- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
طبق نص صریح آیات قرآن کریم، هدایت اجباری انسان از سوی خداوند نفی شده است و خداوند هرگز کسی را به اجبار هدایت نمی کند. هدایت اجباری از دیدگاه عقل نیز ارزش و مطلوبیت ندارد.
برخی سوال می کند که چرا خداوند اجازه داد تا پولس دین مسیحیت را به انحراف بکشاند و مسیحیان توسط او از دین حق منحرف شوند. این سوال در حقیقت به هدایت اجباری اشاره دارد به این معنا که خداوند باید از انحراف آنان جلوگیری می کرد و نمی گذاشت آنان از پولس پیروی کنند که دین مسیحیت را تحریف نمود. چنین مانعیتی از سوی خداوند در حقیقت به این معنا است که خداوند با اراده خود مسیحیان را هدایت می کرد و نمی گذاشت که منحرف شوند.
نوشتار حاضر در صدد بیان این مطلب است که هدایت اجباری از سوی خدای متعال معقول و مطلوب نیست؛ هرچند برای خداوند هدایت اجباری غیر ممکن نیست.
هدایت اجباری و رسالت پیامبران
وظیفه پیامبران الهی نشان دادن راه حق و درستکاری و بیان تمییز آن از راه باطل است چنانکه خداوند می فرماید: «إِنَّا هَدَیناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً ؛[۱]ما راه را به او [انسان] نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس [و آن را نپذیرد]».
خداوند درباره بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ کَافَّهً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یعْلَمُونَ ؛[۲]و ما تو را جز براى همه مردم نفرستادیم تا (آن ها را به پاداش هاى الهى) بشارت دهى و (از عذاب او) بترسانى ولى بیشتر مردم نمى دانند!»
حضرت عیسی (علیه السلام) نیز راه حق و درست را به مردم آن زمان نشان داده و معیار تشخیص حق از باطل را بازگو نموده است؛ این مردم بودند که اگر به راه حق گرویده و به دستورات آن عمل می کردند در دنیا و آخرت رستگار می شدند.
پیامبران وظیفه نداشته اند که مردم را به زور و اکراه هدایت کنند چه این که خداوند فرموده: «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی فَمَنْ یکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقى لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ[۳]؛ در قبول دین، اکراهى نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است. بنا بر این، کسى که به طاغوت [بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر] کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمى چنگ زده است، که گسستن براى آن نیست. و خداوند، شنوا و داناست».
قدرت الهی و هدایت اجباری
هرچند خداوند بر هدایت اجباری مردم قدرت دارد ولی دلیل این که پیامبران را برای هدایت اجباری مبعوث نکرده، نمی خواهد مردم را با زور و اکراه و از راه غیر عادی هدایت کند چه این که اصلاح مردم با زور و اکراه غیر معقول است؛ زیرا مردم در انتخاب عقیده و انجام عمل مختار اند و هدایت و اصلاح جبری و غیر اختیاری آنان، صلاحیت برای ارزش گذاری ندارد و لذا خداوند می فرماید:
«قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّهُ الْبالِغَهُ فَلَوْ شاءَ لَهَداکُمْ أَجْمَعین؛[۴] بگو: «دلیل رسا (و قاطع) براى خداست؛ و اگر او بخواهد، همه شما را (به اجبار) هدایت مى کند». خداوند در این آیه می خواهد بفرماید او کسی را با اجبار هدایت نمی کند.
حتی خدای متعال می تواند بدون ارسال پیامبر بشر را با هدایت اجباری یک امت واحد قرار دهد ولی این کار را به علت این که ارزش ندارد و مخالف با حکمت بالغه اوست انجام نمی دهد و لذا می فرماید: «و لَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَ لَاکِن یضِلُّ مَن یشَاءُ وَ یهْدِى مَن یشَاءُ وَ لَتُسْئلُنَّ عَمَّا کُنتُمْ تَعْمَلُون؛[۵]
و اگر خدا مى خواست، همه شما را امت واحدى قرار مىداد (و همه را به اجبار وادار به ایمان مىکرد اما ایمان اجبارى فایده اى ندارد!) ولى خدا هر کس را بخواهد (و شایسته بداند) گمراه، و هر کس را بخواهد (و لایق بداند) هدایت مى کند! (یعنی به گروهى توفیق هدایت داده، و از گروهى سلب مى کند.) و یقینا شما از آنچه انجام مى دادید، بازپرسى خواهید شد!».
از این آیات به دست می آید که در سنت الهی هدایت اجباری جایگاهی ندارد به دلیل این که هدایت اجباری ارزشی ندارد و در صورت هدایت اجباری کسی مورد آزمایش قرار نمی گیرد در حالی که فلسفه ارسال پیامبران و دینداری و ایمان، آزمایش بندگان است.
حفظ نکردن مسیحیان از انحراف
انحراف مسیحیان با اراده خود شان بوده است و خداوند هیچ کسی را نه با اجبار هدایت می کند و نه با اجبار گمراه و منحرف می کند. اگر خداوند با اراده تکوینی خود مانع می شد که مسیحیان از پولس پیروی نکنند، معنای آن این است که خداوند باید در این مسئله از اجبار کار می گرفت درحالی که هدایت اجباری و گمراه کردن اجباری با حکمت و عدالت خداوند سازگار نیست.
از سوی دیگر فلسفه ارسال پیامبران با هدایت اختیاری معنا پیدا می کند، چه این که خداوند متعال بندگان خود را در بوته امتحان قرار داده و اگر همه مردم را با اجبار وادار کند که پیرو حق گردند و هیچ اختلافی در میان آنان نباشد دیگر امتحان و آزمایش معنا و مفهومی نخواهد داشت و کمال و عدم کمال بی معنا می گردد.
خداوند در این رابطه می فرماید: «… فَاحْکُمْ بَینَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ عَمَّا جاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنا مِنْکُمْ شِرْعَهً وَ مِنْهاجاً وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً واحِدَهً وَ لکِنْ لِیبْلُوَکُمْ فی ما آتاکُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیراتِ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمیعاً فَینَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ فیهِ تَخْتَلِفُونَ؛[۶] …
پس بر طبق احکامى که خدا نازل کرده، در میان آن ها حکم کن! از هوى و هوس هاى آنان پیروى نکن! و از احکام الهى، روى مگردان! ما براى هر کدام از شما، آیین و طریقه روشنى قرار دادیم و اگر خدا مى خواست، همه شما را امت واحدى قرار مى داد ولى خدا مى خواهد شما را در آنچه به شما بخشیده بیازماید (و استعدادهاى مختلف شما را پرورش دهد). پس در نیکی ها بر یکدیگر سبقت جویید! بازگشت همه شما، به سوى خداست سپس از آنچه در آن اختلاف مى کردید به شما خبر خواهد داد.»
پاسخ یک سوال
ممکن است سوال شود که پس چرا مسلمانان را از انحراف حفظ کرده است؟ در پاسخ به این سؤال گفته می شود که خداوند مسلمانان را هم با اجبار از انحراف حفظ نکرده است؛ بلکه بسیاری از مسلمانان راه انحراف را در پیش گرفته، درست مانند پیروان پولس بسیاری از مسلمانان مذاهبی متعددی را در دین اسلام به وجود آوردند و مردم را به انحراف کشانده اند.
در این میان تنها برخی از مسلمانان راهی را با اختیار و اراده خود رفته و می روند که خداوند و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در پرتو قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) به آنان نشان داده اند؛ بنابراین هدایت این طائفه هم با اجبار و اکراه نبوده بلکه برای حفظ این مذهب خون هایی بسیاری ریخته شده از جمله واقعه عاشورا که در تاریخ بی نظیر است برای حفظ اسلام بوده است.
علت حفظ قرآن از تحریف توسط خداوند
آنچه که در اینجا قابل توجه است حفظ قرآن کریم از تحریف است. خداوند حفظ سایر کتاب های آسمانی را مانند کتاب قران مجید تضمین نکرده است تا گم نشوند و یا با عوامل خارجی مورد تحریف قرار نگیرند.
این که چرا خداوند حالا چه به صورت متعارف و به وسیله مسلمانان و چه به صورت معجزه آسا قرآن را از هرگونه تحریف و کم و زیاد شدن حفظ کرد شاید نتوانیم در مورد برخی از افعال خداوند متعال به طور قطعی اظهار نظر کنیم لکن این قدر می دانیم که دین اسلام آخرین دین خداوند است که بعد از پیامبر اسلام، پیامبری نخواهد آمد و سلسله پیامبران با مبعوث شدن حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) به پایان رسید و آن حضرت به عنوان خاتم الانبیاء[۷] آخرین و کامل ترین برنامه زندگی را برای بشر به ارمغان آورد.
عقل انسان حکم می کند که کتاب و دین کامل آخرین پیامبر خدا باید تا پایان تاریخ باقی بماند تا برای بشر حجت الهی وجود داشته باشد. بنابراین ختم نبوت که با ادله قاطع ثابت شده موجب می شود که قرآن که کتاب نبی خاتم است محفوظ بماند. در روایتی از امام رضا (علیه السلام) نقل شده که آن حضرت در بیان علت کهنه نشدن قرآن می فرماید:
«لانه لم یجعل لزمان دون زمان بل جعل دلیل البرهان و حجه علی کل انسان؛[۸] قرآن کهنه نمی شود چون مختص زمان خاصی نیست بلکه نشانگر برهان و حجت برای همه انسان ها است». و در مورد ادیان قبلی چون بعد از هر یک شریعت جدیدی قرار بود نازل شود، نیازی به حفظ کتاب های آسمانی آن ها به صورت غیر متعارف وجود نداشت و بعد از تحریف آن ها، خداوند از راه های دیگری- همچون مبعوث نمودن انبیاء تبلیغی و اوصیاء پیامبران ـ حجت خویش را بر بندگان تمام می کرد.
افزون بر این قرآن مهمترین معجزه پیامبر اسلام است و اعجاز قرآن خودش مقتضی اینست که کسی نتواند در آن تصرف کند اما کتاب های آسمانی دیگر معجزه نبوده اند ولذا خداوند حفظ آن ها را تضمین نکرده است.
عوامل تحریف تورات و انجیل
۱. یکی از عوامل تحریف این دو کتاب آسمانی بی تفاوتی پیروان این دو کتاب نسبت به حفظ آن ها است. همانگونه که مسلمانان صدر اسلام نسبت به حفظ قرآن سعی و تلاش داشته تا حدی که افراد زیادی تمام قرآن را حفظ کرده و حافظان قرآن معروف بودند در میان یهودیان و مسیحیان اولیه این حالت وجود نداشته است.
۲. جاه طلبان متاثر از بت پرستان و ادیان انحرافی رایج در آن زمان از عوامل دیگر تحریف این دو کتاب می باشند که بر طبق امیال و عقاید خود شان تعالیم و آموزه های انحرافی را به عنوان کتاب های آسمانی و وحیانی به خورد مردم می داده اند. قرآن در این باره می فرماید:
«فَوَیلٌ لِلَّذینَ یکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیدیهِمْ ثُمَّ یقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً فَوَیلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیدیهِمْ وَ وَیلٌ لَهُمْ مِمَّا یکْسِبُونَ؛ پس واى بر آنهایى که کتاب را به دست خود مى نویسند، و تا سودى اندک برند، مىگویند که از جانب خدا نازل شده. پس واى بر آن ها بدانچه نوشتند و واى بر آن ها از سودى که مى برند»[۹]
و لذا می بینیم که اکثر مطالب کتاب تورات حاکی از این است که توسط برخی از یهودیان نگاشته شده و به عنوان کتاب آسمانی از طرف یهودیان پذیرفته شده است.
۳. براساس تاریخ سرگذشت بنی اسرائیل کتاب تورات «دچار تحولات گوناگون گردیده است. از آن جمله یهودیان تورات را در میان تابوت مقدس می گذاشتند و از آن به شدت مواظبت می کردند. تا اینکه در سال ۵۸۶ قبل از میلاد بخت النصر پادشاه بابل تمام سکنه فلسطین را به اسارت گرفت و تمام آثار یهود از جمله تابوت و تورات را نابود کرد.
یهودیان تا پنجاه سال دیگر در اسارت بابلیان باقی ماند. کوروش پادشاه ایران در جنگ بابلیان موفق شد که آن ها را شکست داده و یهودیان را از اسارت رهائی بخشد. و به آنان اجازه عودت به فلسطین داد. یهودیان تنها در سال ۴۷۵ قبل از میلاد موفق شدند که تحت ریاست عُزیر اقدام به جمع آوری و تدوین عهدعتیق نمایند.[۱۰]
یعنی فاصله نابودی تورات و زمان تدوین مجرد آن (۱۱۱) سال می باشد. پس طبیعی است که بسیاری از مطالب عهد عتیق در مرور این سال ها فراموش گردیده و بسیاری از مطالب که عمدتا متاثر از محیط بت پرستی بابل و عقاید مشرکانه ایران آن زمان بوده است. در تدوین مجدد عهد عتیق جا باز کند.[۱۱]
نتیجه گیری
هدایت اجباری در سنت الهی جایگاهی ندارد چرا که هدایت اجباری از دیدگاه عقل نیز قابل پذیرش نیست و نمی تواند موضوعی برای آزمایش و امتحان الهی باشد. از این رو خداوند متعال انسان ها را مختار خلق کرده و در اسلام نیز مسلمانان، با اجبار هدایت نشده اند.
تحریف کتاب های آسمانی ادیان قبل از اسلام ناشی از عوامل خاص بوده و آن کتاب ها مانند قرآن از تحریف مصون نمانده اند. اما قرآن به خاطر این که آخرین کتاب آسمانی و حجت خدا بر خلق است، از تحریف مصون مانده است.
نویسنده: حمیدالله رفیعی
پی نوشت ها
[۱] .انسان،۳.
[۲] .سبأ،۲۸.
[۳] . بقره، ۲۵۶.
[۴] . انعام، ۱۴۹.
[۵] . نحل،۹۳.
[۶] . مائده، ۴۸.
[۷].احزاب، ۴۰ .
[۸] . عیون أخبار الرضا علیه السلام ، ج۲، ص۱۳۰ .
[۹] . بقره،.۷۹
[۱۰] . المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۳۰۹.
[۱۱] . آشنائی با ادیان بزرگ جهان، ص۹۱-۹۲.
منابع
۱. قرآن کریم.
۲. توفیقی، حسین آشنائی با ادیان بزرگ جهان، تهران، سمت، چ ۵، ۱۳۸۱ش.
۳. شیخ صدوق، محمد بن علی، عیون أخبار الرضا علیه السلام ، تهران، نشر جهان، چ۱، ۱۳۷۸ق. محقق ، مصحح: لاجوردى، مهدى.
۴. طباطبایى، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، چ۲، ۱۳۹۰ق.