکَ الأذى عَنِ الطّریقِ صَدقهٌ، و ارشادُکَ الجاهلَ الى الطّریقِ صدقهٌ، و عَیادَتُکَ المریضَ صَدقهٌ، و اَمرُکُ بالمعروف صدقهٌ و نهیُک عَنِ المنکرِ صدقهٌ و رَدُّکَ السّلامَ صَدقهٌ.»(۷)
ایثار
ایثار، کلمهاى زیباست، فضیلتى بزرگ است، اما عملى است بسیار دشوار! گذشتن از «خود» و مقدم داشتن «دیگران»، شجاعتى بزرگ مىطلبد و این عمل قهرمانانه، جز از روحهاى بزرگ و پاک، سر نمىزند، چه ایثار مالى، چه جانى!
«خودمحورى»، سدّ راه ایثار است. «تعلّقات» و «وابستگى» هم، آفتى خطرناک براى رشد خصلتهاى کمالگراست.
برادرى در سایه ایثار معنى مىیابد. ایثارگر، کسى است که در عین نیاز، دیگرى را بر خود مقدم مىدارد و در عین خستگى، کارهاى دشوار را بر عهده مىگیرد و فداکارانه به خاطر خدا، به نفع مردم از «حقّ شخصى» خویش مىگذرد. ایثارگرى، وارستگى از وابستگیهاست.
در رابطههاى مالى با دیگران نیز چنین است. کسى که شادى خود را به قیمت اندوه دیگران بدست مىآورد، مسلمان نیست و آن که «راحت» خود را با «رنج» دیگران مىطلبد، انسان نیست.
اگر در جمع مؤمنان، روحیّه ایثارگرى برادرانه باشد، تا آنجا که جیبها و منافع یکى باشد، نه تنها اصطکاک منافع پیش نمىآید و
نه تنها کلاهگذارى بر سر دیگران در اندیشهها نمىگذرد، بلکه روحیه سختىپذیرى براى رفاه دیگران رواج مىیابد، کارى که «خداپسندانه» است. ایثارگر، چون «رضاى خدا» را به دست مىآورد، از عمق جان خشنود مىشود.
اوج صفا و گذشت، در آن است که برادرى را به مرز یگانگى برسانند؛ وحدت در خواسته، وحدت در محبت، وحدت در منفعت.
امام سجاد(علیه السلام) به مردى فرمود:
آیا به این مرحله رسیدهاید که یکى از شما دست در جیب دیگرى کند و آنچه را نیاز دارد بردارد، بىآن که اجازه بگیرد؟ گفت: نه. فرمود: پس هنوز «برادر» نیستید!
«هَلْ یُدخِلُ احدُکم یَدَهُ فى کُمِّ اخیهِ و کیسِهِ فَیَأْخُذُ ما یُریدُ مِن غَیْرِ اذنٍ؟ قالَ: لا. قالَ: فَلَسْتُم بِاِخوان».(۸)
و به راستى که چه مرز دشوارى! ولى برادرى، این دشواریها را آسان مىسازد.
البته بىاجازه دست در جیب و کیف کسى کردن، هم حرام است، هم خلاف ادب، لیکن در حدیث یاد شده، منظور آن است که صفا و برادرى و یکرنگى و اخوّتِ دو برادر دینى به حدّى برسد که جیب من و تو با هم نداشته باشند و حتى در استفاده از اموال یکدیگر، محتاج به اجازه گرفتن نباشند، یعنى اوج برادرى و ایثار!
روحیّههاى سرشار از «ایثار»، «خدمتگزارى»، «کارگشایى»، مایه گذاشتن از «مال» و «آبرو»، ارزشى فوق تصور دارد و اگر بر زندگیها و معاشرتها سایهگستر شود، بهشت را در همین دنیا هم مىتوان دید.
پینوشتها
۱ـ بحارالأنوار، ج۷۲، ص۲۱؛
۲ـ کنزالعمّال، ج۶، ص۷۱۰؛
۳ـ الکافى، ج۲، ص۱۹۷؛
۴ـ بحارالأنوار، ج۷۲، ص۲۳؛
۵ـ همان، ص۵۰؛
۶ـ همان، ص۱۷۷؛
۷ـ همان، ص۵۰؛
۸ـ الأخلاق، شبّر، ص۹۴؛
منبع: پیام زن؛ شماره ۶۶؛ جواد محدثى