- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 14 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
از زمانى که امام عصر(علیه السلام) از دیده ها پنهان شده و در پس پرده غیبت زندگى خود را شروع کرده است، انبوهى از پرسشها، پیرامون مسائل غیبت مطرح شده است که بسیارى از آنها از یک پیشینه دیرینه اى برخوردار است، به گونه اى که بسیارى از این سؤالها در نوشته هاى نویسندگان کتابهاى مربوط به امام زمان(علیه السلام) در قرن چهارم و پنجم اسلامى مطرح گردیده و علما پاسخهاى مناسبى به آن داده اند.
از جمله پرسشهاى رایج درباره امام زمان(علیه السلام) این است که:
ـ به فرض قبول امامى که فرزند بلافصل امام عسکری(علیه السلام) است چه خاصیتى بر وجود ایشان مترتب است؟
ـ اگر امام، پیشواى مردم است باید ظاهر باشد. بر وجود امام ناپیدا چه فایده اى می توان یافت؟
ـ امامى که صدها سال است، غایب است، نه دین را ترویج می کند، نه مشکلات جامعه را حل می نماید، نه پاسخ مخالفان را می دهد، نه امر به معروف و نهى از منکر می کند، نه از مظلومى حمایت می کند و نه حدود و احکام الهى را جارى می سازد، بود و نبودش با هم چه تفاوتى دارند؟
ـ در دوران غیبت که آن جمال الهى از دیدگان ما ناپیداست نحوه استفاده ما از آن حضرت چگونه است؟
پیش از پاسخگویى به این پرسشها ذکر نکاتى چند در این باره ضرورى است:
۱. ظاهراً این اشکالات از زبان کسانى مطرح می گردد که در واقع نه امام را شناخته اند و نه به معناى حقیقى امامت پى برده اند. و امام را مانند رهبرى عادى که کارش مسئله گویى و حداکثر، اجراى حدود و احکام است می دانند، در حالى که مقام امامت و ولایت به مراتب از این مقامات ظاهرى شامخ تر و والاتر است و باید دانست که مفهوم غایب بودن امام مهدی(علیه السلام) این نیست که وجودى نامرئى دارد و به یک وجود پندارى شبیه تر است، بلکه او نیز از یک زندگى طبیعى عینى خارجى برخوردار است و تنها استثنایى که در زندگى او وجود دارد، عمر طولانى اوست و الاّ آن وجود نازنین، در جامعه انسانى به طور ناشناس زندگى می کند.
۲. باید گفت، اگر چه حضور شخصى امام غایب در بین مردم سبب می شود که مسلمانان از برکات بیشتر و در سطح وسیع ترى بهره مند شوند، ولى این چنین نیست که اگر شخص امام غایب بود هیچ گونه فایده و ثمره اى براى امت اسلام و مردم نداشته باشد، بلکه مردم را تحت نفوذ شخصیتى خود می گیرد زیرا آثار امام ـ که بقیهالله در زمین است ـ بر دو قسم می باشد:
۱. آثار حضور؛
۲. آثار ظهور؛
و غیبت امام به معناى عدم ظهور اوست، نه عدم حضور۱.
۳. مسئله فوائد وجودى امام غایب از طرق ذیل قابل بررسى و محل بحث است:
۱. از طریق محاسبات اجتماعی؛
۲. از طریق قرآن و نهج البلاغه؛
۳. از طریق روایات متعدد معصومین(علیه السلام).
تا هر فردى به فراخور فکر خود، یکى از این طرق یا هر سه را بپذیرد؛ به گونه اى که شخص غیر معتقد، به اصالت قرآن و نهج البلاغه، از طریق اول می تواند فایده وجود امام غایب را به خوبى درک کند.
اینک؛ بیان این راهها و پاسخ به سؤال موردنظر به کمک آنها:
۱. وجود رهبر مایه بقاى مکتب است
محاسبات عقلى و اجتماعى ثابت می کند که اعتقاد به وجود چنین امامی، در طول مدت، اثر عمیقى در اجتماع شیعه داشته است که اکنون به آن اشاره می کنیم:
اصولاً هر جامعه اى براى خود تشکیلات و سازمانى دارد، و براى بقا و ادامه کار سازمانها و به منظور تعقیب هدف، وجود رهبرى لازم است. هرگاه این رهبر در دل اجتماع باشد، وجود و مداخله اش در رهبرى و گردش تشکیلات و سازمانها لازم و ضرورى خواهد بود، ولى هرگاه که رهبر به عللى محبوس، یا تبعید و دور افتاده، یا مریض و بیمار باشد، وجود او براى پیگیرى امور اجتماع و افراد، کافى خواهد بود؛ زیرا باز مردم به امید آن رهبر، دست به دست هم داده، کارها را ادامه می دهند. در طول تاریخ، در میان ملل زنده که قیام و نهضتهایى داشتند، براى این مطلب گواهیهاى فراوانى وجود دارد که نشان می دهد تا آن رهبر از حیات و زندگى برخوردار بوده، هر چند از نزدیک موفق به رهبرى نمی شده، اما تشکیلات آن گروه، باقى و پایدار می ماندهاست؛ اما لحظه اى که حیات و زندگى او به پایان می رسید، تفرقه و دو دستگی، تشتّت قوا و پراکندگى و نابسامانى در میان جمعیت حکم فرما می گردید.
بهترین شاهد بر این که وجود رهبر، حافظ نظام و نگاهدارنده مکتب و مایه تشکّل پیروان اوست، ماجراى نبرد احد است. در جنگ احد، به طور اشتباه، و یا از روى غرض ورزی، ندایى در قلب لشکر بلند شد:
ألا قد قفتل محمّد
محمد کشته شد.
این خبر ناگوار، زمانى در میان مسلمانان منتشر شد که آنان مشغول دفاع از تجاوز و تعدّى مهاجمان بودند. وقتى شایعه مرگ رهبر قوت گرفت، نظام و پیوستگى آنان چنان گسسته گردید که هر کدام به گوشه اى فرار کرده و دست از نبرد کشیدند و گروهى به فکر پیوستن به لشکر دشمن افتادند، اما هنگامى که خبر قتل پیامبر تکذیب شد، لشکر از هم پاشیده، بار دیگر به دلگرمى وجود رهبر از نقاط مختلف دور پیامبر گرد آمده و نبرد و دفاع را از سر گرفتند. خداوند، در قرآن کریم، این حقیقت را به خوبى بیان فرموده:
و ما محمّد، الاّ رسول قد خلت من قبله الرّسل أفإن مات أو قتل انقلبتم. على أعقابکم و من ینقلب على عقبیه فلن یضرّالله شیئاً و سیجزى الله الشّاکرین.۲
با این توضیح، درباره امام زمان(علیه السلام) باید گفت: آیا اعتقاد به وجود امام حى و حاضر، ناظر، مستعد و آماده براى نهضت، هر موقعى که خدا بخواهد، در حفظ وحدت جمعیت و تشکیلات، بالأخص آماده کردن افراد براى نهضت و قیام بر ضدّ جور، استبداد و خودکامگی، و افسانه پرستى و تفرقه اندازى مؤثر نیست؟
هرگاه جمعیتى معتقد شود که رهبر آنان در قید حیات و زندگى بوده و پیوسته مترقب فرمان الهى است که از پس پرده غیبت بیرون آید، به طور مسلم ناامید نمی شود، وحدت کلمه خود را از دست نمی دهد و در حفظ مکتب خویش می کوشد.
بنابراین اگر رهبر یک جنبش در میان مردم هم نباشد، وجود واقعى او می تواند الهام بخش معنوى و مایه امید، تحرّک و یادآورى گردد و اما در مورد این که چرا خداوند امام را در موقع ظهور خلق نکرد، باید گفت: اگر چنین بود، اصولاً عنوان انتظار ظهور مصلح، واقعیت خارجى پیدا نمی کرد، زیرا انسانها در انتظار فردى می توانند باشند که به زنده بودنش معتقدند والاّ نمی توان بشریت را به این دلخوش داشت که چند سال بعد ممکن است کسى به دنیا آید که قرار است نقش منجى را ایفا کند. پس آدمیان در شناخت دقایق و ظرایف حیات و براى آنکه در مسیر تکاملى به پیکار برخیزند، لازم است که از وجود رهبری، حتى اگر غایب باشد، الهام گرفته و بهره مند گردند.
۲. امیرمؤمنان(علیه السلام) در نهج البلاغه براى خدا دو نوع حجت معرفى می نمایند: یکى حاضر و آشکار و دیگرى غایب و ناپیدا. آنجا که می فرماید:
اللّهمّ، لا تخلوا الأرض من قائم لله بحجّه إمّا ظاهراً مشهوراً أوخائفاً مغمورا لئلّاتبطل حجج الله و بیناته.۳
پروردگارا، روى زمین هیچ گاه از حجتهاى تو خالى نمی ماند، حجتهایى که گاهى مرئى و آشکار، و گاهى از بیم مردم پنهان است، تا دلایل آئین الهى محو و نابود نشود.
مقصود امام علی(علیه السلام) از «حجت خائف و مغمور» کیست؟ آیا جز آن پیشواى معصوم است که بر اثر نبودن شرایط مساعد، در پس پرده غیبت به سر می برد تا روزى که جهان براى قیام و نهضت او آماده گردد؟
پس از آگاهى از این دو نوع حجت به ذکر نام گروهى از اولیاى الهى که آنان یا غایب و پنهان بوده و با این حال هدایت می کردند یا به صورت مستتر به سازندگى افراد اشتغال داشتند و یا این که نبى و ولى بودند ولى منتظر آن بودند که فرمان حق رسیده و سپس انجام وظیفه کنند، می پردازیم:
الف) معلم موسى که در اخبار به نام «خضر» معرفى شده است؛
ب) پیامبر گرامى اسلام(ص) که سه سال از طریق فردسازى هدایت می کرد؛
ج) حضرت موسی(علیه السلام) در مدت غیبت چهل روزه؛
د) حضرت یونس(علیه السلام) که مدتها در شکم نهنگ، پنهان از دیدگان به سر می برد.
۳. پاسخ پرسش از طریق روایات متعدد معصومین(علیه السلام):
الف) جابربن عبدالله انصاری، از پیامبر اکرم(ص) پرسید:
آیا شیعه در زمان غیبت از فیوضات قائم آل محمد(علیه السلام) برخوردار می شوند؟
فرمود:
آری! قسم به پروردگارى که مرا به پیامبرى برانگیخت، از وى نفع می برند و از نور ولایتش کسب نور می کنند، همچنان که از خورشید استفاده می نمایند، هنگامى که در پشت ابرها پنهان می گردد.۴
ب) از امام چهارم، حضرت سجاد(علیه السلام) پرسیدند:
شیعیان در زمان غیبت از وجود حضرت ولی عصر(علیه السلام) چگونه استفاده می کنند؟
فرمود: آن چنان که از خورشید استفاده می شود هنگامى که در پشت ابرها پنهان گردد.۵
ج) حضرت امام صادق(علیه السلام) فرمود:
از روزى که خداوند متعال، حضرت آدم را آفریده تا روز رستاخیز، زمین خالى از حجت نبوده و نخواهد بود، یا حجت ظاهر و روشن و یا غایب و پنهان.
راوى پرسید:
از امام غایب چگونه استفاده می شود؟
فرمود: آن چنان که از خورشید استفاده می شود هنگامى که در پشت ابر قرار گیرد.۶
د) در توقیع مبارکى که از ناحیه مقدس امام عصر(علیه السلام) توسط دومین نایب خاص ایشان، محمدبن عثمان به اسحاق بن یعقوب صادر شده است، چنین آمده است:
اما چگونگى استفاده مردم از من، بهسان استفاده آنهاست از خورشید، هنگامى که در پشت ابر پنهان شود.۷
خورشید فروزان در پشت ابرهاى تار
در پاسخ پیشوایان دین به منافع وجودى امام غایب(علیه السلام) در عصر غیبت و چگونگى استفاده از محضر او خواندیم که همگى تصریح می کنند: در زمان غیبت از فیوضات بی کران ناموس دهر، امام عصر(علیه السلام)، همگان برخوردار هستند، بهسان استفاده آنان از خورشید، زمانى که در پشت ابرها قرار گیرد. ولى نکته اینجاست که چرا امام زمان(علیه السلام) در زمان غیبت به خورشید پنهان در پشت ابر تشبیه شده است؟
۱. نور هستى و هدایت توسط آن حضرت می رسد؛ زیرا حضرات ائمه(علیه السلام)، علت غایى ایجاد مخلوقات عالم اند و اگر آنها نبودند نور عالم به غیر ایشان نمی رسید و نیز به برکت آنهاست که علوم و معارف حقّه بر مردم آشکار می گردد و گرفتاریها از امت اسلام برطرف می شود. اگر آنها نبودند، مردم به وسیله اعمال زشت خود مستحق انواع عذابهاى الهى می شدند، چنان که خداوند فرموده است:
و ما کان اللَّه لیعذّبهم و أنت فیهم…۸
۲. همان گونه که مردم از آفتاب پشت ابر بهره می برند و انتظار دارند که ابر کنار رفته و دوباره قرص خورشید پیدا شود تا بیشتر از آن بهره بگیرند، در ایام غیبت نیز شیعیان با اخلاص، در همه وقت، منتظر ظهور امام عصر(علیه السلام) هستند و هیچ گاه مأیوس نمی گردند.
۳. کسانى که وجود آن حضرت را با همه آثار و علائمى که دارد انکار می کنند، مانند انکار کنندگان خورشید هنگام ناپدید شدن آن در پشت ابر می باشند.
۴. گاهى براى بندگان خدا پنهان شدن خورشید در پشت ابر از روى مصلحت بهتر از آشکار بودن آن است. همچنین غیبت امام زمان(علیه السلام) از روى مصلحت براى مردم عصر غیبت، بهتر است. از این رو ایشان از نظرها غایب گردیده اند.
۵. نگاه کردن مستقیم به خورشید، بینایى انسان را به مخاطره می افکند و این به خاطر ضعف قوه دید و عدم احاطه به خورشید است. آفتاب ملکوتى وجود امام عصر(علیه السلام) نیز همین گونه است که اگر همه او را ببینند ممکن است به حال مردم زیان بخش باشد و موجب کوردلى آنها از دیدن آفتاب حقیقت گردد. در صورتى که در غیبت ایشان، چشم بصیرتشان موجب ایمان به او می گردد؛ همان طور که انسان می تواند از میان ابر به خورشید بنگرد و ضررى نبیند.
۶. گاهى آفتاب از میان ابر بیرون می آید اما یکى به آن می نگرد و دیگرى توجهى ندارد. همین طور نیز ممکن است آن حضرت در ایام غیبت بر عده اى آشکار شود ولى دیگران او را نبینند.
۷. وجود ملکوتى و نور مطلق الهى ائمه اطهار(علیه السلام) از لحاظ نفعى که براى عالم وجود دارند، همانند خورشید است و تنها کسانى نمی توانند از وجود مقدسشان بهره مند گردند که چشم دلشان کور باشد. در قرآن کریم نیز به این اشاره شده است:
و من کان فى هذه أعمى فهو فی الآخره أعمى و اضلّ سبیلاً.۹
۸. همان طور که خورشید نورش فروزان است و به اندازه روزنه هاى خانه ها وارد آن میشود و به اندازه ارتفاع آنها در آن می تابد، مردم نیز به اندازه روزنه هاى دلشان از انوار هدایتگر اهل بیت(علیه السلام) استفاده می کنند. اگر انسان، پرده هاى هواپرستى را از پیش روى خود کنار بزند، در زیر آسمان قرار می گیرد و نور آفتاب، بدون مانع، از هر سو او را احاطه می کند.۱۰
امام باقر(علیه السلام) در حدیثى فرمودند:
اینکه خداوند می فرماید:
«إعلموا أنّ الله یحیى الأرض بعد موتها»
به این معنى است که خداوند به وسیله قائم(علیه السلام) زمین مرده را حیات خواهد داد.۱۱و۱۲
حضرت آیت اللَّه جوادى آملى در این باب میفرمایند:
«تشبیه امام به آفتاب و تشبیه غیبت امام به واقع شدن آفتاب پشت ابر لطایف بسیارى در بردارد:
۱. خورشید در منظومه شمسى مرکزیت دارد و کرات و سیارات به دور او در حرکتاند، چنان که وجود گرامى حضرت حجت(علیه السلام) در نظام هستى مرکزیت دارد:
ببقائه بقیت الدّنیا و بیمنه رزق الوراء و بوجوده ثبتت الأرض والسّماء.۱۳
۲. خورشید در این مجموعه، منافع فراوانى دارد: ایجاد جاذبه،که مایه ثبات و بقاى نظام است؛ گرما و حرارت، که از پشت انبوه ابر غلیظ نیز به زمین می رسد؛ باد و باران، روییدن گیاهان و امثال آن از برکت تابش خورشید است و ابر گرفتگى در آن اثر مهمى ندارد. بله، نور افشانى از پشت ابر، کمتر خواهد بود. بدین ترتیب ابر گرفتگى فقط یکى از منافع آفتاب ـ آن هم در برخى نقاط ـ را تقلیل می دهد، نه این که از بین ببرد.
۳. ابر، هرگز آفتاب را نمی پوشاند بلکه ما را می پوشاند، در نتیجه ما را از دیدن آن محروم می کند، نه آنکه در منفعت رسانى آن خلل ایجاد کند. چگونه می توان گفت کسى که عالم وجود در قبضه قدرت اوست و می تواند هر لحظه اى در هر جا حضور داشته باشد، غایب است؟
۴. پوشاندن ابر، اختصاص به کسانى دارد که در زمین هستند نه کسى که بر فراز ابر حرکت می کند. غیبت آن حضرت نیز براى کسانى است که به دنیا و طبیعت چسبیده اند، اما کسانى که بر ابرهاى شهوات و غبار هواهاى نفسانى پا می گذارند و در آسمان عبودیت پرواز می کنند، در بهره گرفتن از خورشید با دیگران قابل مقایسه نیستند.
۵. آفتاب، لحظه اى از نورافشانى غفلت نمی کند. هر کس به اندازه ارتباطى که با خورشید دارد از نور آن بهره می برد و اگر بتواند همه موانع را کنار بزند و در برابر آفتاب بنشیند بهره کاملى می برد. چنان که حضرت ولی عصر(علیه السلام) مجراى فیض الهى است و از این جهت فرقى بین بندگان خدا نمی گذارد؛ لیکن هر کس به اندازه ارتباط خود مستفیض می شود.
۶. اگر این آفتاب پشت ابر هم نباشد شدت سرما و تاریکی، زمین را غیر قابل سکونت خواهد کرد. اگر وجود گرامى آن حضرت در پس پرده غیبت نباشد سختیها و تنگیهاى معیشت و کینه توزى دشمنان مجالى به شیعه نمی دهد. آن حضرت در توقیع مبارک خود به مرحوم شیخ مفید(ره) نوشته اند:
ما در مراعات حال شما سهل انگار نیستیم و هرگز شما را فراموش نمی کنیم وگرنه سختیها و تنگناهاى فراوانى به شما می رسید و دشمنان، شما را نابود می کردند:
إنّا غیر مهملین لمراعاتکم ولا ناسین لذکرکم ولولا ذلک لنزل بکم الّلأو اء و اضطلمکم الأعداء.۱۷
۷. درست است که امام(علیه السلام) با حضور و ظهور خود می تواند مایه اضمحلال دشمنان گردد، آن گونه که از نظر علمی، تابش بدون ابر و مستقیم خورشید ـ به خاطر اشعه هایى که دارد ـ ضدّعفونى کننده و از نظر فقهى نیز جزو مطهرات محسوب می شود و برخى نجاسات را پاک می کند، لیکن وجود امام معصوم(علیه السلام) در نظام آفرینش مثل مغناطیس زمین است که با وجود نامرئى بودن، همه قبله نماها و قطب نماهاى کشتیها، هواپیماها، عملیاتهاى نظامى و… را به حرکت درمی آورد و از برکت آن میلیونها بلکه میلیاردها انسان، جهت قبله یا مسیر مسافرت خود را پیدا می کنند و به مقصد می رسند.۱۹
منافع وجودى امام غایب
فواید امام غایب(علیه السلام) فقط منحصر به امور ظاهرى و منافعى که مربوط به ترقى و ترویج آیین اسلام در دوران ظهور میباشد، نیست؛ بلکه فواید باطنى کثیرى نیز بر امام غایب مترتب است که به مراتب، عظیم تر از فواید ظاهرى است و در احادیث متعددى که پیرامون فلسفه و فایده وجود امام(علیه السلام) در عصر غیبت به ما رسیده، موارد گوناگونى عنوان گردیده است، که اکثر این منافع، عمومى است یعنى مسلمان و کافر، شیعه و سنى در آن سهیم هستند. چنان که منافع آفتاب نیز عام است ولى برخى از آنها اختصاص به شیعیان دارد. به هر حال بیان این منافع، جذبه معنوى خاصى دارد که خالى از لطف نیست.
۱. امام غایب(علیه السلام) مایه آرامش اهل زمین
وجود امام معصوم در میان جامعه بشرى از جهات گوناگون موجب آرامش و امنیت براى ساکنان زمین است:
الف) امنیت فکرى و روحی: امام و حجت خدا براساس این که مسؤلیت هدایت و ارشاد جامعه را برعهده دارد، از مرزهاى اعتقادى و فکرى جامعه اسلامى نگهبانى می کند تا مورد هجوم افکار غلط و اعتقادات منحرف دشمنان خدا واقع نشود. در پرتو هدایت و ارشاد حجت خداست که انحرافات فکرى و عقیدتى که موجب تزلزل روحى و فکرى جامعه است، از بین رفته و امنیت فکرى و روحى به وجود می آید.
ب) احساس آرامش در سایه امام: یکى دیگر از ثمرات مهم امام در میان بندگان از جهت وجود شخصیتى بزرگ، ملکوتی، معصوم و آگاه به حال مردم است و در میان افرادى که اعتقاد به امامت و رهبرى وى دارند و او را از هر کس دیگر نسبت به خود مهربان تر و دلسوزتر می دانند، موجب دلگرمى روحى است و هر نوع یأس و نومیدى را از ایشان دور می کند و آنها را به آینده اى روشن و ارزشمند امیدوار می سازد. به عبارت دیگر وجود امام، نقطه اتکایى است براى بندگان خدا که در هنگام مواجهه با حوادث هولناک، به وى پناه برند و به عنوان پناه گاهى چاره ساز و آرام بخش از وجود امام منتفع گردند و به تلاش و کوشش خویش در راستاى نیل به اهداف الهى و اسلامى ادامه دهند.
۲. وجود امام، منشأ خیر و برکت
بر حسب روایات و اخبار، وجود افراد مؤمن در بین مردم، منشأ خیر و برکت و موجب نزول باران و جلب منافع و دفع بسیارى از بلاها از جامعه است، چنان که در تفسیر آیه ۲۵۱ سوره بقره۲۲ از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمودند:
إن الله لیدفع بمن یصلّى من شیعتنا عمّن لایصلّى ولو اجتمعوا على ترک الصّلاه لهلکوا.
به درستى که خداوند به واسطه نمازگزاران شیعه، بلا را از کسانى که نماز نمی وانند، دفع می کند، زیرا اگر همه شیعیان نماز را ترک کنند، هلاک می گردند.۲۳
واضح است که وقتى وجود افراد مؤمن در اجتماع، چنین برکتى را به همراه داشته باشد، برکات وجود امام معصوم که ولى و حجّت خدا بر مردم است، به مراتب بیشتر خواهد بود، زیرا امام و حجّت خدا، واسطه رسیدن فیض و برکت خداوند متعال به مردم است؛ چنان که امام سجاد(علیه السلام) درباره برکات وجودى ائمه اطهار(علیه السلام) می فرماید:
ما کسانى هستیم که به واسطه ما آسمان بر فراز زمین نگهدارى شده و زمین از هلاک نمودن اهلش منع گردیده است.
حضرت در ادامه می فرماید:
و بنا ینزّل الغیث و تنشر الرّحمه و تخرج برکات الأرض.۲۴
در این فراز از بیان امام، برکات دیگرى چون نزول باران، انتشار رحمت خدا و خروج برکات زمین، از آثار وجودى ائمه اطهار(علیه السلام) شمرده شده است. پس وجود امام غایب به عنوان حجّت الهى و ولى معصوم حق باعث نزول خیرات بسیار بر امّت اسلامى است.
۳. امیدبخشى به مسلمین
ایمان و اعتقاد به امام غایب(علیه السلام) سبب امیدوارى مسلمانان نسبت به آینده پر مهر و صفاى خویش در عصر ظهور امامشان می گردد. این امیدوارى از بزرگ ترین اسباب موفقیت و پیشرفت است. جامعه شیعی، طبق اعتقاد خویش به وجود امام شاهد و زنده، همواره انتظار بازگشت آن سفر کرده را که صد قافله دل همره اوست می کشد. هر چند او را در میان خود نمی بیند، اما خود را تنها و جدا از او نمی داند. باری، امام غایب(علیه السلام) همواره مراقب حال و وضع شیعیان اند و همین مسئله باعث می گردد که پیروانشان به امید لطف و عنایت حضرتش، براى رسیدن به یک وضع مطلوب جهانى تلاش کرده و در انتظار آن منتظر بسر برند. چنان که خود فرموده اند:
ما در رسیدگى و سرپرستى شما کوتاهى نکرده و یاد شما را از خاطر نبرده ایم؛ پس تقواى الهى پیشه کنید و ما را یارى نمایید تا از فتنه اى که به شما رو می آورد، شما را نجات بخشیم.۲۵
آری، اوضاع آشفته و اسفبار جهان و سیل بنیان کن مادیت و محرومیت مستضعفین و توسعه استکبار، خیرخواهان بشریت را مضطرب کرده است؛ به طورى که ممکن است گاهى در اصل قابلیت اصلاح بشر تردید کنند. در این صورت تنها روزنه امیدى که براى بشر مفتوح است و یگانه بارقه امیدى که در این جهان ظلمت زده سوسو می زند، همان انتظار فرج و فرا رسیدن عصر درخشان حکومت توحید و نفوذ قوانین الهى است.
۴. حفظ و نجات شیعیان از خطرات، گرفتاریها و شرّ دشمنان
در توقیعى که از ناحیه مقدّس حضرت حجت(علیه السلام) براى شیخ مفید(رض) صادر گشته، آمده است:
ما در رسیدگى و سرپرستى شما کوتاهى و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نبرده ایم که اگر جز این بود، دشواریها و مصیبتها بر شما فرود می آمد و دشمنان، شما را ریشه کن می نمودند.۲۷
سلامتى و نجات یافتن از خطرات، گرفتاریها و شرّ دشمنان توسط امام(علیه السلام) بر دو وجه است:
۱. عافیت و سلامتى از همه خطرات دینیه و دنیویه؛
۲. حاصل شدن سلامتى و نجات یافتن از بلایا و گرفتاریهاى بسیار سخت و مشکلات عظیم در امر دین و دنیا.
از جمله این موارد در وجه دوم، نجات مردم بحرین از اجحاف حاکم ظالم است، آنگاه که صدراعظم وقت حکومت، حیله و نقشه اى را پی ریزى کرد تا با شیعیان، همچون کفار حربى از اهل کتاب رفتار شود؛ یا «جزیه» پرداخته و ذلت پرداخت آن را تحمل کنند و یا مردانشان کشته و زنان و کودکانشان به اسارت گرفته شوند، که آن حضرت در خنثى ساختن این توطئه، نقش بزرگى ایفا نمودند.۲۸
آری! شیعیان، معتقد به امام غایب زنده و حاضر هستند. در هیچ برهه اى از زمان، حتى در مشکلات، خود را تنها نمی دانند و می دانند که پیوسته امدادهایى پر برکت از ناحیه آن بزرگوار به ایشان می رسد.
پی نوشت ها:
۱. روزنامه کیهان ۲۲/۷/۷۸؛ ش۱۶۶۳۳
۲. سوره آل عمران (۳)، آیه ۱۳۸.
۳. نهج البلاغه، کلمات حکمت، شماره ۱۳۹. نهج البلاغه فیض الإسلام، ص۱۱۴۸.
۴. صدوق،کمال الدین، ج۱، ص۱۴۶ و ۳۶۵ / مجلسی، بحارالانوار، ج۳۶، ص۲۵۰.
۵. دکتر احمد محمود صبحی، نظریه الإمامه ص۴۱۳.
۶. صدوق، أمالى و بحارالانوار، ج۵۲، ص۹۲.
۷. شیخ طوسی، الغیبه ص۱۸۸ / بحارألانوار، ج۵۳، ص۱۸۱ / صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۱۶۲ / طبرسی، الإحتجاج، ص۲۶۳ / کشف الغیبه، ج۳، ص۳۲۲ / فیض کاشانی، النوادر، ص۱۶۴.
۸. سوره انفال ( )، آیه ۳۳.
۹. سوره اسراء ( )، آیه ۷۲.
۱۰. عباس استاد آقایی، اسرار آفرینش اهل بیت(علیه السلام)، صص۲۵۳ـ۲۵۱.
۱۱. تفسیر البرهان، ج۴، ص۲۹۱.
۱۲. علامه مجلسی(ره)، بحارالانوار، ج۵۲، صص۹۳ـ۹۲، ح۷.
۱۳. مفاتیح الجنان، دعاى عدیله.
۱۴. دیوان حافظ، ص۱۹۵، غزل ۱۴۴.
۱۵. فروغى بسطامى / دیوان شعر.
۱۶. دیوان حافظ، ص۱۹۵، غزل ۱۴۴.
۱۷. بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۷۵.
۱۸. حاج ملا هادى سبزواری.
۱۹. عصاره خلقت درباره امام زمان(علیه السلام) برگرفته از آثار آیت الله عبداللَّه جوادى آملی، ص ۸۵.
۲۰. سوره ذاریات( )، آیه ۵۶.
۲۱. دکتر حسین فریدونی، امام مهدی(علیه السلام)؛ آخرین پناه، ص۸۵.
۲۲. ولولا دفع اللَّه الناس بعضهم ببعض لفسدت الأرض و لکن الله ذو فضل على العالمین.
۲۳. اصول کافی، ج۲، ص۴۵۱.
۲۴. کمال الدین، ص۲۰۷.
۲۵. احتجاج طبرسی، ج۲، ص۴۹۷.
۲۶. آیت اللَّه ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص۱۵۷.
۲۷. دفع گرفتاریها و بلاها ممکن است مستقیماً توسط خود آن بزرگوار یا از طریق وسایط و یاران مخصوص وى و یا به وسیله دعاى آن حضرت صورت گیرد. (سید محمد صدر، تاریخ الغیبه الکبری) ص۱۵۳.
۲۸. النجم الثّاقب، ص۳۱۴ / بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۷۸ / منتهی الامال، ج۲، ص۳۱۶، به نقل از تاریخ الغیبه الکبری، صص۱۱۷ـ۱۱۶.
منبع : مهدى سلطانى رنانى ماهنامه موعود ، شماره ۵۳