- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
احساس حقارت یک حالت روانشناختی است، که در آن فرد، نسبت به دیگران، خود را کم ارزش تر، دارای توانمندی کمتر یا کم کارتر می داند و همواره دیگران را برتر از خود می پندارد. این احساس می تواند از مقایسه خود با دیگران، داشتن عزت نفس پایین یا تجربه مورد نقد قرار گرفتن ناشی شود.
عوامل احساس حقارت
درباره منشأ و علل و عوامل احساس حقارت از امورى می توان نام برد که اهم آنها به این قرارند:
۱ـ یأس: انسان تا زمانى که به چیزى امیدوار است به پیش می رود ولى از موقعى که احساس نومیدى در پیروزى کند دچار احساس حقارت می شود.
۲ـ عجز: چه بسیار از افراد که به خاطر عجز و ناتوانى انجام کارى دچار این احساس می شوند. آن کس که می خواهد در کارى وارد شود ولى نمى تواند، می خواهد قدرتى را سرکوب کند و از آن عاجز است طبعا دچار این احساس می شود.
۳ـ محرومیت: آنها که نقشه هاى زیبایى براى آینده ترسیم کرد، ولى در انجام و تحقیق آن ناتوان و دچار محرومیت شدند، آن ها که انتظار خیرى و نصیبى از چیزى داشتند ولى از آن محروم گشتند این احساس بدان ها دست می دهد.
۴ـ شکست: چه بسیارند احساس حقارتهایی که ناشى از شکست در امورند. آن کس که در مسابقه اى شکست خورده، یا در ازدواجى نتوانسته است به هدف خود برسد گرفتار این احساس می شود و بدیهى است که هر چه شکست عظیم تر احساس حقارت بیشتر است.
۵ـ ناکامى: نوجوان و جوان بر اساس زمینه هایی براى خود طرحى و نقشه اى تهیه کرده و براى ورود در سرور شادى ناشى از آن به انتظار مىنشیند. حال اگر ناکامى و محرومیتى غیر منتظره براى او پدید آید دچار این احساس خواهد شد.
۶ـ نقص بدن: گاهى احساس حقارت ناشى از وجود نقصى در بدن است. مثلا چشم فردى کور یا لوچ است، پایش لنگ است، خال ناموزونى بر چهره دارد، قامت او کوتاه است. ممکن است در اثر نادانى دچار این احساس شود. این احساس در مواردى شدیدتر می شود که این حالت توأم با سرزنش و مسخره دیگران هم می باشد.
۷ـ اشکال روانى: برخى از افراد دچار احساس حقارتند از آن بابت که امنیت روانى ندارند، فکر می کنند استعداد ریاضى شان اندک است، حافظه شان ضعیف است، نمى توانند چون دیگران مساله اى را بفهمند و از آن سر در آورند، کم هوشند و از این قبیل.
۸ـ سرکوب هاى دوران کودکى: گاهى احساس حقارت مربوط به سابقه کودکى افراد است. والدینى که در دوران کودکى صفات و ملکات و نیز رفتارهاى عملى را کوبیده اند او را گرفتار این احساس مىسازند. چنین افراد در دوره هاى بعدى زندگى دچار این احساس خواهند شد.
۹ـ مراقبت هاى افراطى: نوجوانان و جوانانى که در دوران گذشته زندگى از مراقبت هاى افراطى والدین بهره می برده اند در این سنین هم چنان وابسته و ناتوان مانده و از آن احساس حقارت خواهند داشت. آرى، بسیارى از این افراد قربانى حمایت بیش از حد پدران و مادران در دوران کودکى و یا امر و نهى هاى آنان هستند.
۱۰ـ بى توجهى ها: گاهى به حساب نیاوردن فرزندان در خانه و اجتماع سبب آن می شود که او احساس کند در انجام کار و وظیفه اى ناتوان است و نمى تواند از عهده آن بر آید و این امر خود سبب احساس حقارت است.
۱۱ـ اختلاف خانوادگى: اوضاع نابسامان خانواده خود سبب تحریک فرزندان می شود که پادرمیانى کنند و آن را سر و سامان دهند و هنگامى که این تلاش به ثمر نرسد احساس عجز وحقارت پدید می آید.
۱۲ـ طرد و ردها: و بالاخره طرد و رد آنها در انجام وظیفه اى سرزنش آن ها که تو عرضه انجام این کار را ندارى، تحقیرها، به رخ کشیدن نارسایی ها و کمبودها خود در این امر مؤثر است.
راه های درمان
در طریق درمان آنچه مهم است موضعى است که والدین در برابر می گیرند و او را به نحوى عاقلانه اداره می کنند. عقده حقارت را نمى توان به حال خود واگذار کرد. باید به صورتى بر آن فائق آمد و مشکل را حل کرد.
براى درمان آن باید به این مسائل توجه داشت:
۱ـ شناخت منشاء: براى درمان او ابتدا باید سعى کرد مبدأ پیدایش این احساس و علل و عوامل آن را کشف کرد. باید دید این از کجا پدید آمده است. بدیهى است آگاهى از دوران کودکى او و سابقه در این امر مؤثر است.
۲ـ واداشتن به اندیشه: تحریک نوجوان و جوان به اندیشه درباره حالات خود که چرا چنین است و این حالت از کجا پدید آمده و عوارض و زیان هایی براى او دارد خود در درمان و یا لااقل در موضعگیرى صحیح او در درمان و اصلاح، اثر مثبتى خواهد داشت.
۳ـ واداشتن به تلقین: از راه هاى درمان این است که به خود تلقین کند می تواند از عهده انجام کارها بر آید. او هم چون دیگران به دفاع از خویش است، می تواند سر پاى خود بایستند.
۴ـ واداشتن به تلقین: از راه هاى درمان این است که به خود تلقین کند می تواند از عهده انجام کارها بر آید. او هم چون دیگران به دفاع از خویش است، می تواند سر پاى خود بایستد.
۵ـ واداشتن به اتخاذ موضعى درست: او را باید تشویق کرد برابر امور و جریانات موضعى درست بگیرد. سعى نماید چون افرادى در کارها مداخله کند و چون مهره اى در نظام حیات اجتماعى باشد.
۶ـ واداشتن به کار موفقیت آمیز: باید کارى ساده و آسان در برابرش قرار داد و او را تشویق کرد در آن شرکت کند تا موفقیتى به دست آورد کارى که او استعداد انجام آن را داشته باشد.
۷ـ دادن روحیه: باید به او روحیه داد که شروع به حرکت و تلاش اقدام نماید، از هیچ حادثه اى نهراسد. هم چنین باید خاطرات مفید سوابق ارزنده و توأم با موفقیت را در آن ها زنده کرد و تذکر داد که از خطاها نگران نباشند.
۸ـ القاآت ضرورى: تدکر به نوجوان و جوان که تو بحمدالله بزرگ شده اى قادرى و می توانى از عهده انجام فلان وظیفه برآیی در جبران این حالت مؤثر است.
۹ـ پذیرش توام با مهر: نوجوان و جوان را باید در جمع خود پذیرا شد و کارى و وظیفه اى به او واگذار کرد و از او خواست که او هم چون عضوى از خانواده و اجتماع به انجام وظیفه بپردازد.
۱۰ـ ارضاء ها و اقناع ها: در آنجا که ناکامى و محرومیت سبب پدید آمدن این احساس شده است باید به گونه اى آن را در فرد جبران کرد و حدود امکان و مشروع به ارضاء و اقناع او پرداخت.
۱۱ـ تقویت روح ایمان: و بالاخره سرچشمه بسیارى از مفاسد و ناراحتى هاى روانى عدم ایمان به خدا به عنوان نیرومندترین قدرت هاست باید این روحیه را در آنان تقویت کرد.
هشدارها
در خاتمه ضرورى است یاد آور شویم که سرزنش و ملامت او، به رخ کشیدن ضعف ها، مقایسه او با دیگران، ایجاد روحیه سلطه جویی در او نمى تواند درد او را درمان کند. مشکلات او را باید عاقلانه حل کرد.
این که به فرد بگوئیم تو داراى عقده یا احساس حقارت هستى درد او درمان نمى شود و حتى ممکن است او را به موضعگیرى و دفاع بکشاند و کار را از بد بدتر کند. هشیارى، تشویق، خیرخواهى و ملایمت در این راه، اصل است و باید مورد نظر باشد.
منبع: علی قائمی؛ خانواده و مسائل نوجوان و جوان؛ ۱۶۳ – ۱۶۷