- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : ناظر محتوایی شماره یک
- 0 نظر
یکی از عوامل سازگاری پایداری، ترکیب زناشویی است. همسران زمانی ازدواج پایداری را تصور میکنند که تصمیم دارند در طول دوره ی حیات با یکدیگر زندگی کنند، نسبت به هم متعهد باشند، در غم و شادی یکدیگر شریک شوند، راحتی دیگری را راحتی خود و سختی دیگری را سختی خود بدانند و تکیه گاهی را در مسائل زندگی برای خود احساس کنند.
در چنین صورتی سازگاری در زندگی آنان زمینه مناسبتری پیدا میکند. اگر چنین نباشد، چندان دلیلی وجود ندارد که یکی خود را گرفتار دیگری کند. زمانی انسان گرفتار دیگری میشود که به او دلبستگی پیدا کند، و این عامل را در ازدواج دایم میتوان پیدا کرد. به همین دلیل مسئولیتها و تکالیف همسران – چه مسئولیتهای دینی و چه مسئولیتهای اجتماعی – بسیار بیشتر از ازدواج موقت است. بیشک پذیرفتن این مسئولیّتها به دلیل منافع و رضایتمندی پایدارتری است که در ازدواج دایم وجود دارد.
مبنای ازدواج دایم، ترکیب در ابعاد مختلف است. زن و شوهر در این ازدواج تنها به فکر تأمین نیازهای جنسی خود در زندگی مشترک نیستند؛ بلکه تولید نسل، آرامشگری، تأمین خلأ عاطفی و… از مقاصد همسران در زندگی مشترک است. ازدواجی که با توجه به این اهداف شکل میگیرد، به طور طبیعی با احراز زمینههای بیشتری برای سازگاری تحقق مییابد.
در چنین ازدواجی به همان اندازه که عوامل تأمین کننده اهداف ازدواج بیشتر مورد توجه است، در عوامل خطرآفرین و آسیب زا نیز دقت بیشتری اعمال میشود تا مبادا زندگی را به خموشی یا خمودی بکشاند. از عواملی که میتواند سازگاری میان همسران را کم رنگ کند، مسئله تنوع طلبی و ناپایداری در امر ازدواج است که مناسب است ابعاد مختلف آن بررسی شود.
ازدواج ناپایدار
با تحقیق در متون دینی شیعه، بیشک ازدواج ناپایدار امری است مباح که اشکال شرعی ندارد؛ امّا بحث ما حکم فقهی این مسئله نیست؛ بلکه میخواهیم جایگاه آن را در متون دینی بررسی کنیم و به موارد ترغیب، تشویق یا تحذیر آن پی ببریم. همچنین حدود و شرایط آن را بشناسیم که آیا میتوانیم بگوییم از آن جا که ازدواج ناپایدار یک سنّت فراموش شده است، باید به هر نحو ممکن این سنّت را احیا کنیم یا این که این ازدواج محدودیتها و شرایطی دارد که با توجه به آن شرایط میتوان امر مطلوبی باشد.
تفاوت میان مباح بودن و مطلوب بودن، روشن است و جایی برای بحث ندارد. وقتی ابوحنیفه از ابا جعفر محمد بن نعمان پرسید: ای ابا جعفر! درباره ازدواج موقت چه میگویی؟ آیا فکر میکنی این عمل کار حلالی است؟
او پاسخ داد: آری، ازدواج موقت امری مباح و حلال است. ابوحنیفه پرسید: پس چرا زنان خود را دستور نمیدهی تا به ازدواج موقت رو بیاورند و از این راه چیزی کسب کنند؟ ابوجعفر به او گفت: مگر هر کاری به صرف این که حلال است، مطلوب است؟ مردم دارای مراتب و جایگاه اجتماعی خاصّی هستند. قرار نیست افراد بلندمرتبه هر کاری که حلال است، در شأن خود ببیند و انجام دهند.(۱)
بنابراین روشن است که موضع بحث ما، حلال بودن و مباح بودن این ازدواج نیست؛ بلکه میخواهیم مطلوبیت و نقش آن را در سازگاری و ناسازگاری بررسی کنیم. برای پی بردن به مطلوب یا نامطلوب بودن یک کار، باید جایگاه آن را بررسی کرد تا با فراهم آمدن زمینه ی ارزیابی آن، از مثبت یا منفی بودن آن آگاهی یافت.
جایگاه ازدواج ناپایدار
فلسفه این ازدواج، تشکیل زندگی برای آرامشگری در تمام ابعاد آن نیست؛ بلکه به طور عمده آن چه مبنای اصلی در این ازدواج است، تسکین و ارضای غریزه جنسی از مسیر حلال است. روایتی است از امیرمؤمنان علی(علیه السّلام) که میفرماید:
لولا انّ عمر نَهی عن المتعه ما زَنی الّا شنقیّ؛(۲) اگر عمر از ازدواج موقت منع نمیکرد جز شقاوتمند کسی زنا نمیکرد».
همین مضمون با کمی تفاوت در کافی شریف آمده است که امام باقر(علیه السّلام) فرمودند: امیر مؤمنان علی(علیه السّلام) همواره میفرمودند: اگر خلیفه دوم بر من سبقت نمیگرفت در حکمی که صادر کرد و ازدواج موقت را نهی نمیکرد جز شقاوتمند کسی زنا نمیکرد.(۳)
با این بیان روشن میشود که زاویه نگاه در فلسفه ازدواج موقت، فرار از آزادی بیحدّ و مرز غریزه ی جنسی به سوی محدود کردن آن در منطقه مجاز اسلامی است. به همین دلیل میتوان گفت: ازدواج موقت، یکی از بهترین راههای ارضای غریزه ی جنسی برای کسانی است که به هر دلیلی از نعمت داشتن همسر محرومند. مجرّدهایی که نمیتوانند زندگی مشترک تشکیل دهند و در تمام ابعاد زندگی از وجود همسر بهرهمند شوند، دست کم برای فرار از گناه و ارضای غریزه جنسی میتوانند از مسیر درست، به ازدواج موقّت رو بیاورند.
آنچه در جامعه کنونی شگفت آور است، این است که تقریباً مجرّدها از این نعمت به طور کلّی محرومند و نه تنها استفاده از این مسیر به آنها اختصاص ندارد، بلکه آنان کمتر در جمع بهرهمندان دیده میشوند یا اصلاً بهرهای ندارند. این نشان میدهد که ازدواج موقت در جایگاه خود قرار ندارد و خارج از مسیر اصلی در حرکت است. در چنین صورتی به طور قطع، ازدواج موقت آفات خود را نشان خواهد داد؛ چرا که در مسیر حرکت میکند که برای آن تعبیه نشده و اساساً فلسفه حکم مدّ نظر قرار نگرفته است.
در روایتی علی بن یقطین از امام کاظم(علیه السّلام) درباره ی ازدواج موقت میپرسد و حضرت میفرماید:
ما انت و ذاک فقد اَغناک الله عنها؛(۴) تو را با ازدواج موقت چه کار؟! به تحقیق که خداوند تو را از آن بینیاز کرده است.
کسی که از نعمت وجود همسر بهرهمند است و در استفاده از تمام ابعاد زندگی زمینه مناسب در اختیار دارد، چه دلیلی دارد که به دنبال ازدواج موقت برود؛ نه این که مجاز نیست به دنبال آن باشد، بحث ما درباره ی مجاز بودن آن نیست؛ بلکه در مطلوبیت آن است. باید یک جهت ارزشی برای انجام دادن این کار مطرح باشد که در بسیاری از موارد در ازدواج موقت این جهت ارزشی یافت نمیشود.
شاید به همین جهت باشد که وقتی عبدالله بن سنان از امام صادق(علیه السّلام) درباره ی ازدواج موقّت میپرسد، حضرت میفرماید: «لا تُدَنَّس نفسک بها؛(۵) خود را بدان آلوده نساز». وقتی جهت ارزشی مثبتی در کار نباشد، کسی که در مجموعه ی یاران امام معصوم(علیه السّلام) قرار دارد، خود را به چنین کاری آلوده نمیکند.
ازدواج موقت به طور طبیعی برای کسانی است که به وادی تأهل قدم نگذاشتهاند و برای سلامت نفس خود و پاسخ گویی درست به غریزه جنسی بدان رو میآورند تا از خلاف کاری مصون بمانند. این اصل اوّلی در جایگاه ازدواج موقت است. کسانی که زندگی مشترک تشکیل دادهاند در شرایط خاصّی میتوانند از این تسهیلات بهره مند شوند که به بعضی از آنها اشاره میکنیم:
۱- در صورتی که زن به هر دلیلی در اختیار همسر نباشد. فرض کنید مرد در مأموریت به سر میبرد و از همسر خود دور است و باید این دوری را تحمل کند یا زن به مسافرت رفته و اکنون در اختیار شوهر نیست یا حضور فیزیکی زن احساس میشود، امّا او آمادگی برای ارضای خواسته شوهر را ندارد، چه بدون تقصیر مثل این که مریض است و در اختیار گرفتن او بیماری وی را تشدید میکند یا… و چه با تقصیر او همراه باشد، مثل زنی که به دلیل حاکم کردن خواستههای نفسانی خود بر تکالیفش، از وظیفه سرباز میزند و خود را در اختیار شوهر قرار نمیدهد. چنین زنی خود زمینه ازدواج موقت را برای همسرش فراهم میسازد و اگر ملامتی در کار است، باید آن را به جهت تقصیری که مرتکب شده است، متوجه خود سازد.
در همه حالتهایی که زن در اختیار شوهر نیست، مرد میتواند برای فرار از گناه با تدابیر لازم برای حفظ زندگی مشترک، در غیاب همسر و در حدّی که آلوده ی به این کار نشود، از این تسهیلات بهره بگیرد. امام کاظم(علیه السّلام) در این باره میفرماید:
هی حلال مباح مطلق لمن لم یغنه الله بالتزویج فلیستعفف بالمتعه فان استغنی عنها بالتزویج فهی مباح له اذا غاب عنها؛(۶) ازدواج موقت به طور مطلق حلال و مباح است برای کسی که ازدواج نکرده است و برای کسی که ازدواج کرده است، در صورتی که از همسرش غایب شود، ازدواج موقت مانعی ندارد.
پس این ازدواج، در عرض ازدواج دایم نیست؛ بلکه وقتی ازدواج دایم به هر دلیلی کارکرد خود را از دست داد، نوبت به این ازدواج میرسد؛
۲- در صورتی که ازدواج موقت به صورت عادت در نیاید و مردان بر این امر اصرار نورزند. رو آوردن مقطعی به ازدواج موقت – آن هم به صورتی که در روایت وارد شده بود و با در نظر گرفتن تمام جوانب – متفاوت است با این که همه ی همت انسان در این جهت قرار گیرد و در برابر همسر یا دیگران مدام از انقلابی در جهت سنّتهای فراموش شده سخن بگوید.
این کار قطعاً آفت دارد و اضافه بر این که از نظر دینی پسندیده نیست، بر روابط همسران نیز تأثیر منفی دارد. کسی که به هر دلیل به سمت این ازدواج حرکت کند، نباید در ارتباط او با همسرش و در زندگی مشترک آنان خود را نشان دهد. امام کاظم(علیه السّلام) در این باره میفرماید:
لا تُلِحُّوا علی المتعه انّما علیکم اقامه السّنه فلا تشغلوا بها عن فُرُشِکُم و حرائرکم فیکفُرنَ و یتبرّین و یدعین علی الآمر بذلک و یلعنونا؛(۷) بر ازدواج موقت اصرار نورزید. همانا بر شماست که سنّت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را اقامه کنید. پس با این کار از زندگی خود و همسران خود رو بر نگردانید تا آنها کفر بورزند و تبّری بجویند و بر آمرین به این کار، نفرین و بر ما لعنت بفرستند.
پس همه آن چه در جوامع اتفاق میافتد، سنّت نبوی نیست و باید میان آن چه مطلوب است و آن چه ائمه(علیهم السّلام) از آن نهی کردهاند، تفاوت قائل شد.
بیشک زنان در نهاد خانوادهای که به صورت ازدواج دایم با همسران خود زندگی مشترک را شروع کردهاند، حضور یک همسر جدید را بر نمیتابند و سازگاری آنان تحت تأثیر این بر نتافتن قرار میگیرد.
به طور طبیعی او میخواهد همسرش فقط برای خودش باشد و نمیتواند بپذیرد که ارضای غریزه جنسی، از وادی محبّت جداست و این نگاه بالطبع در برخورد او با شوهرش تأثیر میگذارد؛ بنابراین جریان سنّت نبوی را باید با توجّه به شرایطی که روایات اهل بیت(علیهم السّلام) بیان کرده است، زنده نگه داشت و از ارضای خودخواهی تحت عنوان احیای سنّت نبوی پرهیز کرد و خاندان رسالت را در معرض نفرین و لعنت زنان قرار نداد.
آنچه توجه ما را به خود ضروری میسازد تا ما نیز در قضاوت درست در مورد جایگاه این ازدواج به افراط و تفریط گرفتار نشویم، این است که از مجموع روایات در این زمینه به دست میآید: به دلیل بدعتی که حاکم سیاسی آن زمان بنیان نهاد، امامان معصوم(علیهم السّلام) درصدد بودهاند اساس سنّت نبوی از بین نرود. سفارشهایی که در این زمینه صورت گرفته، برای پاسداشت این سنّت است؛ بنابراین نباید این ازدواج از مجرای حقیقی خود خارج شود و بلایی برای سازگاری همسران تلقی گردد.
پینوشتها
۱- محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۵، ص ۴۰۵
۲- قطب الدین راوندی، فقه القرآن، ج ۲، ص ۱۰۶
۳- محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۵، ص ۴۴۸
۴- همان، ج ۵، ص ۴۵۲
۵- میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۴۵۵
۶- محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۵، ص ۴۵۲
۷- همان، ج ۵، ص ۴۵۳
منبع مقاله: حسین زاده، علی؛(۱۳۹۱)، همسران سازگار: راهکارهای سازگاری، قم: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، چاپ سیزدهم
راسخون