- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 7 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اکثریت اهل سنت با توجه به این که محب و دوستدار اهل بیت (علیه السلام) هستند از واقعه عاشورا و کربلا متاثر و غمگین هستند و عوامل آن را مورد نکوهش و گاهی مورد لعن قرار می دهند. واقعه عاشورا یک حادثه بسیار بزرگ و دلخراش است که حتی غیر مسلمانان را هم تحت تاثیر خود قرار داده است.
پیروان مذهب اهل سنت که محب پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت آن حضرت هستند طبیعی است که درباره واقعه عاشورا و حوادث ناگواری که در کربلا از سوی یزید بن معاویه بر امام حسین (علیه السلام) و خانواده آن حضرت روا داشته شد بی تفاوت نباشند.
دیدگاه علمای اهل سنت درباره واقعه عاشورا
علمای اهل سنت احادیثی را از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره شهادت امام حسین (علیه السلام) نقل نموده که از آن جمله این روایت است:
«… روزی حسین [علیه السلام] در کودکی بر پشت و گردن پیامبر (صلی الله علیه و سلم) بازی می کرد که جبرئیل به پیامبر (صلی الله علیه و سلم) گفت آیا او را دوست داری فرمود بلی. جبرئیل گفت امت تو او را خواهد کشت. و سپس محل شهادت او را به پیامبر (صلی الله علیه و سلم) نشان داده و مشتی خاک سرخ رنگ را از آن محل برداشته و به ام سلمه می دهد…».[۱]
همچنین روایاتی را در مورد حوادث واقعه عاشورا در کربلا و بعد از آن نقل نموده که در یکی از این روایات چنین آمده است: «هنگامی که حسین بن علی کشته شد آفاق آسمان تا چندین ماه رنگ سرخ را به خود گرفته بود و این سرخی آسمان حکایت از گریه آن داشته است.»[۲]
طبق گفته طبرانی محمد بن حمید جهمیاز اولاد ابی جهم در قتل حسین این شعر را که به زینب دختر عقیل بن ابی طالب منسوب است انشاد کرد:
مَاذَا تَقُولُونَ إن قال الرَّسُولُ لَکُمْ مَاذَا فَعَلْتُمْ وَ أَنْتُمْ آخِرُ الأُمَمِ
بِأَهْلِ بَیتِی وَ أَنْصَارِی وَذُرِّیتِی منهم أُسَارَى وقَتْلَى ضُرِّجُوا بِدَمِ
ماکان ذَاکَ جَزَائِی إِذْ نَصَحْتُ لَکُمْ أَنْ تَخْلُفُونِی بِسُوءٍ فی ذَوِی رَحِمِ
یعنی چه میگویید اگر رسول خدا به شما بگوید که به عنوان آخرین امت با اهل بیت و یاران و ذریه من چه کردید؟ برخی از آن ها را اسیر و برخی را کشته و با خون آغشته نمودید. پاداش من هنگامی که شما را نصیحت کردم این نیست که با خویشان من این گونه رفتار بد انجام دهید![۳]
از دیدگاه اهل سنت بنا بر آنچه در متون روایی آن ها آمده، امت اسلامی با اهل بیت رسول خدا در آزمایش قرار دارد؛ زیرا رسول خدا فرموده بودند زود است که شما بعد از من درباره اهل بیتم مورد آزمایش قرار خواهید گرفت.[۴]
ادامه امتحان امت با امام حسین (علیه السلام)
این امتحان و ابتلاء تا پایان تاریخ همچنان ادامه دارد و لذا همان گونه که در واقعه عاشورا بسیاری از مسلمانان در معرض امتحان قرار گرفتند و فقط تعداد معدودی از این امتحان سربلند بیرون رفتند.
امروز نیز مسلمانان با موضع گیری در قبال واقعه عاشورا همچنان امتحان می شوند و هرکه به دلیل محبتی که نسبت به امام حسین (علیه السلام) و خاندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دارد از آن غمگین شود و کسانی را که باعث حادثه غمناک واقعه عاشورا شده و ظلم هایی را بر این خاندان پاک روا داشتند از خود طرد کنند سربلند خواهند بود.
اما آنانی که در قبال واقعه عاشورا بی تفاوت هستند و یا از یزید و یاران او حمایت می کنند قطعا دراین امتحانی که رسول خدا آن را برای امت خود قرار داده است مردود و در روز جزا در برابر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) شرمسار و سرافکنده خواهند بود.
سعداالدین تفتازانی می گوید: ظلمی که بر اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و سلم) انجام گرفته نمی توان آن را پنهان نمود؛ زیرا بر این ظلم که در نهایت شقاوت بوده جمادات و حیوانات بی زبان شهادت می دهند و نزدیک بود که زمین و آسمان بر آن گریه کنند و کوه ها از جا کنده شوند و صخره ها تکه تکه گردند. پس لعنت خدا بر کسی که این کار را انجام داد یا به آن راضی شد و یا در این جهت کوشید. و عذاب آخرت شدید تر و ماندگار تر است.[۵]
بنا بر این می توان گفت علمای آگاه اهل سنت نیز به خاطر واقعه عاشورا محزون و ماتم زده هستند. هر چند عوام آنان اطلاعات چندانی از واقعه عاشورا و کربلا ندارند. از این رو در برخی از مناطق اهل سنت دیده شده که در روز عاشورا برای امام حسین (علیه السلام) مجلس عزا تشکیل می دهند لکن مجالس در میان اهل سنت به علت های مختلفی فراگیر نیست.
دیدگاه فرقه وهابیت درباره واقعه عاشورا
فرقه وهابیت مراسم عزا و ماتم و سخنرانی را در روز عاشورا حرام و بدعت می دانند؛ بلکه این روز را مبارک شمرده و آن را برای جشن و شادمانی و شیرینی خوری و خریدن لوازم جدید منزل و سرمه کشیدن و نظافت و امثال این ها مناسب می دانند و این فرهنگی است که حجاج بن یوسف ثقفی در زمان خلافت عبدالملک مروان برای شکنجه و عذاب شیعیان پایه گذاری کرد.[۶]
دلیل وهابی ها بر بدعت مراسم عاشورا
دیدگاه منفی وهابی ها و سلفی های متجدد درباره واقعه عاشورا برای حمایت از یزید بن معاویه و تبرئه او از این جنایت است و برای این که حقایق و حوادث واقعه عاشورا برملا نشود و یزید و اطرافیان و پیروان او از طرف مسلمانان زیر سؤال نرود از برگزاری مراسم عزاداری جلوگیری می کنند.
آنان در این راستا حدیثی را که از عمر خلیفه دوم و پسرش عبدالله بن عمر درباره حرمت گریه و سوگواری نقل شده، دلیل بر این گرفته که گریه بر حسین (علیه السلام) و عزاداری به مناسبت عاشورا بدعت و جایز نیست.
در این حدیث نقل شده است که: «میت در قبرش به دلیل نوحه ای که برایش می کنند در عذاب می افتد» یا «میت با گریه های بستگانش در عذاب می افتد» ویا «میت به واسطه بعضی از گریه های اهلش در عذاب می افتد».[۷]
پاسخ از دلیل وهابی ها
عبدالله بن عباس و عایشه همسر پیامبر، اصل صحت روایت را بر عمر و ابن عمر انکار کرده و عایشه گفته است که عبدالله بن عمر یا اشتباه کرده و یا فراموش نموده. به خدا قسم آن چه را او از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند پیامبر نفرموده بلکه آن چه پیامبر فرموده این است: «همانا خدا عذاب کافر را به خاطر گریه بستگانش بر او زیاد می کند».[۸]
این انکار عبدالله عباس و عایشه همسر پیامبر با گریه های شخص رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر مردگان و تشویق آن حضرت که بر این کار نقل شده مورد تایید قرار می گیرد که به چند مورد از آن ها اشاره می شود.
۱. ابن عباس نقل کرده که در مرگ رقیه دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زن ها گریه می کردند و عمر آن ها را با تازیانه می زد و از گریه آنان ممانعت می کرد تا این که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: رهایشان کن که گریه کنند؛ زیرا نفس مصیبت دیده و چشم ها گریان و مرگ نزدیک است و خود آن حضرت نیز لب قبر نشست در حالی که فاطمه (س) اشک می ریخت و حضرت اشک های او را پاک می کرد.[۹]
۲. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که کانون عاطفه و رحمت است در مرگ فرزندش ابراهیم اشک می ریزد. وقتی که از حضرت سوال می کنند می فرماید: «چشم ها گریان است و قلب می سوزد و آن چه خشم خدا را بر می انگیزد نمی گوییم».[۱۰]
۳. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مرگ ابوطالب و نیز حمزه که در احد به شهادت رسید گریه کرد. و هنگامی که به مدینه برگشت دید زن های انصار بر کشتگان شان گریه می کنند، حضرت فرمود: (اما حمزه گریه کننده و عزادار ندارد).
انصار با شنیدن این کلام و آن گریه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به زنهایشان دستور دادند که بروند بر حمزه گریه کنند و آن ها رفتند خانه پیامبر بر حمزه گریه کردند و پیامبر در حق آن ها دعا کرد و فرمود: «خدا از شما و اولاد شما راضی باشد».[۱۱] بعد از آن برای اهل مدینه رسم شد که هرگاه می خواستند بر کسی گریه کنند در ابتدا بر حمزه گریه می کردند.[۱۲]
۴. همچنین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در شهادت زید بن حارثه، جعفر ذوالجناحین و عبدالله بن رواحه گریه کرد و دیگران را با این کلامش تشویق کرد که فرمود: «گریه کنندگان بر فراق افراد مثل جعفر باید گریه کنند».[۱۳]
از این روایات به دست می آید که گریه بر میت نه تنها بدعت و حرام نیست بلکه از کارهای پسندیده و مورد تشویق رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می باشد.
طبیعی بودن و غریزی بودن گریه و ماتم
گریه بر بستگان و دوستانی که از دنیا می روند و یا کشته می شوند یک امر غریزی و عرفی است و از عواطف پاک انسان ناشی می شود. و لذا هر انسان سالم و دارای احساسات انسانی و فطری از هر قوم و ملتی که باشد بر فقدان بستگانش گریه می کند. و این امر با سرشت انسان مرتبط و از مشخصات آدمی و مظهر شدید ترین حالات احساسی و عاطفی انسان می باشد و نمی شود جلو آن را گرفت.
از مراجعه به متون تاریخی و روایی در می یابیم که برپایی مجالس سوگواری، خواندن مرثیه، گریه کردن، بیتابی در فراق عزیزان، به سر و سینه زدن و اعمال دیگری که از نشانه های حزن و عزا است امر شایع و متداول بین همه ملت ها و مسلمان ها بوده و هست و سیره پیامبر و ائمه (علیه السلام) و سیره متشرعه و قرآن کریم بر جواز آن دلالت می کند. زیرا قرآن گریه یعقوب بر فراق یوسف را نقل کرده و رد ننموده است.
نتیجه گیری
واقعه عاشورا یک حادثه بسیار تلخ در تاریخ اسلام است. به همین دلیل همه مسلمانان به نهضت عاشورا ارج نهاده و عوامل جنایتکار آن را مورد لعن خود قرار می دهند و از یزید بن معاویه بیزاری می جویند. در این میان تنها فرقه وهابیت و پیروان سلفی های افراطی هستند که از یزید بن معایه حمایت می کنند و او را در این جنگ بر حق می دانند.
نویسنده: حمیدالله رفیعی
پی نوشت ها
[۱]. مسند احمد، ج ۳، ص ۲۴۲ ؛ مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۸۷.
[۲]. تفسیر طبری، ج ۲۵، ص ۱۲۴.
[۳] . المعجم الکبیر، ج ۳، ص ۱۲۴.
[۴] المعجم الکبیر، ج ۴، ص ۱۹۲.
[۵]. شرح مقاصد فی علم الکلام، ج ۲، ص۳۰۷.
[۶]. الشیعه فی مصر من الامام علی، ص ۳۴.
[۷] . صحیح مسلم، ج ۳، ص ۴۱ـ۴۳.
[۸] . المجموع، ج ۵، ص ۳۰۷ـ ۳۰۸.
[۹] . مسنداحمد، ج۱، ص ۳۳۵.
[۱۰] . صحیح البخاری، ج ۲، ص ۱۰۵.
[۱۱] . الطبقات الکبری ، ج ۱، ص ۱۲۰.
[۱۲] . همان، ج ۲، ص ۴۱.
[۱۳] . انساب الاشراف، ج۱، ص ۴۸۸.
منابع
۱. ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر، بی تا.
۲. احمد بن حنبل، مسند احمد، بیروت، دار صادر، بیتا.
۳. احمد بن حنبل، مسند، بیروت، دارصادر، بی تا.
۴. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ ق.
۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۳۹۴ ق.
۶. تفتازانی، سعد الدین مسعود بن عمر، شرح مقاصد فی علم الکلام، پاکستان، دار النعمانیه، چ ۱، ۱۴۰۱ ق.
۷. طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الکبیر، موصل، مکتبه الزهراء، چ ۲، ۱۴۰۴ق / ۱۹۸۳ م ، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی.
۸. طبری، محمد بن جریر، تفسیر طبری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۵ ق.
۹. مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ ق.
۱۰. نووی، محی الدین بن النووی، المجموع، دارالفکر، بی تا.
۱۱. وردانی، صالح، الشیعه فی مصر من الامام علی، قاهره، مطبعه مذبولی صغیر، چ۱، ۱۴۱۴ ق.
۱۲. هیثمی، مجمع الزوائد، بیروت دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۸ ق.