- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 18 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
بخش اول: «چیستی رشد معنوی»
تعریف رشد معنوی از یک طرف بسیار آسان و از طرفی بسیار پیچیده است. از این جهت که حرف های گوناگونی در این زمینه زده می شود و پراکندگی بسیاری در این مقوله مشاهده می گردد انسان دچار سردر گمی شده و کار پیچیده می گردد. از طرف دیگر باید بگویم که چیستی رشد معنوی امری ساده است؛ وقتی می گوییم رشد معنوی، منظورمان از «معنا» چیست؟ اگر ما مراد از معنا را بفهمیم آن گاه رشد معنوی نیز معلوم می شود. اگر بگوییم معنا یعنی «آن حس معنویتی که در وجود انسان است» و یا معنا یعنی «ماوراء ماده» و … مقصود شفاف نمی شود. مراد و منظور ما از «معنا» یک چیز بیشتر نباید باشد؛ آن هم «خدا» است. معنای زندگی انسان خدا است و رشد معنوی یعنی رشد خدایی. رشد معنوی به معنای رشد و ارتقاء در جهت خدایی شدن انسان است « به خدا رسیدن و تقرب به خداوند و به رنگ خدا در آمدن».
«رنگ خدا»
اگر به قلب خودمان رجوع کنیم می بینیم حس قلبی ما از رشد معنوی این است که بتوانیم ارتباط نزدیک تر و بهتری با خدا داشته باشیم و به خداوند که مبدا ما است نزدیک شویم. وقتی در خود کمبود خدا را حس می کنیم به دنبال معنویت می رویم و رشد معنوی را می طلبیم. مشکل ما این است که خدا در زندگی ما حضور دارد, ولی حضور او را ما درست درک نمی کنیم. مشکل ما این است که از صبح تا به شب زندگی مان را با خدا رنگ نمی زنیم. مشکل ما این است که خدا را به زندگی مان راه نداده ایم. مشکل ما این است که وجود خودمان را نه تنها پر از خدا نکرده ایم بلکه گاهی در صد کمی از آن را هم به خدا اختصاص نداده ایم. مشکل ما این است که خود را به در و دیوار می کوبیم و به دنبال گم شده خود هستیم, در حالی که گمشده حقیقی ما خدا است. مشکل ما این است که همه چیزمان از خداست و در حق او نمکدان شکنی می کنیم و بنده شکر گذار نیستیم. مشکل ما این است که «توحید» را به دل و عمل باور نداریم. مشکل ما این است که خدا را بهانه قرار داده اما چنگ به دیگر خدایان دروغین می زنیم. مشکل ما این است که در زبان به خدا توکل می کنیم اما در باطن به دیگران. مشکل ما این است که نماز می خوانیم اما دلمان جای دیگر است. مشکل ما این است که عبادت می کنیم اما بی روح. مشکل ما این است که بنده هستیم اما بنده مال و دنیا و … . مشکل ما این است که مولایمان خداست اما به سراغ شیطان که دشمن ما و مولای ماست می رویم. و بالاخره مشکل اصلی ما این است که « خدا محور» نیستیم. به همین خاطر در مسیر رشد معنوی دچار چالش می شویم.
بخش دوم: «فرصت های رشد معنوی»
وقتی برای ما روشن شد که معنویت حقیقی چیست و رشد و ارتقاء این معنویت به چه معناست باید فرصت ها را در این راستا قرار داد. اصلی ترین فرصت هایی را که باید برای رشد مورد توجه قرار داد را می آوریم:
۱- فرصت عمر:
دنیا و عمر انسان بسیار کوتاه است و به زودی بساط جهان برچیده خواهد شد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: « دنیا در مقابل آخرت مثل این است که یکی از شما انگشتش را در آب دریا فرو برد. آن گاه به آن چه از آب دریا که بر روی انگشت او قرار گرفته بنگرد».(۱)
دنیا مانند همان چند قطره ای است که بر روی انگشت باقی مانده و آخرت، تمامِ دریای نامتناهی است.
«خسران و ضرر»
لحظه لحظه عمر انسان در حقیقت فرصتهایی هستند برای پر شدن از خدا و خدایی شدن انسان که اگر از دست برود و نتوانیم از آن در جهت خدایی شدن استفاده کنیم, دچار خسران خواهیم شد. خداوند متعال در سوره عصر می فرماید: تمام انسان ها در خسران هستند « إن الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات». تمام انسان ها در خسران اند, مگر کسانی که عمر خویش را با ایمان به خدا و عمل صالح که انسان را به خدا نزدیک می کند, پر کند.
چرا خداوند فرموده: ان الانسان لفی خسر و نفرموده ان الانسان لفی ضرر. فرق خسران با ضرر این است که ضرر، قابل جبران است اما خسران دیگر قابل جبران نیست. فردی که در تابستان یخ می فروشد، اگر نتواند یخ های خود را به فروش برساند چه اتفاقی می افتد؟ یخ های او آب شده و تمام سرمایه او از دست می رود. اما کسی که سیب می فروشد اگر مشتری برای او نیاید می تواند سیب ها را به بعدا بفروشد و یا با قیمت کمتری بفروشد یا آب آن ها را بگیرد. این شخص ضرر کرده اما شخص یخ فروش که آب شدن سرمایه خود و از دست رفتن آن را می بیند دچار خسران شده است. ما انسان ها در این دنیا دچار خسران هستیم زیرا سرمایه عمرمان قابل بازگشت نیست و این سرمایه قطره قطره دارد از دست می رود. این است که خداوند در سوره عصر می فرماید: ان الانسان لفی خسر.
«بی نهایت»
بنشین و حساب کن که چند سال داری؟ و حداکثر چند سال از عمرت باقی مانده؟
فرض کنیم سن شما حدود ۲۰ سال است. اگر میانگین عمر انسان ۸۰ سال باشد ۶۰ سال از عمر شما باقی مانده. از این ۶۰ سال، ۲۰ سال را ما در خواب هستیم زیرا در شبانه روز ۸ ساعت می خوابیم و ۸ ساعت یعنی یک سوم روز و به عبارتی یک سوم عمر. بنابراین فشرده عمر شما در این دنیا نهایتا ۴۰ سال است البته درصورتی که حادثه ای پیش نیاید و زودتر به دیار باقی نرویم. چهل سالی که همراه با سختی های دنیایی مخصوص به خود است مانند پیری، محدودیت ها، مریضی ها، مصیبت ها و …
حال این دنیای محدود را با آخرت نا محدود مقایسه کن. وقتی از جهنمی ها در مورد مدت زمان سپری شده در دنیا می پرسند آن ها جواب می دهند: یک روز یا کمتر از یک روز( کهف، ۱۹).
آیا می توانی زمانی برای مقدار آخرت بیان کنی؟ جهان آخرت چند برابر این دنیا است؟ دو برابر؟ ده برابر؟ صد برابر؟ هزار برابر؟ میلیون برابر؟ میلیارد برابر؟ میلیارد میلیارد هم در برابر زمان دنیای آخرت هیچ است.
این دنیا می آید و می رود همان طور که تا بحال هم آمده و رفته و اگر برگردیم و به پشت سر خود یعنی به تاریخ نگاه کنیم می بینیم کسانی رستگار شدند که با خدا بودند و از غفلت سر برون آوردند.
۲- فرصت عبادت و تقوا:
هدف از خلقت یک حیوان که در جنگل و یا در میان انسان ها زندگی می کند چیست؟ بسیاری از حیوانات برای استفاده انسان ها خلق شده اند.
خداوند هم در یک حدیث قدسی می فرماید: یا ابن آدم، خلقت الأشیاء کلّها لأجلک، و خلقتک لأجلی، و أنت تفرّ منّی! ای انسان همه چیز را برای تو خلق کردم و تو را برای خودم خلق کردم در حالی که تو از من فرار می کنی.(۲)
همه چیز در عالم طبیعت در اختیار انسان است. حال جا دارد بپرسیم انسان برای چه خلق شده؟ انسان در میان این همه موجودات عالم اعم از آسمان ها، زمین، حیوانات، گیاهان و … چه می خواهد؟ چرا ذات انسان همه این موجودات را می خواهد در کنترل خود قرار دهد؟ هدف و غرض خداوند از خلق انسان در میان این موجودات چیست؟
من و شما که انسان هستیم باید یک بار برای همیشه این سؤال را در ذهن خود به درستی حل کنیم.
راه صحیح آن است که این سؤال را از سازنده خودمان -که از همه بهتر می داند ما را برای چه ساخته است- بپرسیم یعنی آفریدگار عالم، خداوند متعال و والا.
خداوند در نامه خود به انسان ها یعنی قرآن کریم می فرماید: و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون. جن وانسان را خلق نکردم مگر برای عبادت. (ذاریات، ۵۶)
بنابراین فلسفه خلقت ما انسان ها عبادت کردن است. اما این عبادت باید برای ما درست جا بیافتد تا دچار خطا نشویم. جالب این جاست که همه موجودات عالم در راستای آن هدفی که خداوند برای آن خلقشان کرده حرکت می کنند غیر از انسان. حتی موجودات دیگر پا را فراتر نهاده و مخلوق بودن خود را و کرنش خود را در مقابل پروردگار به اثبات می رسانند.
همه موجودات عالم مشغول تسبیح خداوند هستند به غیر از انسان. یسبح لله ما فی السموات و الارض. اما در این میان انسان که برای عبادت و تسبیح خلق شده چه می کند؟ هر کاری غیر از عبادت و تسیبح.
دوش مرغی به صبح می نالید عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
گفتم این شرط آدمیت نیست مرغ تسبیح گوی و من خاموش
همه موجودات رو به سوی حق دارند و در حال تسیبح و او را به بزرگی می خوانند مگر شمار زیادی از ما انسان ها. …. آه آه از این همه دوری که تا بحال داشته ایم و عبادت را درک نکرده ایم. آه آه از کمی توشه و طولانی بودن سفر.
عبادت و بندگی خدا از مهمترین فرصت های خدایی شدن و رشد معنوی انسان است. حقیقت عبادت، با خدا بودن و معرفت راستین نسبت به اوست. اگر از صبح با خدا زندگی کردیم و او را در کنار خود دیدیم و اگر خدا را محور زندگی خود قرار دادیم که تمام سنگ آسیاب زندگی مان بر گرد این محور می چرخید می توان گفت در مسیر عبادت هستیم.
عبادت از عبد می آید و عبد یعنی گوش به فرمان. عبد و بنده خوب کسی است که گوش به فرمان مولایش باشد و خواسته مولا را فورا و با علاقه به انجام برساند.
خلاصه ی خواسته خداوند متعال از ما انسان ها انجام واجبات و ترک محرمات است. واجبات ما را به خدا نزدیک می کند و خدا آن ها را دوست دارد. محرمات هم مبغوض خداست و ما باید از آن ها دوری کنیم. باید توجه داشت که شاهراه بندگی همین انجام واجبات و ترک محرمات است. وقتی از عرفای بزرگ هم در مورد بندگی می پرسیم همین پاسخ را می دهند. حال اگر باز هم حال معنوی داشتیم می توانیم به مستحبات رو بیاوریم و برای تجدید قوا آن ها را انجام دهیم اما باید اصل بودن واجبات و ترک محرمات را فراموش نکرد.
۳- فرصت کسب معرفت:
کسب معرفت خداوند نیز از فرصت های اصلی رشد معنوی انسان است. دین داری و رشد معنوی انسان اصولا با معرفت خداوند آغاز می شود. اول الدین معرفت الجبار. دین با معرفت خدا شروع می شود. معرفت است که باعث عمل و عبودیت و عشق می شود و انسان را به مقصد خویش که خدای تعالی است می رساند.
امام حسین علیه السلام « لیعبدون» در آیه ی « و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» را به «لیعرفون» تفسیر کرده است.(۳).
حال که معرفت و شناخت از اهمیت والایی برخوردار است باید برای آن در زندگی انسانی حسابی جداگانه باز کرد. معرفت آن قدر مهم است که در روایات ما آمده: یک ساعت تفکر از ۷۰ سال عبادت برتر است. قدر و منزلت و برتری عالم بر عابد نیز از همین جا نشأت می گیرد. دلیل اهمیت تفکر که نتیجه آن معرفت است این است که معرفت به زندگی انسان جهت می دهد و انسان را از نظر سطح بندگی بالا می برد. دیدگاه او نسبت به زندگی، مرگ، روابط انسانی و … کاملا تغییر می کند. چنین فردی بر محور خدا حرکت می کند و خدا را همه جا در کنار خود می بیند و کاملا با خدعه های شیطان و سربازانش آشناست و صلاح خود را با توجه به معرفتی که نسبت به حضرت حق به دست آورده می شناسد و فریب ناکسان را نمی خورد.
بنابراین باید فکر جدی برای کسب معرفت نسبت به خداوند و اولیای خداوند کرد. باید توجه داشت که معرفت و شناخت یک دفعه به دست نمی آید و باید آرام آرام آن را کسب کرد. با کسب معرفت ما بعد شناختی خود را بالا می بریم؛ با افزایش بعد شناختی در واقع ایمان انسان زیاد می شود؛ وقتی ایمان بالا رفت مستقیما روی اعمال تأثیر می گذارد.
معرفت و شناخت چیزی نیست که خیال کنید مخصوص افراد خاص است و غیر قابل دسترس. خیر این طور نیست معرفت را باید ذره ذره و با توجه به راهنمایی های خداوند متعال که در قرآن آمده کسب کرد. به عنوان مثال قرآن خیلی روی عبرت گرفتن از گذشتگان و با دیده تفکر و اندیشیدن به طبیعت نگریستن تأکید دارد. تغییر فصول، کوه ها، زمین، گیاهان، ستارگان، حیوانات و … همه و همه می تواند انسان را به سوی شناخت توحیدی هدایت کند. اگر نیک بنگریم می بینیم که تمام عالم و هر چیزی که اطراف ماست جلوه ای از جمال و جلال خداوند است اما ما بینا نیستیم. یک گل زیبا می تواند حس معرفت انسان را فعال کرده و شناخت توحیدی او را بالا ببرد. به راستی چه چیزی را می توانید در عالم نام ببرید که جلوه ای از خدا نباشد. شرور عالم هم یا اثر اعمال انسان هاست و یا در ظاهر شر و در واقع و باطن خیر است.
خلاصه این که برای کسب معرفت باید خدا را در همه چیز دید. چند راه برای کسب معرفت عنوان می شود:
۱- تفکر کردن و تمرین کردن در این که در همه چیز خدا را ببینیم.
ما انسان ها خیلی زود خدا را و همه چیز را فراموش می کنیم. باید آن قدر تلاش کنیم تا یاد خدا برای ما ملکه شود. راه آن هم این است که خدا را در همه چیز ببینیم. وقتی ما از صبح که از خواب بر می خیزیم فکر و ذکرمان این باشد که خدا را محور قرار دهیم و او را بهتر از قبل ببینیم پس از مدتی تمرین برای ما ملکه می شود و شیرینی و حلاوت یاد و حضور خدا را خواهیم چشید. خود خواب یکی از نعمت های بزرگ الهی است. به آن فکر کنید. از خواب بلند می شویم تا وضو گرفته و نماز بخوانیم. وضو دروازه و اجازه ورود به درگاه رحمت الهی است. نماز صحبت بنده با خداوند است و ما در نماز از مولای خود خواسته هایی داریم که مهم ترین آن ها خود اوست. ما در سوره حمد مهم ترین خواسته مان این است که او را می خواهیم. ایاک نعبد و ایاک نستعین. و … . اما معمولا به این خواسته توجه نداریم و فقط لقلقه زبان شده است. اگر صبحانه ای می خوریم همه و همه هدیه های خداوند است. وقتی به سر کار و یا درس می رویم باید بر حرکت خود و سلامتی خود که نعمت بسیار بزرگ و فراموش شده ای است خدای را شکر کنیم و … . باید دقت کرد و در لحظه لحظه زندگی خدای را دید.
۲- به هر واقعه و حادثه ای با دیده عبرت نگریستن و بی تفاوت از کنار آن نگذشتن.
پیامبر می فرماید: أغفل الناس من لم یتـّعظ بتغیر الدنیا من حالٍ إلی حال. غافل ترین مردم کسی است که از دگرگونی دنیا از حالی به حالی دیگر پند نگیرد.(۴)
خداوند در قرآن می فرماید: به درستی که در تفاوت روز و شب و آن چه خداوند در آسمان ها و زمین خلق کرده ،نشانه هایی برای افرادی است که تقوا پیشه کنند. ….و کسانی که از نشانه های ما غافل هستند، آنان جایگاهشان آتش است …. .( سوره مبارکه یونس،۶و۷و۸)
۳- استفاده از انسان های با معرفتی که از ما جلوتر هستند.
یکی از راه های کسب معرفت این است که از افرادی که در شناخت از ما پیشی گرفته اند استفاده کنیم. عالمان و عارفانی که این راه را رفته و گوی سبقت را از ما ربوده اند را باید یافت و در مقابل آنان زانو زد و حتی یک حرف هم شده از آن ها یاد گرفت.
باید برای یافتن این افراد دقت کرد و دل به هر کسی نسپرد. در این روزگار افراد زیادی مدعی معنویت و عرفان هستند و انسان های زیادی را نیز فریب داده اند.
۴- مطالعه کتب خوب و معرفتی:
یکی از راه های سریع و خوب مطالعه کتاب هایی است که در ازدیاد معرفت ما اثر دارد.
برای مطالعه کتاب باید برنامه داشت؛ هم در انتخاب کتاب ها و هم در استمرار این کار. باید کار مطالعه را بسیار نرم و با حجم کم شروع کنید. مثلا برای هر روز فقط ۵- ۱۰ صفحه قرار دهید به طوری که هر روز حداقل این مقدار را مطالعه کنید.
باید بدانید که موضوع مطالعه شما هر چه که باشد می تواند شما را به نوعی در جهت کسب معرفت رهنمون شود اما بهتر است موضوع خود را مشخص نموده و در آن راستا مطالعه نمایید. موضوع شروع شما می تواند آشنایی و ارتباط با خدا، صفات او و آفرینش باشد. البته زندگی عالمان، عارفان و شهدا نیز به انسان نیرو داده و ما را انگیزه مند می کند.
۴-فرصتِ دوست داشتن دوستان خدا و دشمن داشتن دشمنان خدا:
این یکی از فرصت های خیلی سازنده است. دوست داشتن دوستان خدا به این علت که آنان دوستان خدا هستند و خدا آنان را دوست دارد به رشد ما کمک خواهد کرد. افراد شاخص که دوستان خدا هستند ائمه اطهار علیهم السلام می باشند. دوستی آنان و حرکت بر مبنای کلام آنان معرفت و عمل ما را می افزاید. آنان چون بنده های خاص خدا هستند می توانند دست ما را در موقعیت های مختلف گرفته و ما را در این راه پر خطر یاری نمایند. از محبت اهل بیت مخصوصا امام حسین علیه السلام باید بیشترین استفاده را در راه توحید و خدا محوری و رشد معنوی کرد.
دشمنی و بغض نسبت به دشمنان خدا نیز ما را به سمت تعادل برده و در رشد معنوی تأثیر بسیاری دارد. روحیه استکبار ستیزی، دشمنی با شیطان و دشمنی با انسان هایی که دشمن خدا به حساب می آیند ناشی از همین فرصت است و مؤثر در رشد معنوی. رهبری جامعه پرچمدار این مبارزه است, بنابراین پیروی از رهبری و ولایت فقیه در این راستا بسیار موثر است.
در این مورد نیز خداست که محور کار قرار دارد. دوستی دوستان «خدا» و دشمنی دشمنان «خدا».
بخش سوم: «چالش های رشد معنوی»
الف) چالش غفلت:
اولین و مهمترین چالش رشد معنوی انسان غفلت از خداوند است. حقیقت این است که خواب غفلت اکثر انسان ها را ربوده. ما نیز چشم ها را فرو بسته و حجاب غفلت بر دیده ها نهاده ایم.
از آن جایی که دار دنیا با جذابیت های آن ما را به سوی خود می کشد ما نیز آرام آرام و بدون این که متوجه شویم در این گرداب فرو می رویم. غفلت باعث مردن قلب و روح انسان شده (۵) و بصیرت را از انسان می گیرد.(۶) انسان غافل را اشتباه و فراموشی می گیرد(۷) او همیشه دنبال سرگرمی و از واقعیت گریختن است.(۸)
سفارشات زیادی که به تفکر، تعقل و عبرت آموزی شده همه حاکی از اهمیت آن بوده و نقطه مقابل غفلت است. غفلت پر ضررترین دشمن انسان است زیرا پوشش و لایه ای در قلب آدمی ایجاد کرده و او را از دیدن حقایق باز می دارد.
تحصیل بیداری:
مهمترین عامل بیداری و ترک غفلت در انسان معرفت توحیدی خداوند است.
راه های عملی ترک غفلت
۱- آهنگ کار نیک کردن: پیامبر خدا فرمود: ای اباذر! آهنگ کار نیک کن هر چند آن را انجام ندهی، تا در زمره غافلان نوشته نشوی.(۹)
۲- یاد و ذکر دائمی خداوند: امام علی علیه السلام می فرماید: با پیوسته به یاد خدا بودن است که پرده غفلت کنار می رود.(۱۰)
۳- اهمیت به نمازهای واجب: امام باقر علیه السلام: هر مؤمنی که به نمازهای واجب اهمیت دهد و آن ها را به وقتش بخواند از غافلان نیست.(۱۱)
۴- محاسبه: هر روز وقتی را معین نماید که در آن وقت به حساب نفس خود برسد و طاعات و معاصی خود را موازنه نماید. پس اگر آن را مقصر یافت، در مقام عتاب و خطاب در آورد و الّا شکر پروردگار نماید.(۱۲)
۵- مراقبه: همیشه متوجه خود و مراقب ظاهر و باطن خود باشد که معصیتی از او صادر نشود و واجبی را ترک ننماید.(۱۳)
ب) چالش دوستی دنیا
ما انسان ها دارای دو بُعد مادی و معنوی هستیم. از آن جا که غرایز و گرایشات مادی ما انسان ها به صورت ظاهری حس می شود و باید برای رفع آن اقدام کرد معمولا بعد مادی غلبه کرده و پس از رفع آن باید به سراغ بعد معنوی رفت. به عنوان مثال وقتی انسانی گرسنه می شود باید برای رفع گرسنگی بکوشد و … .
این بعد مادی با دنیا سنخیت زیادی داشته و باعث می شود که ما را به سمت دنیا بکشاند و در آن فرو ببرد تا جایی که برخی انسان ها برای بدست آوردن دنیا حاضرند بسیاری از گرایشات و اصول معنوی خود را پایمال کنند. دنیا مانند گردابی است که اگر به هوش نباشیم ما را به درون خود می کشد.
بنابر این باید از دنیا کناره گرفت. اما آیا این به معنای رهبانیت است؟ آیا باید گوشه عزلت گزید و خود را از جامعه و دنیا دور کرد؟ این تزاحم ماده و معنا را چه باید کرد؟ از طرفی گرایشات مادی انسان را می کشاند و از طرفی گرایشات معنوی و دستورات دین ما را به سمت دیگر می خواند؟ چه باید کرد؟
«راه چاره چیست؟»
اسلام راه های زیادی ارائه می کند که به مهم ترین آن ها اشاره می کنیم.
۱- توجه به ماهیت دنیا: وقتی انسان متوجه شود که واقعیت دنیا چیست و چه ماهیتی دارد، راحت تر می تواند دل از دنیا بکند.
امیر المؤمنین على بن ابى طالب علیه السّلام فرمود: همانا (لذت هاى) دنیا شش چیز بیش نیست: طعامى که خورده مىشود، و نوشیدنى که آشامیده مىشود، و جامهاى که پوشیده شود، و مرکوبى که براى سوارى بکار آید و قابل ازدواجى که با آن مقاربت شود، و بوى خوشى که استشمام گردد؛ پس بهترین غذاها عسل است که آب دهان زنبور عسل است؛ و نیکوترین آشامیدنی ها آب است که نیکوکار و بدکار در (بهره بردارى از) آن مساویند؛ و نیکوترین لباس ها حریر است که حاصل از کرم ابریشم است؛ و نیکوترین حیوان جهت سوارى، اسب است، و بر آن (هنگام جنگ) مردان کشته میشوند؛ و نیکوترین چیزها که قابل براى نکاح است زنان هستند … همانا زن، نیکوترین عضو خود را (که صورت است) آراسته و زینت میکند، و آنچه عمده مقصود مردان است زشتترین اعضاء وى است که عورتش باشد، و نیکوترین بوئیدنی ها مشک است که قسمتى از خون است[خون نافه آهو].(۱۴)
در مورد پستی دنیا روایات زیادی داریم از جمله این که امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: دنیا نزد من از آب بینی عطسه بز نیز پست تر است. و این که دنیا نزد من از تکه برگی که در دهان ملخی باشد نیز پست تر است. البته یک موضوع را باید مورد نظر قرار داد و آن این که دنیا که از آن به بدی یاد می شود کوه و دشت و دریا و جنگل و حیوانات و … نیست بلکه دنیای مذموم در درون ما انسان هاست. دنیای مذموم، حسادت ها، دل بستگی ها، ظلم ها، بی حرمتی ها و از این قبیل مسائل است. پس دنیای ناپسند در درون ما انسان هاست و ما نیز باید طبیعت و دنیای زیبا که خلقت خداوند توانا است را با خصلت های ناپسند دنیایی خلط نکنیم.
در یک تحلیل کلی هر قسمت از دنیا که بتواند در خدمت آخرت در بیاید با ارزش و اگر به آخرت ضربه و صدمه وارد کند بی ارزش و پست است.
۲- توجه به کوتاهی دنیا:
سفارش دیگری که ائمه اهل بیت علیهم السلام به ما کرده اند این است که به کوتاهی دنیا توجه داشته باشیم و مبادا که ابدیت را در مقابل این چند روزه دنیا بفروشیم.
اولئک الذین اشتروا الحیاه الدنیا بالآخره فلا یخفف عنهم العذاب و لا هم ینصرون (بقره،۸۶)
آنان کسانی هستند که آخرت را در مقابل دنیا فروختند. پس در عذاب آن ها تخفیف داده نمی شود و آنان [در روز قیامت] یاری داده نمی شوند.
بحث کوتاهی دنیا در ابتدای این نوشتار آمد و روایات ما نیز فراوان است از بحث کوتاهی دنیا در قالب مثال های مختلف از جمله این که دنیا مانند گذرگاهی است. دنیا مانند سایه بعد از ظهر است. دنیا مانند کاروانی است که دارد استراحت می کند و فورا ندای «الرحیل» یعنی کوچ کردن را سر می دهند.
۳- زهد ورزیدن:
زهد در آموزه های اسلامی به معنای عزلت گزینی و به معنای نداشتن نیست. اسلام نمی گوید از دنیا کناره گیری کنید اما می فرماید: اگر می خواهید دلبسته خدا باشید, به دنیا دل نبنیدید. وقتی انسان به دنیا دل نبست دیگر مسائل و مشکلات دنیایی برایش ساده و قابل تحمل می شود, آنگاه راهش به سوی خدا هموار خواهد شد. دنیا و دلبستگی های آن مانع حرکت انسان به سوی خدا و خدایی شدن است. اسلام همین را می خواهد.
حضرت امیر علیه السلام زهد را بسیار زیبا تعریف کرده است: «زهد بین دو کلمه از قرآن است: «لا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحو بما اتاکم»(سوره حدید، ۲۳)
خداى سبحان فرمود: «تا بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخورید، و به آنچه به شما رسیده شادمان مباشید» کسى که بر گذشته افسوس نخورد، و به آینده شادمان نباشد، همه جوانب زهد را رعایت کرده است.» (۱۵)
کسی که عاشق خدا شد دیگر نسبت به دنیا بی تفاوت می شود و رفتن و آمدن آن برایش مساوی می گردد. نه رویکردن دنیا به او چنانش شاد می کند که از خدا منحرف شود و نه از دست رفتن دنیا او را محزون می سازد, وقتی خدا با او است.
بنابراین زهد، نداشتن نیست. زهد دل بسته نبودن است. این که شما هیچ مالی نداشته باشی یا ساده زندگی کنی زهد نیست. زهد یک فضیلت اخلاقی درونی است. ممکن است شخصی بسیار ساده زندگی کند اما انسان زاهدی نباشد زیرا نتوانسته بهتر از این زندگی کند و اگر بتواند حتما این کار را می کند و شدیدا دل بسته به دنیاست اما از طرف دیگر ممکن است فرد ثروت مندی در درون خود انسان زاهدی باشد. زهد در درون اوست و دل بسته به مالش نیست.
مردی صوفی مسلک با خواندن فصل زهد کتاب «معراج السعاده » علامه نراقی به زیارت وی شتافت. چند روزی مهمان او بود. او با دیدن وضعیت زندگی علامه نراقی، رفت و آمدها و مراجعات مختلف، زبان به اعتراض گشود و گفت: من فکر می کردم دارای زهد بی نظیری باشی لکن شما را این چنین نیافتم. علامه نراقی چیزی نگفت. سخن از زیارت امام حسین (ع) و کربلا پیش آمد. علامه نراقی گفت: دلم شوق دیدار و زیارت آن حضرت داد و هر دو تصمیم گرفتند به زیارت حرم امام حسین (ع) بروند، در نزدیکی های قم آن مرد صوفی گفت: من کشکول خود را در کاشان جا گذاشته ام، علامه گفت: بدون آن هم می توان سفر کرد. آن مرد گفت: من به قدری به آن کشکول علاقه مندم که لحظه ای نمی توانم بدون آن زندگی کنم، بازمی گردم و تا کشکول خود را به دست نیاوردم به کربلا نخواهم رفت. علامه نراقی گفت: خوب بیندیش که زاهد کیست؟ من از آن همه ملک، باغ و … چشم پوشیدم و دل کندم ولی تو از یک کشکول نمی توانی دل بکنی، زهد پشت پا زدن به زندگی نیست بلکه وابسته و اسیر آن نبودن است. زهد یک مساله قلبی است و ارتباط چندانی به ظاهر زندگی ندارد (۱۶)
اسلام، دین اعتدال
دین اسلام بسیار کامل و متعادل است. دین اسلام که سفارش به زهد و دل نبستن به دنیا می نماید در جای دیگر سفارش می کند برای امور دنیایی ات طوری باش که گویا همیشه زنده هستی و برای امور آخرتی ات طوری باش که گویا فردا می میری. (کن لدنیاک کانک تعیش أبدا و کن لأخرتک کأنک تموت غداً )
مثلاً اگر خانه می سازی طوری بساز که نقص و عیبی نداشته باشد زیبا، بادوام، بزرگ و ….- البته یک مسلمان در همه کار خود اعتدال و میانه روی را دستور کار خود قرار می دهد ـ از طرف دیگر هم می فرماید برای امور آخرتت هم طوری باش که گویا فردا می میری.
نکته این جا است که ما انسان ها خیلی راحت به خواب غفلت فرو می رویم و بی خبر از این که این مال فانی چرا و به چه منظور در اختیارمان قرار داده شده با آن سرگرم بوده و باطن آن را فراموش می نماییم.
ج) چالش شیطان و هوای نفس
باید بدانیم که شیطان و نفس نه تنها دست ما را در این راه نمی گیرند بلکه در سر راه ما سنگ اندازی نیز می کنند مخصوصا شیطان که دشمن قسم خورده است و به هیچ وجه از پای نمی نشیند و تا لحظه مرگ دست از سر انسان بر نمی دارد. هدف او از بین بردن دین انسان هاست و برای رسیدن به هدفش از هیچ کاری دریغ نمی ورزد. البته شیطان به هیچ وجه نمی تواند کسی را مجبور به گناه کند بلکه از روش های خود بهره گرفته و گناه را برای انسان زیبا جلوه می دهد یا با حیله های دیگر، مقدمات گناه را برای انسان فراهم می کند.
نکته: در این میان ممکن است انسان فریب شیطان را خورده و زمین بخورد. نباید از ادامه مسیر ناامید شد که ناامیدی از رحمت خدا بالاترین گناه است.( به «بالاترین» توجه کنید.)
ناامیدی ممنوع
باید برخاست و دوباره حرکت کرد. ما در مسیر معنویت مانند کودکی هستیم که تازه دارد راه رفتن را یاد می گیرد نباید ناامید شد باید با یک توبه راه را ادامه داد. . در هیچ صورتی شما حق نا امید شدن از درگاه خداوند را ندارید. خداوند آن قدر با بندگانش مهربان است که از حد و حساب بیرون است. در روایات آمده است که وحشى «غلام هند، همسر ابوسفیان»، قاتل حضرت حمزه عموى پیامبر (ص) چون از کردهى خود پشیمان شد، خدمت پیامبر (ص) رسید و از آن حضرت سوال نمود که آیا درب توبه به روى من باز است و آیا خداوند گناه مرا خواهد بخشید و راهى براى نجات من نیز هست. در پاسخ این آیه نازل شد که « اى پیامبر به بندگان گناهکار و اسراف کار در مورد خودشان بگو، که نباید از رحمت خداوند مأیوس شوید. آرى خداوند تمامى گناهان را میبخشد»(زمر، ۵۳).
د) چالش عادت های بد( راحت طلبی)
برخی اوقات ما کار خوب را می دانیم و این را هم می دانیم که باید به سمت آن کار خوب برویم اما عادات بد ما اجازه نمی دهند آن کار را انجام دهیم. به عنوان مثال ما می دانیم که قرآن کلام یار و نامه محبوب است به ما انسان ها و این را هم می دانیم که باید با کتاب خدا انس گرفت و همه خوبی های ارتباط با کتاب خدا را می دانیم اما راحت طلبی و تن آسایی و عادات بد ما به وقت گذرانی و … اجازه نمی دهد به سمت تلاوت و تدبر در قرآن برویم.
برای مبارزه با عادات بد باید از روش پلکانی و یا تدریجی استفاده کرد. به این ترتیب که باید طبق یک برنامه ریزی صحیح، آرام آرام این عادات بد را کنار گذارد. می توان با تشویق برای خودمان این عادات را ترک کنیم مثلا اگر موفق شدیم برای یک هفته یک کار خوب -که قبلا برایمان سخت بوده- را انجام دهیم به خودمان یک هدیه دوست داشتنی بدهیم. پس از مدتی آن عادت بد – انشاءالله – به یک عادت خوب تبدیل می شود.
ﮬ) چالش گناهان:
گناهان به مانند سمی می مانند که به طرز شگفت آوری جلوی رشد معنوی ما را می گیرند. گناه یعنی از خدا دور شدن و به دشمنان خدا نزدیک شدن. گناه یعنی رها کردن خدا. گناه یعنی خدا را از محوریت کنار گذاشتن. گناه یعنی پشت کردن به خدا. گناه گناه گناه گناه…. امان از این گناه که انسان را به هلاکت می افکند. اگر ما انسان ها می دانستیم که گناه با روح ما چه می کند، آن وقت امکان نداشت به سمت گناهان برویم.
پی نوشت:
۱- التفسیر المعین، ص ۲۲۰
۲- تحریر المواعظ العددیه، ص۵۷۴
۳- تفسیر نور الثقلین، ذیل آیه شریفه
۴- التفسیر المعین، محمد هویدی، ص۲۳۰
۵- ر.ک غررالحکم،۵۷۶۵
۶- ر.ک غررالحکم،۵۷۶۲
۷- منتخب میزان الحکمه،بحث غفلت
۸- منتخب میزان الحکمه،بحث غفلت
۹- منتخب میزان الحکمه،۴۸۳۴
۱۰-منتخب میزان الحکمه،۴۸۳۵
۱۱-منتخب میزان الحکمه،۴۸۳۷
۱۲-معراج السعاده، باب غفلت
۱۳-معراج السعاده، باب غفلت
۱۴-طرائف الحکم یا اندرزهاى ممتاز، ترجمهج۱، ص۱۷۴
۱۵-نهج البلاغه، ترجمه مرحوم دشتی، حکمت ۴۳۹
۱۶-زهد اسلامی، شفیعی مازندرانی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، صفحه ۵۱
منبع: پرسمان دانشجو