- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
گناه ذاتی از ارکان دین مسیحیت به شمار می آید. مسیحیت مبتنی بر اعتقاد گناه ذاتی ملتزم شده که حضرت عیسی مسیح (علیه السلام) برای بخشیده شدن این گناه به عنوان پسر خدا به صلیب کشیده شد تا بشریت از گناه ذاتی پاک گردد.
اینکه گناه حضرت آدم (علیه السلام) چگونه از آن حضرت به فرزندانش سرایت کرده و به گناه ذاتی تبدیل شده و حتی نوزادان هم گرفتار این گناه ذاتی می شوند، مسیحیان تلاش هایی انجام داده تا راهی برای آن پیدا کنند.
متکلم و عارف مسیحی آگوستین درباره اینکه فرزندان آدم و حتی نوزادان آلوده به گناه ذاتی هستند مطالبی را بیان کرده است. او می گوید اگر نخستین انسانها گناه نمیکردند، گرفتار مرگ نمیشدند… اما بر اثر ارتکاب گناه چنان با مرگ مجازات شدند که هر آنچه از نسل آنان پدید آمد، نیز با همان مرگ مجازات شد… خدا که پدید آورنده همه طبایع است و نه بدیها، انسان را درست آفرید؛ ولی انسان که در اراده خود فاسد و سزاوار محکومیت بود، فرزندانی فاسد و محکوم به دنیا آورد؛ زیرا ما هنگامی که همگی آن یک انسان بودیم ، همگی در همان یک انسان بودیم و آن انسان به وسیله زنی قبل از گناه از او ساخته شده بود، در گناه سقوط کرد… بدین گونه با سوء استفاده از اراده آزاد یک مجموعه کامل شرور آفریده شد که با سلسله ای از نکبت ها نژاد بشری را از اصل فاسد و ریشه تباهش به سوی نابودی مرگ دوم به پیش می برد، مرگی که پایانی ندارد و تنها کسانی از آن بر کنار می مانند که به فیض خدا آزاد شده اند.[۱]
بنابر آموزه های مسیحیت، بشر از آغاز تاریخ به سبب گناه از خدا دور شده بود و با خضوع کامل و اطاعت مطلق عیسی از خدا که در زندگی، رنج ها و مرگ وی جلوهگر شده، همگی با خدا آشتی کردند. مسیحیان این موضوع را عقیده نجات یا فدا می نامند.[۲]
مرگ حضرت مسیح از نظر پولس مرگ همگانی و برای کفاره گناهان همه مردم بود، گناهی که با سقوط حضرت آدم (علیه السلام) به موجب عدم اطاعت او از خدا آغاز شده بود و از آنجایی که او سمبل همه ابنای بشر بود، کل بشریت سقوط کرده بود و با مرگ مسیح که در آن خداوند همه خشم خود را بر یک نفر به عنوان نماینده همه مردمان نازل کرد، در واقع راهی را فراهم آورد که از طریق ایمان به آن راه، بار دیگر خداوند با مردم آشتی کرد.[۳]
از نظر پولس حضرت آدم مبین گناه همه بشر و حضرت مسیح سمبل نجات همگانی است.[۴]
توجیهات مسیحیان درباره گناه ذاتی
مسیحیان توجیهاتی برای گناه ذاتی ارائه داده اند تا برای انتقال گناه از آدم به فرزندانش راه چاره ای پیدا کنند. در اینجا به سه توجیهی که از سوی مسیحیان برای گناه ذاتی شده اشاره می شود:
۱. موضوع گناه نفس ناطقه است و نفس ناطقه همراه با نطفه منتقل می شود به گونه ای که به نظر می رسد یک نفس آلوده نفوس آلوده دیگری را تولید کند.
۲. برخی از مسیحیان این نظریه را باطل دانسته و گفته است که نفس از پدر به فرزند منتقل نمی شود بلکه نقایص جسم از پدر به کودک منتقل می شود… از آنجا که جسم با نفس تناسب دارد و از آن جا که نقایص نفس و جسم در یک دیگر تاثیر می گذارند به همین شیوه، نقص مجرمانه نفس با انتقال نطفه به کودک منتقل می شود، گرچه خود نطفه موضوع جرم نیست.[۵]
۳. فرضیه دوم در انتقال گناه ذاتی از آدم به فرزندانش از نظر اکویناس مسیحی باطل است و گفته است بر فرض اینکه نقایص جسمی از طریق توالد و تناسل از پدر به کودک منتقل شود و بر فرض اینکه برخی از نقایص نفس از طریق نقص در یک خصلت جسمی مانند تولد کودن از کودن انتقال یابد، موروثی بودن نقایص ظاهرا مفهوم جرم را که اساسا یک امر اختیاری است، از آن ها سلب می کند. بنا بر این حتی اگر فرض کنیم که نفس ناطقه به طور ژنیتیک منتقل می شود، از آنجا که لکه موجود بر نفس کودک در اراده او نیست، آن لکه و نقص را نمی توان جرمی دانست که کودک را موضوع مجازات قرار دهد.
توماس اکویناس متکلم نامدار مسیحی با باطل دانستن این دو فرضیه، خودش راهی دیگری پیشنهاد می کند. او می گوید همه کسانی که از آدم زاده می شوند می توان از جهت داشتن طبیعت مشترکی که از پدر نخستین خویش به دست آورده اند، یک انسان بدانیم درست همانطوری که در موضوعات سیاسی همه کسانی که عضو یک جامعه هستند، مانند اندام های یک جسم شناخته می شوند و همه جامعه مانند یک انسان است … همین طور جمعیت انسان هایی که از آدم زاده شده اند، اندام های بی شمار یک جسمند.
وی در ادامه این مقایسه، انتقال گناه از پدر به اولاد و ارادی بودن آن نسبت به اولاد را به اعضای بدن یک انسان تشبیه کرده، می گوید: عمل یک عضو بدن، مثلا دست، ارادی است، نه به اراده خود دست، بلکه به اراده نفس که محرک نخستین اندام هاست. بنا بر این قتلی که دست مرتکب می شود، به عنوان یک گناه بدون در نظر گرفتن تعلق آن به بدن، به دست نسبت داده نمی شود، بلکه انتساب آن به دست به عنوان چیزی متعلق به انسان است که با نخستین حرکت آدمی حرکت می کند. به همین شیوه اختلالی که در انسان مولود از آدم پدید آمده، ارادی است نه به اراده خود او، بلکه به اراده نخستین پدر وی که با حرکت نسل ها تمام کسانی را که از او پدید آمده اند حرکت می دهد درست همان طور که اراده نفس، تمام اعضای بدن را به سوی اعمال آن ها حرکت می دهد. گناهی که بدین گونه از نخستین پدر به نسل او منتقل می شود، به همین دلیل اصلی نامیده می شود، درست همان طور که گناهی که از نفس به سوی اعضای بدن روانه می شود، فعلی خوانده می شود…[۶]
سوالات ما
۱. با توجه به اینکه دو فرضیه اول در انتقال گناه ذاتی از حضرت آدم (علیه السلام) به فرزندانش توسط خود مسیحیان از جمله اکویناس باطل اعلام شده است، نظر خود اکویناس هم مشکل را حل نمی کند؛ زیرا هر انسانی برای خود نفس مستقل دارد و نفس حضرت آدم هیچ ارتباطی با نفوس انسان های دیگر ندارد تا گفته شود گناه ذاتی از اراده آنان ناشی می شود. پس آیا این نظرات که برای توجیه این آموزه بیان گردیده و هیچ اساس علمی، عقلی و عقلایی ندارد چگونه قابل قبول است؟
۲. وقتی که آموزه گناه ذاتی این قدر مبهم است و برای انتقال آن به فرزندان حضرت آدم (علیه السلام) هیچ راهی وجود ندارد پس مسیحیان با چه معیاری آن را پذیرفته و از ارکان دین خود قرار داده اند؟
۳. وقتی خود گناه از پدر به فرزندانش قابل انتقال نیست، مسیحیان با چه دلیلی آثار تشریعی گناه پدر را که مشتمل بر سرزنش و مجازات و کیفر دنیوی و عقاب و عذاب اخروی است، به فرزندانش سرایت می دهند؟ آیا این ظلم صریح نسبت به انسان محسوب نمی گردد؟
۴. اگر واقعا گناه حضرت آدم به فرزندانش قابل انتقال باشد و نیز فرزنذانش به خاطر گناه پدر باید مجازات شوند، این انتقال گناه چرا در گناه سایر پدران جاری نمی گردد و چرا امروز فرزندان به خاطر گناه پدر مجازات نمی شوند؟ چه تفاوتی بین گناه آدم و گناه سایر انسان ها وجود دارد؟
۵. وقتی که گناه از مرتکب گناه به هیچ کسی تجاوز نمی کند؛ پس مسیحیان بر طبق چه دلیلی به آموزه گناه ذاتی اعتقاد پیدا کرده اند؟ آیا چیزی که قابل فهم نباشد اعتقاد انسان به آن تعلق می گیرد؟
نویسنده: حمیدالله رفیعی
پی نوشت ها
[۱] . اف، ئی، پیترز ، یهودیت، مسیحیت و اسلام، ج۱، ص۵۰.
[۲] . توماس میشل، کلام مسیحی، ترجمه: حسین توفیقی، ص۵۶.
[۳] . ریچارد بوش و دیگران، ادیان در جهان امروز(جهان مذهبی)، ترجمه: عبدالرحیم گواهی، ص۷۰۵.
[۴] . ادیان در جهان امروز (جهان مذهبی)، ص۷۰۵.
[۵] . همان، ص ۵۰-۵۱.
[۶] . یهودیت، مسیحیت و اسلام، ج۱، ص ۵۱-۵۲.
منابع
۱. اف، ئی، پیترز ، یهودیت، مسیحیت و اسلام، ترجمه حسین توفیقی، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، قم، چ۱، ۱۳۸۴ش.
۲. توماس میشل، کلام مسیحی، ترجمه: حسین توفیقی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
۳. ریچارد بوش و دیگران، ادیان در جهان امروز(جهان مذهبی)، ترجمه: عبدالرحیم گواهی.