- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
امِّحبیبه، رَمْلَه (هند)[۴۷] دختر ابوسفیان و از همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) است.[۴۸] به نقلى وى ۱۷ سال پیش از بعثت زاده شد[۴۹]و در سالهاى نخست بعثت همراه شوهرش، عبیدالله بن جَحْش اسدى به اسلام گروید. در سال پنجم بعثت، در هجرت دوم مسلمانان به حبشه شرکت کرد.[۵۰] همسرش در آنجا مرتد شد و به آیین مسیح درگذشت[۵۱]؛ اما امّحبیبه که از او جدا شده بود همچنان بر اسلام خود ماند.[۵۲]
نجاشى با دریافت نامهاى از پیامبر در سال ششم[۵۳] یا هفتم هجرى،[۵۴] امّ حبیبه را که تحت سرپرستى او بود براى رسول خدا خواستگارى کرد و با مهریه فراوانى او را به عقد آن حضرت در آورد و براى او کابین بست.[۵۵] در اینکه چه کسى عهدهدار وکالت و اجراى عقد بود گزارشها متفاوت است. بنابه نوشته برخى از آنجا که پدرش ابوسفیان* کافر بود نجاشىِ* مسلمان امّحبیبه را به ازدواج پیامبر(صلى الله علیه وآله)درآورد[۵۶]؛ اما قول مشهور حاکى از آن است که یکى از نزدیکان امّحبیبه به نام خالد بن سعید[۵۷] یا عثمان بن عَفّان[۵۸] عهدهدار این امر بوده است.
امّحبیبه از میان همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله)، از لحاظ نسب از همه به آن حضرت نزدیکتر و مهرش نیز بیشتر بوده است.[۵۹] ایمان او به پیامبر تا بدانجا بود که در سال هشتم هجرت وقتى پدرش ابوسفیان براى تجدید و تحکیم پیمان حدیبیه به مدینه آمد بر او وارد شد و خواست بنشیند. وى پدر را فردى مشرک و ناپاک خواند و اجازه نداد بر روى فرش رسول خدا بنشیند.[۶۰]
از زندگى امّحبیبه پس از پیامبر(صلى الله علیه وآله) آگاهى چندانى وجود ندارد. بنا به گزارشى وى به هنگام محاصره عثمان در سال ۳۵ هجرى در حالىکه بر مرکب سوار بود به قصد ملاقات با او پیش آمد و چون از ملاقات وى جلوگیرى شد گفت: وصایاى بنىامیه به عثمان سپرده شده و او قصد دارد عثمان را به یاد آنها بیندازد؛ اما محاصرهکنندگان گفتههاى وى را نپذیرفتند.[۶۱] روایتى دیگر حاکى از آن است که او به عثمان آب رسانیده و حتى بعضى قصد داشتهاند عثمان را در هودج او از محاصره برهانند.[۶۲] از نظر برخى وى پس از کشته شدن عثمان پیراهن آغشته به خون وى را همراه نعمان بن بشیر نزد برادرش معاویه، به دمشق فرستاد.[۶۳]
امّحبیبه از راویان حدیث پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود و افرادى چون برادرش معاویه، عُرْوَه بن زبیر، دخترش حبیبه و دیگران از او روایت کردهاند.[۶۴] سرانجام وى در سال ۴۲[۶۵] ،۴۴[۶۶] یا ۵۹[۶۷] هجرى در مدینه در گذشت، هر چند برخى از سفر او به دمشق یاد کرده و محل دفن او را نیز همانجا دانستهاند[۶۸] چنانکه در گورستان باب الصغیر قبرى به وى منسوب است.[۶۹]
امّحبیبه در شأن نزول:
۱٫ از نظر برخى مفسران عامه، ازدواج پیامبر(صلى الله علیه وآله) با امّحبیبه موجب مودت بین وى و ابوسفیان شد، ازاینرو نزول آیه: «عَسَى اللّهُ اَن یَجعَلَ بَینَکُم وبَینَ الَّذینَ عادَیتُم مِنهُم مَوَدَّه =
امید است خدا میان شما و کسانى از مشرکان که با شما دشمنى کردند پیوند محبت برقرار کند …» (ممتحنه/۶۰ ، ۷) را درباره این ازدواج دانستهاند[۷۰]؛ لیکن برخى از مفسران ارتباط این آیه با ازدواج ام حبیبه را مردود و برخى دیگر از باب تطبیق دانستهاند.[۷۱] بیشتر مفسران نزول این آیه را درباره اسلام آوردن مشرکان در فتح مکه مىدانند که موجب مودت بین مسلمانان و آنان شد.[۷۲]
۲٫ به نقلى پس از چند غزوه،[۷۳] زنان پیامبر(صلى الله علیه وآله)از آن حضرت خواستند تا بر نفقه آنان بیفزاید و زندگى ایشان را توسعه دهد. گفته شده: درخواست امحبیبه از پیامبر جامهاى سُحُولى[۷۴] (جایى یا قبیلهاى در یمن)[۷۵] یا سُحْوانى[۷۶]بوده است. رسول خدا که توان بر آوردن این خواستهها را نداشت مدت یکماه از آنان کناره گرفت، تا آیات ۲۸ ـ ۲۹ احزاب/۳۳ در این باره نازل شد و به زنان پیامبر هشدار داد که اگر زندگى پرزرق و برق دنیا را مىخواهید مىتوانید از پیامبر جدا شوید[۷۷]. «یـاَیُّهَا النَّبىُّ قُل لاَِزوجِکَ اِن کُنتُنَّ تُرِدنَ الحَیوهَ الدُّنیا و زینَتَها فَتَعالَینَ اُمَتِّعکُنَّ واُسَرِّحکُنَّ سَراحـًا جَمیلا * و اِن کُنتُنَّ تُرِدنَ اللّهَ ورَسولَهُ والدّارَ الأخِرَهَ فَاِنَّ اللّهَ اَعَدَّ لِلمُحسِنـتِ مِنکُنَّ اَجرًا عَظیمـا = اى پیامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگى دنیا و زرق و برق آن را مىخواهید، بیایید با هدایایى شما را بهرهمند سازم و به طرز نیکویى رهایتان سازم و اگر شما خدا و پیامبرش و سراى آخرت را مىخواهید، خداوند براى نیکوکاران شما پاداشى بزرگ آماده ساخته است». با نزول این آیات همسران پیامبر از جمله امّحبیبه بودن با آن حضرت را ترجیح دادند.[۷۸]
۳٫ به موجب برخى روایات، پس از نزول آیه تخییر (احزاب/۳۳،۲۸ ـ ۲۹) زنان پیامبر(صلى الله علیه وآله)ترسیدند که آن حضرت آنان را طلاق دهد، بدین سبب از وى خواستند همچنان همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) باقى باشند[۷۹] و آن حضرت در تقسیم اوقات و نفقه هرگونه که صلاح دانست عمل کند. درباره (درخواستهاى ایشان آیه: «تُرجى مَن تَشاءُ مِنهُنَّ و تُـوى اِلَیکَ مَن تَشاءُ … =
در مورد رفتار با همسرانت و تقسیم اوقات بر آنها نوبت هر یک از آنان را که خواهى تأخیر انداز (ارجاء) و هر یک را که خواهى نزد خود جاى ده (ایواء)» (احزاب/۳۳، ۵۱) نازل شد. برخى مفسران امّحبیبه را از زنان «ارجاء» دانستهاند[۸۰]، هر چند مفسران دیگرى وى را از زنان «ایواء» برشمردهاند.[۸۱]
پی نوشت ها:
اسباب النزول، واحدى؛ الاستیعاب فى معرفه الاصحاب؛ اسد الغابه فى معرفه الصحابه؛ الاصابه فى تمییز الصحابه؛ انسابالاشراف؛ بحارالانوار؛ بحرالعلوم، سمرقندى؛ البحرالمحیط فى التفسیر؛ البدایه و النهایه؛ تاریخ الامم و الملوک، طبرى؛ تاریخ مدینه دمشق؛ تاریخ المدینه المنوره؛ التبیان فى تفسیر القرآن؛ التفسیر الکبیر؛ جامع البیان عن تأویل آى القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبى؛ الدرالمنثور فى التفسیر بالمأثور؛ روض الجنان و روحالجنان؛ سفرنامه ابن بطوطه؛ سیر اعلام النبلاء؛ السیره النبویه، ابن هشام؛ الطبقات الکبرى؛ کشف الاسرار و عده الابرار؛ مجمع البیان فى تفسیر القرآن؛ المحبر؛ المحررالوجیز فى تفسیر الکتاب العزیز؛ مروجالذهب و معادن الجوهر؛ معجم البلدان؛ المغازى؛ الموطّأ؛ النکت والعیون، ماوردى.
سیدمحمود سامانى
[۴۷]. انسابالاشراف، ج ۲، ص ۷۲؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۴۰۱٫
[۴۸]. السیرهالنبویه، ج۴، ص۳۶۲؛ الطبقات، ج۸ ، ص ۷۶ ـ ۷۸٫
[۴۹]. الاصابه، ج۸، ص۱۴۰٫
[۵۰]. انسابالاشراف، ج ۱، ص ۲۲۷٫
[۵۱]. السیره النبویه، ج ۴، ص ۳۶۲؛ اسدالغابه، ج ۷، ص ۳۰۳٫
[۵۲]. الطبقات، ج ۸ ، ص ۷۷؛ المحبر، ص ۷۶٫
[۵۳]. انسابالاشراف، ج ۲، ص ۷۲؛ الاستیعاب، ج ۴، ص ۴۸۴٫
[۵۴]. الطبقات، ج ۸ ، ص ۷۸٫
[۵۵]. الطبقات، ج۸ ، ص۷۸؛ تاریخ طبرى، ج۲، ص ۲۱۳٫
[۵۶]. الاستیعاب، ج ۴، ص ۴۰۳٫
[۵۷]. انسابالاشراف، ج ۱، ص ۲۲۷؛ تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۲۱۳٫
[۵۸]. تاریخ طبرى، ج۲، ص۲۱۳؛ اسدالغابه، ج۷، ص۳۰۳٫
[۵۹]. الاستیعاب، ج۴، ص۴۰۲؛ سیر اعلامالنبلاء، ص۲۱۹٫
[۶۰]. السیره النبویه، ج ۴، ص ۳۹۶؛ المغازى، ج ۲، ص ۷۹۲ ـ ۷۹۳٫
[۶۱]. البدایه و النهایه، ج ۷، ص ۱۵۰؛ تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۶۷۲ .
[۶۲]. تاریخ المدینه، ج ۳، ص ۱۳۱۲ ـ ۱۳۱۳٫
[۶۳]. مروج الذهب، ج ۲، ص ۳۸۹٫
[۶۴]. تاریخ دمشق، ج ۶۹ ، ص ۱۳۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۱۹٫
[۶۵]. سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۲۲٫
[۶۶]. الطبقات، ج۸، ص۸۰؛ انسابالاشراف، ج۲، ص۷۴٫
[۶۷]. المحبر، ص ۸۹ .
[۶۸]. تاریخ دمشق، ج ۶۹ ، ص ۱۳۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۲۰٫
[۶۹]. سفرنامه ابن بطوطه، ج ۱، ص ۹۸٫
[۷۰]. تفسیر ماوردى، ج ۵ ، ص ۵۱۹ ؛ الدرالمنثور، ج ۸ ، ص ۱۳۰؛ انسابالاشراف، ج ۲، ص ۷۳٫
[۷۱]. تفسیر سمرقندى، ج۳، ص۳۵۳؛ المحررالوجیز، ج ۱۵، ص۴۹۰؛ البحرالمحیط، ج ۱۰، ص ۱۵۶٫
[۷۲]. جامعالبیان، مج ۱۴، ج ۲۸، ص ۸۲ ؛ التبیان، ج ۹، ص۵۸۱ـ۵۸۲ ؛ التفسیرالکبیر، ج۲۹، ص۳۰۲ـ۳۰۳٫
[۷۳]. البحرالمحیط، ج ۸ ، ص ۴۷۱٫
[۷۴]. تفسیر ماوردى، ج ۴، ص ۳۹۵٫
[۷۵]. الموطأ، ج۱، ص۲۲۳؛ معجمالبلدان، ج۳، ص ۱۹۵؛ بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۱۱۳٫
[۷۶]. التبیان، ج۸، ص۳۳۴٫
[۷۷]. مجمعالبیان، ج ۸ ، ص ۵۵۵ .
[۷۸]. تفسیر ماوردى، ج۴، ص۳۹۶؛ التبیان، ج۸، ص۳۳۵٫
[۷۹]. جامعالبیان،، مج ۱۲، ج ۲۲، ص ۳۱؛ اسبابالنزول، ص ۳۰۱؛ مجمعالبیان، ج ۸ ، ص ۵۷۳ ـ ۵۷۴ .
[۸۰]. جامعالبیان، مج ۱۲، ج ۲۲، ص ۳۱؛ روضالجنان، ج ۱۶، ص ۸ ؛ تفسیر قرطبى، ج ۱۴، ص ۱۳۹٫
[۸۱]. کشف الاسرار، ج ۸ ، ص ۷۰؛ الدر المنثور، ج ۶ ، ص ۶۳۳ .
منبع: دائره المعارف قرآن کریم (جلد ۴) – مرکز فرهنگ و معارف قرآن