- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 2 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
مرحوم کلینى ، طبرسى و دیگر بزرگان به نقل از خیران ساباطى حکایت کنند:
در آن ایّام و روزگارى که حضرت ابوالحسن ، امام علىّ نقىّ صلوات اللّه علیه در مدینه منوّره بود، به خدمت ایشان شرف حضور یافتم ، حضرت ضمن صحبت هائى به من فرمود: از واثق چه خبر دارى ؟
عرضه داشتم : قربان شما گردم ، ده روز قبل با او بودم و چون خواستم از او خداحافظى کنم ، مشکلى نداشت ؛ بلکه در کمال صحّت و سلامتى بود.
امام علیه السلام فرمود: ولى مردم و اهل مدینه مى گویند که واثق مرده است .
پس فهمیدم که منظور حضرت از اهل مدینه ، خودش مى باشد.
و سپس حضرت فرمود: از جعفر چه خبر دارى ؟
گفتم : در وضع بسیار بدى بود و در زندان به سر مى برد.
بعد از آن ، امام علیه السلام اظهار داشت : او از زندان آزاد شده و به منصب ریاست خواهد رسید.
و آن گاه افزود: اکنون بگو که وضع محمّد بن زیّات چگونه است ؟
عرض کردم : و امّا محمّد بن زیّات بر مسند ریاست تکیه زده و مردم حکم او را نافذ مى دانند.
حضرت فرمود: او آینده خطرناکى را در پیش دارد؛ و پس از لحظه اى سکوت ، افزود: باید مقدّرات الهى جارى گردد و چاره اى جز تسلیم در برابر آن نیست .
سپس امام هادى علیه السلام در ادامه فرمایشاتش افزود: اى خیران ساباطى ! تو را آگاه مى کنم بر این که واثق مرده است و متوکّل عبّاسى ، جعفر را جایگزین او کرده ؛ و نیز دستور قتل محمّد بن زیّات را صادر و او را کشته اند.
عرض کردم : یاابن رسول اللّه ! چند روز مى شود که این جریانات و دگرگونى ها رخ داده است که ما نسبت به آن ها بى اطّلاع مى باشیم ؟
در جواب فرمود: شش روز بعد از آن که از عراق خارج گشتى ، این وقایع رخ داده است .
خیران گوید: و چون از محضر مبارک حضرت بیرون آمدم ، بررسى و تحقیق کردم ، همان طورى که حضرت خبر داده بود، این وقایع و جریانات به وقوع پیوسته بود.(۱)
پی نوشت ها:
۱- اصول کافى : ج ۱، ص ۴۹۸، ح ۱، اثبات الهداه : ج ۳، ص ۳۶۰، ح ۴، إعلام الورى طبرسى : ج ۲، ص ۱۱۴، مناقب ابن شهرآشوب : ج ۴، ص ۴۱۰، هدایه الکبرى حضینى : ص ۳۱۴، کشف الغمّه : ج ۲، ص ۳۷۸، مجموعه نفیسه : ص ۴۶۶٫