- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 13 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
جامعه انسانی از همان آغاز شکل گیری، مجموعه ای تشکیل یافته از دو جنس زن و مرد بوده است. همه انسانها با هم تعامل دارند و بدون روابط با یکدیگر نمی توانند بسیاری از نیازهایشان را برطرف سازند. ارتباط زن و مرد ـ جدای از عواملی که موجب ارتباط همه افراد بدون در نظر داشتن جنسیت آنها است ـ عوامل و انگیزه های ویژه ای دارد که از عواطف و غریزه های انسانی ریشه می گیرد و زمینه ساز شکل گیری نوع خاصی از روابط میان این دو جنس است.
نقش روابط زن و مرد در شکل گیری نهاد مهم خانواده و پیوند آن با بقای نسل و دیگر مسائل اساسی زندگی انسان که در بقا و سلامت فرد و اجتماع نقش حیاتی دارند، حساسیت ویژه ای را درباره چگونگی تنظیم این روابط پدید می آورد. از این رو، در تمدن ها و جامعه های مختلف، هنجارهای خاصی برای تنظیم این روابط در نظر گرفته شده است.
اسلام نیز به عنوان کامل ترین راهنمای بشر در زندگی فردی و اجتماعی، آموزه های خاصی برای تنظیم روابط زن و مرد دارد که شناخت این آموزه ها برای هر فرد مسلمان لازم است. در این میان، روابط دختران و پسران حساسیت های ویژه ای دارد و درباره این روابط و چگونگی آن باید بررسی های دقیقتری صورت بگیرد.
امروزه، برخی از جوانان ایرانی با گسترش بی سابقه ابزارهای اطلاع رسانی، همواره در رویارویی با مظاهر مختلف فرهنگ غربی و تهاجم فرهنگی، فرهنگ جامعه اسلامی را در تضاد با فرهنگ حاکم بر جهان می بینند. حتی در این میان، گروهی از این جوانان به فرهنگ حاکم بر جامعه با نگاه فرهنگی تحمیلی و تکلیف شده از سوی حکومت می نگرند که به محدود شدن آزادی های جوانان می انجامد.
این احساس محرومیت، خواه واقعی باشد یا کاذب، به دور شدن این دسته از جوانان از دین و نظام اسلامی و خانواده کمک می کند و از سوی دیگر، جامعه به تعبیری دوران گذار از جامعه سنتی به جامعه مدرن را تجربه می کند که زمینه ساز دگرگونی در برخی هنجارها و قالب های رفتاری است به ویژه اگر در مبنا و مدل توسعه که برای جامعه تدوین می شود، همان مبانی و مدل های توسعه رایج در دنیا ـ که مبتنی بر نظام سرمایه داری است ـ اجرا شود و در عین حال، بر مظاهر فرهنگ اسلامی نیز تأکید گردد.
در کنار همه این مسائل، باید دانست ایران از نظر جمعیتی، دومین کشور جوان در دنیاست و از نظر جمعیت افراد ۱۵ تا ۱۹ سال نسبت به کل جمعیت، رتبه نخست را در دنیا دارد.۱ بالا رفتن سن ازدواج در ایران نیز موجب شده است انبوهی از دختران و پسران جوان و مجرد در کشور وجود داشته باشند.
بسیاری از این جوانان، دختران و پسران دانشجویی هستند که دست کم در محیط دانشگاه، مجبورند ارتباط و روابط نسبتا مستمری با جنس مخالف خود، داشته باشند. پس از پایان تحصیل نیز دختران به کار در محیط های بیرون خانه و حضور در اجتماع علاقه دارند که میزان ارتباط آنان با مردان را افزایش می دهد.
نتایج یک نظرسنجی با عنوان “مهمترین موضوع مورد علاقه دانشجویان در جلسه های پرسش و پاسخ ” که در چند دانشگاه کشور صورت گرفت، نشان داد که از میان چهل موضوع که احتمال داده می شد مورد علاقه دانشجویان باشد، بالاترین بسامد، مربوط به موضوع ارتباط دختر و پسر بود و با موضوع دوم، فاصله بسیار چشمگیری داشت.۲ این امر، از وجود ابهام ها و پرسش های جدی در این مورد خبر می دهد.
گونه های رابطه با جنس مخالف
واژه رابطه، معنایی روشن دارد و از تعریف بی نیاز است، ولی آنچه موجب می شود روابط میان زن و مرد، آثار و احکام گوناگونی داشته باشد، ویژگیهای انواع روابط است. زن و مرد هر دو در جامعه زندگی می کنند و اشتراکات زیادی دارند؛ هر دو در انسانیت مشترکند و دارای ابزار تفاهم و زمینه های تعامل با یکدیگر هستند. همچنین تمایزهایی میان این دو وجود دارد. این تمایزها زمینه را برای احساس نیاز زن و مرد به یکدیگر به منظور ایجاد ارتباط و تعامل با یکدیگر فراهم می آورد.
به طور کلی، آنچه زمینه ساز تداوم روابط میان انسانها می شود، وجود همین دو عامل، یعنی اشتراکات و تمایزهای رفتاری و وجودی است. اشتراکات موجود میان دو طرف رابطه نیز سبب می شود نسبت به هم احساس نزدیکی و یگانگی کنند و بتوانند با درک عواطف و احساسات یکدیگر، به تفاهم هرچه بیشتر برسند و نیازها و هدف های مشترکی را برای خود تعریف کنند.
تمایزهای موجود میان دو طرف رابطه سبب می شود هرکدام برای فراهم آوردن خواست و نیاز خود و جبران کمبودهایشان، از داشته های طرف دیگر بهره گیرد و ارتباط با او را در جهت برآوردن نیازهای خود ارزیابی کند. این امر در زن و مرد به خوبی مشخص است؛ زیرا زن و مرد افزون بر تمایزهای موجود در تمام افراد انسانی، تفاوتهای فیزیولوژیک و روحی و روانی ویژه ای نیز دارند که خداوند در نهاد آنها قرار داده است. پس وجود رابطه میان زن و مرد چه از نظر انسانی بودن و چه به دلیل داشتن جنسیت متفاوت، امری طبیعی و به یک معنا اجتناب ناپذیر است.
این رابطه انواع گوناگونی دارد. گاهی از نظر انگیزه، رابطه به گونه هایی مانند رابطه درسی، کاری، دوستانه و نظیر آن تقسیم می شود و گاهی از نظر نوع ابزار ایجاد رابطه، آن را به رابطه مکاتبه ای، کلامی، نمادی و مانند آن دسته بندی می کنند.
الف) روابط معمول اجتماعی میان دو جنس
در این نوع از روابط، انگیزه های غیرجنسی زیر بنای روابط است و به تناسب آن، نوع رفتارها و برخوردها، از محرک ها و جنبه های خاص جنسی فاصله می گیرد. در این روابط، معمولاً زن و مرد در ارتباط با هم، هدف هایی غیر از با هم بودن و ارضای نیازها را پی می گیرند. روابطی مانند رابطه اقتصادی، علمی و هر رابطه ای که در آن انگیزه جنسی غالب نیست، از این نوع روابط است.
نگاه کردن، صحبت کردن، نامه نگاری و دیگر برخوردهای میان زن و مرد در محیط های مختلف، تا وقتی که انگیزه جنسی در آن بی تأثیر باشد و به جهت دهی رفتارها نینجامد، جزو این گروه از روابط خواهند بود.
ب) روابط مبتنی بر پیوندخواهی جنسی
انگیزه اصلی این روابط، بهره مندی جنسی است. دوطرف، رابطه با یکدیگر را وسیله ای برای بهره مندی اقتصادی یا علمی و مانند آن از توانایی های یکدیگر نمی بینند، بلکه این ارتباط را در وهله اول برای ارضای گرایشهای جنسی و بهره برداری عاطفی یا جنسی از طرف مقابل می خواهند.
به تبعِ چنین انگیزه ای در این رابطه، رفتارها نیز با انگیزش های جنسی همراه خواهد بود. نگاه های معنادار، تغزّل، لمس و دیگر رفتارهایی که در آنها غلبه انگیزه جنسی مشهود است، از نمودهای رفتاری این نوع از رابطه به شمار می آید. خواستگاه گرایش زن و مرد به یکدیگر و حس پیوندجویی میان آن دو، یکی از غریزه های نیرومندی است که در وجود انسانها قرار دارد.
غریزه جنسی در شکل گیری و جهت دهی روابط میان زن و مرد نقش مهمی دارد. حتی قدرت همین غریزه است که سبب می شود رابطه هایی نیز که زیربنای غیرجنسی دارند، در معرض انحراف به سمت روابط جنسی قرار گیرند، به گونه ای که راه یافتن انگیزه ها و جنبه های جنسی، خطری بالقوه برای روابط اجتماعی میان زن و مرد است.
ویژگی های غریزه جنسی
در اصطلاح روانشناسان، منظور از غریزه، نیروهای زیستی ـ فطری است که جاندار را از پیش آماده می سازد تا در شرایط ویژه ای به شیوه ای خاص عمل کند.۳ بنابر آنچه گذشت، غریزه جنسی را می توان یکی از غریزه های اصلی در انسان دانست که نقش مهمی در سلامت و بقای نوع انسان دارد. در ادامه، به برخی ویژگیهای غریزه جنسی اشاره می کنیم:
الف) قدرت غریزه
غریزه جنسی در انسان به ویژه در شرایط مساعد، دارای تأثیر و قدرت زیادی است و می تواند بر شئون مختلف زندگی انسان و جسم و روح او تأثیر گذارد و اندیشه ها و کردارهای او را جهت دهی کند. بسیاری از کوشش ها و گاه محرومیت هایی که فرد بر خود تحمل می کند، به نوعی از این گرایش سرچشمه می گیرد، چنانکه الکسیس کارل می گوید: “میل جنسی، فرمانروای گمنام افراد و ملل است. “۴
اگرچه بنابر نظر برخی از روانشناسان، انسان در هیچ دوره ای از زندگی بدون غریزه جنسی نیست، ولی بدون شک، اثرگذاری این غریزه در انسان، با بلوغ جنسی کاملاً نمایان و میزان آن در دوران پیری کاهش می یابد. سن بلوغ در میان دختران و پسران مناطق مختلف با توجه به شرایط اقلیمی، محیطی، نوع تغذیه و میزان تحریک های موجود، متفاوت است.
در مناطق گرم سیری، معمولاً دختران در ۸ و ۹ سالگی و پسران در ۱۲ و ۱۳ سالگی بالغ می شوند. حتی گاهی پسران در ۱۱ و حتی ۹ سالگی نیز به سن بلوغ می رسند، چنانکه در عربستان، پسران در ۱۱ سالگی بالغ می شوند، در حالی که در مناطق سردسیری، دختران در ۱۵ و ۱۶ سالگی و پسران در ۱۷ و ۱۸ سالگی و حتی بالاتر بالغ می شوند. برای مثال، پسران در نروژ در ۲۰ سالگی به بلوغ جنسی می رسند.۵
ضعیف شدن میل جنسی نیز معمولاً در سن پیری رخ می دهد، چنانکه به گزارش کینزی (۱۹۵۳ م.)، توان جنسی در مردان پس از ۷۰ سالگی، ۲۷ درصد و برای مردان بالای ۷۵ سال، ۵۵ درصد و از ۸۰ سال به بالا، ۷۷ درصد کاهش می یابد و زنان پس از یائسگی (حدود ۵۰ سالگی)، قدرت تولید مثل را از دست می دهند.
در مردان نیز این توان از دهه ششم زندگی به بعد به تدریج کاهش می یابد. البته مردان همواره توان تولید مثل دارند.۶ به هر حال، دست کم در دوران نوجوانی، جوانی و میان سالی، غریزه جنسی قدرت و تأثیر بسیاری در وجود انسانها دارد. شدت این تأثیر چنان است که برخی از روانشناسان مانند فروید، در این زمینه به اشتباه افتاده و با نگرشی افراطی، گرایش جنسی را خاستگاه تمامی فعالیت های روانی انسان دانسته اند.
ب) رابطه غریزه جنسی با تشکیل خانواده و تولیدمثل و تأثیر آن در تنظیم اجتماع
برآورده کردن درست غریزه جنسی، مستلزم رابطه با فردی دیگر از جنس مخالف است، برخلاف نیازهایی مانند نیاز به تغذیه یا مسکن که به طور ذاتی نیازمند ایجاد رابطه با غیر نیستند و اگر امکان خاصی فراهم باشد، انسان بدون نیاز به دیگران هم می تواند این نیازها را برآورده سازد. به تبع همین ویژگی، رابطه خاصی میان غریزه جنسی و تشکیل خانواده برقرار می شود؛ زیرا پس از آنکه این غریزه، محرک ایجاد رابطه میان زن و مرد شد، ایجاد وابستگی میان آن دو و علاقه به تداوم رابطه، زمینه ایجاد پیوندی مداوم را میان دو طرف پدید می آورد که با تولد فرزندان، بر پایداری آن افزوده می شود.
تولیدمثل نیز به ایجاد رابطه جنسی وابسته است. از این نظر، غریزه جنسی با نسل آینده و با جامعه در ارتباط است و بقای نسل جامعه، وابستگی خاصی به این غریزه و ایجاد روابط دارد. جز تولید نسل، خود خانواده و حفظ آن نیز در جامعه تأثیر مهمی دارد؛ زیرا خانواده افزون بر تولید نسل، مسئولیت های مهمی چون پرورش نسل و برآوردن بسیاری از نیازهای جسمانی و عاطفی اعضای خانواده را بر عهده دارد که اگر نتواند این مسئولیت ها را به خوبی انجام دهد، جامعه به ناچار نهادهای جای گزینی را برای برطرف کردن نیازهای افراد تعریف می کند.
ج) تحریک پذیری زیاد
غریزه جنسی به شدت تحریک پذیر است و افزایش و کاهش حس جنسی در انسان نیز وابستگی زیادی به تحریک های ذهنی و خارجی دارد. تحریک هایی مانند نگاه کردن، لمس کردن، شنیدن صدای جنس مخالف، گفتگوهای محرک، تخیل های جنسی و نظیر آن، موجب بیداری قوه جنسی در انسان می شوند.
برخی گفته اند مردان بیشتر با دیدن و زنان بیشتر با لمس کردن تحریک می شوند.۷ پژوهشها نشان داده است میزان تحریک مردان در برابر محرک های روانی ـ جنسی مانند عریانی، عشوه گری، کتاب ها و فیلم ها و عکس های شهوت انگیز بیشتر است.۸ به هر حال، تحریک پذیری زیاد از ویژگیهایی است که در غریزه جنسی در مقایسه با دیگر غریزه ها، شدت و نمود بیشتری دارد.
د) پیوند غریزه با عاطفه
عاطفه در انسان، نیرویی است که در رابطه با دیگری رخ می نماید؛ یعنی جنبه دیگرخواهانه دارد. در انسان برخلاف حیوانات، غریزه ها تحت تأثیر حالت های عاطفی فعال می شوند و نقش عواطف در رفتار انسان بسیار بیشتر از غرایز است،۹ ولی غریزه جنسی به دلیل ماهیت ویژه اش و ارتباط آن با دیگران، پیوند نزدیک تری با عواطف دارد. این پیوند و شدت ارتباط سبب شد که فروید متناسب با نظر افراطی اش در زمینه غریزه جنسی، عشق را اساسا پدیده ای جنسی بداند و آن را والایش غریزه جنسی شمارد.
در مقابل، هورنای اعتقاد دارد که لزوما ارتباطی میان محبت و غریزه جنسی نیست. مزلو نیز گفته است عشق و روابط جنسی، از نظر مفهومی دو چیزند، ولی در زندگی افراد سالم به هم می پیوندند و کمتر جدایی پذیرند.۱۰
به باور موریس دبس، غریزه جنسی به تدریج در نوجوانان به ویژه پسران، با تأثیر مستقیم و غیرمستقیم بر تمام اعضا و قوای بدن شدت می یابد تا جایی که در هفده و هجده سالگی، مالک اصلی احساسات انسان می شود و تمام تظاهرهای محبت آمیز انسان، از غریزه جنسی سرچشمه می گیرد.۱۱
به هر حال، نمی توان غریزه جنسی را مانند گرسنگی تنها نیازی فیزیولوژیک دانست و رفتار جنسی را تنها در حد یک پاسخ بیولوژیک بدن به این نیاز ارزیابی کرد. همچنین نمی توان جنبه های عاطفی و انسانی را به کلی از گرایشهای جنسی جدا دانست و پیوند غریزه و عاطفه را در این مورد نادیده گرفت.
ه) امکان تبدیل شدن به بیماری و برهم زدن تعادل زندگی
نبود تعادل در تحریک یا ارضا، می تواند به نوعی بیماری تبدیل شود. اگرچه این امر در دیگر غریزه ها نیز کم و بیش وجود دارد، ولی غریزه جنسی از این نظر تفاوتهای زیادی با گرسنگی و مانند آن دارد و این تفاوت، بیشتر از اموری مانند تحریک پذیری زیاد و پیوند این غریزه با عاطفه و جنبه های روحی و روانی انسان برمی خیزد.
گرایش به غذا معمولاً در افراد سرکوب نمی شود و به صورت عقده ای روانی در نمی آید؛ زیرا در شرایط عادی، این حالت در فرد چندان طول نمی کشد و او به ناچار با خوردن غذا، خود را از حالت گرسنگی بیرون می آورد. به طور معمول، هم غذا در مدت کوتاهی به دست می آید و هم گوناگونی غذاها اهمیت اساسی ندارد و شخص گرسنه بیشتر در پی سیر کردن خود است.
در مقابل، غریزه جنسی می تواند در مدت زیادی در فرد سرکوب شود؛ یعنی فردی با وجود اینکه نیاز جنسی را در خود احساس می کند و در معرض تحریک های فراوانی است، سالها امکان ارضای این غریزه را نداشته باشد یا خود به دلایلی در پی ارضای آن نباشد.
حتی شاید فردی تلاش کند با روش های بدلی یا سرگرم کردن خود به امور دیگر، به طور موقتی از شدت انگیزش جنسی در خود بکاهد؛ زیرا این نیاز، وابستگی زیادی به جنبه های روانی و فکری دارد. همچنین ممکن است این غریزه در فرد به صورت یک عقده روانی درآید. نیز امکان دارد این غریزه، بر اثر افراط و تفریط در تحریک یا ارضا یا مهار نشدن به عطشی سیری ناپذیر در انسان تبدیل شود چنانکه میل به سرمایه و مقام و قدرت ممکن است به صورت گرایشی پایان ناپذیر در انسان درآید.
در این حال، توانایی جنسی فرد از نظر جسمانی، محدود می شود، ولی از نظر روحی، گرایش به جنس مخالف در او اشباع نمی شود، به ویژه آنکه حس تنوع طلبی و ارتباط غریزه با تخیل در این مورد می تواند بسیار اثرگذار باشد.
همچنین به دلیل آمیختگی غریزه با عواطف عالی انسانی، چه بسا دستیابی به معشوق واقعی یا خیالی برای فرد به صورت آرزوی غایی درآید و همین عشق ها که معمولاً با خیالهایی نیز همراه است، با شکست در راه رسیدن به محبوب، سبب ایجاد اختلالهای روانی یا حتی مشکلات جسمی در افراد شود.
از نمونه های مشخص مبتلایان به زیاده خواهی بیمارگونه جنسی، صاحبان حرم سراها بودند که با وجود گردآوری بیشمار زنان زیبا، گرایش به داشتن زیبارویان دیگر در آنها فروکش نمی کرد. از سوی دیگر، مشکلاتی که برای مرتاضان و راهبان پیش می آید، از نمونه های بیماری های روحی ناشی از سرکوب غریزه جنسی در انسان است.
ویل دورانت به نقل از یک تاریخ نگار کاتولیک می نویسد: سوء اخلاق کشیشان چنان ناهنجار بود که پیشنهادهایی در لزوم ازدواج کشیشان از هر سو شنیده می شد… بسیاری از صومعه ها وضعی بسیار اسفناک داشتند… یادداشت های این مرتاضان (راهبان) مشحون است از رؤیاها و تخیلات جنسی… به گمانشان چنین می رسید که شیاطین گردشان را گرفته و همواره در حال حمله هستند…. دیوانه شدن برای راهبان امری غیرعادی نبود.۱۲
بیشتر روانشناسان به این ویژگی غریزه جنسی توجه ویژه ای داشته و گاه مانند فروید برای پرهیز از پیامدهای نامطلوب سرکوبی غریزه جنسی، نظریه های افراطی ارائه کرده اند. هورنای، بسیاری از مشکلات جنسی را ناشی از احتیاج عصبی به محبت می داند که به صورت گرایشهای جنسی نمود می یابد. بنابراین نظریه، در اجتماع هایی که روابط جنسی به صورت افراطی تبلیغ می شود یا جوانان را به گونه ای تفریطی متوجه امور جنسی می سازند، بسیاری از نیازهای روانی انسانها به شکل گرایشهای جنسی درمی آید و عطش های جنسی کاذبی را پدید می آورد.
از نظر هورنای، همه انحراف های جنسی و گرایشهای جنسی افراطی، ناشی از کمبودها و عقده های روحی ـ روانی در فرد است. اریک فروم نیز گرایش شدید به امور جنسی را ناشی از درد بشر از تنهایی، انزوا و شکست او در غلبه بر جدایی و رهایی از زندان تنهایی می داند و اشتیاق به عیاشی های جنسی را چونان اعتیاد به میگساری و موادمخدر به شمار می آورد.۱۳
و) تفاوت نیاز جنسی در مرد و زن
شاید بتوان قوت عواطف در زنان را در مقایسه با مردان، یکی از عوامل این تفاوت دانست که موجب می شود غریزه جنسی در زنان، پیوند عمیقتری با عاطفه داشته باشد، چنانکه می توان گفت مردان، بیشتر خواهان به دست آوردن جسم زن و زنان، بیشتر در پی تسخیر قلب مردند. به تعبیری، مردان بیشتر رابطه خواه و عمل گرا و زنان تخیل گرا و عاطفی هستند.۱۴
بنابر پژوهشهای روانشناسان، عده ای از دختران، گرایشهای جنسی خود را تقریبا مانند پسران می دانند، ولی برای بیشتر آنان، اینگونه احساسات با ارضای نیازهای دیگری مانند عزت نفس، اطمینان خاطر، محبت و علاقه همراه است. گرایشهای جنسی در زنان با دیگر جنبه های شخصیتی آنان ارتباط نزدیکی دارد. از این رو، دختران جوان اگر میل جنسی را مخالف ارزشهایشان بدانند، بیشتر دچار بی تمایلی جنسی می شوند.
مردان از تحریک های جنسی ـ به ویژه نگاه ـ بیشتر تحریک می شوند؛ یعنی آنچه برای آنان جنسی نمود می کند، معنای شهوانی دارد، بدون آنکه لزوما جنبه عاطفی داشته باشد، ولی برای زن، زمینه عاطفی بدون توجه به نمادهای جنسی، معنای شهوانی القا می کند.۱۵
همچنین روانشناسان گفته اند بیشتر مردان تنوع طلب هستند و در برخی موارد در تحریک شریک جنسی دایمی خود به علت یکنواخت شدن، ناتوان هستند، در حالی که برای شریک ها و نامزدهای دیگر جنسی از آمادگی کامل جنسی ـ روانی برخوردارند. این تنوع طلبی در روابط، در بیشتر حیوانات نر و مردان بیش از زنان است، ولی قناعت جنسی در زنان به مراتب بیش از مردان است.۱۶
همچنین سردمزاجی در زنان بیشتر از مردان است، به گونه ای که کینزی و هانت این امر را در زنان امری کاملاً عمومی دانسته اند.۱۷ این امر شاید به معنای ضعف غریزه و گرایشهای جنسی در زن نباشد، بلکه به تفاوت نوع گرایشهای جنسی در زنان و غلبه جنبه های عاطفی بر جنبه های صرفا غریزی در آنان برگردد.
بر اساس پژوهشهای دانشمندان غربی، پسران بیش از دختران خواستار اوج لذت جنسی (به معنای خاص آن) هستند و بیشتر از آنها به خیال بافی های جنسی پناه می برند و برای ماندن در حالت تحریک جنسی، کمتر به تحریک مداوم احتیاج دارند. میزان روابط جنسی آنها با بیش از یک نفر، بیشتر از دختران است و کمتر از دختران اصرار دارند که محبت باید بر روابط جنسی حاکم باشد. همچنین دوام روابط یک زوج خاص، بیشتر مورد نظر دختران است تا پسران.۱۸
جمع بندی
تنظیم روابط میان دو جنس، جنبه های مختلف و پیچیدگی های ویژه ای دارد. غریزه در انسان، تحریک پذیری بالایی داشته و نبود تعادل و افراط و تفریط در آن، برای سلامت انسان و جامعه خطرآفرین است. به دلیل ارتباط غریزه جنسی با خانواده، بقای نسل و اجتماع، می بایست در تنظیم درست روابط میان زن و مرد، ساز و کارهایی در نظر گرفت تا از یک سو، خواسته های طبیعی افراد تأمین گردد و از ایجاد عقده های روانی و سرکوب غریزه جلوگیری شود و از دیگر سو، از افراط در غریزه و پیامدهای ویرانگر آن، پرهیز و با ایجاد نوعی تعادل میان تحریک و ارضا، سلامت روانی افراد و جامعه فراهم شود.
پی نوشت ها
۱-نک: گزارش ملی جوانان۱ بررسی وضعیت جمعیت جوانان، سازمان ملی جوانان، تهران، مؤسسه فرهنگی اهل قلم، ۱۳۸۱، چ۱، ص۱۷.
۲-نک: مقاله “تحلیلی بر روابط دختران و پسران “، مجموعه مقالات هم اندیشی بررسی مسائل و مشکلات زنان، دفتر تحقیقات و مطالعات زنان، قم، ۱۳۸۰، ج۲، ص۶۷۴.
۳-محمدتقی مصباح یزدی، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه پژوهشی امام خمینی ره، چ۷، ج۲، ۱۳۸۳، صص ۵۸ و ۵۹.
۴-حمید محمدقاسمی، اخلاق جنسی از دیدگاه اسلام، تهران، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۳، چ۱، ص۲۱.
۵-عبدالسلام الترمانینی، الزواج عند العرب فی الجاهلیه و الاسلام، حلب، دارالقلم العربی، ۱۴۰۹ هـ. ق / ۱۹۸۹م. ص۱۲۶.
۶-علی اسلامی نسب، بهداشت و درمان های جنسی، تهران، انتشارات خورشید، ۱۳۷۷، چ۱، صص ۱۹۴ و ۲۷۶.
۷-نک: ابوالقاسم مقیمی حاجی، جوانان و روابط، فصل مربوط به پیامدهای روابط، برگرفته از: سایت: www.andisheqom.com.
۸-نک: طلعت رافعی، تحلیلی بر روانشناسی زن در ازدواج موقت، تهران، نشر دانژه، ۱۳۸۱، ص۷۸، به نقل از: مهشید پارسایی، رشد و شخصیت کودک.
۹-نک: همان، صص۷۶ و ۷۷.
۱۰-محمدباقر کج باف، روانشناسی رفتار جنسی، تهران، نشر روان، ۱۳۷۸، صص ۴۹، ۶۲ و ۶۶.
۱۱-محمدتقی فلسفی، گفتار فلسفی جوان، تهران، هیئت نشر معارف اسلامی، ۱۳۵۲، ص ۳۰۷.
۱۲-نک: اخلاق جنسی از دیدگاه اسلام، ص ۶۳؛ برگرفته از: تاریخ تمدن، ج۱۷، ص۷۲؛ ج۱۰، ص۹۹.
۱۳-نک: تحلیلی بر روانشناسی زن در ازدواج موقت، صص ۱۶۲ و ۱۶۳.
۱۴-همان، ص۳۶.
۱۵-همان، ص۷۸.
۱۶-بهداشت و درمان های جنسی، ص۲۶۳.
۱۷-روانشناسی رفتار جنسی، ص۹۶.
۱۸-همان، ص۷۶.
منبع اقتباس: جوان، عبدالله؛ بررسی روابط دختر و پسر در ایران و راهکارهای اصلاحی آن؛ ص۱۸-۳۴