- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
پیوندهاى اجتماعى، نیازمند «تحکیم» است. استوارسازى این رشتهها با کلّىگویى به دست نمىآید. باید نمونههاى عملى و مصداقهاى خاصّ و روشن ارائه شود، تا مرزهاى دوستى و پیوندهاى عاطفى استوارتر گردد و پایدار بماند. «سلام» و دست دادن، یکى از این امور است.
سلام، چراغ سبز آشنایى است. وقتى دو نفر به هم مىرسند، نگاهها که به هم مىافتد، چهرهها که رو در رو قرار مىگیرد، نخستین علامت صداقت و مودت و برادرى، «سلام دادن» است و در پى آن، دست دادن و «مصافحه».
دو نفر را تصور کنید که به یکدیگر مىرسند، آشنا و دوست هم هستند. در این برخورد، بهتر است نخستین کلامشان چه باشد؟ آیا مناسبتر از «سلام» چیزى سراغ دارید؟
مفهوم سلام
سلام، اطمینان دادن به طرف مقابل است که: هم سلامتى و تندرستى تو را خواستارم، هم از جانب من آسوده باش و مطمئن، که گزندى به تو نخواهد رسید. من خیرخواه تو هستم، نه بدخواه و کینهورز و دشمن. نیز نوعى درود و تحیّت اسلامى است که دو مسلمان به هم مىگویند. این، معناى شعار اسلامى سلام است.
دست دادن و دست هم را صادقانه به گرمى فشردن، نشان دیگرى از محبت و صمیمیت و خیرخواهى است. دلها را به هم نزدیکتر و محبتها را بیشتر مىسازد. تماس دو دست، قلبها را نیز به هم نزدیکتر مىکند، اگر منافقانه و دروغ و فریب نباشد!
«دست در دست، چو پیوند دو قلب گرمتر مىگردد، دل آزرده دوست، نرمتر مىگردد …»
بارى … سلام، نام خداست و تحیّت الهى. سفارش پیامبر است و امامان. تا آنجا که فرمودهاند: اگر کسى پیش از سلام، شروع به سخن کرد، جواب ندهید:
«مَنْ بَدَءَ بالکلام قبلَ السّلامِ فَلا تُجیبوهُ»(۱)
در حدیث دیگرى امام صادق(علیه السلام) از قول خداوند نقل مىکند که: بخیل، کسى است که از سلام دادن به دیگرى بخل ورزد:
«البخیلُ مَن بَخِلَ بِالسّلامِ»(۲)
راستى… سلام دادن به دیگرى، نه تنها چیزى از قدر و جایگاه انسان نمىکاهد و هیچ گونه ضرر و زیان مادى، پولى، آبرویى و… ندارد، بلکه محبتآور و صفابخش است و خداپسند و سیره رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و روش و منش اولیاء الهى است. به علاوه، نشانهاى از تواضع و فروتنى و نداشتن کبر است. انسانهاى متواضع، نه تنها زیان نمىبینند، بلکه عزّت و محبوبیّت هم پیدا مىکنند. امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«مِنَ التّواضُعِ اَنْ تُسَلِّمَ عَلى مَنْ لَقیتَ»(۳)
از نشانههاى فروتنى این است که به هر کس برخوردى، سلام دهى.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز فرمود:
«اِذا تلاقَیْتُم، فَتَلاقُوا بِالتسلیم و التَّصافُح»(۴)
هرگاه یکدیگر را دیدار کردید، با «سلام» و «دست دادن» با هم دیدار کنید.
ادب و آداب سلام
سیره رفتارى پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) آن بود که به هر که مىرسید ـ حتى کودکان ـ ابتدا به او سلام مىکرد، به خصوص در مورد سلام کردن به کودکان مىفرمود: پنج صفت است که تا زندهام، آنها را رها نخواهم کرد، یکى هم سلام دادن به کودکان است، تا پس از من «سنت» گردد.(۵)
این خصلت خجسته، از اخلاق حسنه و روحیه پاک و تواضع او سرچشمه مىگرفت. اینها درست؛ ولى ادب اقتضا مىکند که کوچکترها به بزرگترها سلام کنند. در حدیث آمده است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
کوچک به بزرگ سلام کند، یک نفر به دو نفر، و جمعیت کم به جمعیت فراوان، و سواره بر پیاده، و رهگذر، بر کسى که ایستاده است. و ایستاده بر کسى که نشسته است.(۶)
و البته که اگر جز این باشد، نشانِ تواضع نخواهد بود!
سلام را باید آشکارا، بلند و با صداى رسا ادا کرد. احادیث فراوانى با عنوانِ «الجهرُ بالسّلام» و «افشاء سلام» آمده که سفارش اکید دارد که سلامها، رسا و بلند باشد، نه زیر لب و آهسته و نامفهوم و ناقص. جواب سلام نیز باید همین گونه باشد، یعنى بلند و واضح، تا طرف بشنود.
اگر در برخورد با دیگران یا ورود به جلسه و جمعى، یا رسیدن به خانه و محل کار، سلام بگویید، ولى آهسته، شاید سلامتان را نشنوند. با این که شما سلام دادهاید، ولى به دلیل سر و صدا یا جمع نبودن حواس یا هر عامل دیگر، سلامتان را نشنوند، شما را بىادب و بىاعتنا خواهند شمرد و متکبّر خواهند پنداشت.
یا اگر سلام دیگرى را جواب دهید؛ اما آهسته و زیر لب، به گونهاى که نفهمد و نشنود، شاید پیش خود فکر کند مسألهاى، خصومتى و… پیش آمده، یا شما سرسنگین و متکبّر شدهاید که حتى جواب سلامش را هم نمىدهید یا با دشوارى و بىعلاقگى جواب مىدهید.
راه جلوگیرى از این سوءتفاهمها و بدگمانیها، رعایت همان دستور دینى در معاشرتها است، یعنى آشکارا سلام کردن.
امام صادق(علیه السلام) مىفرماید:
«هرگاه یکى از شما سلام مىدهد، سلامش را آشکارا بگوید. نگوید که «سلام دادم، ولى جوابم ندادند»، شاید سلام داده ولى آنان نشنیده باشند! و هرگاه یکى از شما جواب سلام مىدهد، جواب را آشکارا و بلند بگوید، تا آن مسلمان دیگر نگوید که «سلام کردم ولى جوابم را ندادند!»(۷)
اگر سلام مستحب است، جوابش واجب است. البته بیشترین ثواب نیز از آنِ کسى است که شروع به سلام کند.
آن که سلام مىدهد، پاسخش را باید گرمتر و بیشتر داد، چرا که سلام نوعى تحیت و هدیه از سوى یک مؤمن است و هدیه را باید پاسخى بهتر ارائه داد، تا نشان قدرشناسى باشد. و این تعلیم قرآن کریم است که تحیّت دیگران را به گونهاى بهتر پاسخ دهید: «… فَحَیُّوا بِاَحْسَنَ منها»(۸)، یا مثل همان را بازگردانید.
دست دادن
گفتیم که «مصافحه» هم، «دوستىآور»، «کدورتزدا» و «محبتآفرین» است. ما علاقه خود و صمیمیت را با دست دادن ابراز مىکنیم. برعکس، اگر با کسى کدورت و دشمنى داشته باشیم، از دست دادن با او پرهیز مىکنیم. به همین خاطر، این دستور مقدس و پربرکت اسلامى، در تحکیم رابطههاى دوستى و اخوّت، ثمربخش است.
امام باقر(علیه السلام) فرمود: هر دو نفر مؤمنى که با هم دست بدهند، دست خدا میان دست آنان است و دست محبت الهى بیشتر با کسى است که طرف مقابل را بیشتر دوست بدارد.(۹)
و نیز امام صادق(علیه السلام) فرمود:
هنگامى که دو برادر دینى به هم مىرسند و با هم دست مىدهند، خداوند با نظر رحمت به آنان مىنگردد و گناهانشان، آن سان که برگ درختان مىریزد، فرو مىریزد، تا آن که آن دو از هم جدا شوند.(۱۰)
شیوه مصافحه
دست دادن نیز، همچون سلام، ادب و آدابى دارد. یکى از آنها، پیوستگى و تکرار است. در یک سفر و همراهى و دیدار، حتى چند بار دست دادن نیز مطلوب است.
ابوعبیده نقل مىکند: همراه امام باقر(علیه السلام) بودم. اول من سوار مىشدم، سپس آن حضرت. چون بر مرکب خویش استوار مىشدیم، سلام مىداد و احوالپرسى مىکرد، چنان که گویى قبلاً یکدیگر را ندیدهایم. آنگاه مصافحه مىکرد. هرگاه هم از مرکب فرود مىآمدیم و روى زمین قرار مىگرفتیم، باز هم به همان صورت، سلام مىکرد و دست مىداد و احوالپرسى مىکرد و مىفرمود: «با دست دادن دو مؤمن، گناهانشان همچون برگ درختان فرو مىریزد و نظر لطف الهى با آنان است، تا از هم جدا شوند.»(۱۱)
از آداب دیگر مصافحه، فشردن دست، از روى محبّت و علاقه است، اما نه در حدى که سبب رنجش و درد گردد.(۱۲)
جابر بن عبداللّه مىگوید: در دیدار با رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بر آن حضرت سلام کردم. آن حضرت دست مرا فشار داد و فرمود: دست فشردن، همچون بوسیدنِ برادر دینى است.(۱۳)
همچنین هنگام مصافحه، طول دادن و دست را زود عقب نکشیدن، از آداب دیگر این سنّت اسلامى است. در مصافحه، پاداش کسى بیشتر است که دستش را بیشتر نگه دارد.(۱۴)
پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز این سنّت نیکو را داشت که چون با کسى دست مىداد، آن قدر دستِ خود را نگه مىداشت، تا طرف مقابل دست خود را سست کند و عقب بکشد.(۱۵)
بارى … محبت قلبى را باید آشکار ساخت.
علاقه، گنجى نهفته در درون است که باید آن را استخراج و آشکار کرد، تا از برکاتش بهره برد. روشنترین خیر و برکتش، تقویت دوستیها و تحکیم آشناییها و رابطهها است. به دستور اسلام، هرگاه مؤمنى را ملاقات مىکنید، مصافحه کنید، خوشرویى و چهره گشاده و بشّاش و خندان به هم نشان دهید.(۱۶)
از آثار دیگر مصافحه، «کینهزدایى» است. پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«تَصافَحُوا، فَاِنَّ التّصافُحَ یُذْهِبُ السَّخیمَه»(۱۷) و «تَصافَحُوا فَاِنَّهُ یَذْهَبُ بالْغِلِّ».(۱۸) مصافحه کنید و دست دهید، چرا که آن، کینه و کدورت را مىزداید.
دست دادن با زنان
بر اساس «مکتبى» بودن مرز دوستیها و رابطهها و معاشرتها، دست دادن با نامحرم، حرام است و صِرف دوستى و رفاقت و آشنایى و همکار بودن، دلیل نمىشود که کسى با نامحرم و اجنبى، مصافحه کند. روشنفکرمآبى در این مسأله جایى ندارد. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: با زنان دست نمىدهم(۱۹) (البته زنان نامحرم). و در حدیث نبوى دیگرى آمده است:
«اگر زنى بخواهد با مرد نامحرم دست بدهد (که نباید دست دهد) و ناچار باشد، یا بخواهد با او «بیعت» کند، از پشت لباس (و با وجود حایل و پوشش دست، دستکش) مانعى ندارد».(۲۰)
البته معیار عمل، فتواى مجتهدى است که از او تقلید مىکنید و هر مسلمان متعهّد، باید براى عمل خود ملاک و حجّت شرعى داشته باشد. ادامه دارد.
پینوشتها:
۱ـ سفینه البحار، محدث قمى، ج۱، ص ۶۴۵؛ / ۲ـ میزان الحکمه، رى شهرى، ج۴، ص۵۳۵؛ / ۳ـ خصال صدوق، ص۱۱؛ /۴ـ سفینه البحار. ج۱، ص۴۶۵؛ /۵ـ بحارالانوار (بیروت)، ج۷۳، ص۱۰؛ /۶ـ میزان الحکمه، ج۴، ص۵۳۸؛ / ۷ـ اصول کافى (عربى) کلینى، ج۲، ص۶۴۵؛/ ۸ـ نساء، آیه ۸۶؛ / ۹ـ اصول کافى، ج۲، ص۱۷۹؛ / ۱۰ـ همان، ص۱۸۳؛ / ۱۱ـ همان، ص۱۷۹؛ / ۱۲ـ بحارالانوار، ج۷۳، ص۲۶؛ / ۱۳ـ همان، ص۲۳؛ / ۱۴ـ همان، ص۲۸ / ۱۵ـ همان، ص۳۰؛ / ۱۶ـ میزان الحکمه، ج۵، ص۳۵۵؛ / ۱۷ـ بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۵۸؛ / ۱۸ـ میزان الحکمه، ج۵، ص۳۵۴؛ / ۱۹ـ کنزالعمّال، حدیث ۴۷۵؛
منبع: پیام زن؛ شماره ۶۴؛ جواد محدثى