نشانه ها، عوامل و روش درمان جاه طلبی از نگاه روايات اسلامى  

نشانه ها، عوامل و روش درمان جاه طلبی از نگاه روایات اسلامى  

اشتراک‌گذاری در ایتا اشتراک‌گذاری در بله اشتراک‌گذاری در سروش کپی کردن لینک

جاه طلبی و مقام پرستی، از خطرناک ترین رذائل اخلاقی است که در متون اسلامی با تعبیراتی همچون حب ریاست یا حب جاه به شدت نکوهش شده است. این صفت، همچون گرگی درنده، دین و ایمان انسان را می درد و بذر نفاق را در دل می رویاند.

ریشه های جاه طلبی، در حب دنیا، خودبزرگ بینی، حسادت و عقده های درونی نهفته است و آثارش، هم در سقوط معنوی و هم در تباهی اجتماعی آشکار می شود. آموزه های وحیانی و سخنان و سیره معصومان (ع)، مرز روشنی میان «ریاست حق» برای خدمت به خلق و «ریاست باطل» برای خودنمایی و هوسرانی ترسیم کرده اند و راهکارهای پیشگیری و درمان آن را بیان داشته اند.

جاه طلبی در روایات

در روایات اسلامی، پیرامون جاه طلبی و ابعاد مختلف آن، مطالب زیادی وجود دارد که به چند نمونه از آن ها اشاره می شود:

۱- تأثیر مخرب جاه طلبی در دیانت انسان، به قدرى شدید است که در حدیثى از رسول خدا (ص) مى خوانیم: «ما ذِثْبانِ ضارِیانِ ارْسِلا فِى زَرِیبَهِ غَنَمٍ اکْثَرُ فَساداً فِیها مِنْ حُبِّ الْمال وَ الْجاهِ فِى دِینِ الرَّجُلِ الْمُسْلِمِ؛[۱] دو گرگ درنده که در آغل گوسفندان رها شوند، فساد و خرابى آنها بیشتر از حبّ مال و مقام در دین انسان مسلمان نیست».

مطابق این بیان، جاه طلبى و مقام پرستى، دین و ایمان انسان را بر باد مى دهد، آن گونه که گرگ گرسنه گوسفندان را.

۲- در حدیث دیگرى از همان حضرت پیرامون جاه طلبی مى خوانیم: «حُبُّ الْجاهِ وَ الْمالِ یُنْبِتانِ النِّفاقَ فِى الْقَلْبِ کَما یُنْبِتُ الْماءُ الْبَقْلَ؛[۲] علاقه شدید به مقام و مال، نفاق را در قلب انسان مى رویانند همان گونه که آب سبزه را مى رویاند».

۳- در حدیثى از امام صادق (ع) آمده است: «مَنْ طَلَبَ الرِّئاسَهَ هَلَکَ؛[۳] کسى که طالب مقام باشد (و دلباخته آن گردد) هلاک مى شود».

۴- این مسأله به قدرى اهمیت دارد که در روایات اسلامى نسبت به ظهور کمترین نشانه هاى آن هشدار داده شده است؛ امام صادق (ع) مى فرماید: «ایَّاکُمْ وَ هؤلاءِ الرُّؤَساءِالَّذِین یَتَرأَّسُون فَوَاللّهِ ما خَفَفْتِ النِّعالُ خَلْفَ رَجُلٍ الّا هَلَکَ وَ اهْلَکَ؛[۴] از این گروه ریاست طلب بپرهیزید، به خدا سوگند صداى کفش ها پشت سر کسى بلند نمى شود مگر اینکه هم خودش هلاک مى شود و هم دیگران را هلاک مى کند».

توجه به این نکته لازم است که محرومان در آن زمان غالباً پابرهنه ها بودند و کفش هاى صدادار مربوط به دنیاپرستان و ثروتمندان بود، بدیهى است که این گونه افراد براى خدا و معنویت دنبال کسى نمى روند.

۵- در حدیثى از رسول گرامى اسلام (ص) درباره ریشه هاى اصلى گناهان چنین آمده است: «اوَّلُ ما عَصِى اللَّهُ تَبارَکَ وَ تَعالى بسِتِّ خِصالٍ حُبِّ الدُّنْیا وَ حُبِّ الرِّیاسَهِ وَ حُبِّ الطَّعامِ وَ حُبِّ النِّساءِ وَ حُبِّ النَّوْمِ وَ الرَّاحَهِ؛[۵] نخستین گناهانى که در جهان در برابر فرمان پروردگار انجام گرفت به سبب شش چیز بود: دنیا پرستى، عشق به مقام، علاقه شدید به غذاهاى رنگین، علاقه شدید به زنان و علاقه به خواب و راحتى».

۶- در حدیث دیگری، امام صادق (ع) می فرماید: «انَّ حُبَّ الشَّرَفِ وَ الذِّکْرِ لا یَکوُنانِ فِى قَلْبِ الْخائِفِ الرَّاهِبِ؛[۶] علاقه به مقام و اسم و آوازه در قلب کسى که خوف خدا دارد و از او ترسان است نخواهد بود».

این تعابیر به خوبى نشان مى دهد که جاه طلبى و حب مقام، با عبودیت و حق پرستى در تضاد است.

جاه طلبی حق و جاه طلبی باطل

امام صادق (ع) مى فرماید: «مَنْ طَلَبَ الرِّئاسَهَ بِغَیْرِ حَقٍّ حُرِمَ الطَّاعَهُ لَهُ بِحَقٍّ؛[۷] کسى که ریاست را به ناحق طلب کند، از اطاعت خداوند به حق محروم خواهد شد». از این حدیث این نکته نیز استفاده مى شود که ریاست طلبى بر دو گونه است: ریاست حق و باطل.

در بعضى از آیات قرآن مى خوانیم که یکى از خواسته هاى بندگان خاص خدا (عِبادُالرَّحْمانِ) این است که مى گویند: «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ اماماً؛[۸] خداوندا! ما را پیشواى پرهیزگاران قرار ده».

از این تعبیر به خوبى استفاده مى شود که ریاست طلبى و جاه طلبی، همیشه مذموم نیست، بلکه به گفته علامه مجلسى (ره) در بحار الانوار، ریاست بر دو گونه تقسیم مى شود، حق و باطل، سپس براى ریاست حق مثال به متصدى شدن مقام فتوا و تدریس و وعظ مى زند و مى گوید:

«کسى که اهلیت این کار را دارد و عالم به متون کتاب و سنت است و هدفش هدایت خلق و تعلیم مسائل دین باشد، این از نوع ریاست حق است که گاه وجوب عینى یا کفائى دارد؛ ولى کسى که آگاهى از این امور ندارد یا آگاهى دارد ولى هدفش تنها شهرت طلبى و جلب قلوب و تحصیل مال و مقام است، این از نوع ریاست باطل است و این کار کسانى است که به صفت رذیله جاه طلبى گرفتارند.

سپس از بعضى از محققان نقل مى کند که معنى «جاه» همان تملک دلها و نفوذ در آنهاست و حکم آن، حکم تملک اموال است. اینها همه از امورى است که جزء اهداف زندگى دنیا مى باشد و با مرگ پایان مى یابد و دنیا مزرعه آخرت است؛ پس کسى که از این امور زاد و توشه اى براى آخرت برگیرد، سعادتمند و خوشبخت است و کسى که آن را وسیله هوسرانى قرار دهد، بدبخت و بیچاره است».[۹]

در واقع کسانى که مقام را براى رسیدن به اهداف مقدس اجتماعى و انسانى و به تعبیر دیگر براى اهداف الهى مى طلبند نه جاه طلبند و نه مقام پرست؛ آنها در خط امیرمومنان على (ع) حرکت مى کنند که مى فرماید: «امَا وَالَّذى فَلَقَ الحَبَّهَ وَ بَرَأَ النّسَمَهَ لَوْ لا حُضُورُ الحاضِرِ وَ قیامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ ما اخَذَ اللَّهُ عَلَى العُلَماءِ الّایُقَارُّوا عَلى کِظَّهِ ظَالِمٍ وَ لا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَها عَلى غَارِبِها وَ لَسَقَیْتُ آخِرَها بِکَأسِ اوَّلِها؛[۱۰]

آگاه باشید! به خدا سوگند، خدایى که دانه را شکافت و انسان را آفرید، اگر نه این بود که جمعیت بسیارى گرداگردم را گرفته و به یاریم قیام کرده اند و از این جهت، حجت تمام شده است، اگر نبود عهد و مسئولیتى که خداوند از علماء و دانشمندان (هر جامعه) گرفته که در برابر شکمخوارى ستمگران و گرسنگى ستمدیدگان سکوت نکنند، من مهار شتر خلافت را رها مى ساختم و از آن صرف نظر مى نمودم و آخر آن را با جام آغازش سیراب مى کردم».

نشانه هاى جاه طلبى

افراد جاه طلب را غالباً مى توان از حرکات و کلمات و رفتارشان شناخت؛ آنها تمایل دارند تمام کارهاى نیکى را که انجام مى دهند تابلو کنند و همه از آن آگاه شوند تا در نزد مردم مقام و منزلتى پیدا کنند. به همین دلیل جاه طلبان غالباً به ریاکارى نیز کشیده مى شوند؛ چرا که بدون ریاکارى، حس جاه طلبى آنها اشباع نمى شود؛ لذا بعضى از بزرگان اخلاق جاه طلبى و ریاکارى را همراه یکدیگر در کتاب هاى خود عنوان کرده اند.[۱۱]

بسیارى از جاه طلبان حتى علاقه دارند کارهایى را هم که انجام نداده اند به حساب آنها بگذارند و به مضمون آیه شریفه: «وَ یُحِبُّونَ انْ یُحْمَدُوا بِمالَمْ یَفعَلُوا؛[۱۲] دوست دارند نسبت به کار نیکى که انجام نداده اند مورد ستایش قرار گیرند!».

هدف آنها کسب وجاهت عمومى و اسم و آوازه است از هر طریقى که باشد نه براى اینکه وجاهت عمومى را مقدمه اى براى انجام اصلاحات اجتماعى و کارهاى خیر قرار دهند، بلکه به این منظور که مردم آنها را بستایند و در برابر آنها خضوع کنند، و به مدح و ستایش آنها بپردازند.

جاه طلبان سعى مى کنند به سراغ کارهایى بروند که اسم و آوازه و شهرتى در آن است، هر چند بازده ضعیف داشته باشد و هرگز به کارهایى که سروصدا و آوازه اى ندارد، تمایل نشان نمى دهند هر چند فایده آن براى جامعه فوق العاده زیاد باشد.

جاه طلبان، توقع و انتظار دارند دائما مدح شوند، کمترین نقد و نکوهشی از آنها به عمل نیاید! انتظار دارند در مجالس همه آنها را احترام کنند و کسى بالاتر از آنها ننشیند، در اثناء سخنان آنها سخن نگوید و به اصطلاح سخن آخر، سخن آنها باشد.

افرادى که آنها را تکریم و تعظیم مى کنند، در نظر آنها افراد با معرفتى هستند و افرادى که نسبت به آنها اعتنایى ندارند، افرادى بى معرفت و نمک نشناسند؛ به همین دلیل این افراد غالباً مورد تنفرند و اگر نیازمندانى به آنها مراجعه کنند از روى اجبار و ناچارى است.

این افراد بسیار زود شناخته مى شوند؛ در روایتى از امام صادق (ع) آمده است: «انَّ شِرارَکُمْ مَنْ احَبَّ انْ یُوَطَّأَ عَقِبَهُ؛[۱۳] کسانى که دوست دارند مردم پشت سر آنها بیفتند، بدترین شما هستند».

در حدیث دیگری از رسول خدا (ص) پیرامون جاه طلبی مى خوانیم: «مَنْ احَبَّ انْ یُمَثَّلَ لَه الرِّجالَ فَلْیُتَبَؤ مَقْعَدُهُ مِنَ النَّارِ؛[۱۴] کسى که دوست دارد مردم دست به سینه در مقابل او بایستند، خود را مهیاى آتش دوزخ کند!».

از نشانه هاى دیگر جاه طلبی، این است که افراد جاه طلب در دنیایى از وهم و خیال به سر مى برند و آنچه را در واقعیت عینى از مقام و منزلت به دست نمى آورند، در عالم اوهام و خیالات براى خود فراهم مى سازند.

اسباب و انگیزه هاى جاه طلبی

مرحوم «فیض کاشانى» در بحث «جاه طلبی و حب جاه» سخن جالبى دارد، مى گوید: «تعلّق خاطر مردم به جاه و مقام، و یا به تعبیر دیگر مالکیت قلوب و دلها بیش از تعلّق خاطر آنها به مال و ثروت است؛ زیرا رسیدن به مال از طریق جاه آسان تر است از رسیدن به جاه از طریق مال، چه اینکه بسیارند کسانى که اموال زیادى دارند ولى بر قلوب مردم حاکم نیستند، اما کسانى که بتوانند در دلهاى مردم نفوذ کنند به دست آوردن مال و ثروت براى آنان آسان است».

ثانیا اموال، در معرض تلف قرار دارد و نگهدارى آن آسان نیست ولى اگر کسى بتواند مالکیت قلوب را براى خود فراهم سازد، حفظ آن آسانتر است.

ثالثا معمولا مالکیت دلها، روز به روز گسترده تر مى شود بى آن که نیاز به زحمت فراوانى داشته باشد و همان ثناخوانى مردم براى گسترش آن کافى است، در حالى که براى افزایش مال، معمولا زحمت فراوانى لازم است».

گرچه مرحوم «فیض» مطالب بالا را براى بیان محبوبیت «جاه و مقام» ذکر کرده ولى از یک نظر مى توان آن ها را انگیزه هاى «حبّ جاه و جاه طلبی» شمرد؛ چرا که وقتى جاه و مقام سبب افزایش مال و رسیدن به آرزوها و هوا گردد و اضافه بر آن، سبب خضوع و تواضع مردم شود، طبیعى است که نظرها به سوى آن جلب مى شود به طورى که مى توان گفت کمتر کسى است که از حب جاه هر چند به صورت ضعیف و کمرنگ خالى باشد و در عبارت معروفى در السنه بزرگان آمده است:

«آخِرُ ما یَخْرُجُ مِنْ قُلُوب الصّدیِقینَ حُبُّ الْجاهِ؛[۱۵] آخرین چیزى که از دل هاى انسان هاى راستین خارج مى شود، جاه طلبى است».

دیگر از اسباب «جاه طلبى»، «حبّ ذات» افراطى است که انسان براى اشباع آن به هر کارى دست مى زند و سعى مى کند با دست و پا کردن مقامات بالاترى در اجتماع، خود را راضى کند. عقده حقارت و خود کم بینى نیز، عکس العمل هاى متفاوتى مى تواند داشته باشد.

افرادى که به هر دلیل تحقیر شده اند و حقارت آنها را رنج مى دهد، سعى مى کنند از طریق جاه طلبى و بلند پروازى این شکست درونى خود را جبران نمایند. حسادت نسبت به دیگران و همچنین کینه توزى و انتقام جویی نیز مى تواند از اسباب این صفت رذیله باشد تا از این طریق، دیگران را در موضع پست تر قرار دهد و حسادت خود را عملى کند یا از افراد مورد نظر، انتقام بگیرد. جاه طلبى از صفات رذیله پیچیده اى است که ریشه در بسیارى از رذیله هاى دیگر دارد.

روش درمان جاه طلبى

یک اصل کلى براى ما روشن است و آن این که اگر گرفتاران در چنگال رذایل اخلاقى، به پیامدهاى سوء این صفات ناپسند بیندیشند، غالبا به فکر درمان و ترک آن خواهند افتاد. این اصل در مورد جاه طلبى نیز صادق است، اگر جاه طلبان بدانند این صفت رذیله نه تنها آنها را از خدا دور مى سازد، بلکه در نظر خلق خدا نیز منفور مى کند و مردم از آنها مى گریزند و دوستان خود را به آسانى از دست مى دهند، در صدد درمان آن بر می آیند.

جاه طلبی، آنها را به ریاکارى که از خطرناکترین گناهان است مى کشاند، و حتى گاه همچون «سامرى و قارون» به کفر و مقابله با پیامبران الهى سوق مى دهد. آنها اگر بدانند که جاه طلبى همچون گرگى که در میان گله گوسفندان بى دفاع وارد می شود، دین و ایمان انسان را بر باد مى دهد و نفاق را در دل مى رویاند همان گونه که آب، گیاهان را در زمین مى رویاند، به یقین در کار خود تجدید نظر خواهند کرد.

آنها اگر به ناپایدارى دنیا و کوتاه بودن عمر و عاریتى بودن نعمت ها بیندیشند، و به گفته بعضى از بزرگان اخلاق، بدانند که اگر تمام کسانى که در شرق و غرب جهان هستند، سالها براى انسان سجده کنند، چیزى نمى گذرد که نه سجده کننده باقى مى ماند و نه مسجود، مسلماً بیدار مى شوند.

مطالعه حالات فرعون ها، نمرودها، قارون ها، سامری ها و پایان تاسف انگیز زندگى آنها نیز درس دیگرى براى بیدارى و هوشیارى جاه طلبان است. از سوى دیگر باید توجه داشت که جاه طلبى، از ضعف ایمان مخصوصاً اعتقاد به توحید افعالى سرچشمه مى گیرد و با تقویت پایه هاى ایمان برطرف مى شود.

کسى که آگاه از عظمت خدا باشد مى داند که تمام عالم آفرینش در برابر ذات پاک او، ذره ناچیزى است؛ به علاوه مى داند عزت و ذلت، عظمت و حقارت در دست او است و از همه مهمتر دلهاى بندگان در کف با کفایت او مى باشد از همه اینها گذشته اقبال مردم که افراد جاه طلب به آن دل بسته اند و ادبار آنها که از آن بیم و هراس دارند، به قدرى ناپایدار است که براى آن حسابى نیست.

به گفته بعضى، ادبار و اقبال دلها همچون دیگى که در حال جوشیدن است دائماً در حال تغییر است و کسى که بر اساس آن برنامه ریزى کند، مانند کسى است که بخواهد روى امواج دریا بنایى بسازد و سرمایه گذارى در این راه، قطع نظر از زیان هاى آخرت، در دنیا نیز کار عاقلانه ای نیست.

آنچه گفتیم، روش درمان جاه طلبی از جنبه علمی بود، اما درمان جاه طلبی از جنبه عملى آن، این است که فرد خود را در شرایطى قرار دهد که «حب جاه» را بشکند؛ مثلا در مجالس در جایى بنشیند که افراد عادى و نه شخصیت ها مى نشینند، لباس خود را لباسى انتخاب کند که افراد متوسط یا نیازمند آن را مى پوشند، و همچنین در مرکب و خانه و تغذیه و مانند آن.

بعضى از بزرگان علم اخلاق معتقدند بهترین راه براى قطع حب جاه و جاه طلبی، دورى گزیدن از مردم و روى آوردن به گمنامى است مشروط بر این که انتخاب این روش ها نیز ناخودآگاه وسیله اى براى کسب جاه در نظر مردم نباشد.

جمع بندی

جاه طلبی، یکی از صفات ناپسند اخلاقی است که قلب انسان را به اسارت شهرت و مدح مردم می کشاند و او را از مسیر حق منحرف می سازد. علاج جاه طلبی در شناخت عمیق پیامدهای شوم آن، تقویت ایمان و باور به ناپایداری دنیا، و التزام عملی به تواضع و گمنامی است.

پی نوشت ها

[۱] ری شهری، میزان الحکمه، ج ۱، ص ۴۹۲ (حدیث ۳۰۳۴).

[۲] فیض کاشانی، المحجه البیضاء، ج ۶، ص ۱۱۲.

[۳] کلینی، اصول کافى، ج ۲، ص ۲۹۷، حدیث ۲.

[۴] کلینی، اصول کافى، ج ۲، ص ۲۹۷، حدیث ۳.

[۵] ابن بابویه، خصال، ج ۱، ص ۳۳۰.

[۶] کلینی، اصول کافى، ج ۲، ص ۶۹، حدیث ۷.

[۷] حرانی، تحف العقول، ص ۲۳۷.

[۸] فرقان/ ۷۴.

[۹] مجلسی، بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۱۴۷ به بعد( با تلخیص).

[۱۰] سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۳.

[۱۱] طبرسی، مکارم الاخلاق، ج ۱، ص ۲۶.

[۱۲] فیض کاشانی، محجه البیضاء، ج ۶، ص ۱۱۵- ۱۱۶ با تلخیص.

[۱۳] این عبارت را به عنوان روایت در کتب روائى مانند بحار، وسائل و مستدرک الوسائل با بررسى کامل نیافتیم.

[۱۴] فیض کاشانی، المحجه البیضاء، ج ۶، ص ۱۳۰.

[۱۵] محمدبن منور، اسرار التوحید، ص۱۹۶.

فهرست منابع

  1. قرآن کریم.
  2. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، چاپ سوم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۳۷۱ش.
  3. فیض کاشانی، ملامحسن، اَلمحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۸۳ق.
  4. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  5. ابن بابویه، ابوجعفر محمد بن علی، الخصال، نشر کتابچی، تهران، ۱۳۷۷ ش.
  6. ابن شعبه حرانى، محمد بن احمد، تحف العقول، قم، مؤسسه آل‌البیت، ۱۳۶۵ش.
  7. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، قم، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ق.
  8. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق: صبحی صالح، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  9. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، نشر شریف الرضی، قم، ۱۳۷۰ ش.
  10. منور، محمد، اسرارالتوحید، نشر فردوس، چاپ چهارم، ۱۴۰۲ش.

منبع اقتباس: مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، قم، مدرسه الإمام علی بن أبی طالب(ع)، چاپ چهارم، ۱۳۸۵ش، ج۳، ص ۶۵-۸۰.

بدون دیدگاه