- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره
اره:امام باقر علیه السلام این انسان کامل و ناموس کبریا، اسوهاى کامل براى انسانهاى حقیقتجو میباشد که در این مقاله برخى از سیرههاى عملى و رفتارى امام را یادآور شده تا راهگشایى براى هدایت و خودسازى باشد. امام همیشه به یاد خدا بود، در همه حال نام خدا بر لب داشت، نماز زیاد مىخواند و چون سر از سجده بر مىداشت. سجدهگاهش از اشک چشمش تَر شده بود.
امام صادق علیه السلام میفرمود:
پدرم در مناجات شبانه اش مىگفت: «خدایا، فرمانم دادى، فرمانبردار نبودم، نهیام کردى، اطاعت نکردم، اکنون بندهات، نزد تو آمده و عذرى ندارم.»
آنگاه که به سفر حج مىرفت، چون به حرم مىرسید، غسل مىکرد، کفشهایش را در دست مىگرفت و مسافتى را پیاده طى مینمود. و چون وارد مسجدالحرام مىشد به کعبه نگاه مىکرد و با صداى بلند مىگریست، غلامش اَفلح مىگوید: با امام باقر علیه السلام حج گزاردم، چون وارد مسجدالحرام شد، به «بیت» نگاه کرد و گریست تا آن که صدایش بلند شد، گفتم: «فدایت شوم، مردم به شما نگاه مىکنند، آهستهتر گریه کنید.» فرمود: «واى بر تو اى افلح، چرا گریه نکنم، شاید خداوند از روى رحمت به من نگاه کند، و فرداى قیامت بدین سبب، نزدش رستگار شوم.» حتى در شب شهادتش، مناجات شبانهاش را ترک ننمود. وقتى از چیزى غمگین مىشد، زنان و کودکان را جمع مىکرد، او دعا مىکرد و آنها آمین مىگفتند.
شایان ذکر است که وقتى میگوییم غلامان و یا کنیزان امام، منظور این نیست که امام مینشست و آنان کار میکردند بلکه حضرت خود پا به پاى غلامان خویش کشاورزى میکردند و کارهاى خود را انجام میدادند. و نیز این غلامان توسط امام خریدارى شده و به بهانههاى مختلف آزاد میشدند و عموماً این غلامان پس از آزادی، به انتخاب خود در خدمت امام میماندند و گذران زندگى میکردند.
مهابت و شجاعت
علم و تقوا، و زهد و پارسایى امام، چنان عظمت، جلالت و ابهتى به ایشان داده بود که کسى نمىتوانست ایشان را سیر نگاه کند.
و دانشمندان بزرگ از جمله «حکم بن عتیبه» با همه عظمت و بزرگىاش، در نزد امام، کودکى دانشآموز مىنمود، یکى از همراهان هشام بن عبدالملک خلیفه اموى، به هنگام حج، چون توجه و احترام مردم به آن حضرت را دید، تصمیم گرفت با طرح سوالى امام را شرمنده کند، و چون به نزد آن گرامى رسید و چشمش به ایشان افتاد، تنش لرزید، رنگش پرید و زبانش بند آمد.
امام باقر علیه السلام با آن که در میان مردم چون یکى از آنها بود، و از متواضعترین مردم به شمار مىآمد، ولى در مقابل ستمکاران، شجاعانه مىایستاد و از حق و حقیقت دفاع مىکرد. آنگاه که خلیفه اموى هشام بن عبدالملک، آن حضرت را به دمشق احضار کرده بود، در مجلسى که تمام سران اموى گرد آمده بودند ابتدا هشام و سپس دیگر بزرگان بنىامیه آن حضرت را سرزنش کردند؛ مردانه به پاخاست و از اسلام و اهلبیت پیامبر دفاع کرد، چنانکه هشام از سخن آن حضرت، که امویان را غاصب حقوق اهلبیت معرفى مىکرد، به اندازهاى خشمگین شد که فرمان داد امام را زندانى کنند. در مجلسى دیگر در نزد هشام در حالى که در کنار او و بر تخت وى نشسته بود، در پاسخ هشام، حقانیت خانواده خود را اثبات کرد، هشام از پاسخ امام چنان به خشم آمد، که صورتش سرخ شد و چشمانش برگشت.
رفتار با یاران و دیگر مردم
آن بزرگوار، یارانش را به همدردى و برادرى و نیز یارى مسلمانان سفارش مىکرد و مىفرمود:
«دوست داشتنىترین کارها نزد خدا این است که مسلمانى، شکم مسلمانى را سیر کند، غمش را بزداید و دینش (قرضش) را ادا کند.»
با همه مهربان بود. حتى با کسانى که نسبت به او رفتار بدى داشتند، از بدکاران در مىگذشت، اگر نیمه شب، مهمانى مىرسید با مهربانى در به رویش باز مىکرد و در باز کردن بار و بنهاش به او کمک مىکرد، در تشییع جنازه مردم عادى شرکت مىکرد، لغزشهاى یاران را نادیده مىگرفت و مىفرمود: «اصلاح امور زندگى و روش برخورد با مردم چون پیمانه پُرى است که دو سوم آن زیرکى و یک سوم آن گذشت است.»
از تحقیر مسلمانان نهى مىکرد و به غلامان و کنیزانش مىفرمود: «گدایان را گدا ننامید و آنها را با این نام نخوانید، بلکه آنان را به بهترین نامهایشان صدا بزنید.»
امام باقر علیه السلام مىفرمود:
«اصلاح امور زندگى و روش برخورد با مردم چون پیمانه پُرى است که دو سوم آن زیرکى و یک سوم آن گذشت است.»
امام در امر اصلاح جامعه و جلوگیرى از فساد و تنبیه بدکاران، تلاش مىکرد آنگاه که از دزدى افرادى آگاه شد دستور دادند آنها را گرفتند و به والى مدینه تحویل دادند و اموال دزدیده شده را خود به صاحبان آنها برگرداند.
یاران و همراهان را غذا مىداد و چون کمى از آنان فاصله مىگرفت در برخورد مجدد با آنان چنان احوال پرسى مىکرد که گویا مدتهاست آنها را ندیده است.
غذا خوردن
غذا را با «بسم الله» آغاز و با «الحمدلله» ختم مىنمود، و آنچه را در اطراف سفره ریخته بود، اگر در خانه بود، بر مىداشت و اگر در بیابان بود براى پرندگان وا مىنهاد.
میهمانى دادن
غذا دادن به مومنین به ویژه شیعیان را بسیار مهم مىشمرد و به یاران خود سفارش مىکرد، که دوستان و هم کیشان خود را میهمان کنند و غذا بدهند مىفرمود: «کمک به خانواده یک مسلمان و سیر کردن شکمشان و بىنیاز کردن آنها از مردم، برایم از هفتاد حج بهتر است.» به سیر کردن شکم گرسنگان خیلى اهمیت مىداد. و سیر کردن یک نفر نزد وى از آزاد کردن یک بنده بهتر بود.
خانهاش منزلگاه شیعیان، مسلمانان، غریبان و رهگذران بود، میهمان زیاد به خانه مىبرد. به میهمانان غذاى لذیذ مىداد، اجازه نمىداد میهمانش کارى انجام دهد.
تجارت و کار
یارانش را به کار و کسب تشویق مىکرد، از شغل آنها مىپرسید. اگر بیکار بودند، سفارش اکید مىکرد که به کارى مشغول شوند و مىفرمود: «من کسى را که کار و کاسبى را رها
کرده و به پشت بخوابد و بگوید؛ خدایا روزیم ده، دشمن میدانم.» به یکى از یارانش که بیکار بود فرمود:
«مغازهاى بگیر، جلویش را جاروب کن و آب بپاش، بساطى در آن بگستر، چون چنین کنى وظیف هات را انجام دادهاى!»
به یارانش سفارش مىکرد که اگر آب یا زمینى را مىفروشند حتما با پول آن آب و زمین بخرند. آن گرامى تنها سفارش به کار نمىکرد، بلکه خود نیز به باغ و مزرعه خویش مىرفت و حتى در هواى گرم تابستان، عرقریزان کار مىکرد. آن حضرت مىفرمود: «دنیا چه یاور خوبى براى طلب آخرت است» و غلامان خویش را که به کارى وامىداشت بر آنها سخت نمىگرفت و آنها را در انجام کار آزاد مىگذاشت، اگر کارشان سنگین و مشکل بود خود نیز به آنها کمک مىکرد و مىفرمود: «هرگاه غلامان خود را به کار مىگیرید، و کار بر آنان سخت است خودتان نیز با آنان کار کنید.»
شایان ذکر است که وقتى میگویى غلامان و یا کنیزان امام، منظور این نیست که امام مینشست و آنان کار میکردند بلکه حضرت خود پا به پاى غلامان خویش کشاورزى میکردند و کارهاى خود را انجام میدادند. و نیز این غلامان توسط امام خریدارى شده و به بهانههاى مختلف آزاد میشدند و عموما این غلامان پس از آزادی، به انتخاب خود در خدمت امام میماندند و گذران زندگى میکردند.
امام صادق علیه السلام میفرمود:
پدرم در مناجات شبانهاش مىگفت: «خدایا، فرمانم دادى، فرمانبردار نبودم، نهیام کردى، اطاعت نکردم، اکنون بندهات، نزد تو آمده و عذرى ندارم.»
سخاوت و بخشش
امام باقر علیه السلام با آن که درآمدش کم، خرجش بسیار و عیالوار بود، در عین حال بخشندگىاش بین خاص و عام آشکار و بزرگوارىاش – مشهور و فضل و نیکىاش معروف بود، افراد زیادى به امید بهرهمندى از جود و کرم امام به سویش مىشتافتند و هیچ یک ناامید بر نمىگشتند. هر کس به خانهاش وارد مىشد، از آنجا بیرون نمىرفت، مگر آن که غذایش مىداد، لباس نیکویش مىپوشاند و مبلغى پول به او مىبخشید بخشش او به حدى بود که مورد اعتراض نزدیکان قرار گرفت. آن حضرت یاور بیچارگان، یار درماندگان و دستگیر در راه ماندگان بود.
هرگاه شیعیانش از شهرهاى دیگر به دیدارش مىرفتند. زاد و توشه راه، لباس و هدیه به ایشان مىداد، و مىفرمود: «پیش از آن که ملاقاتم کنید اینها برایتان آماده شده بود.»
هدیههاشان بین پانصد تا هزار درهم بود. هم خود مىبخشید و هم به یاران و خویشانش سفارش مىکرد که بخشنده باشند، در یک روز هشت هزار دینار به مستمندان مدینه بخشید و خانوادهاى را که یازده نفر بودند و همه غلام و کنیز بودند آزاد کرد. به سبب بخششهایش نیازمندان زیادى به منزلش مراجعه مىکردند و آن حضرت به غلامان و کنیزانش سفارش مىکرد که آنها را تحقیر نکنند و گدا ننامند بلکه آنان را به بهترین نامهایشان صدا بزنند. هر روز جمعه یک دینار صدقه مىداد و مىفرمود: «نیک و زشت و صدقه روز جمعه دو چندان مىشود» و نیز مىفرمود:
«نیکى، فقر را مىزداید و بر عمر مىافزاید و از مرگ بد پیشگیرى مىکند.»
پیوسته یارانش را به همدرى و دستگیرى یکدیگر سفارش مىکرد و مىفرمود:
«چه بد برادرى است، برادرى که چون غنى باشى همراهت باشد و چون فقیر شوى تو را تنها بگذارد.» و مىفرمود:
«برادرى آنگاه کامل است که یکى از شما دست در جیب رفیقش کند و هر چه مىخواهد برگیرد.»
منبع: ماهنامه کوثر، شماره ۱۹