صفات ناپسند قوه غضبیه؛ خشم و غضب و راه های درمان آن

صفات ناپسند قوه غضبیه؛ خشم و غضب و راه های درمان آن

اشتراک‌گذاری در ایتا اشتراک‌گذاری در بله اشتراک‌گذاری در سروش کپی کردن لینک

خشم و غضب عبارتست از حالت نفسانیه که باعث حرکت روح حیوانى و از داخل به جانب خارج از براى غلبه و انتقام مى شود. هرگاه خشم و غضب شدت نمود باعث حرکت شدیدى مى شود که از آن حرکت، حرارتى مفرط حاصل و از آن حرارت دود تیره اى بر مى خیزد و دماغ و رگ ها را پر مى سازد، و نور عقل را مى پوشاند، و اثر قوه عاقله را ضعیف مى کند. به این جهت در صاحب خشم و غضب، موعظه و نصیحت اثرى نمى بخشد؛ بلکه پند و موعظه، درشتى و شدت را زیاد مى کند.

حرکت قوه غضبیه به این جهت امرى است که هنوز واقع نشده است بلکه محتمل الوقوع است و به جوش آمدن شعله خشم و غضب، به جهت دفع آن است، یا به سبب امرى است که واقع شده، و حرکت آن به جهت انتقام است.

پس اگر انتقام ممکن باشد و قدرت بر آن داشته باشد، چون غضب به حرکت آمد خون از باطن به ظاهر میل مى کند و رنگ آدمى سرخ مى شود و اگر انتقام ممکن نباشد و از آن مأیوس باشد، خون میل به باطن مى کند و به آن جهت رنگ آدمى زرد مى شود. اگر غضب بر کسى باشد که نداند خواهد توانست انتقام از او بکشد یا نه، گاهى خون میل به باطن و گاهى میل به ظاهر مى کند، و به این جهت رنگ آدمى گاهى سرخ و گاهى زرد مى شود.

صفات رذیله در قوه غضبیه

قوه غضبیه یا قوه دفع؛ این قوه هر آنچه را که نفس به ضرر انسان بداند از وی دور می سازد. عمل دفع از سوی این قوه گاه با هجمه بر عوامل مزاحم است و گاه به فرار از آن؛ لذا ترس، تنفر، شجاعت، بی باکی، خشم و امثال این امور از نمودهای این قوه اند. این قوه نیز اگر زیر فرمان عقل باشد منشاء خیرات و از جنود رحمان خواهد؛ اما اگر تحت فرمان وهم رود از جنود ابلیس می شود. «تهور» و «جبن» دو صفت رذیله متعلق به قوه غضبیه است که نیازمند بررسی هستند.

صفت تهور

تهور که طرف افراط شجاعت است، عبارتست از احتراز نکردن از آنچه باید از آن بپرهیزد، و انداختن خود به مهالکى که عقلا و شرعا ممنوع باشد. شکى نیست که این صفت، از مهلکات دنیویه و اخرویه است و آیات و اخبار در وجوب محافظت خود از حد و حصر متجاوز است و همین قدر کافى است که حق سبحانه و تعالى میفرماید: «وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَهِ؛[۱] خود را به هلاکت نیندازید».

حق آنست که هر که صاحب این صفت باشد و خود را از آنچه عقل حکم کند به لزوم محافظت از آن، نگاه ندارد، از شایبه جنون و دیوانگى خالى نیست؛ و چگونه چنین نباشد و حال اینکه کسى که احتراز نکند از موضعى که ظن هلاکت باشد و هلاک شود به حکم شریعت مقدسه باعث قتل خود شده است و به هلاکت ابدیه و شقاوت سرمدیه گرفتار گشته است.

پس کسى که مبتلا به این صفت باشد، باید اول مفاسد آن را در دنیا و آخرت به نظر آورد بعد از آن، هر کارى که مى خواهد بکند. ابتدا در آن تامل کند اگر عقل و شرع تجویز آن را کند مرتکب شود و الا از آن اجتناب نماید. و بسا باشد که معالجه این صفت موقوف باشد بر اینکه از بعضى چیزها که احتراز از آن لازم نیست احتراز کند تا به حد وسط بایستد.

صفت جبن

و اما جبن: که در طرف تفریط واقع است، آنست که از چیزى که نباید حذر کرد احتراز نماید. و این صفت در نهایت خباثت و موجب هلاکت است، آدمى به سبب آن ذلیل و خوار، و زندگانى او تلخ و ناگوار مى گردد و مردم در جان و مال او طمع مى کنند و ظلمه دست تسلط بر او مى گشایند.

صاحب آن صفت مضطرب و بى ثبات و کسل و راحت دوست [راحت طلب] مى شود. و به این جهت از جمیع سعادات باز مى ماند و انواع فضایح و رسوائى را متحمل مى شود و فحش و دشنام را بر خود مى پسندد و نام نیک را بر باد مى دهد.

از این جهت سید رسل (ص) فرمودند که: «سزاوار نیست که مومن بخیل یا جبان باشد».[۲] و فرمودند که: «بار پروردگارا! پناه مى گیرم به تو از بخل و پناه مى گیرم به تو از جبن».[۳]

ضد این دو جنس، صفت شجاعت است که عبارتست از اطاعت قوه غضبیه از براى قوه عاقله، یعنى نترسد از آنچه نباید ترسید و حذر کند از آنچه باید از آن احتراز کند. و این صفت، اشرف صفات کمالیه و افضل ملکات نفسانیه است. از این جهت که خداى تعالى در وصف نیکان اصحاب پیغمبر (ص) میفرماید: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ؛[۴] سخت و شدیدند بر کفار».

به این سبب امیرمومنان (ع) در وصف مومن فرمودند که: «دل مومن از سنگ محکم تر است».[۵] و از حضرت جعفر صادق (ع) مروى است که: «مومن از کوه محکمتر است؛ زیرا که سنگ از کوه می ریزد و از دین مومن هیچ فرو نمى ریزد».[۶]

اقسام مردم از نظر قوه غضبیه

مردمان در قوه غضبیه بر سه قسم اند: بعضى در طرف افراط هستند، که در وقت غضب، فکر و هوشى براى ایشان باقى نمی ماند و از اطاعت عقل و شرع بیرون مى روند. طایفه اى در طرف تفریطند، که مطلقا قوه غضبیه ندارند و در جایى که عقلا و یا شرعا غضب لازم است مطلقا از جا بر نمى آیند. گروهى بر جاده اعتدال مستقیم اند، که غضب ایشان به موقع، و غلظت ایشان بجاست و در هنگام غضب از حد شرع و عقل تجاوز نمى کنند.

شکى نیست که حد اعتدال آن، مرغوب و مطلوب است. بلکه آن در حقیقت خشم و غضب نیست، بلکه شجاعت و قوت نفس است. و طرف تفریط آن نیز اگر چه غضب نباشد اما مذموم و قبیح، و نتیجه جبن و خوارى است و بسا باشد که از غضب بدتر بوده باشد؛ زیرا کسى را که هیچ قوه غضبیه نباشد بى غیرت و خالى از حمیت است.

از این جهت گفته اند: «کسى که در موضع غضب به غضب نیاید خر است».[۷] از حضرت امیرالمومنین (ع) روایت شده که: «پیغمبر (ص) از براى دنیا هرگز به غضب نمى آمد اما هرگاه از براى حق غضبناک مى شد، احدى را نمى شناخت، و غضب او تسکین نمى یافت تا یارى حق را نمى کرد».[۸]

از آنچه گفتیم معلوم شد که خشم و غضب مذموم آنست که: در حد افراط باشد؛ زیرا که اعتدال آن، ممدوح است و تفریط آن غضب نیست، اگرچه از صفات ذمیمه است.

خشم و غضب مفرط و مفاسد آن

خشم و غضب مفرط، از مهلکات عظیمه و آفات جسمیه است. بسا باشد که: به امرى مؤدّى شود که باعث هلاک ابد و شقاوت سرمد گردد، چون قتل نفس، یا قطع عضو. از این جهت است که گفته اند: «خشم و غضب جنونى است که دفعى عارض مى گردد».[۹] و بسا باشد که: شدت خشم و غضب، موجب مرگ مفاجات گردد.

بعضى از حکما گفته اند که: «کشتى که به گرداب افتاده باشد و موجهاى عظیم آن را فرو گرفته باشد و بادهاى شدید آن را به هر طرف افکند، به خلاص و نجات نزدیکتر است از کسى که شعله غضبش به التهاب آمده باشد».

خشم و غضب در روایات معصومین (ع)

در اخبار و آثار، مذمت شدید در خصوص خشم و غضب وارد شده است. حضرت رسول (ص) فرمودند که: «خشم و غضب، ایمان را فاسد مى گرداند چنانکه سرکه عسل را فاسد مى کند».[۱۰] و از حضرت محمد باقر (ع) مروى است که: «این غضب آتش پاره اى است از شیطان، که در باطن فرزند آدم است. و چون کسى از شما غضبناک گردید چشم هاى او سرخ مى گردد و باد به رگ هاى او مى افتد و شیطان داخل او مى شود».[۱۱]

از حضرت جعفر صادق (ع) مروى است که: «خشم و غضب، کلید هر بدى و شرى است».[۱۲] و باز از آن حضرت مروى است که: «غضب، دل مرد دانا را هلاک مى کند».[۱۳] و نیز آن حضرت فرموده است که: «کسى که قوه غضبیه خود را مالک نباشد عقل خود را نیز مالک نیست».[۱۴]

همچنانکه از پیغمبر (ص) مروى است که: «هر که غضب خود را از مردم باز دارد، خداوند تبارک و تعالى نیز در روز قیامت عذاب خود را از او باز مى دارد».[۱۵] و از حضرت محمد باقر (ع) مروى است که: «در تورات نوشته شده است که: از جمله چیزهایى که خدا به موسى (ع) فرمود این بود که: نگاهدار غضب خود را از کسى که من تو را صاحب اختیار او کرده ام، تا من نیز غضب خود را از تو نگاه دارم».[۱۶]

حضرت صادق (ع) فرمودند که: «خدا وحى فرستاد به بعضى از پیغمبران خود که: اى فرزند آدم! در وقتى که غضبناک گردى مرا یاد کن تا من هم تو را یاد کنم و در وقت غضبم و تو را هلاک نسازم».[۱۷] و باز از آن حضرت (ع) مروى است که: «مردى از اهل بادیه به خدمت پیغمبر (ص) آمد و عرض کرد که: من مردى هستم بادیه نشین[۱۸]، مرا کلمه اى یاد ده که جامع خیر دنیا و آخرت باشد. آن حضرت فرمودند که: هرگز غضب مکن. و سه مرتبه آن اعرابى عرض خود را اعاده کرد حضرت همین جواب را فرمود».[۱۹]

نیز از آن بزرگوار روایت شده که: «هر که غضب خود را باز دارد از کسى، خدا عیوب او را مى پوشاند».[۲۰] و اخبار در این خصوص بى حد و نهایت است.[۲۱]

لوازم خشم و غضب

علاوه بر اینکه خود خشم و غضب، از مهلکات عظیمه و از صفات خبیثه است، لوازم و آثارى چند نیز بر آن مترتب مى شود که همه آنها مهلک و قبیح است، مانند: فحش و دشنام و اظهار بدى مسلمین و شماتت ایشان و سر ایشان را فاش کردن و پرده ایشان را دریدن و سخریه و استهزاء به ایشان کردن و غیر این ها از امورى که از عقلا صادر نمى گردد.

از جمله لوازم خشم و غضب آنست که: البته بعد از تسکین آتش برافروخته آن، آدمى پشیمان و افسرده خاطر مى گردد و غضبناک و غمناک و شکسته دل مى شود و باعث دشمنى دوستان و شماتت دشمنان، و شادى ایشان و سخریه و استهزاى اراذل و اوباش، و تألم دل و تغیر مزاج، و بیمارى تن مى گردد.

عجب این است که بعضى چنان توهم مى کنند که: شدت خشم و غضب از مردانگى است، با وجود اینکه افعالى که از غضبناک سر مى زند افعال اطفال و دیوانگان است نه کردار عقلا و مردان. همچنانکه مشاهده مى شود کسى که: شدت خشم و غضب بر او مستولى شد حرکات قبیحه و افعال ناشایسته، از: دشنام و هرزه گویى و سخن هاى رکیک از او سر مى زند. و بسا باشد که: دشنام به ماه و خورشید و ابر و باد و باران و درخت و جماد و حیوان مى دهد و مى رسد به جایى که کاسه و کوزه خود را مى شکند و با حیوانات و جمادات به سخن درمى آید؛ و چون دست او از همه جا کوتاه شود جامه خود را مى دَرَد و بر سر و صورت خود مى زند و خود و پدر و مادر خود را دشنام مى دهد؛ و گاهى چون مستان و مدهوشان به هر طرف دویدن مى گیرد و بسا باشد که بیهوش مى شود و به زمین مى افتد.

چگونه امثال این افعال نشانه مردى و شیردلى است و حال اینکه پیغمبر خدا (ص) فرمودند که: «شجاع، کسى است که: در حالت غضب خود را تواند نگاه داشت».[۲۲]

معالجه غضب

علاج خشم و غضب، متوقف بر چند چیز است:

۱-سعى کند در ازاله اسبابى که باعث هیجان خشم و غضب مى شود، مثل: فخر و تکبر و عجب و غرور و لجاج و مراء و استهزاء و حرص و دشمنى و حب جاه و مال و امثال اینها، که همه آنها اخلاق ردیه و صفات مهلکه هستند و خلاصى از غضب با وجود آنها ممکن نیست. پس باید ابتدا ازاله آنها را کرد تا ازاله غضب سهل و آسان باشد.

۲-ملاحظه اخبار و آثارى کند که در مذمت خشم و غضب رسیده چنانچه شمه اى از آنها گذشت.

۳-متذکر اخبار و احادیثى گردد که در مدح و ثواب نگاه داشتن خود از خشم و غضب وارد شده است، و فوائد آن را به نظر درآورد.

۴-ملاحظه فواید ضد خشم و غضب را که حلم باشد بکند، و مدحى را که در این خصوص وارد شده است ببیند، پس خود را خواهى نخواهى بر آن بدارد و حلم و بردبارى را بر خود ببندد و غضب و خشم را بر خود ظاهر نسازد، اگر چه در دل خشمناک باشد و اگر کسى مدتى چنین کند به تدریج عادت مى شود و حسن خلق از براى او حاصل مى شود.

۵-هر قول و فعلى که از او سر مى زند ابتدا در آن فکر کند و خود را از صدور آثار خشم و غضب محافظت نماید.

۶-اجتناب کند از مصاحبت کسانى که قوه غضبیه ایشان غالب و از فضیلت حلم خالى هستند و در صدد انتقام و «تشفى غیظ»[۲۳] خود مى باشند، و این را مردى و شجاعت مى نامند و مى گویند: ما از کسى متحمل درشتى و سختى نمى شویم، و بر فلان امر صبر نمى کنیم، بلکه مجالست کند با اهل علم و حلم و وقار، و کسانى که مانند کوه پا بر جاى با هر باد ضعیفى از جاى در نمى آیند.

۷-تامل نماید و بداند که هر چه در عالم واقع مى شود همه به قضا و قدر الهى است و جمیع موجودات، مسخر قبضه قدرت او، و همه امور در ید کفایت اوست و خدا هر چه از براى بنده مقرر کرده است البته خیر و صلاح آن بنده در آن است؛ و بسا باشد که مصلحت او در گرسنگى و بیمارى، یا فقر و احتیاج، یا ذلت و خوارى، یا قتل یا امثال این ها باشد و چون این را دانست، مى داند که: دیگر خشم و غضب کردن بر دیگران، و خشم گرفتن بر ایشان راهى ندارد، چرا که هر امرى هست از جانب پروردگار خیر خواه او مى رسد.

۸-متذکر شود که خشم و غضب نیست مگر از بیمارى دل و نقصان عقل، که باعث آن ضعف نفس است نه شجاعت و قوت نفس و از این جهت است که: دیوانه زودتر از عاقل غضبناک مى گردد و مریض از تندرست زودتر به غضب مى آید. و همچنین پیران ضعیف المزاج زودتر از جوانان، و زنان زودتر از مردان از جا در مى آیند؛ و صاحبان اخلاق بد زودتر از ارباب ملکات فاضله به خشم مى آیند. چنانکه مى بینى که کسى که: رذل است به فوت یک لقمه خشمناک مى گردد و بخیل به تلف شدن یک حبه از مالش غضب مى کند حتى بر دوستان و عزیزان خود؛ اما صاحبان نفوس قویه، شان ایشان از آن بالاتر، و رتبه ایشان از آن والاتر است که به امثال این امور، متغیر و مضطرب گردند.

اگر در آنچه گفتیم تشکیکى داشته باشى، دیده بگشا و نظر به صفات و اخلاق مردم کن و کتب سیر و تواریخ را مطالعه نماى و حکایات گذشتگان را استماع کن تا ببینى که حلم و بردبارى و خود را در وقت خشم و غضب نگاهدارى کردن طریقه انبیا و اولیا و دانایان و حکما و نیکان و عقلا و پادشاهان ذو الاقتدار و شهریاران کامکار بوده و غضب و اضطراب و از جا در آمدن، خصلت اراذل و اوباش و نادانان و جهال است.

۹-به یاد آورى که تسلط و قدرت خدا بر تو، قوى تر و بالاتر است از قدرت تو بر این ضعیفى که بر او خشم و غضب مى کنى، و تو در جنب قوه قاهره الهیه غیر متناهیه به مراتب ضعیف تر و ذلیل ترى از این ضعیف ناتوان که در جنب قدرت توست. پس بترس و حذر کن از اینکه: چون تو غضب خود را بر او جارى سازى خداوند قهار نیز در دنیا و آخرت غضب خود را بر تو جارى بکند.

غم زیر دستان بخور زینهار

بترس از زبر دستى روزگار

لب خشک مظلوم را گو بخند

که دندان ظالم بخواهند کند

در آثار پیشینیان رسیده که: هیچ پادشاهى در بنى اسرائیل نبود مگر اینکه حکیمى دانشمند با او بود و صحیفه اى در دست داشت که بر آن نوشته بود که: بر زیردستان رحم کن، و از مرگ بترس، و روز جزا را فراموش مکن. و هر وقت که پادشاه غضبناک شد آن حکیم، صحیفه را به دست او دادى تا خواندى و خشم و غضب او ساکن شدى.[۲۴]

۱۰-متذکر گردى که: شاید روزگار، روزى آن ضعیفى را که تو بر او خشم و غضب مى کنى قوت دهد و کار او بالا گیرد و بر تو زبر دست شود و در صدد انتقام و مکافات بر آید.

۱۱-بدانى که: هر حلیم و بردبارى غالب و قاهر، و در نظر اولى «البصائر»[۲۵] عزیز و محترم مى باشد؛ و هر غضبناک مضطرب الحالى پیوسته مغلوب، و در دیده ها بى وقع مى گردد.

تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر

بل ز صد لشکر ظفر انگیزتر

۱۲-تصور کنى که در وقت خشم و غضب، صورت تو چه نوع قبیح و متغیر، و اعضاى تو متحرک و مضطرب، و کردارت از نظم طبیعى بیرون، و گفتارت غیر مطابق قاعده و قانون مى شود. و از جمله معالجات خشم و غضب آنست که: آدمى در وقت هیجان، به خدا پناه برد از شر شیطان، و بگوید: «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم». و اگر ایستاده باشد بنشیند، و اگر نشسته باشد بخوابد. و وضو گرفتن و غسل کردن با آب سرد از براى تسکین آتش خشم و غضب مفیدند. و اگر خشم و غضب بر کسى باشد که قرابت رحم با یکدیگر داشته باشند دست به بدن او گذارد خشم و غضب او ساکن مى گردد چنانچه در اخبار وارد شده.[۲۶]

جمع بندی

قوه غضبیه هر آنچه را که نفس به ضرر انسان بداند از وی دور می سازد؛ به شرط آنکه در مسیر اعتدال و تحت فرمان عقل باشد و به سوی افراط و تفریط نرود. خشم و غصب، سبب ایجاد مفاسد زیادی می شود که به آتش پاره ای از شیطان تشبیه شده که همه چیز را به آتش می کشد و پشیمانی به بار می آورد. یکی از مهمترین راهکارهای درمان خشم و غضب، در نظر گرفتن آثار منفی آن و توجه به اجر و ثواب حلم و بردباریست.

پی نوشت ها

[۱] بقره/ ۱۹۵.

[۲] متقی، کنز العمال، ج۳، ص۴۵۳.

[۳] متقی، کنز العمال، ج۲، ص۲۰۰ و ص۶۹۰.

[۴] فتح/۲۹.

[۵] کلینی، کافی، ج۲، ص۲۲۷.

[۶] کلینی، کافى، ج۲، ص۲۴۱.

[۷] غزالی، احیاء العلوم، ج۳، ص۱۴۵ و ۱۵۶.

[۸] غزالی، احیاء العلوم، ج۳، ص۱۴۸؛ محجه البیضاء، ج۵، ص۳۰۳.

[۹] مجلسی، بحارالانوار، ج۷۳، ص۲۶۶.

[۱۰] مجلسی، بحارالانوار، ج۷۳، ص۲۶۶.

[۱۱] مجلسی، بحارالانوار، ج۷۳، ص۲۶۷.

[۱۲] کلینی، کافى، ج۲، ص۳۰۳؛ بحارالانوار، ج۷۳، ص۲۷۴.

[۱۳] مجلسی، بحارالانوار، ج۷۳، ص۲۷۸.

[۱۴] مجلسی، بحارالانوار، ج۷۳، ص۲۷۸.

[۱۵] کلینی، کافى، ج۲، ص۳۰۵.

[۱۶] مجلسی، بحارالانوار، ج۷۳، ص۲۶۷.

[۱۷] مجلسی، بحارالانوار، ج۷۳، ص۲۷۶.

[۱۸] بیابان نشین، چادر نشین.

[۱۹] مجلسی، بحارالانوار، ج۷۳، ص۲۷۴.

[۲۰] کلینی، کافى، ج۲، ص۳۰۳.

[۲۱] مجلسی، بحارالانوار، ج۷۳، ص۲۶۲-۲۸۱.

[۲۲] بخاری، صحیح بخارى، ج۸، ص۳۴.

[۲۳] آسوده کردن خشم و غضب،(خالى کردن عقده).

[۲۴] غزالی، احیاء العلوم، ج۳، ص۱۵۰؛ محجه البیضاء، ج۵، ص۳۰۶.

[۲۵] صاحبان بینش و فهم.

[۲۶] کلینی، کافى، ج۲، ص۳۰۲.

منبع اقتباس: نراقى، احمد بن محمدمهدى، معراج السعاده، قم، هجرت، چاپ: ۶، ۱۳۷۸ش، ص۱۶۸-۱۷۰ و ص۲۳۶-۲۴۲.

بدون دیدگاه