- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : < 1 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
مرحوم شیخ طوسى و علاّمه مجلسى و دیگر بزرگان آورده اند:
امام صادق صلوات اللّه علیه به نقل از امیرالمؤ منین ، علىّ علیه السلام حکایت فرماید:
روزى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، عبورش بر آهوئى افتاد که با طناب به میخ چادر و خیمه اى بسته شده بود، آهو با مشاهده آن حضرت به سخن آمد و گفت : یا رسول اللّه ! من مادر دو نوزاد هستم که تشنه و گرسنه اند وپستان هایم پر از شیر گشته است ، مرا آزاد گردان تا بروم بچّه هایم را شیر دهم و چون سیر شوند دو مرتبه بر مى گردم ؛ و مرا با همین طناب ببند.
رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، فرمود: چگونه تو را آزاد کنم در حالى که شکار این خانواده هستى ؟
آهو در جواب گفت : یا رسول اللّه ! من بر مى گردم و با دست خودت مرا به همین شکل ببند.
پس رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله ، پیمان و میثاق از آهو گرفت که سریع باز گردد، بعد از آن حیوان را آزاد نمود.
آهو رفت و پس از لحظاتى برگشت و حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله ، آن را به همان حالت اوّل بست و سپس از چند نفر سؤ ال نمود: این آهو از کیست ؟ و چه کسى آن را شکار کرده است ؟
گفتند: از فلان خانواده است ؛ حضرت نزد آن خانواده آمد، در حالى که شکارچى از منافقین بود، با دیدن چنین صحنه اى و شنیدن تمام جریان دست از نفاق خود برداشت و آهو را آزاد کرد و سپس جزء یکى از یاران با وفاى حضرت رسول صلوات اللّه علیه ، قرار گرفت .(۱)
۱- بحارالا نوار ج ۱۷، ص ۳۹۸، امالى شیخ طوسى : ج ۲، ص ۶۸ .