- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
در جهان اسلام پنج مذهب فقهی به نامهای حنفی، شافعی، حنبلی، مالکی و جعفری وجود دارد. مذهب جعفری منسوب به جعفربن محمد الصادق(علیه السلام) است. امام صادق(علیه السلام)، ششمین امام از امامان اهلبیت رسولالله(ص) هستند که کنیهشان ابوعبدالله است. پدرشان امام محمدباقر(علیه السلام)، فرزند امام زینالعابدین(علیه السلام) پسر امام حسینبن علیبن ابیطالب است. بخاری در تاریخ خود گفته است: «جعفربن محمد، در سال هشتاد هجری متولد شده و در سال یکصد و چهل و هشت وفات نموده است» (نووی، ۱۹۹۶م، ص ۱۵۵). هدف از این مقاله کوتاه، شرح دیدگاه علمای اهلسنت درباره امام جعفربن محمد الصادق(علیه السلام) و بیان جایگاه و مقام ایشان در نزد اهلسنت است.
اوصاف امام صادق(علیه السلام)
در کتابهای اهل سنت افزون بر ذکر فضایل اهلبیت(علیه السلام)، امام جعفربن محمد الصادق(علیه السلام) با عناوین و عباراتی بزرگ و پرمعنا توصیف شده است. این اوصاف و عناوین، حاکی از جلالت و بزرگواری ایشان در نسب و حسب است و بر مقام فوقالعادهی معنوی و علمی این امام دلالت دارد.
ابن عبدالبر در تعریف ایشان چنین میگوید: «جعفربن محمدبن علیبن ابیطالب رضیاللهعنهم، کنیهاش ابوعبدالله و مادرش فروه، دختر قاسم پسر محمدبن ابابکر صدیق است و او، آن جعفری است که معروف به صادق است و او ثقه، امین، عاقل، حکیم، بسیار باتقوا و صاحب فضلی بوده که مذهب جعفری منسوب به اوست» (یوسفبن عبدالله، ۱۳۸۷ق، ص ۶۶).
نووی، دانشمند معروف اهل سنت نیز ایشان را اینگونه توصیف میکند: «او امام ابوعبدالله جعفربن محمدبن علیبن الحسینبن علیبن ابیطالب رضیاللهعنهم، هاشمی، مدنی و صادق است. محمدبن اسحاق و یحیی انصاری و مالک و ابن جریح و شعبه و یحیی القطان و دیگران از او نقل حدیث کردهاند و همگی اتفاق بر امامت و جلالت و سیادت او دارند. عمروبن ابی المقدام گفته است که هرگاه به جعفربن محمد نظر میکردم، میدانستم که او از سلاله انبیاست (نووی، ۱۹۹۶م، ص ۱۵۵).
شیخ عطار در کتاب تذکرهالاولیاء که در شرح حال عرفا و اولیاء نگاشته است، از امام صادق(علیه السلام) آغاز میکند و میگوید: «آن سلطان ملت مصطفوی، آن برهان حجت نبوی، آن عامل صدیق، آن عالم تحقیق، آن میوه دل اولیاء، آن جگر گوشه انبیاء، آن ناقد علی، آن وارث نبی، آن عارف عاشق: جعفر الصادق رضیالله عنه.»
وی همچنین میگوید: «ذکر انبیاء و صحابه و اهلبیت نیاز به کتاب جداگانه دارد، اما در این کتاب که شرح اولیاء است به سبب تبرک به صادق ابتدا میکنیم.» و سپس ادامه میدهد: «چون ذکر او کرده شود، از آن همه بود. نه بینی که قومی که مذهب او دارند، مذهب دوازده امام دارند؛ یعنی یکی دوازده است و دوازده یکی. اگر تنها صفت او گویم، به زبان و عبارت من راست نیاید؛ که در جمله علوم و اشارات و عبارات بیتکلّف به کمال بود و قدوه جملهی مشایخ بود و اعتماد همه بر وی بود و مقتدای مطلق بود، هم الهیان را شیخ بود و هم محمدیان را امام و هم اهل ذوق را پیشرو و هم اهل عشق را پیشوا. هم عبّاد را مقدّم و هم محمدیان را مکرم، هم صاحب تصنیف حقایق، هم در لطایف تفسیر و اسرار تنزیل بینظیر بود… و عجب دارم از آن قوم که ایشان خیالبندند که اهل سنت و جماعت را با اهلبیت چیزی در راه است … و من آن نمیدانم که کسی در خیال باطل مانده است. آن میدانم که هر که به محمد ایمان دارد و به فرزندانش ندارد به محمد ایمان ندارد. تا به حدی که شافعی در دوستی اهلبیت به حدی بوده است که به رفضش نسبت کردند و محبوس کردند و او را در آن معنی شعری سروده است و یک بیت آن این است:
لو کان رفضا حب آل محمد
فلیشهد الثقلان انی رافض
یعنی: اگر دوستی آل محمد رفض است، گو جمله انس و جن گواهی دهید به رفض من.
(عطار، ۱۳۸۴ش، ص ۱۰)
با توجه به آنچه بیان شد، کسانی که میپندارند اهل سنت و جماعت به مقام علمی و معنوی اهلبیت رسول خدا(ص) اعتقاد ندارند، با کمال بیانصافی مرتکب تهمت آشکار گردیدهاند. زیرا شدت ارادت و محبت اهل سنت نسبت به اهلبیت از احادیثی که در این موضوع از رسول خدا(ص) در کتابهایشان نقل کردهاند بهتر و بیشتر روشن میگردد. بهعنوان نمونه، ابن حبان بستی در صحیح خود از پیامبر اسلام(ص) نقل نموده است که فرمود: «به آنکسی قسم میخورم که جان من در دست اوست، هیچکسی با ما اهلبیت دشمنی نمیکند مگر اینکه خدای متعال او را داخل جهنم کند» (بستی، ۱۴۱۴ق، ص ۴۳۵، حدیث ۲۵۷۸)
ç عبادت و تقوای امام صادق(علیه السلام)
امام جعفر صادق(علیه السلام) با جان و دل، بنده واقعی خداوند بود و لحظهای از عبادت خدا غافل نبوده است. مالک(ره) درباره عبادت آن حضرت میگوید: «من ندیدم او را مگر بر سه خصلت، یا نمازگزار بود یا روزهگیر و یا اینکه قرآن میخواند؛ و ندیدم او را که بدون طهارت(وضو) حدیثی از رسولالله(ص) نقل کند؛ و درباره چیزی که سودی نداشت سخن نمیگفت؛ و از عالمان عابد و زاهدی بود که از خداوند میترسند. همانا سالی با او حج انجام دادم و چون به شجره (محلی است در اطراف مکه که حاجیان در آنجا احرام میبندند) رسید، محرم شد، پس هر گاه میخواست تهلیل بگوید حالت غش و بیهوشی بر او عارض میگردید. من به او گفتم آیا این حالت حتماً باید بر تو عارض شود؟ او با اکرام و چهره شادمان به من گفت: ای پسر ابیعامر من میترسم از اینکه بگویم «لبیک اللهم لبیک» خداوند بگوید «لا لبیک و لا سعدیک» (یوسفبن عبدالله، ۱۳۸۷ق، ص ۶۷)
به گفته ابونعیم، ابوعبدالله جعفربن محمد الصادق(علیه السلام) امام ناطق بود و صاحب زمام ولایت بود که به عبادت و فروتنی رو آورده و عزلت و خشوع را اختیار کرده بود (ابو نعیم، ۱۴۰۵ق، ص ۱۹۲).
ç علم و فضل امام(علیه السلام)
فضل و علم امام صادق(علیه السلام) بر ارباب علم و دانش پوشیده نیست. این مطلب در کتابهای مختلف مربوطه بیان گردیده است. در اینجا بهعنوان نمونه به آنچه در برخی کتابهای اهل سنت آمده است اشاره میشود.
محمد بستی میگوید: «و کان من سادات اهلالبیت فقها و علما و فضلا روی عنه الثوری و مالک و شعبه و…؛» یعنی امام صادق(علیه السلام) از نظر فقه، علم و فضل از سادات اهل بیت(علیه السلام) بود و ثوری و مالک و شعبه و راویان زیادی از او نقل حدیث کردهاند (بستی، ۱۳۹۵ق، ص ۱۳۱).
از همه مهمتر، ابوحنیفه، رئیس مذهب حنفی که امروز در جامعه اسلامی بیشترین پیرو را دارا است، امام صادق(علیه السلام) را فقیهترین کسی معرفی نموده که در زندگیاش دیده است. حسنبن زیاد میگوید که از ابوحنیفه، از فقیهترین کسی که او دیده است، سؤال شد، او در جواب گفت: «ما رأیت احدا افقه من جعفربن محمد» یعنی هیچکسی را فقیهتر از جعفربن محمد ندیده است. او این مطلب را زمانی متوجه شد که او را به دستور منصور خلیفه عباسی آزمود، وقتی که منصور از ابوحنیفه میخواهد چهل سؤال مشکل را آماده کرده و از امام صادق(علیه السلام) بپرسد، ابوحنیفه چنین میکند و بعد از پاسخهای امام بر مبنا و نظرهای تمام مذاهب اسلامی، ابوحنیفه میگوید: من قبلاً روایت کرده بودم که داناترین مردم، عالمترین آنان به اختلاف مردم است (قرشی، بیتا، ص ۲۸۶؛ جرجانی، ۱۴۰۹ق، ص ۱۳۲؛ مزی، ۱۴۰۰ق، ص ۷۹؛ ذهبی، ۱۴۱۳ق، ص ۲۵۷). مراد امام ابوحنیفه این است که هر کسی که مسلط بر آراء و نظرات تمام مذاهب اسلامی بوده و بر اختلافات بین آنان آگاهی داشته باشد، عالمترین فقیه اسلامی است و امام صادق(علیه السلام) چون علم کامل بر اختلاف آراء و فتاوای همه مذاهب داشته است، پس او فقیهتر از همه است.
افزون بر اینکه در متون اهل سنت از امام صادق(علیه السلام) روایات فراوانی نقلشده است، در تفسیر نیز از آراء آن حضرت استفاده شده است که به نمونههایی از آن اشاره میشود:
سیوطی در ذیل آیه «وَاشْکُرُوا لِی وَلا تَکْفُرُونِ» (بقره، ۱۵۲) سخنی از امام صادق(علیه السلام) نقل میکند که آن حضرت فرمود: «شکر کسی را که به شما نعمت میدهد انجام دهید؛ زیرا هنگامی که شکر منعم را انجام دهی، نعمتها بیپایان میگردد و اگر کفران ورزی، نعمتها بقا پیدا نمیکند. شکر موجب فراوانی در نعمت و امان از غیر میشود.» (سیوطی، ج ۱، ۱۹۹۳م، ص ۳۷۴)
سمرقندی در تفسیر آیات آخر سوره آلعمران که شامل دعاهای متعددی میشود و به «إِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمِیعَادَ» (آل عمران، ۱۹۴) ختم میگردد، این سخن را از امام صادق(علیه السلام) نقل میکند که هر که خدا را به این دعاها بخواند، حتماً دعاهایش به اجابت میرسد؛ زیرا خداوند به دعا کنندهها فرموده است: «أَنِّی لا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ» (آل عمران، ۱۹۵) یعنی ثواب عمل کسی را که در طاعت من آن را انجام داده است، باطل نمیکنم حالا میخواهد این کس مرد باشد یا زن (سمرقندی، بیتا، ج ۱، ص ۳۰۰).
سمعانی در ذیل آیه «لَوْلا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ» (یوسف، ۲۴) که در داستان حضرت یوسف(علیه السلام) آمده، میگوید که امام صادق گفته است معنای برهان در این آیه این است که در خانه زن(زلیخا) بتی وجود داشت و او برخاست با پارچهای آن را پوشاند. حضرت یوسف(علیه السلام) به او گفت چرا این کار را کردی؟ او پاسخ داد که من از آن حیا میکنم مرا ببیند که مرتکب معصیت میشوم. حضرت یوسف گفت پس شایستهتر است من از پروردگارم حیا کنم؛ و این را گفت و فرار کرد. (سمعانی، ۱۴۱۸ق، ج ۳، ص ۲۳)
سیوطی به نقل از ابن عباس و ابن عمر میگوید که پیامبر(ص) فرمود که خداوند دارای ۹۹ اسم است، هر که آنها را برشمرد داخل بهشت میشود. از جعفربن محمد الصادق(علیه السلام) از این اسمهای نودونهگانه پرسیده شد، او در جواب گفت تمام این اسمها در قرآن است. در سوره فاتحه، پنج اسم که عبارتاند از «یا الله، یارب، یا رحمن، یا رحیم، یا مالک» و در سوره بقره سیوسه اسم است و همینطور تا آخر قرآن ۹۹ اسم خدا را از سورههای آن برشمردند (سیوطی، ۱۹۹۳م، ج۳، ص ۶۱۵) که مجالی برای ذکر آنها در این مقاله وجود ندارد.
ç سخنان و نصایح
امام صادق(علیه السلام) مانند اجداد طاهرین خود تمام عمرش را در راه ارشاد و رستگاری امت اسلامی و بالا بردن سطح علمی جامعه بشری سپری نمود و دلسوزانه با پیروی از رهنمودهای جدش رسول خدا(ص) در هدایت مردم کوشید و به همین جهت است که سخنان و نصایح حکیمانهی زیادی از آن حضرت به ارث مانده است. امروز این میراث ارزشمند اسلامی، مایه افتخار مسلمانان در جهان است و نهتنها مسلمانان، بلکه همه بشریت میتوانند گفتار و کردار این امام مسلمانان را سرمشق زندگی خود قرار داده و از تاریکیهای جهل و نادانی، خود را رهایی داده و از لذت نور علم و هدایت بهرهمند شوند.
سخنان امام صادق(علیه السلام) شامل حوزههای اعتقادی، اخلاقی، عبادی، اجتماعی و علمی میشود. در این زمینه به چند نمونه از این سخنان و نصایحی که در کتابهای اهل سنت منعکسشده اشاره میکنیم.
از جعفربن محمد از کیفیت خدا پرسیده شد، در جواب گفت: «نور لا ظلمه فیه و علم لا جهل فیه و حیات لا موت فیه» (حسینبن محمد، ۱۴۲۰م، ج ۲، ص ۴۱۰)؛ یعنی خدا نوری است که هیچ تاریکیای در آن نیست و علمی است که جهلی در آن وجود ندارد و زندگی است که مرگی در آن نیست.
امام صادق(علیه السلام) مردم را به جلب رضای خدا توصیه نموده و میگوید: «مردم را با چیزی که خدا را به سخط میآورد، راضی نکنید و آنان را به خاطر چیزی که خدا به شما نداده است، نکوهش و مذمت نکنید و آنان را به خاطر رزقی که خداوند به آنان داده ستایش نکنید؛ زیرا رزق و روزی چیزی است که به وسیله حرص حریص به دست نمیآید و به وسیله تنفر متنفر رد نمیشود. اگر یکی از شما از رزق فرار کند، همانگونه که از مرگ فرار میکند، همانا رزقش او را درک خواهد نمود، همانند مرگ که او را درک میکند.» (مالکی، ۱۴۲۳ق، ج ۱، ص ۴۹۴)
امام صادق(علیه السلام) استحکام روابط اجتماعی و ایجاد اعتماد و برادری بین افراد جامعه را بر نفی ظلم و دروغ و وعدهخلافی منوط میداند و میگوید: «کسی که سه خصلت در او باشد، چهار چیز نسبت به او بر مردم واجب میگردد: در هنگام معاشرت با آنها بر آنان ظلم نکند و در هنگام سخن گفتن با آنها به آنان دروغ نگوید و در هنگام وعده دادن به آنها با آنان وعدهی خلافی نکند و در این صورت بر مردم است که عدل او را آشکار سازد و مروّت او را به کمال رساند و برادری او بر آنان واجب میگردد و غیبتش بر آنان حرام میشود.» (بستی، ۱۳۹۷،ج ۱، ص ۱۰۲)
ایشان در سخنی دیگری گفتهاند: «لا زاد افضل من التقوی و لا شئ احسن من الصمت و لا عدو اضر من الجهل و لا داء ادوی من الکذب» (احمدبن عبدالله، ۱۴۰۵ق، ج ۳، ص ۱۹۶) یعنی هیچ توشهای بالاتر از تقوی نیست و هیچ چیزی نیکوتر از سکوت نیست و هیچ دشمنی ضررناکتر از جهل نیست و هیچ دردی ناخوشتر از دروغ نیست.
ç سفیان ثوری و امام صادق(علیه السلام)
سفیان ثوری یکی از عرفای اهل سنت است که در زمان امام(علیه السلام) میزیسته و از شاگردان آن حضرت بود که بیشترین تعامل را با ایشان داشته است. روزی سفیان به امام(علیه السلام) میگوید: از نزد تو برنمیخیزم، مگر بعد از اینکه با من سخنی بگویی. او گفت با تو سخن خواهم گفت و سخن گفتن زیاد، خیری به تو نمیرساند. ای سفیان! هنگامی که خداوند به تو نعمتی داد و تو دوام و بقاء آن را دوست داشته باشی، پس حمد و شکر خدا را بر آن زیاد گردان، زیرا خداوند عز و جل در کتابش فرموده: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ» (ابراهیم، ۷) و هنگامی که رزق را به کندی در مییابی، استغفار را زیاد کن، زیرا خداوند متعال در کتابش فرموده: « اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً* یُرْسِلِ السَّمَاء عَلَیْکُم مِدْرَارًا* وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً» (نوح، ۱۰-۱۲) ای سفیان، اگر گرفتار شر پادشاه یا غیر او شدی، پس گفتن لاحول و لا قوه الا بالله را زیاد کن، زیرا که آن کلید گشایش و گنجی از گنجهای بهشت است. (ابونعیم، ۱۴۰۵، ج ۳، ص ۱۹۳)
از نظر امام صادق(علیه السلام)، یک مسلمان در برابر مردم و در میان جامعه باید ظاهر آراسته داشته باشد و نباید با قیافه غیرمعروف و لباسهای ژولیده در میان آنها خودنمایی کند، چه اینکه این کار بوی ریا و مردمفریبی را با خود حمل میکند. اخلاصی که ناشی از دیانت است باید فقط برای خدا انجام گیرد. سفیان ثوری میگوید: روزی بر جعفربن محمد وارد شدم که لباس فاخری پوشیده بود و با تعجب به او نگاه میکردم که به من گفت ای ثوری، چرا به من خیره شدهای؟ شاید از چیزی که بر تن من دیدهای تعجب میکنی؟ گفتم: ای پسر رسول خدا، این نه لباس توست و نه لباس پدران تو! او به من گفت: ای سفیان آنان در زمانی بودند که زندگی سخت و بخورونمیری داشتند و مطابق با آن عمل میکردند؛ و حالا زمانی است که همهچیز فراوان شده است. سپس آستینش را بالا کشید که در زیر آن لباسی از پشم سفید پوشیده بود؛ و به من گفت ای ثوری! این را برای خدا پوشیدهام و این را برای شما. آنچه را که برای خداست پنهان کرده و آنچه را که برای شماست آشکار نمودهام. (همان)
ç فرازهایی از وصیت امام به فرزندش موسیبن جعفر
معمولاً وصیتهای مردم به امور مادی و ارث و میراث و کارهای انجام نشده تعلق دارد؛ و از طرف وصیتکننده، سفارشها و توصیههایی به وصی میشود که بر طبق وصیت او عمل کرده و در انجام آنها کوتاهی نکند؛ اما بزرگان دین توجه خاصی به امور دینی و معنوی و هدایت و ارشاد مردم داشتند و به همین جهت، وصیت امام صادق(علیه السلام) به فرزندش امام موسی کاظم(علیه السلام)، به امور معنوی و اخلاقی مربوط میشود. مخاطب این وصیت، در ظاهر اگرچه فرزندشان امام کاظم(علیه السلام) است، ولی در حقیقت آموزههای آن متوجه همه مسلمانان بوده و برای همگان، چراغ راههای تاریک در این دنیا است. در اینجا مناسب است که برخی از فرازهای وصیتنامه امام(علیه السلام) ذکر گردد.
آنگونه که نقلشده است؛ امام در روزهای واپسین عمر خود به فرزندش خطاب میکند: ای پسرکم! وصیتم را بپذیر و آن را حفظ کن؛ زیرا اگر آنها را حفظ کنی، زندگی با سعادت و مرگ نیکو خواهی داشت.
ای پسرکم! کسی که به آنچه خداوند قسمتش کرده راضی باشد، بینیاز خواهد بود و کسی که چشمانش به مال دیگران دوخته، فقیر خواهد مرد و کسی که راضی نباشد به آنچه خداوند قسمتش نموده، خدا را در قضایش متهم کرده است. کسی که لغزش خود را کوچک شمارد، لغزش دیگران را بزرگ میشمارد و کسی که لغزش دیگران را کوچک بشمارد، لغزش خود را بزرگ میشمارد.
ای پسرکم! کسی که حجاب دیگران را بردارد، عورات خانهاش آشکار شود و کسی که شمشیر بغاوت را برکشد، با همان شمشیر کشته خواهد شد و کسی که در جمع سفیهان داخل شود، حقیر گردد و کسی که با عالمان همنشین شود، بزرگ گردد و کسی که به جاهای بد داخل شود، متهم گردد.
ای پسرکم! بپرهیز از اینکه مردم را ناچیز شماری که تو را ناچیز خواهد شمرد و بپرهیز از داخل شدن به جاهایی که تو را کمک نمیکند که باعث ذلت تو خواهد شد.
ای پسرکم! حق را بگو چه به سودت باشد و چه به زیانت.
ای پسرکم! تلاوت کننده کتاب خدا و فاش کننده اسلام و امر کننده به معروف و نهیکننده از منکر و وصلکننده قطع رحم و آغازکننده سخن با کسی که با تو سخن نمیگوید و عطاکننده به سائل باش…
ای پسرکم! اگر زیارت میکنی، بهترینها را زیارت کن و فجار را زیارت مکن که آنان صخرهای هستند که آبش بیرون نیاید و درختی هستند که برگهایشان سبز نشود و زمینی هستند که گیاهش آشکار نگردد. (همان، ص ۱۹۵)
ç نتیجه گیری
در پایان، از آنچه در این مقاله به طور اجمال بیان گردید، این نتیجه را میتوان گرفت که امام صادق(علیه السلام) در میان همه مسلمانان از جایگاه معنوی و علمی فوقالعاده برخوردار است و دارای مقام رفیع و شامخ در نزد آنان است. ایشان در راه هدایت و ارشاد مسلمانان در حوزههای علم و عمل از هیچ تلاشی فروگذار نکرده و با غنی نمودن فرهنگ و تمدن اسلامی باعث بالندگی مسلمانان در جهان گردیده است.
فهرست منابع:
ابو عمر، یوسفبن عبدالله، التمهید لابن عبدالبر، مغرب، وزارت عموم اوقاف و شئون اسلامی، ۱۳۸۷ق.
ابونعیم، احمدبن عبدالله، حلیهالاولیاء و طبقاتالاوصیاء، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۵ق.
ابوالقاسم، حسینبن محمد، محاضرات الادباء، بیروت، دارالقلم، ۱۴۲۰ ق.
بستی، محمد ابن حبان، صحیح ابن حبان، بیروت، موسسه الرساله، چ ۲،۱۴۱۴ ق-۱۹۹۳ م.
_________________، الثقات، ج ۶ دارالفکر، ۱۳۹۵ ق-۱۹۷۵ م.
__________________، روضه العقلاء بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۳۹۷ ق-۱۹۷۷ م.
جرجانی، عبداللهبن عدی، الکامل فی ضعفا الرجال، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ ق-۱۹۸۸ م.
ذهبی، محمدبن احمد، سیر اعلام النبلاء، بیروت، موسسه الرساله، چ۹، ۱۴۱۳ ق.
سمرقندی، نصربن محمد ابو لیث، تفسیر سمرقندی، بیروت، دارالفکر، بیتا.
سمعانی، منصوربن محمد، تفسیر سمعانی، ریاض، دارالوطن، چ۱، ۱۴۱۸ ق-۱۹۹۷ م.
سیوطی، عبدالرحمن جلالالدین، الدرالمنثور، بیروت، دارالفکر، ۱۹۹۳ م.
عطار، فریدالدین، تذکرهالاولیاء، تهران، بهزاد، ۱۳۸۴ ش.
قرشی، عبدالقادربن ابی الوفا، الجواهر المضیئه فی طبقات الحنفیه، کراچی، میر محمد کتاب خانه.
مالکی، ابوبکر احمدبن مروان، المجالسه و جواهرالعلم، بیروت، دار ابن حزم، ۱۴۲۳ ق.
مزی، یوسفبن زکی، تهذیب الکمال، بیروت، موسسه الرساله، ۱۴۰۰ ق-۱۹۸۰ م.
نووی، محی الدینبن شرف، تهذیب الاسماء واللغات، بیروت، دارالفکر، ۱۹۹۶ م