- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 9 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
غیبت امام زمان به معنای پنهانشدن و زندگی مخفی امام مهدی(علیه السلام) آخرین و دوازدهمین امام از سلسله جانشینان پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)، یکی از اعتقادات مهم شیعه دوازده امامی است. بنابر آموزههای شیعه، امام مهدی(علیه السلام) دو غیبت داشته است: غیبت صغری که شصت و نه سال طول کشیده و غیبت کبری که هنوز ادامه دارد. در دوران غیبت صغری امام مهدی(علیه السلام) از طریق چهار نائب با شیعیان ارتباط داشته است اما در دوران غیبت کبری، ارتباط ظاهری امام با مردم قطع گردیده و شیعیان برای امور دینی باید به راویان حدیث و عالمان شیعه مراجعه کنند.
از آنجا که مسئله غیبت امام عصر(عج الله تعالی فرجه الشریف) از طرف ائمه اطهار ـ علیه السلام ـ مطرح شده است، از همان زمان این مسئله مورد بحث و گفتوگو قرار گرفته و راجع به علت آن از ائمه ـ علیه السلام ـ سؤال شده و ایشان پاسخهایى را به آن دادهاند که بدان اشاره خواهیم نمود؛ لیکن براى روشن شدن این پرسش لازم است، پیشاپیش نکاتى را یادآور شویم: ۱٫ «تکلیف» مبتنى بر اصل «اختیار» است، یعنى در صورتى میتوان به کسى امر و نهى کرد و او را به انجام کارى تکلیف کرد که بتواند آن کار را انجام دهد یا آن را ترک نماید. بنابراین، مکلف نمودن انسان مجبور لغو و بیهوده است. ۲٫ امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف)، آخرین حجت معصوم خداوند است، و اوست که احکام الهى را به طور کامل اجرا خواهد کرد و حکومت عدل را در کل جهان برپا خواهد نمود. این مطلبى است که احادیث متواتر اسلامى بر آن دلالت میکند. چنانکه پیش ازاین به آن اشاره شد. ۳٫ سیره و روش پیامبران و رهبران الهى در معاشرت با افراد جامعه و حل و فصل امور مبتنى بر روش متعارف و معمول میان انسانها میباشد، و استفاده از معجزه و روشهاى خارقالعاده، امرى استثنایى بوده و بهرهگیرى از آن به موارد ویژه اختصاص دارد؛ زیرا در غیر این صورت غرض از تکلیف و هدایت و ارشاد که آزمایش انسانها و رشد و تعالى آنان از روى اراده و اختیار خویش است، عملى نخواهد شد. و نیز امدادهاى غیبى که در زندگى دینداران و مؤمنان رخ داده است، در حد شایستگیها و قابلیتهایى بوده است که آنان از طریق طاعت و بندگى خدا فراهم ساخته بودند. ۴٫ با توجه به اینکه وجود و حضور امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) خطرى جدى براى ستمکاران و تبهکاران میباشد، بدیهى است آنان به شدت با او خصومت ورزیده، و وجود و حضورش را تحمل نکردند، و در صدد قتل و نابودى او برآیند، به همین جهت بود که خلفاى عباسى جاسوسانى را گماشته بودند تا همسران امام عسکرى (علیه السلام) را زیر نظر داشته باشند و از این طریق فرزند او را شناسایى نموده و او را از سر راه خود بردارند، ولى خداوند آثار باردارى را در مادر حضرت مهدى(عج الله تعالی فرجه الشریف) آشکار نساخت، تا دشمنان از راز وجود او آگاه نشوند و حجت خدا باقى بماند. ۵٫ تشکیل حکومت عدل جهانى، با حفظ اصول یاد شده(رعایت اصل اختیار، استفاده از روشهاى عادى زندگى، مصونیت رهبر از خطر دشمنان) در صورتى امکانپذیر است که همه ملتها از نظر روحى و فکرى پذیراى چنان حکومتى با چنان رهبرى باشند، یعنى از حکومتها و سیاست هاى مبتنى بر آرا و اندیشههاى گسسته از وحى و مدیریت و رهبرى الهى مأیوس و ناامید گردیده و براى آمدن منجى کل و امام عدل و فضیلت، لحظه شمارى نمایند. در چنین شرایطى است که اراده و خواسته ملتها مجال هر گونه توطئهاى را از قدرت هاى شیطانى میگیرد و حجت خدا با تکیه بر مشیت خدا و به پشتوانه خواست عمومى ملتها میتواند، حکومت عدلگستر خویش را برپا نماید.
نگاهى به روایات
سه نکته یاد شده، یعنی: ۱٫ تشکیل حکومت عدل جهانى ۲٫ آزمایش انسانها ۳٫ خوف از قتل در احادیثى که از ائمه طاهرین ـ علیه السلام ـ در رابطه با غیبت امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) و علت آن روایت شده، مطرح گردیده است، و به ویژه «خوف از قتل» شمار زیادى از روایات را به خود اختصاص داده است، تا آنجا که طبق آن چه مرحوم مجلسى در «بحار الانوار»(۱) روایت کرده این مطلب در ده روایت، به عنوان علت غیبت حضرت مهدى(عج الله تعالی فرجه الشریف) معرفى شده است. همچنین احادیث مربوط به اینکه حضرت مهدى، آخرین حجت خدا و مأمور تشکیل حکومت عدل جهانى است، درحد تواتر است و از طریق شیعه و اهل سنت روایت شده است. مسئله ابتلا و آزمایش نیز در پارهاى از روایات به عنوان فلسفه غیبت امام زمان مطرح گردیده است، چنانکه امام صادق (علیه السلام) خطاب به جمعى از اصحاب خود که درباره حکومت بر حق «اهل بیت» گفتوگو میکردند، فرمود: «به خدا سوگند! آن چه در انتظارش هستید، واقع نخواهد شد تا آن که آزمایش و غربال شوید. به خدا سوگند! این امر تحقق نخواهد یافت، مگر پس از یأس و پس از آن که اهل شقاوت و سعادت، شقاوت و سعادت خود را بازیابند».(۲)
یادآورى
مسئله غیبت امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) را میتوان از رازهاى غیبى خدا دانست که آگاهى بر حقیقت و اسرار آن فراتر از توان و ظرفیت فکر بشرى است، ولى با استناد به براهین عقلى و نقلى میدانیم که همه افعال الهى مشتمل بر حکمتها و مصالحى است که تضمین کننده سعادت بشرى میباشند، هر چند علم و آگاهى بشر از درک کامل آن ناتوان باشد. بنابراین، پس از اثبات حکمت و عدل خداوند، و لزوم وجود امام و عصمت او، در مسئله غیبت با مشکلى مواجه نخواهیم شد، و اصولاً نیازى به بحث تفصیلى در اینباره نیست؛ زیرا علم اجمالى به اینکه این کار، حکیمانه و عالمانه بوده، و در برگیرنده مصلحت عمومى بشر است، براى اعتقاد به آن کافى است، چنانکه در بسیارى از احکام دینى حل برخى امور بر همین پایه استوار است. مطلب فوق مضمون روایتى است که مرحوم صدوق از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده است. عبدالله بن فضل هاشمى میگوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود: «براى صاحب این امر، غیبتى مقرر شده است که باید به آن عمل کنند، و در زمان غیبت او اهل باطل دچار شک و تردید میشوند؟» به امام (علیه السلام) عرض کردم گفتم: فدایت شوم! این غیبت براى چیست؟ امام (علیه السلام) پاسخ داد: براى امرى است که ما مأذون به کشف آن نیستیم. گفتم: پس وجه حکمت الهى در غیبت او چیست؟ امام (علیه السلام) فرمود: «وجه حکمت آن، جز پس از ظهور او آشکار نخواهد شد، چنانکه وجه حکمت سوراخ کردن کشتى، و کشتن جوان، و ساختن دیوار توسط خضر (علیه السلام) ، براى موسى (علیه السلام) روشن نشد، مگر هنگام مفارقت آن دو از یکدیگر. اى فرزند فضل! این امر، امرى الهى، و سرى خدایى و غیبى از غیوب خداوند است. هر گاه ما دانستیم که خداوند ـ عزوجل ـ حکیم است، تصدیق میکنیم که همه افعال او حکیمانه است، هر چند وجه حکمت آنها برایمان روشن نگردد».(۳)
آثار و فواید وجود امام عصر(عج الله تعالی فرجه الشریف)
در اینکه مردم از وجود امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) بهره میبرند، شکى نیست، و این بهرهمندى به صورتهاى مختلف جلوهگر است. الف. همانگونه که قبلاً بیان گردید، وجود امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) که نمونه تمام عیار انسان کامل است ، فلسفه حیات و زندگى است، و اگر وجود چنین انسانى نباشد، حیات به منزله کالبدى بیجان، و بیابانى خشک و سوزان است. به عبارت دیگر: زمین خالى از حجت خدا لغو و بیهوده است. بنابراین، وجود مقدس آن حضرت سبب غایى دوام حیات و زندگى است. بر این پایه، همه انسانها اعم از مؤمن و کافر در حمایت خویش وامدار وجود مبارک آن حضرت میباشند. ب. از برخى روایات استفاده میشود که امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ گاهى در میان افراد جامعه حضور مییابد، هر چند کسى او را نمیشناسد. یکى از جاهایى که آن حضرت به صورت ناشناس حاضر میشوند، مراسم حج خانه خداست. چنانکه از محمدبنعثمان دومین نایب خاص امام عصر(عج الله تعالی فرجه الشریف) نقل شده که گفته است: «به خدا سوگند، صاحب این امر (امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف)) هر سال در مراسم حج حاضر میشود، مردم را میبیند و آنان را میشناسد، و مردم نیز او را میبینند، ولى او را نمیشناسند».(۴) بنابراین، امام (علیه السلام) میتواند معارف و مطالب مهم و رهنمودهاى تعیینکننده خویش را در حدى که مأمور به بیان آن هستند به مردم منتقل نماید، چنانکه در حدیثى که از امام صادق (علیه السلام) روایت شده، آمده است: برادران یوسف (علیه السلام) پس از آن که مدتى یوسف از آنان غایب بود، او را نشناختند و با شگفتى گفتند: آیا تو یوسفی؟ بنابراین، چه مانعى دارد که خدا همین سنت را در مورد حجت خود جارى نماید، و آن حضرت در بازارها و در جمع آنان حضور یابد، ولى آنان او را نشناسند، تا اینکه خدا به او اذن دهد تا خود را معرفى نماید. همانگونه که به یوسف (علیه السلام) اذن داد و او خود را به برادرانش شناساند.(۵) ج. در میان مؤمنان و شیعیان خالص آن حضرت کسانى هستند که در اثر تزکیه نفس و صفاى باطن، شایستگى ملاقات و دیدار او را پیدا میکنند ـ هر چند خود آنان در لحظه دیدار به این حقیقت واقف نباشند ـ و از این طریق از فیض معنوى امام بهرهمند میگردند، و جامعه نیز از طریق آنان، به منبع فیض خداوندى نایل میشود. د. علم به اینکه امام ـ به اذن و مشیت الهى ـ بر افعال افراد نظارت دارد، و از سوى دیگر هر لحظه احتمال ظهور او وجود دارد، عامل مؤثرى در خوددارى از گناه و رعایت احکام الهى خواهد بود. هـ. فقیهان عادل و پارسا، نواب عام امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) هستند و در عصر غیبت، رهبرى و زعامت جامعه بشرى را بر عهده دارند. و این روش معمول رهبران است که در حال غیبت خود با تعیین افرادى به عنوان نماینده و یا فرستادن آنان به مناطق دوردست، پیروان خود را هدایت و رهبرى میکنند. بنابراین، چنین نیست که امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ جامعه بشرى را به کلى به حال خود رها کرده و هیچگونه نظارت و تصرف و تأثیرى در سرنوشت آنان نداشته باشد.
خورشید پس ابر
در احادیث اسلامى، نحوه بهرهمندى انسانها از وجود امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) در عصر غیبت به بهرهمندى از خورشید پشت ابر تشبیه شده است، چنانکه امام صادق (علیه السلام) در پاسخ این پرسش «سلیمان اعمش» که مردم چگونه از حجت غایب بهرهمند میشوند؟ فرمود: همانگونه که از خورشید پشت ابر نفع میبرند.(۶) جابربن عبدالله انصارى نیز این مضمون را از پیامبر اکرم ـ صلّى الله علیه و آله ـ نیز نقل کرده است.(۷) نیز همین مطلب در توقیعى که از حضرت صاحبالامر(عج الله تعالی فرجه الشریف) توسط محمدبنعثمان (دومین نایب خاص آن حضرت) براى اسحاقبنیعقوب صادر شده آمده است.(۸) این تشبیه بیانگر نکاتى است که برخى از آنها را یادآور میشویم: ۱٫ همانگونه که مردم از نور و گرماى خورشید ـ هنگامى که پشت ابر است ـ به کلى محروم هستند، از نور وجود و معنویت خورشید ولایت نیز به کلى محروم نمیباشند. ۲٫ چنانکه پنهان شدن خورشید از ناحیه خورشید نیست، بلکه به دلیل ابرهاست که میان دیدگان انسانها و خورشید، فاصله میشوند، غیبت امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) نیز از ناحیه او نیست بلکه موانعى در کار است که وجود قدرتهاى جابر، و عدم آمادگى روحى و فکرى تودههاى مردم از آن جملهاند. ۳٫ خورشید براى همیشه پشت ابر باقى نخواهد ماند و پنهان شدن آن در پشت ابر، مایه یأس و ناامیدى نیست، همچنین نباید در اثر طولانى شدن غیبت امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ از ظهور او مأیوس گردید، بلکه باید با امید به ظهور او خود را براى بهرهمند شدن از نور باهر وجود او به طور کامل آماده ساخت.
مسئله غیبت در تاریخ امتهاى پیشین
در تاریخ پیامبران الهى مواردى یافت میشود که پیامبر خدا به دلایلى از میان امت و قوم خود غایب شده است، و این مطلب یکى از وجوهى است که در توجیه غیبت امام زمان بیان شده است، چنانکه امام صادق (علیه السلام) در پاسخ این سؤال که وجه حکمت غیبت حضرت قائم(عج الله تعالی فرجه الشریف) چیست؟ فرمود: «وجه حکمت غیبت آن حضرت همان وجه حکمت غیبتهاى سایر حجتهاى خدا قبل از اوست.»(۹) و در حدیث دیگرى آمده است که امام صادق (علیه السلام) به حنان بن سدیر فرمود: «مشیت خدا بر این استقرار یافته که سنتهاى پیامبران پیشین ـ علیه السلام ـ را در مورد غیبت قائم ما جارى سازد، پس حاصل جمع مدت غیبتهاى آنان درباره او واقع خواهد شد.»(۱۰) پیامبران که در احادیث به غیبت آنها استشهاد شده است، عبارتند از: ۱٫ حضرت یونس، ۲٫ حضرت یوسف، ۳٫ حضرت موسى، ۴٫ حضرت صالح. غیبت سه پیامبر نخست در قرآن کریم نیز آمده است. عبداللهبنسنان میگوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود: در مورد قائم(عج الله تعالی فرجه الشریف) سنتى از موسى (علیه السلام) واقع میشود. پرسیدم: آن سنت کدام است؟ فرمود: مخفى بودن ولادت، و غیبت از قومش.(۱۱) محمدبنمسلم گوید: نزد امام باقر (علیه السلام) رفتم تا درباره قائم آل محمد ـ صلّى الله علیه و آله ـ از او سؤال کنم. قبل از آن که لب به سخن بگشایم، امام فرمود: در قائم آل محمد پنج شباهت از پنج پیامبر موجود است: ۱٫ شباهت به یونس (علیه السلام) و آن عبارت است از بازگشت به سوى قوم خود پس از غیبت از آنان، به گونهاى که وقتى از میان آنان رفت جوان بود، و وقتى بازگشت پیر شده بود. ۲٫ شباهت به یوسف (علیه السلام) که عبارت است از غیبت از قوم و خویشاوندان و دشوار شدن امر غیبت وى بر پدرش یعقوب (علیه السلام) . ۳٫ شباهت با موسى (علیه السلام) در خفاى ولادت، و غیبت از شیعیان و پیروانش، و آزارهایى که از دشمنانشان دیدند، تا اینکه بازگشت و خداوند او را بر فرعونیان پیروز ساخت. ۴٫ شباهت با عیسى (علیه السلام) در اینکه در مورد زنده بودن او اختلاف نمودند، برخى گفتند: زنده است، و برخى گمان کردند که او مرده است. ۵٫ شباهت با جدش رسول اکرم ـ صلّى الله علیه و آله ـ که با شمشیر قیام خواهد کرد و دشمنان خدا و رسول خدا را نابود خواهد ساخت.(۱۲) نیز درباره غیبت صالح (علیه السلام) از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمود: او مدتى طولانى غایب بود. و هنگامى که بازگشت قیافهاش کاملاً تغییر کرده بود، و مردم در مورد او سه دسته شده بودند، عدهاى او را تصدیق کردند، عدهاى او را تکذیب نمودند، و گروهى نیز دچار شک و تردید شدند. هم چنین از آن حضرت پرسیده شد: آیا در دوران غیبت صالح (علیه السلام) عالم و دانشمندى در میان قوم او بود تا آنان را راهنمایى کند؟ امام (علیه السلام) پاسخ داد: خدا عادلتر از آن است که زمین را بدون عالمى که مردم را به خدا دعوت نماید، باقى گذارد.(۱۳)
پى نوشت ها:
(۱) . بحار الانوار، ج ۵۲، باب عله الغیبه، ص ۹۸ـ۹۰٫
(۲) . اصول کافى، ج ۱، کتاب الحجه، باب التمحیص و الامتحان، روایت ۶ ـ پنج روایت دیگر این باب نیز مربوط به همین مسئله است.
(۳) . علل الشرایع، باب ۱۷۹، عله الغیبه، حدیث ۸٫
(۴) . بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۵۰٫
(۵) . علل الشرایع، ص ۲۴۴، باب ۱۷۹(عله الغیبه).
(۶) . بحار الانوار، ج ۵۲، باب عله الغیبه، ص ۹۲٫
(۷) . همان مدرک.
(۸) . همان مدرک.
(۹) . علل الشرایع، ص ۲۴۶٫
(۱۰) . همان مدرک، ص ۲۴۵٫
(۱۱) . بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۱۶٫
(۱۲) . بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۱۸ـ۲۱۷٫
(۱۳) . همان، ص ۲۱۶ـ۲۱۵٫
منبع: پایگاه اندیشه قم